اندیشهشبهات

باطن گرایان وحرف گرایان(4)

باطن گرایان


نقد وبررسی پدیده ی اجتهاد میان،تأویل تحریفی وتفسیرظاهری
( باطنی ها و ظاهریها ی جدید)
فرازی از کتاب: الإجتهاد والفتوی نویسنده: پروفسور علی محی الدّین القره داغی

ارزیابی تأویل نوباطنیان در ترازوی شرع:

این نوع از تأویل[نصوص] شریعت برپایه ی روش این سکولارها که درباره ی اسلام به قلم فرسایی می پردازند ومدعی تجدید آن هستند، اگرآن را به میزان شرع واصول آن بسنجیم یقیناً به این نتیجه می رسیم که تأویلی ست باطنی ومنحرف ، وهیچ سنخیت وارتباطی با شریعت مُنزَّل خداوند ندارد؛ شریعتی که خداوند آن را برمحمّد(ص) فرو فرستاده تا براساس آن برانسانها حکم براند. خداوند می فرماید:﴿ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ﴾ نساء/105. ‏ ما كتاب ( قرآن را كه مشتمل بر حق و بيانگر هر آن چيزي ست كه حق است ) به حق بر تو نازل كرده‌ايم تا ( مشعل راه هدايت باشد و بدان ) ميان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است داوري كني.
وهیچ ارتباطی با اسلامی ندارد که خداوند براکمال آن گواهی داده،و با دینی که حکم به اتمام آن نموده است. خداوند می فرماید:” ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾مائدة/3 . امروز ( احكام ) دين شما را برايتان كامل كردم و ( با عزّت بخشيدن به شما و استوار داشتن گامهايتان ) نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آیين خداپسند براي شما برگزيدم .

اسباب عدم سنخیّت این برداشت ها با شریعت خدا:
سبب اوّل: تأویلاتی که این سکولارها ذکرش کرده اند برمنهج خاورشناسان افراطی-که هیچ احترامی برای قواعدو ضوابط اصولی لغوی ویژه ی زبان عربی قایل نیست- استوار است، اصول وضوابطی که خداوند قرآن کریم را بر اساس آنها فرو فرستاده است چنانکه تفصیلش گذشت. آنان کمترین احترامی برای قواعد ومبادی حاکم برنصوص درنزد لغت شناسان ومعانی حقیقی ومجازی ضابطه مندآنها قایل نیستند، کما اینکه هیچ اعتباروارزشی برای قواعد شرعیِ وضع شده توسط علمای اصول به منظور فهم شریعت قایل نیستند، و نیز برای اجماع امّت در گذشته وقعی نمی نهند.

آن ها می گویند: هرآنچه که ازجهت نصّ ولغت،حکم ومعنی با شریعت ارتباط دارد قابل مناقشه ومُحتمَل[نه قطعی] است، درنتیجه شریعت براساس این منهج-اگردرست باشد منهج نامیده شود- شریعت انسانها نیست که آنهارا هدایت کند، و آنچه را که خداوند اراده کرده برآنان فرض کند، و حرام خدا را برآنان حرام گرداند، بلکه شریعتِ شناوری است که قابلیت تعداد غیر محدودی از احتمالات را دارد طوری که هرکس هرچه را بخواهد طبق میل ودلخواه خویش آن را انتخاب می کند، چیز ثابتی در شریعت حتی در عقیده-چنانکه گذشت- وجود ندارد، کما اینکه زبان ولغت نیز، لغت بیان ورساندن، وتعلیم وتعقّل نیست، چون به حسب اقتضای زمان ومکان احتمال معانی فراوانی دارد.

این روش، ویرانگر نصوص شرعی است، چنانکه نابود کننده ی زبان ولغت، میراث وفرهنگ اسلامی ازعصر خلافت تابه امروز نیزهست.
چیزی که غریب ومتناقض به نظر می آید اینکه: این فیلسوف [نمایان] این منهج را درتعامل با نصوص قوانین موضوعه ی صادره ازدولتهای خود ومرسومات اداری واحکام صادره از رؤسا وحکومتهای خود بکار نمی گیرند.
سبب دوّم: ازاعتبارانداختن شریعت اسلامی:
این سکولارها که نام و گفته های برخی از آنها را ذکر کردیم هیچ اعترافی به نقش میراث اسلامی در علوم تفسیر و حدیث واصول فقه و فقه و لغت و امثال اینها- که با فهم نصوص واحکام واجتهادات پیشین درارتباط هستند- نمی کنند، یکی از آنان می گوید:”[این علوم] برای آن عصر ودوران صلاحیت وشایستگی داشته اند بلکه احیاناً درآن زمان اعجاب برانگیز بوده اند امّا لازم است که امروزه ازآنها عبور کرد، چون ظروف وشرایط بکلّی تغییر کرده واوضاع واحوال به شدّت دگرگون شده است”. نگا:محمد الشرفی”الإسلام والحریة للإلتباس التاریخی”(ص/112).
بیشتراز این، این قوم براین باورند که فهم سلف وکسان بعد از آنان خطابوده، ودینی که سیّدنا محمّد (ص) آورنده ی آن است از دینی که امّت درطول قرون گذشته تسلیم آن بوده متفاوت می باشد، ودین محمد(ص)همان است که این سکولارها- شاگردان خاورشناسان- آن را درقرن بیستم کشف وشناسای کرده، واین خطا درفهم را علمای مسلمان نسل اندر نسل تا به امروزباخود حمل کرده اند، زیرا از شناخت ودرک حقیقت اسلام غافل مانده اند حقیقتی که به گفته ی محمد الشرفی “تاریخ چهره ی آن را پوشانده وانرژی های ابداعی آن را انکار کرده، لذا مسلمانان نتوانسته اند آن را کشف کرده ودرعمق خفایا و زوایا و اسرارش نفوذ کنند، وغالبا نتوانسته اند ذات وجود آن را نیزدریابند چون ظروف وطبیعت تناقل ودست به دست کردن شان تنها اجازه ی چیزی را می داده که بدان راه یافته وعملی کرده بودند». نگا:”الإسلام والحریة للإلتباس التاریخی”(ص/87).

این سکولارها عموم علمای مسلمان را مورد تاخت وتاز خود قرار داده ومی دهند بویژه فقها واصولیون را؛ ومی گویند: فقه آنان با”مبادی قرآنی درتضاد است”. نگا: پیشین،(ص/64).وومی گویند:مبادی وقواعدی که وضع کرده اند با دادگری ومساوات وحقوق انسان منافات دارد. نگا:پیشین(ص/97).یا از روی جهل به حقایق اسلام، یاتسلیم وخضوع دربرابرخواسته نفسانی وهواهای انسانی -که به سبب جاه وریاست وتکبرطلبی گرفتار آن شده اند- بدان روی آورده اند. (نگا:عبد المجید الشرفی”الإسلام بین الرسالة والتاریخ”(ص/99و150و151) وکتاب”الإسلام والحریة”(ص/80و81)آنچا که گفته فقها چهره ی خطای دین را بروزداده وبرجسته کرده وچهره ی حقیقی آن را رها کرده اند).

اینان به تخریب علما وفقهای امّت اکتفا نکرده بلکه جسارت وبی ادبی را به یاران پیامبر(ص)نیز رسانده اندودر توصیف آنان گفته اند: عمق نصوص شرعی را درک نکرده اند، یعنی فهم آنها را به نوباطنیان قرن بیستم واگذارکرده اند!؟. نگا: منابع پیشین، وبرای نقد وتعلیق برآنها دکتر عبد المجید النجار”القرائة الجدیده”(ص/14).
بنابراین، نقشه ی اینها نابودی الگو بودن سلف صالح، ونابودی تمامی میراث فکری وعلمی مسلمانان است، – مگر آنچه که خود ازآن بهره برداری می کنند- و نیزنابودی لغت وقواعد آن، وعلم اصول وقواعد ومبادی آن در سرلوحه ی کارشان قرار دارد، [واین نقشه ی شومشان] برای رسیدن به دین جدیدی است که هیچ سنخیت وارتباطی با اسلام منزّل خداوند ومبیَّن رسول الله ومردان ویارانی که خداوند آن را بواسطه ی آنان قوّت وعزت بخشید ندارد. خداوند می فرماید:﴿ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾الأنفال/62. او همان كسي است كه تو را با ياري خود وتوسّط مؤمنان (مهاجروانصار) تقويت و پشتيباني كرد .

سبب سوّم: عدم اعتراف به حاکمیّت ومرجعیّت نصّ شرعی:
این سکولارها که نام واقوال برخی ازآنان را آوردیم اساسا به مرجعیت دین وحاکمیت نصّ شرعی برواقع ما اعتراف نمی ورزند، بلکه تماما برعکس تصریح می ورزند، وادعای حاکمیّت واقع بر نص دینی را دارند، سخن نصر حامد ابوزیدرا قبلا آوردیم که می گوید:” احکام شرعی از جمله عقاید در گرو سطح فهم[ انسان ها] هستند وهمزمان با تکامل سطح معرفت درهرعصری تکامل می یابند”. نگا: “النصّ السلطة الحقیقة”(ص/134).
دکتر ارگون نیز می گوید:”دوّمین حرکت، دررها کردن دو مفهوم اسلام و فرهنگ باز نمایان می شود، یعنی اسلام وفرهنگ بصورت نهایی محدود ومشخص نگشته اند، چون این دو مقوله تسلیمِ تغییر دایمی ومستمرّی هستند که تاریخ برآنها تحمیل می کند”. درکتابش”الفکرالإسلامی القرائة العلمیة”(ص/20).

دکترعبد المجید النجار می گوید:” واقع حاکمیّت و سیطره ی بس بزرگی براندیشه ی این تأویل گران دارد تا جای که آن را برنصّ دینی حاکم می دانند، طوری که مدلولات نصّ درپرتو واقع واوضاعی که تأویل آن را مشخص می گرداند محدد ومعلوم می گردد. بدینوسیله مدلول نصّ آن چنان دستخوش تبدیل وتغییر می گردد که بایستی با واقع موجود مطابقت داشته باشد، وانگهی واقع برنصّ حاکم می گردد وسرنوشت آن را تفسیرو تعیین می نماید، وکار به جای می رسد که زناکاری وتن فروشی درزمانی از زمانها بعنوان یک واقع مقبول وحاکم مورد قبول واعتراف قرار می گیرد، وبرخواننده ی نصّ دینی است که نص را بسوی این رویکرد توجیه کند تا از راه تأویل براین معنای برگرفته از واقع دلالت بورزد، وازآن رو که واقع انسانی همواره در تغییر ونوسان است وهرگز استقرار ندارد مدلول نصّ نیزهمواره درتغییرخواهد بود واستقرار پیدا نخواهد کرد”دکتر النجار، نفس مرجع پیشین..
خلاصه ی سخن: درنتیجه ی این تأویل، اسلام در برابر واقع -هراندازه فاسد وبد باشد- ذلیل وتسلیم می گردد، ودرآن صورت نه تنها نمی تواند تغییر دهنده باشد بلکه همواره در تغییر خواهدبود. و دراین صورت چگونه بسوی تعالی حرکت می کند؟برعکس، محکوم به تنازل وعقب نشینی دایمی است، این تأویل دایمی نصوص ازسوی سکولارها یک دین جدید است که هیچ ربط وعلاقه ای به قرآن مُنزّل برای هدایت ورحمت وشفا ،وتغییر دهنده ی خِردها ودرونها، دلها و رفتارها ندارد، کما اینکه هیچ ربطی به سنّت پیامبر(ص) نیز که حکمت و بیان و فصل الخطاب را درآن به ودیعه نهاده است ندارد، وهکذا ربطی به ثوابت مسلم امّت واجماع آن ندارد، ازهمین روست که آن را تأویل باطنی جدید نام نهاده ام و پیروانش نیز بواقع باطنیان جدید هستند چنانکه مقارنه ی میان آنان وباطنیان قدیم درپی می آید.

همسویی واتفاق باطنیان قدیم وجدید:
به کسانی باطنی گفته می شود که معتقدند نصوص شرعی ظاهری(پوسته) وباطنی (هسته) دارند که این باطن تسلیم قواعد لغت، اصول وشرع نیست .
(برای توضیح بیشتر پیرامون باطنیان وفرق آنهابه”فضایح الباطنیة”للغزالی(ص/16 وپس ازآن).والملل والنحل للشهرستانی( ج1ص292) .والمنتظم لابن الجوزی(ج5ص110) والکامل لإبن اثیر(8/200) والفرق بین الفرق للبغدادی(ص/160) واعتقادات فرق المسلمین والمشرکین للرازی(ص/76) و”البدایة والنهایة”لإبن کثیر(11/61) وتاریخ الطبری(11/337) ود:علی القره داغی درمقدمه ی “الوسیط”،چاپ دارالبشائر(1/63تا77) ومنابع پیشین مراجعه شود.)
فرق باطنیه در زمان مأمون خلیفه ی عباسی سربرافراشتند ومهمترین آنها “قرامطه” و”اسماعیلیه” و”نَصیریه” بودند که به ظاهر ادعای اسلام ومحبّت آل بیت (رضوان الله علیهم)را داشتند، یاخود را زیر پوشش تصوف پنهان می کردند، اما از خلال تأویلهای عجیب وغریبی که برای نصوص شرعی می کردند آنها را از حقیقت شان اخراج می کردند و بدینوسیله کفر ونفاق خود را پنهان می نمودند.

ازتأویلهای عجیب وغریب آنها:
درتفسیر، نبوّت: (نبی) شخصی است که از قبل نیروی مقدس وصاف ومهیا شده ای بواسطه ی”فائضی” براو فیض شود تابه هنگام اتصال با نفس کلی وجزئیاتی که درآن است نشاط ونیرو(جان) ی تازه بگیرد.
برمبنای این تأویل عجیب ، جبریل را عقل فائض برنبی(ص) تعبیرو تفسیرکرده اند، نه شخصی که از آسمان فرودآمده باشد. بنا براین معتقد هستند، قرآن تعبیرمحمد (ص) ازمعارفی است که ازعقل فائض(جبریل) براو فیض شده وبه مجاز”کلام الله” نام گرفته است(جالب این است که دکتر عبد الکریم سروش قوی ترین نظریه پرداز مجموعه ی موسوم به روشن فکران دینی در ایران در آخرین تصریحاتش پیرامون قرآن کریم ، تعبیر “محمد (ص ) راوی رؤیاهای رسولان» را برای قرآن بکار برده است، دقیقا باسازی واحیای نظریه ی مرده ی قرامطه وباطنیان پیشین. مترجم)

چنانکه آتش را نیز به سختیها و تعبیر کرده اند ، ازهمین رو گفته اند اگرانسان به مرتبه ی ششم ازسلسله مراتب آنان رسید تکالیف عبادات از وی ساقط می شوند.
امام محمدغزّالی درجات مکر وحیله های آنان را جهت کسب و فریب انسانها به هفت مرتبه تقسیم نموده که این نوشتار ظرفیت ورود به آن را ندارد، اما بنا به معتقدات آنان هرگاه فرد باطنی- که در مرتبه ی اوّل قرار دارد-به مقام هفتم رسید که آن را “البلاغ الأکبر” نامیده اند همه ی تکالیف شرعی از او ساقط می شود.
(فضائح الباطنیة(ص/29تا32).
جای هیچ شک وگمان نیست که این فرقه ها گمراه، و از دین برگشته، وخارج ازدایره ی دین اند چنانکه علمای محقق این مطلب رابه صراحت ذکر کرده اند. (مصادر پیشین). بغدادی گوید:بدانید (اسعدکم الله) که ضرر وخطر باطنی ها برامّت اسلامی بزرگتر ازخطر یهود ونصاری ومجوس برآنان است.
(الفرق بین الفرق(ص/382).ابن تیمیه نیز در”مجموع الفتاوی” (ص/35) نظیر این سخن را گفته است.)

اختلاف میان باطن گرایان قدیم وجدید:
مقصود من این نیست بگویم: افراط گرایان سکولار که به این تأویلات غریب و عجیب برخاسته اند درهمه چیز مانند باطنیان قدیم هستند، بلکه مقصودم این است که در امور زیر با آنها متفق هستند:
1-تأویلهای خارج ازچارچوب ظاهر لفظ وقواعد آن: تأویل های اینان نیز باطنی است یعنی از ورای تأویل های خود درست همان معنی را مدّ نظر دارند که باطنیان قدیم از جهت مبدأ ومنتهی، نتایج وآثار آن را مدّ نظر داشتند.
2-ایجاد شک دردین: زیرااز سوی این تأویلها برخاسته از خاستگاه ایمان واسلام، عقیده وشریعت نیستند، وازدیگر سو اینها به برنامه ی زندگی بودن اسلام و حاکمیتش بر واقع زندگی انسان معترف نیستند.
هردو گروه (باطنیان قدیم وجدید) از یک نقطه آغاز(تشکیک دردین) شروع کرده اند هرچند باطنیان قدیم متشددتر ودارای غلو بیشتر ودین گریزتر بوده اند.
امّا نقطه ی اختلافشان این است که باطنیان جدید ظاهراً تلاش می ورزند رنگ وپوشش علمی به آراء ونظریات خود بدهند و برتجدید شریعت حریص هستند، امّا در واقع کار آنان تجدید نیست بلکه نتیجه اش ویرانی ساختمان دین است نه تجدید توآم باحفاظت ازآن.

لذا نامگذاری افراط گرایان سکولار به نوباطنی ازسوی اینجانب کاری است مقبول ودر جای خود وبرخاسته از ادله ی معتبر،نه متکی بر عاطفه واحساسات وبس.

برگردان: محمّد ملّازاده

ادامه دارد

از طريق
محمد ملا زاده
منبع
https://sozimihrab.org/
نمایش بیشتر

محمد ملا زاده

@نویسنده و مترجم @آذربایجان غربی - پیرانشهر @فعال دینی و دعوتگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا