گفتگو

تاریخ و عقاید مذهب اشاعره(۲-۱)

 

همایش جهانی جوانان مسلمان

ترجمه: حمید محمودپور- مهاباد

معرفی اشاعره:

فرقه ای کلامی اسلامی است که به ابو الحسن اشعری نسبت داده می شود. وی علیه معتزله قیام کرد. اشاعره، برهان ها و دلایل عقلی و کلامی را به عنوان وسیله ای جهت مناظره با رقیبانی چون معتزله و فیلسوفان برای اثبات حقایق دینی و عقیده ی اسلامی به شیوه ی « ابن کلاب » به کار    می گیرند.

تاسیس اشاعره و برجسته ترین شخصیت های آن:

ابو الحسن اشعری: او ابو الحسن علی بن اسماعیل از نوادگان ابو موسی اشعری ( رض ) است. وی در بصره در سال ۲۷۰ ه‍ به دنیا آمد و سه مرحله از زندگانی فکری خویش را گذراند:
–  مرحله ی اول: این مرحله را نزد ابو علی جبایی؛ شیخ معتزله در عصر خود زیست و علوم وی را یاد گرفت تا این که جانشین و مورد اعتمادش گردید. ابو الحسن به مدت چهل سال رهبری معتزله را برعهده داشت.

–  در این مرحله پس از ۱۵ روز ماندن در منزل، بر مذهب اعتزال که قبلاً از آن دفاع می کرد، شورید. در این مدت در منزل مشغول فکر کردن و مطالعه بود و از خدای متعال درخواست خیر خواهی نمود و استخاره کرد تا این که اطمینان یافت و بیزاری خود را از اعتزال اعلام نمود و برای خودش سبک و روش جدیدی بنیان نهاد که در آن طوری به تاویل نصوص پرداخت که گمان می کرد با احکام عقل سازگار است. در این سبک برای اثبات صفات هفتگانه« حیات و علم و اراده و قدرت و شنوایی و بینایی و کلام»از روش عبدالله بن سعید بن کلاب پیروی کرد. اما در مورد صفات خبریه مانند « وجه، دست ها وپا و ساق آن را طوری تاویل نمود که با احکام عقل سازگار باشد و این همان مرحله ای است که هنوز هم اشاعره بر این باورند.

–  مرحله ی سوم : از خصوصیات این مرحله، اثبات همه ی صفات برای خدای متعال بدون تعیین کیفیت و تشبیه و تعطیل و تحریف و تبدیل و تمثیل و مشابهت از سوی اشعری است. وی در این مرحله کتاب « الإبانه عن أصول الدیانه » را به رشته ی تحریر درآورد و در آن عقیده و منهج سلف به رهبری امام احمد بن حنبل را بر عقاید و روش های دیگر ترجیح داد. وی تنها به نوشتن این کتاب اکتفا نکرد؛ بلکه کتابخانه ی بزرگی، حدود ۶۸ تالیف را در دفاع از سنت و شرح عقیده ی اهل سنت از خود به جای گذاشت. ابو الحسن اشعری در سال ۳۲۴ ه‍ وفات یافت و در بغداد به خاک سپرده شد و بر جنازه اش اعلام گردید: « امروز یاور سنت وفات یافت.» 

پس از وفات ابو الحسن اشعری، مذهب اشعری بدست ائمه ی مذهب و بنیانگذاران اصول و ارکانش،چندین تغییر و تحول را پشت سر نهاد و اجتهادات و راه و روش هایشان در اصول مذهب و عقایدشان متعدد و گوناگون شد. این تحولات، تنها بدین علت بود که در آغاز مذهب اشعری بر پایه ی یک روش و منهج ریشه دار که دارای اصول اعتقادی روشن باشد، بیان نشده بود و چگونگی تعامل و ارتباطش با متون شرعی مشخص نبود، بلکه موضع گیری ها و اجتهاداتشان بین موافقت با مذهب سلف و به کار گیری علم کلام برای تایید و اثبات عقیده ی اشعری و رد عقاید معتزلی در نوسان بود. از بارزترین نمونه های این تحولات عبارتند از:
–  نزدیک بودن به اهل کلام و اعتزال

–  ورود به عالم تصوف و پیوند و ارتباط مذهب اشعری با آن.

–  ورود به عالم فلسفه و قرار دادن آن به عنوان بخشی از مذهب.

از برجسته ترین امامان مذهب اشعری عبارتند از:
–  قاضی أبو بکر الباقلانی: (۳۲۸ـ۴۰۲هـ) (۹۵۰ـ۱۰۱۳م) نام او محمد بن الطیب بن محمد بن جعفر، از بزرگ ترین علمای کلام است. وی به ویرایش و تصحیح رساله ها و پژوهش های اشعری پرداخت و پیرامون مقدمات دلایل عقلی توحید سخن گفت و بسیار در آن مبالغه کرد؛ زیرا این مقدمات در هیچ کتابی و سنتی نیامده بود. سپس دیدگاهش به مذهب علمای سلف انجامید و در کتاب خویش، تحت عنوان«تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل»همه ی صفات؛ مانند وجه و دست ها را در معنای حقیقی خود اثبات نمود و انواع تاویلات به کار رفته از سوی اهل تاویل را باطل اعلام کرد. او در بصره به دنیا آمد و در بغداد زندگی کرد و در همان جا وفات یافت. عضد الدوله او را به عنوان سفیر خود به سوی پادشاه روم فرستاد و در قسطنطنیه با دانشمندان مسیحی در حضور شاه روم مناظراتی را برگزار کرد. تالیفات وی عبارتند از:

۱-  إعجاز القرآن

۲-  الإنصاف

۳-  مناقب الأئمه

۴-  دقائق الکلام

۵-  الملل والنحل

۶-  الاستبصار

۷-  تمهید الأوائل

۸-  کشف أسرار الباطنیه.

–  أبو إسحاق الشیرازی: (۲۹۳ـ۴۷۶هـ) (۱۰۰۳ـ۱۰۸۳م). نامش إبراهیم بن علی بن یوسف فیروز آبادی شیرازی است. علامه ی اهل مناظره در فیروزآباد فارس دیده به جهان گشود و به شیراز انتقال یافت و سپس به بصره و در سال ۴۱۵ هـ به بغداد رفت. نبوغ وی در فقه شافعی و علم کلام شکوفا شد و مرجع طلاب و مفتی امت در عصر خود گشت و در جدل و مناظره به صاحب برهان قوی شهرت یافت. نظام الملک، مدرسه ی نظامیه را در ساحل دجله برایش بنا کرد تا در آن تدریس کند و آن را اداره نماید.

تالیفات وی عبارتند از:

۱-   التنبیه والمهذَّب  در فقه

۲-  التبصره در أصول فقه شافعی

۳-  طبقات الفقهاء

۴-  اللمع در أصول الفقه وشرح آن،

۵-  الملخص

۶-  والمعونه در جدل. 

أبو حامد الغزالی: (۴۵۰ـ۵۰۵هـ) (۱۰۵۸ـ۱۱۱۱م) نامش محمد بن محمد بن محمدغزالی طوسی است. وی در روستای طابران طوس خراسان دیده به جهان گشود و در همان جا وفات یافت. امام غزالی به نیشابور، بغداد، حجاز، سرزمین شام و سپس به مصرکوچ کرد و سپس به سرزمین خویش برگشت.
غزالی راه و روش باقلانی را در پیش نگرفت؛ بلکه در برخی آرا و نظریات، خصوصاً در موضوعات مربوط با مقدمات عقلی در استدلال با اشعری مخالف بود. وی علم کلام را نکوهش کرد و در کتاب های « المنقذ من الضلال » و « التفرقه بین الإیمان و الزندقه» ثابت نمود که دلایل این علم، انسان را به یقین نمی رساند. غزالی غرق شدن در علم کلام را حرام شمرد و در این باره گفت: « اگر بحث و جدل در این موضوع را ترک کنیم، حتماً برای ما روشن خواهد شد که ورود به این علم حرام است.» ایشان به تصوف رو آورد و معتقد بود که تنها راه شناخت، تصوف است. وی در آخر حیاتش از راه مطالعه ی صحیح بخاری به سنت پیامبر(ص) بازگشت.
ابو اسحاق إسفراینی (ت۴۱۸هـ) (۱۰۲۷م). نام وی إبراهیم بن محمد بن إبراهیم بن مهران، أبو إسحاق است. اسفراینی در فقه و اصول تبحر داشت و ملقب به رکن الدین بود. او اولین نفر از فقها است که چنین لقبی را بدست آورد. او در اسفراین شهری بین نیشابور و گرگان زیست، سپس به نیشابور رفت. در آنجا مدرسه ای برایش بنا شد و در آن مشغول تدریس گشت. پس از آن به خراسان و برخی از شهرهای عراق کوچ کرد؛ تا این که در جهان اسلام شهرت یافت. ابو اسحاق کتاب بزرگی در علم کلام به نام « الجامع فی أصول الدین والرد على الملحدین » تالیف نمود. ابن خلکان می گوید: این کتاب را در پنج مجلد دیده ام. ابواسحاق اسفراینی در روز عاشورای سال ۴۱۰ هـ در نیشابور در سن هشتاد و چند سالگی دارفانی را وداع گفت. سپس به اسفراین انتقال یافت و در آنجا به خاک سپرده شد.
إمام الحرمین أبو المعالی الجوینی: (۴۱۹ـ۴۷۸هـ) (۱۰۲۸ـ۱۰۸۵م) نامش عبد الملک بن عبد الله بن یوسف بن محمد الجوینی است. فقیه شافعی مذهب در شهر جوین از نواحی نیشابور دیده به جهان گشود. سپس به بغداد و از آنجا به مکه کوچ کرد و ۴ سال در آنجا زیست. پس از آن، به مدینه ی منوره رفت و به افتا و تدریس پرداخت. سپس به نیشابور بازگشت. نظام الملک وزیر آن زمان، مدرسه ی نظامیه را برایش بنا نهاد. بزرگ ترین دانشمندان آن زمان در درس های او حاضر می شدند. وی نزدیک به ۳۰ سال بدون مزاحم و رقیب ماند و در آنجا از مذهب اشعری دفاع نمود. بنا بر این بلند آوازه گردید. او در پایان عمرش به مذهب سلف برگشت. جوینی در رساله ی نظامیه ی خویش گفته است: « دیدگاه مورد پسند ما که بواسطه ی آن مطیع و فرمانبردار خدا می شویم همان عقیده ی پیروی از علمای سلف صالح می باشد؛ زیرا دلیل قاطع بر اجماع امت، حجت است.» اظهارات جوینی در کتاب « غیاث الأمم فی التیاث الظلم » بازگشت به روش سلف صالح را تایید می کند. هرچند این کتاب به بیان فقه سیاسی اسلامی اختصاص دارد، در آن اظهار داشته است که :« آنچه در مورد مقصود این کتاب، لازم به یادآوری می باشد این است که امام به متفق ساختن عموم مردم در پیروی از مذاهب سلف صالح حرص می ورزید، پیش از این که هواهای نفسانی نمایان شود و دیدگاه ها منحرف گردند؛ زیرا علمای سلف (رض) دیگران را از پرداختن به مسائل پیچیده و مبهم و تعمق و نگریستن در ژرفای مشکلات بازمی داشتند.»
قرطبی در شرح مسلم نقل می کند که جوینی به یارانش می گفت: ای یاران ما به علم کلام مشغول نشوید. اگر می دانستم که علم کلام مرا به چنین وضعیتی گرفتار می کند، به آن مشغول    نمی گشتم.» جوینی ( رح ) در نیشابور وفات یافت. وی در زمان وفاتش ۴۰۰ طلبه داشت.

از تالیفات امام جوینی عباتند از:

۱-   العقیده النظامیه فی الأرکان الإسلامیه

۲-   البرهان فی أصول الفقه

۳-   نهایه المطلب فی درایه المذهب در فقه شافعی

۴-   الشامل در أصول الدین.

فخر رازی (۵۴۴هـ ـ ۱۱۵۰م) (۶۰۶هـ ـ ۱۲۱۰م): نامش أبو عبد الله محمد بن عمر الحسن بن الحسین التیمی است. وی در روستای رازی طبرستان به دنیا آمد. رازی ملقب به فخر الدین و مشهور به ابن الخطیب و فقیه شافعی مذهب است. صاحب کتاب « وفیات الأعیان » در باره ی وی می گوید: وی یگانه در عصر خود و منحصر به فرد بود و در علم کلام و معقولات بر اهل زمانش برتری یافت. امام فخر رازی در مرحله اخیر زندگی خویش زبان گویای مذهب اشعری بود. او کلام را با فلسفه آمیخت. افزون بر این، ایشان یک قاعده و اصل کلی داشت که در آن به عقل ارزش می داد و آن را بر ادله ی شرعی مقدم می دانست. ابن حجر در کتاب« لسان المیزان » (۴/۴۲۶ ـ ۴۲۹)در باره ی او می گوید: وی پیرامون برخی از موضوعات که پایه های دین به شمار می روند شک اندازی هایی دارد که حیرت آور است. او شبه ی دشمنان را با دقت بیان می کرد و سپس مذهب اهل سنت را در نهایت سستی ایراد می نمود. اما وی ناتوانی عقل را دریافته بود؛ از این رو وصیت و سفارشی کرد که اعتقاد نیک وی را نشان می دهد. او در اواخر عمر خویش ضرورت پیروی از آیین سلف صالح را یادآور شد و اعلام کرد که او پس از تحقیق و بررسی علم کلام، روش و آیین سلف صالح را پذیرفته است. وی در این باره می گوید: در مورد مذاهب کلامی و مکاتب فلسفی خوب اندیشیده ام، دیدم که آن ها به هیچ دردی نمی خورند و نزدیک ترین راه ها برای رسیدن به حقیقت، راه قرآن است. من برای اثبات، آیه های (الرحمن على العرش استوى) و (إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه) و برای نفی،آیه های (لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر) و (ولا یحیطون به علماً)را می خوانم. سپس با اظهار حسرت و پشیمانی می گوید:« هر کس تجربه ام را تجربه کرده باشد به شناخت و معرفت من دست می یابد.» (الحمویه الکبرى از ابن تیمیه)
از مشهورترین کتاب های امام فخر رازی در علم کلام عبارتند از:

۱-   أساس التقدیس درعلم کلام

۲-   شرح قسم الإلهیات من إشارات ابن سینا

۳-  اللوامع البینات فی شرح أسماء الله تعالى والصفات

۴-   البیان والبرهان فی الرد على أهل الزیغ والضلال

۵-   کافیه العقول. 

افکار و عقاید اشاعره:

منبع دریافت وفراگیری از دیدگاه اشاعره: برحسب نیاز قوانین و اصول علم کلام، از کتاب و سنت استفاده می شود؛ به همین دلیل آنها به هنگام تعارض و تضاد عقل با نقل، عقل را مقدم می دانند. امام رازی در مورد قانون کلی مذهب در کتاب « اساس التقدیس » و آمدی و ابن فورک و علمای دیگر نیز صراحتاً چنین گفته اند.
–  عدم پذیرش احادیث آحاد در موضوع عقیده: زیرا این گونه احادیث، باعث کسب علم یقینی نمی شود؛ اما برای استدلال در مسائل سمعیات یا چیزهایی که با قوانین عقلی مخالف نیست، هیچ اشکالی ندارد. تاویل برخی از احادیث متواتر واجب است و مخالفت با این امر چیزی بدیهی است؛ زیرا سلف صالح از اصحاب و تابعین در قرن های خوب گذشته چنین معتقد بودند، به طوری که پیامبر(ص) فرستادگانی به صورت انفرادی برای تبلیغ اسلام  می فرستاد، همچنان که معاذ را به سوی مردم یمن فرستاد و نیز پیامبر فرموده است:«خوشا به حال انسانی که سخنم را بشنود و آن را حفظ کند و به خاطر بسپارد و آن را آن گونه که شنیده، بیان نماید.» و نیز حدیث تحویل قبله و غیره، دلایلی بر ادعای ما است.

–  مذهب عده ای از آنان؛ مانند غزالی و جامی تصوف است که در منبع و ماخذ کسب آگاهی، کشف و ذوق را بر نص شرعی مقدم می دانند و نص را طوری تاویل می کنند که با آن موافق باشد. چنین امری را بر اساس یکی از اصول تصوف – یعنی« حدثنی قلبی عن ربی»( قلبم از سوی پروردگارم با من سخن گفت.)- علم لدنی می نامند. این مطلب در « الرساله اللدنیه ۱/۱۱۴- ۱۱۸ از مجموعه القصور العوالی، و کبری الیقینیات؛ تالیف محمد سعید رمضان البوطی، الإهداء – ۳۲- ۳۵ به وضوح دیده می شود. بدیهی است که چنین عقیده ای با منهج و راه و روش اهل سنت و جماعت مخالف بوده و باطل است؛ زیرا اگر این باور درست باشد، ارسال پیامبران و انزال کتاب های آسمانی چه فایده ای دارد؟

اشاعره اصول عقیده را بر اساس منبع کسب و دریافت علم به سه بخش تقسیم می کنند:
–  منبع بخش اعظم باب های عقیده ی اشعری تنها عقل است. باب صفات، یکی از آن ها است. صفاتی را که با عقل ثابت می شود، عقلیه می نامند. این بخش از دیدگاه اشاعره وابسته به وحی نیست و عقل به وجوب آن حکم می کند. اما صفات دیگر که از راه کتاب و سنت ثابت می شود، صفات خبری نام دارند و آنها آن را تاویل می کنند.

–  بخش دوم از منبع کسب علم مانند رؤیت خدای متعال، عقل و نقل با هم است که میان پیروان اشاعره هیچ اختلافی در مورد آن نیست.

–  منبع کسب علم در ارتباط با سمعیات مربوط به غیبیات امور اخروی مانند عذاب قبر و صراط و میزان، تنها روایت و حدیث است. عقل در مورد محال بودن چنین اموری داوری نمی کند. حاصل کلام این که اشاعره در باب صفات خدا عقل را حَکَم قرار می دهند و در موضوع اثبات آخرت عقل را تعطیل می کنند و در مورد رؤیت، به کارگرفتن عقل و نقل را مساوی می دانند؛ اما در مورد مذهب اهل سنت و جماعت، اصلاً هیچ منافات و ناسازگاری بین عقل و نقل و یا مقدم دانستن عقل در زمینه ای و ترک آن در زمینه ای دیگر وجود ندارد؛ بلکه تنها برای شروع موضوع نقل پیش از عقل به کار گرفته می شود.

ادامه دارد

http://www.saaid.net/feraq/mthahb/5.htm

نمایش بیشتر

حمید محمود پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا