اصول

تراشیدن ریش برای مردان چه حکمی دارد؟

 

مسئله تراشیدن و نتراشیدن ریش و کوتاه کردن یا کم کردن آن یکی از مسائل فقهی است و فقها  و عالمان از دیرباز در مورد این موضوع نظرهای متفاوتی داشته اند.

اما تمام عالمان بر این امر اتفاق نظر دارند که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) ریش مبارکشان را نتراشیده است و به آن اهمیت داده و آن را شانه کرده و تمیز نگه داشته است و آن را مرتب کرده تا با چهره و صورتش هماهنگی کند و حتی یکبار هم به گوشمان نخورده و نشنیده ایم که آن حضرت(صلی الله علیه و سلم) ریشش را تراشیده باشد. پیامبر(صلی الله علیه و سلم) الگوی یارانش بود و اصحاب به ایشان نگاه می کردند، هر کاری می‌کرد و هر چیزی را که انتخاب می‌کرد، اصحاب هم همان کار را می‌کردند، بنابراین اصحاب پیامبر هم ریششان را نتراشیده اند.

 تعدادی از احادیث پیامبر(صلی الله علیه و سلم) به دستمان رسیده که از گذاشتن ریش و نتراشیدن آن و همچنین  اهمیت دادن و تمیز نگه داشتن آن بحث می کند؛ مانند همان احادیثی که انسان را به سوی مسواک کردن و ناخن گرفتن و آب در دهان و بینی ریختن سوق می دهد.

بررسی دلایل فقهایی که داشتن ریش را واجب می‌دانند:

کسانی که در موارد فقهی فتوا می‌دهند، بر این باورند که گذاشتن ریش مطلوب است، ولی در حکمی که گفته شده نظرهای متفاوتی دارند که آیا گذاشتن ریش واجب است یا سنت؟ عده ای از شریعت شناسان آن را واجب می‌دانند و بزرگ ترین دلیلشان این حدیث است که امام بخاری از نافع مولای ابن عمر روایت می‌کند که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرموده اند: (خالفوا المشرکین و وفروا اللحى واحفوا الشوارب) وکان ابن عمر (إذا حج أَو اعتمر قبض على لحیته فما فضل أَخذه) ( أخرجه البخاری فی کتاب اللباس/باب تقلیم الأظافر، ص: ۱۲۶۰، برقم: ۵۴۴۲ ).

ترجمه حدیث؛  با بت‌پرستان مخالفت کنید، ریش را رها کنید و سبیل هایتان را کوتاه نمایید، ابن عمر زمانی که به حج یا به عمره می‌رفت، ریشش را با مشت می‌گرفت و آن چه که از مشتش زیاد بود را می‌برید.

همان حدیث را مسلم نیز از نافع مولای ابن عمر روایت کرده است که پیامبر خدا فرموده اند: (خالفوا المشرکین، احفوا الشوارب و أوفو اللحى) ( أخرجه مسلم فی کتاب الطهاره/ باب خصال الفطره، ص: ۱۶۰، برقم:۳۸۰) یعنی: با بت پرستان مخالفت کنید، ریش را به جا بگذارید و سبیل ها را کوتاه کنید.‌

می بینیم که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) به داشتن ریش فرمان داده است و چیزی که از طرف پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) فرمان داده شده باشد، واجب است؛ مگر اینکه سندی یا مدرکی وجود داشته باشد که خلاف این را ثابت نماید  و چنین دلیلی هم وجود ندارد.

 همانطور که مخالفت با بت پرستان واجب و لازم است، به جا گذاشتن ریش نیز واجب است.

امام عمر رضی الله عنه در این باره فرموده است: پنج روایت از پیامبر(صلی الله علیه و سلم) در مورد این امر شرعی- ریش- آمده است، که هر پنج حدیث در کلمه ها و جمله های جداگانه، یک مفهوم را می‌رسانند، که باید ریش گذاشت و سبیل ها را کوتاه کرد و این روایات دلایلی برگذاشتن ریش هستند.

 ابن قدامه حنبلی در کتاب مغنی می‌گوید: اگر کسی ریش کس دیگری را تراشید، باید بهای آن را بپردازد! و این حکم از طرف امام ابوحنیفه و مالک و شافعی و امام احمد نیز تایید شده و آمده است؛ یعنی مُفتیان و کسانی که در مورد شریعت فتوا می‌دادند، برای اینکه ریش‌هایشان را نتراشند، آن را گناه قلمداد کردند، و مقرر نمودند اگر چنانچه کسی این خلاف را انجام داد بهای آن باید تماما پرداخت نماید!

 امام ابوحنیفه و احمد و ثوری نیز در این باره فرموده‌اند: بهایی را کارشناسان باید برای آن تعیین کنند؛ همانطور که امام شافعی فرموده است. این امر باعث شد که نتیجه بگیرند که باقی گذاشتن ریش واجب و تراشیدن آن حرام است.

اندازه ریش:

کسانی که گذاشتن ریش را واجب می‌دانند، در اندازه و طول آن دارای نظرات متفاوتی هستند، عده ای می گویند که نباید ریش دست کاری شود و باید همانطور که خود رشد می‌کند، باقی باشد. آنگونه که ابن حجر در کتاب فتح الباری به نقل از ابن جریر طبری می‌گوید که در مورد طرز تفکر متفاوت عالمان،  در مورد اندازه ریش سخن گفته و می‌گوید: عده ای از آنها به حدیث مذکور استدلال کرده اند، به همین خاطر نظر دادن در مورد اندازه پهنا و بلندای آن و یا اینکه چقدر کوتاه و کم شود را مکروه دانسته اند.

عده‌ای از آنها نیز سنت را در این می‌دانند که ریش به اندازه یک مُشت باشد و هر چقدر از مشت بیشتر بود، کم و کوتاه شود و دلیلشان هم فرموده‌ای است که قبلاً به ‌آن اشاره کردیم، که نافع مولای ابن عمر می‌فرماید: (ابن عمر زمانی که حج یا عمره می‌رفت، ریش خود را می‌گرفت و هر اندازه از مشت زیاد بود، آن را می‌برید).

 این عالمان می‌گویند: ابن عمر(رضی الله عنه) یکی از آن صحابی هایی بود که سنت های پیامبر(صلی الله علیه و سلم) را بسیار دقیق انجام می داد، پس زمانی که مشاهده می کرد پیامبر(صلی الله علیه و سلم) این کار را می کرد، او نیز همین کار را انجام داده است، بنابراین سنت آن است که هر چقدر از مشت زیاد باشد، باید بریده شود.

امام مالک در کتاب المهتدا وقتی به این روایت اشاره می کند، همین اندازه را می گوید که وقتی ابن عمر در حج و عمره سرش را می تراشید، ریش و سبیلش را هم می گرفت: (کان ابن عمر إذا حلق رأسه فی حج أو عمره أخذ من لحیته وشاربه) (أخرجه مالک فی کتاب الحج/ باب التقصیر،۱/۲۶۷، الطبعه الأولى جمعیه إحیاء التراث الإسلامی- الکویت، برقم: ۷۸۸). یعنی: (زمانی که ابن عمر در حج یا عمره سرش را می تراشید، ریش و سبیلش را هم اصلاح می کرد.)و از اندازه حرفی به میان نیامده است.

ابو داود با سندی معتبر از جابر روایت کرده است که (کنا نعفی السبال إلا فی حج أو عمره) (أخرجه أبوداود فی کتاب الترجل/باب فی أخذ الشارب، برقم: ۳۶۶۹٫ السبله: الشارب، أو مقدم اللحیه المسبل على الصدر) یعنی: به جز زمانی که در حج یا عمره بودیم، اگر ریشمان بلند می شد، به آن دست نمی زدیم. جابر به این اشاره دارد که در زمان رفتن حج و عمره آن را کم می کردند.

 به نظر ابن حزم ریش گذاشتن واجب است آن هم بر اساس حدیثی که به آن فرمان داده است. ابو شامه هم می گوید: دیده شده که متاسفانه عده ای ریش هایشان را می تراشند ……

 کرمان هم فرموده است: ممکن است که ابن عمر خواسته باشد با این روش، هر دو حالت تراشیدن و کوتاه کردن را در مناسک حج، با هم انجام داده باشد؛ سرش را تراشیده و ریشش را کوتاه کرده باشد، تا معنی این آیه آشکار شود که می فرماید: (محلقین رءوسکم و مقصرینَ…) (الفتح/۲۷) یعنی: سرهایتان را می‌تراشید و آن را کوتاه می‌کنید …

و در جایی دیگر این فرمان هم داده شده است که می‌فرماید: (وفروا اللحى) از ریشتان دست بردارید، (یعنی آن را مختص زمان حج رفتن کرده است).

ابن حجر می ‌فرماید: گفته ابن عمر، تنها مختص زمان حج نیست، بلکه منظورش این بوده است، زمانی این فرمان انجام می شود که به خاطر پهنا و بلند بودن و درهم و بر هم بودن ریش، صورت فرد نامرتب و زشت نشود.

حسن بصری هم فرموده است: یک اندازه از پهنا و بلندای ریش گرفته می‌شود که صورت را نامرتب نکند و تغییر ندهد.

 امام طبری هم می فرماید: اینها نظرشان این است که عده ای از مردم، مانند عجم ها ریش را نتراشند و آن را کوتاه نکنند و عده ای دیگر هم اصلاح ریش را به جز هنگام رفتن به حج، ناپسند می شمردند. طبری همچنین می گوید : اگر انسان به ریشش کاری نداشته باشد و آن را اصلاح نکند تا پهنا و بلندای ریش به شیوه ای ناهموار رشد کند، خود را مسخره مردم می کند .  دلیل او هم این فرموده ی عمر پسر شعیب است که از پدر و مادرش بازگو می کند که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) قسمتی از پهنا و بلندای ریش خود می گرفت: (کان یأخذ من لحیته، من عرضها وطولها) (أخرجه الترمذی فی کتاب الأدب/باب ماجاء فی الأخذ من اللحیه، برقم: ۲۶۸۶). که این را هم ترمذی از عمر پسر هارون؛ روایت کرده است.

عده ای هم این روایت را از عمر پسر هارون ضعیف دانسته اند. (راجع ما کتبه الحافظ ابن حجر العسقلانی فی کتابه فتح الباری بشرح صحیح الخاری: ۱۱/۵۴۲ دار الفکر/ بیروت:۱۹۹۶) (۱۱/۵۴۲).

به نظر قاضی عیاض ریش تراشیدن و کوتاه کردن آن کراهت دارد.

 امام نووی نیز در دنبال آن فرموده است: این منظور حدیث پیداست که باید از امر بر بلند بودن ریش، اطاعت شود و می فرماید: نظر برگزیده و معتبر آن است که ریش را باید به حال خود گذاشت. (نه بریده شود، نه کوتاه شود، نه اصلاح شود).

ابن حجر رأی و نظر امام نووی را روشن می کند و می فرماید: منظور این حدیث در زمان غیر از حج است، چون دقیقا نظر شافعی نیز در زمان حج، رأی بر مرتب کردن و زیادی گرفتن آن (زیادیش را بریدن) است.

 

کارهایی در مورد ریش مکروه می باشند:

امام نووی به نقل از امام غزالی  می گوید: ده مورد در ریش کراهت دارد:

۱- رنگ کردن ریش با رنگ سیاه، جز برای جهاد.

۲- رنگ کردن آن با رنگی غیر از رنگ سیاه که چنان نشان دهد که مرد صالح و پاکی است، نە به دلیل پیروی از سنت.

۳- رنگ کردن ریش به رنگ سفید؛ به این خاطر که در میان دوستانش، بزرگتر از آن ها جلوه داده  شود.

 ۴- مو را از ته کندن تا چنان نشان دهد که مو ندارد.

 ۵- همچنین تراشیدن و کندن موهای سفید. (امام نووی که سلام و درود خدا بر او باد این موضوع را حرام دانسته است).

۶- تکه تکه کردن مو؛ بدین خاطر که خود را در نظرها مهم جلوه دهد. (خود بزرگ بینی)

 ۷- کم کردن و کوتاه کردن از نظر پهنا و بلندای ریش و رنگ کردن آن.

 ۸- پر پشت کردن ریش تا خود را آدم زاهد و با تقوایی معرفی کند.

 ۹- با تعجب به ریش خود نگاه کردن، مثل اینکه خود را دیوانه بداند.

۱۰ – پیچاندن ریش،  به دلیل این فرموده ی ابوداود که  روایت می کند پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) فرموده اند: (من عقد لحیته إن محمدا منه بریء) (أخرجه أبوداود بسند صحیح فی کتاب الطهاره/باب ما ینهى عنه أن یستنجى به، برقم:۳۳). کسی که ریشش را گره بزند محمد(صلی الله علیه و سلم) از او دوری می کند.

 خطابی می فرماید: این رویه کافران است. (راجع صحیح مسلم بشرح النووی کتاب الطهاره/باب خصال الفطره، فی شرح الحدیث المرقم: ۳۸۴). 

 امام نووی می فرماید: در این حکم برای زن آمده که اگر موی ریش یا سبیل و زیر چانه اش بلند شد سنت است که آن را بردارد و ابن حجر در مورد برداشتن موی صورت در کتاب النامیه به صورت کامل بحث کرده است. (راجع فتح الباری بشرح صحیح البخاری. ۱۱/۵۴۳)

اصلاح کردن سبیل:

در مذهب امام شافعی کوتاه کردن سبیل سنت است، نه تراشیدن آن و در مذهب امام احمد، کوتاه کردن سبیل تا جایی که نزدیک به تراشیدن باشد مستحب است و در مذهب امام مالک هم، کوتاه کردن آن سنت است.

امام طحاوی می فرماید: تراشیدن سبیل در مذهب امام ابوحنیفه و ابویوسف و محمد صحیح است. او تراشیدن را نسبت به کوتاه کردن مناسب تر دانسته و گفته است به خاطر اینکه پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) در حج تراشیدن سر را بر کوتاه کردن آن ترجیح داده است، ابن تیمیه این نظر را ضعیف دانسته است به این دلیل که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرموده اند: (لیس منا من حلق و خرق ولا سلق ) (أخرجه النسائی فی کتاب الجنائز/باب السلق، برقم: ۱۸۳۸٫ یعنی: کسی که در هنگام مصیبت و مشکلات موی سرش را ببرد و یقه ی خودش را پاره کند و با صدای بلند گریه کند و داد بزند از ما نیست.

شیخ ابن حجر در جواب آن می گویدهر دو دلیل را با یک فرموده آورده اند که در جای خودش نیست.  

امام ‌شوکانی هم در نیل الأوطار می فرماید: در کوتاه کردن سبیل، عالمان نظرهای متفاوتی دارند، عده ای از قدیمیان کوفه به خاطر ظاهر این فرمان (احفوا وانهکوا)، بهتر دانسته اند که سبیل را بتراشند و از بیخ و بن ببرند، اما عده ی بیشتری از آنها تراشیدن سبیل را درست ندانسته اند، امام مالک هم این رأی و نظر را دارد، ولی از او روایت می کنند که بر این نظر بوده که: کسی که آن را بتراشد باید تنبیه شود.

ابن قاسم روایت می کند که امام مالک فرموده است: سبیل تراشیدن به مانند هتک کردن می ماند.

 امام نووی هم می فرماید: تا اندازه ای سبیلتان را کوتاه کنید که قرمزی لب به چشم بخورد و از بیخ و بن نتراشد، که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) می فرماید: (احفوا الشوارب) یعنی: آن قسمت از مو که از کنار دو لب زیاد و بلند شده است، باید بریده شود، نه سبیل.

 امام مالک در کتاب موطا هم می فرماید:(یؤخذ من الشارب حتى یبد و طرف الشفه و هو الإطار، ولایجزه فیمثل بنفسه) (أخرجه مالک فی الموطأ/کتاب الجامع/باب ماجاء فی السنه من الفطره، برقم: ۱۴۳۷) یعنی: آن قسمت از سبیل گرفته شود تا اطراف لب کاملاً آشکار شود؛ نه آنکه آن را بتراشد و خود را هتک کند.

 امام شوکانی به نقل از ابن قیم می گوید : ابوحنیفه و ظفر و ابویوسف و محمد درباره موی سر و موی سبیل نظرشان این است که تراشیدن آن بهتر از کوتاه کردن آن است.

ابن حجر در کتاب فتح می‌گوید: امام احمد از ابوامامه روایت می‌کند که پیامبر(صلی الله علیه و سلم) به مردان مسن انصاری می‌گفت: (یا معشر الأنصار! حمروا و صفروا و خالفوا أهل الکتاب) یعنی: ای گروه انصار! سرها و ریش‌های سفیدتان را رنگ قرمز بزنید، رنگ زرد بزنید، برعکس اهل کتاب عمل کنید که آنها رنگ نمی کنند.

 همینطور امام طبرانی در معجمی الاَوسَط از انس و در معجم کبیر از عوطب روایت کرده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) دستور داده اند که موهای سفید سر و ریش خویش را تغییر دهند تا بدین ترتیب بر عکس غیر عرب ها کرده باشند. (راجع ما کتبه الحافظ ابن حجر العسقلانی فی کتابه فتح الباری: ۱۱/۵۴٫ دار الفکر/بیروت: ۱۹۹۸).

 در حالی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) این فرمان را داده است، ولی به جز امام احمد کسی حکم واجب بودن رنگ کردن سر و ریش را نداده است. در این مورد قدیمی ترهای امت اسلامی، همه بر این امر اتفاق نظر دارند که رنگ کردن موی سر واجب نیست. عده ای از اصحاب آن را رنگ می کرده اند و عده ای دیگر آن را رنگ نمی کردند. (راجع ما کتبه الحافظ فی الفتح: ۱۱/۵۴۷٫ دار الفکر /بیروت:۱۹۹۶)

ابوداود با سندی معتبر از شداد بن اَوس این فرموده را روایت می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) فرموده اند: مسیحی ها با ترس و کفش نماز می خوانند، شما بر عکس آنها عمل کنید. (عن شداد بن أَوس فقال: قال رسول اللَّه صل الله‌ علیه‌ و سلم: فخالفوا الیهود، فإنهم لا یصلون فی نعالهم و لا خفافهم) ( أجرجه أبوداود فی کتاب الصلاه/ باب الصلاه فی النعل، برقم: ۵۵۶)

اگر می گویند: هر فرموده ای که (خالفو ‌‌‌‌أهل الکتاب) یا (خالفوا المشرکین) در آن باشد مبنایی بر واجب بودن است، پس باید نماز خواندن هم با کفش واجب بوده باشد. چون در این فرموده پیامبر خدا درود خدا بر او باد فرمان داده که با کفش نماز بخوانید و بر خلاف یهودیان عمل کنید.

 ترجمه: ناهید ایران

نویسنده: حسن پنجوینی

نمایش بیشتر

ناهید ایرانی

استان آذربایجان غربی - مهاباد مترجم فعال دینی

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا