تاریخسیره نبوی

تواضع و گذشت رسول الله (صلی الله علیه و سلم ) در فتح مکه

تواضع و گذشت رسول الله

ابن اسحاق می گوید: عبدالله پسر ابوبکر مرا مطلع نمود، آن گاه که پیامبر اسلام(ص) به ذی طوی -مکانی است نزدیک مکه– رسید، درحالی که شادمان سر بر روی مرکب گذاشته بود، توقف نمود. رسول الله به خاطر خداوند، متواضعانه سرش را آن قدر فرود آورد که نزدیک بود ریش مبارکش پشت مرکبش را لمس نماید.(۱)

رسول خدا با مشاهده این پیروزی مغرور نگردید، ایشان مثل یک غارتگر خشمگین و متکبر وارد مکه نگردید، بلکه بسیار خاشعانه خداوند را به خاطر این نصرت الهی سپاس می گفت.(۲)

در حالی که سوار بر مرکبش بود، چندین بار سوره فتح را قرائت نمود (۳) و در حین طواف کعبه جهت رعایت حال طواف کنندگان، با کشیدن عصای کجی که در دست داشت، حجر الاسود را زیارت نمود. (۴)

بعد از فتح مکه پیامبر(صلی الله علیه و سلم) به منزل نرفت، بلکه در حجون (نام کوهی در بالای مکه) چادری را بر پا نمود و هیچ کسی را وادار به خروج از منزلش ننمود.(۵)

عفو وگذشت ایشان:

بعد از پیروزی و فتح مکه، پیامبر(صلی الله علیه و سلم) در مسجدالحرام نماز خواند و با شعار «الله اکبر» بیت الله را طواف نمود و از آن خارج شد، این در حالی بود که قریشی ها در مسجد به صف ایستاده و منتظر عکس العمل پیامبر بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به آنان فرمود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له، صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده» بعد به آنان فرمود: آگاه باشید که به جز خادمان بیت الله و ساقیان حجاج، تمام اموال و سرمایه و خون شما در اختیار ما می باشد. ای اهل قریش؛ خداوند فخر و تکبر جاهلیت و افتخار به آباء و اجداد را از شما برداشته و آن را حرام نموده است، همه ی مردم از آدم و آدم از تراب می باشد؛ همانگونه که خداوند می فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات:۱۳)

بعد پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرمود: ای جماعت قریش فکر می کنید چگونه با شما رفتار می کنم؟ عرض کردند: تنها انتظار نیکی را از تو داریم ای برادر بخشنده.

پیامبر به آنان فرمود: همان چیزی را به شما می گویم که یوسف(علی نبینا و علیه الصلاه والسلام) به برادرانش گفت: امروز هیچ کسی شما را سر زنش نمی کند، بروید شما آزاد هستید‌. (۶)

چشم پوشی رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) از دشمنانش بعد از اینکه اسیر دست رسول الله شدند:

 آنها گمان کردند که پیامبر به خاطر گناه و جرمی که مرتکب ‌شده اند، از آنان انتقام سختی بگیرد. به همین خاطر از شدت ترسی که داشتند، خون در رگ هایشان خشک و پاهایشان قفل شده و رنگ پوست بدنشان پریده بود، به علت ترس از اجرای حکمی که مستحق آنان بود و همچنین خوف آنکه مبادا مجاهدان آنان را به عنوان برده خود درآورند. چون مشرکین و کفار، مسلمانان و مستضعفان را آزار می دادند و خون مجاهدان را می ریختند و پایمال می کردند. آن اذیت و آزاری که در مکه به مسلمانان رسانیدند، هرگز فراموش نخواهد شد.

بعد از پیروزی بر این دشمن طاغوت و متجاوزگر، آنچه از طبیعت بشری در چنین مواقعی انتظار می رود، حداقل انتقام گرفتن بود. اما کسی که به اوج اخلاق ربانی رسیده باشد، برخوردش متفاوت بوده و عفو و بخششی تام و عام و به دور از اندک سرزنشی را بر انتقام و خشونت ترجیح می دهد؛ درود بر این نفس های پاک ربانی.

این موقفی است که دلالت بر گذشت و چشم پوشی رسول الله(صلی الله علیه و سلم) می نماید که تا به حال تاریخ بشریت، همچنین چیزی را به خود ندیده و نشنیده است. موقف آن حضرت نسبت به کسانی که با ایشان اسائه ادب داشته و او را دروغگو خوانده و مسخره می‌کردند و با کردار و گفتار خود، ایشان را اذیت و حتی از شهر مقدس و وطنش بیرون راندند، تا در راه ادای رسالت و نشر هدایت الهی مهاجر الی الله شوند.

همچنین اصحاب و یاران پیامبر را اذیت و حتی از میان عشیره و سرزمین شان بیرونشان کردند. (۷)

رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) با این که در قضیه عفو و گذشت موقف جماعی داشته است، باز هم نسبت به بعضی از سران و زعماء قریش موقف فردی هم داشته است، به گونه ای که به نحو احسن آنها را مورد احترام و اکرام قرار می داد.

برای مثال:

چشم پوشی و صرف نظر از ابی سفیان و صفوان بن امیه و عکرمه پسر ابوجهل و غیرهم، علی رغم این همه اذیت و آزاری که نسبت به ایشان انجام دادند. البته باید دانست که خوبی و احسان و کمک و یاری آنها و دور بودن از هواهای نفسانی و آرزوهای انتقام جویانه در واقع شایسته ی رسول الله(صلی الله علیه و سلم) می باشد.

یکی دیگر از مواقف و گذشت رسول الله(صلی الله علیه و سلم) داستان حاطب پسر ابی بلتعه می باشد. عبید الله پسر ابی رافع می گوید: از علی بن ابی طالب شنیده ام که می گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) من و زبیر و مقداد بن اسود را ماموریت داده و فرمودند: «بروید تا به باغ خاخ -جا مکانی میان مکه و مدینه که در فاصله ۱۲ مایلی مدینه قرار دارد- برسید، در آن باغ زنی را می یابید که سوار هودج است و با او نامه ای است، آن نامه را از او گرفته و نزد من آورید».

ما به راه افتادیم تا به آن باغ رسیدیم، بناگاه دیدیم که همان زن در آن جاست. به او گفتیم: نامه را بیرون آور. گفت با من نامه ای نیست. گفتیم: یا نامه را بیرون می آوری یا لباست را از تنت بیرون آورده و بازرسی می کنیم. ناگزیر نامه را از میان گیسوهایش بیرون آورد. نامه را گرفتیم و نزد رسول اکرم(صلی الله علیه و سلم) آوردیم. دیدیم که آن نامه از حاطب بن ابی بلتعه است که به سوی گروهی از مشرکان مکه فرستاده تا آنان را از برخی اسرار رسول خدا آگاه کند. رسول اکرم(صلی الله علیه و سلم) حاطب را احضار کرده و به او فرمودند: ای حاطب این چیست؟ حاطب گفت: یا رسول الله در مورد من زود قضاوت نکنید؛ حقیقت این است که من مردی از غیر قریش هستم و کسی را ندارم که مرا حمایت کند. ولی کسانی از مهاجران که با شما هستند، در مکه قرابتهایی دارند که خانواده ها و اموال خویش را به وسیله آنها حمایت می کنند، لذا من هم در این اندیشه افتادم اگر چه با قریش قرابت نسبی ندارم، حداقل برای آنها خبری رسانده و خدمتی کرده باشم تا به وسیله آن از نزدیکانم و خانواده ام حمایت کنند، من این کار را به سبب کفر و ارتداد انجام نداده ام و به کفر راضی نیستم.

رسول خدا فرمودند: حاطب راست گفت. حضرت عمر(رضی الله عنه) گفت: یا رسول الله اجازه بدهید تا گردنش را قطع کنم. رسول اکرم(صلی الله علیه و سلم) فرمودند: ایشان در جهاد علیه کفار و در غزوه بدر حضور داشته اند. رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) به ایشان فرمودند: هر چه دوست دارید انجام بدهید که شما را بخشیدم.

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

منابع:
۱-سیره ابن هشام (۴۱۰۷)
۲-السیره النبویه الصحیحه (۲/۴۸۲) الرحیق المختوم (ص:۱۰۹)
۳-اخرجه البخاری (۳۹۴۵) از حدیث عبدالله بن مغفل.
۴-سنن ابی داود (۱۶۰۳) از حدیث ابی طفیل.
۵-السیره النبویه الصحیحه (۲/۴۸۲).
۶- سیره ابن هشام (۴/۱۰۷۸) و زاد المعاد (۳/۴۰۷،۴۰۸).
۷-محمد رسول الله منهج و رساله (۴/۳۳۸) و السیره النبویه فی ضوء القرآن و السنه(۲/۴۴۸) و السیره النبویه الصحیحه (۲/۴۸١)
۸-البخاری (۴۵۱۱) و مسلم (۳۱۹۶).

منبع: شبکه الالوکه
مترجم: علی ملازاده
۱۲ ربیع الاول ۲۱ آذر ۹۵
ویراستار: حسن زاده

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا