خانواده

جایگاه اخلاق در اسلام(2-1)

جایگاه اخلاق در اسلام

بدیهی است نظام اخلاقی اسلام سرشار از فضایل و گزاره های اخلاقی است که فرد مسلمان به وسیله تطبیق عملی آنها، توانایی اکمال دین خویش، وگام برداشتن در مسیر اصلاح امور دنیا و آخرت خویش را کسب میکند .
در این نوشتار، با تمسک به سرچشمه های اولیه شریعت مقدس ، تلاش بر این است به تحلیل و بررسی توجیهات و رهنمودهای دین در مورد ویژگی ها و تئوری نظام اخلاقی اسلام ونقش کاربردی آن در اکمال دین و به تعالی رساندن فرد مسلمان در رسیدن به کمال مطلوب و حیات طیبه قرآنی پرداخته شود تا تفاوت آن با نظام های اخلاقی دیگر که غالباً برای تأمین خوشبختی انسان و لذت بخشی به زندگی او تعریف می شوند، مشخص گردد چرا که این گونه نظام ها با به چالش کشیدن غایت گویا، به ثمره نظام اخلاقی خود نمی اندیشند و تنها وظیفه گرایی را شعار خود می دانند . در حالی که رهنمود ها وغایتهای الهی موجود در این نظام،در تربیت وتزکیه نفس انسان نقش سازنده ای را ایفا می کند که فرد مسلم ملزم به رعایت عملی آنها می باشد، ودر صورت اعراض از آن نسبت به حقوق الهی مقصر و گناهکار بشمار می آید . ونظام اخلاقی با اتکای به تبیینات ربانی، به عنوان نظامی غایت گرایانه همراه با وظیفه گرایی ناشی ازاراده الهی بررسی می شود تا برتری آن بر نظام های اخلاقی دیگراثبات شود و دیدگاه اسلام را درمورد مسئله مهم نسبیت در اخلاق روشن می سازد .
مقدمه:
بدون شک ، قرآن کریم تنها برنامه زندگی است که سعادت و خوشبختی را برای هر فرد تضمین می کند، در این اساسنامه که از سوی خالق و آمر انسان تنظیم شده، نیازهای ریز و درشت او برای رسیدن به کمال سعادت و خوشبختی مطرح شده است .
دین اسلام مجموعه ای از عقاید و تعالیم و دستورات عملی می باشد که در قالب تعالیمی هدایت بخش بر قلب پیامبر(ص) از جانب خالق حکیم وحی شده است و نظام اخلاقی را به صورت مجموعه آموزه هایی که راه و رسم زیستن به نحو شایسته و بایسته را در آن ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین نموده، و در نتیجه بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. از این رو سخن گفتن از نظام اخلاقی منسوب به اسلام امری موجه وگفت وگو درباره ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود
قطعاً خاستگاه بنیادین دستورات اخلاقی در اسلام، نه لذت طلبی است و نه سودجویی، نه خرد و نه وجدان، نه عرف و نه جامعه و نه تجدد مآبی، و نه دیگر چیزهایی که مکاتب اخلاقی مطرح کرده اند، بلکه منبع فرامین و ملاک عمل و دستور اخلاقی در اساس کار،همان وحی الهی است.
بر همین مبنا خیر، آن چیزی است که خداوند فرمان انجام آن را صادر نموده است، و شر و بدی، آن چیزی است که خداوند از آن نهی فرموده است. به عبارت دیگر شریعت اسلام شریعتی است همنوا با سرشت سالم و موافق با اندیشه بالنده و رشد یافته. و جای شگفتی نیست که قرآن وارستگان و صاحبان اخلاق نیکو را با صفت لِّأُولِی الْأَلْبَابِ توصیف می کند، همچنانکه در پایان برخی اوامر و نواهی به همین نکته اشاره می کند، از جمله در این فرموده:ٰ{لِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونََ ; }الأنعام: ۱۵۱
« این ها اموری هستند که خدا به گونه مؤکد شما را بدانها توصیه می کند تا آن ها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید».
به همین دلیل می بینیم که اخلاق در اسلام فقط بر فرمان قاطع و تکلیف تعبدی تکیه نمی کند، بلکه بر مخاطب ساختن اندیشه ها و تحریک وجدان ها، در مورد یک نظام اخلاقی قابل فهم و برهانی دارای پیامدهای دنیوی و اخروی مشخص نیز تکیه می نماید؛ از جمله در مورد سفارش های لقمان به فرزندش:
«ای فرزند عزیزم! نماز را چنانکه شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو می رسد شکیبا باش. این ها از کارهای (اساسی و مهمی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثابت ورزید. و با تکبر و بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمی دارد. و در راه رفتن اعتدال را رعایت کن و (در سخن گفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشت ترین صداها، صدای خراست».( لقمان: 17-19)
بنابراین نظام اخلاقی اسلام تنها وعظ و چند تا دستور و حکم نیست که احکام اخلاقی غیر از نظام اخلاقی باشد.این نظام با شناخت ها شروع می شود و به عشق ها گره می خورد….عظمت این نظام اخلاقی این است که دستور نمی دهد، بلکه تبدیل می کند.
پس ضرورت دارد که در باره اساس صحیحی که ممکن است اخلاق انسانی بر اساس آن محکم و استوار، بنا شود، بحث و کاوش کنیم؟ حقیقت این است که این تنها بحث و کاوش علمی نیست، بلکه ضرورتی واقعی از ضروریات روزمره زندگی می باشد. خصوصاً در این عصر پرآشوب که بر ضرورت و اهمیت مسائل اخلاقی افزوده است، قطعاً بحث از چنین اساس اخلاقی از مهم ترین و ضروری ترین مسائل زندگی به شمار خواهد آمد.
معنای لغوی اخلاق
اخلاق در لغت به معنای طبیعت و سرشت است . دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین می فرماید: «اخلاق، مجموعه ای از معانی و ویژگی های مستقر و ثابت در نهان انسان است که در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده می شود و از این رو، فرد یا به انجام آن اقدام می نماید یا از انجام آن خودداری می ورزد.» ( غزالی ، ۱۹۹۵م،ج۳،ص۴۶)(اسماعیلی و همکاران،1389،15)
معنا ومفهوم اخلاق از دیدگاه اسلام
«اخلاق مجموعه ای از اصول و ارزش هایی است که رفتار انسان را تنظیم می نماید، و تعالیم وحی آن ها را تعیین فرموده و جهت تحقق هدف وجود انسان در کره ی خاکی ، اصول و ضوابطی را برای آنها قرار داده است .» (عبدالحلیم ، ۱۹۹۰م، ص ۸۵)
امام محمد غزالی در بحث زیبایی راجح به اخلاق می فرماید : «اخلاق، وضعیت و حالت پایدار و استواری در نهان انسان است، که رفتار و کردار آدمی به اسانی و بدون نیاز به اندیشه و تأمل از آن فرمان می گیرد . اگر این حالت و وضعیت به گونه ای باشد که کردار و رفتاری که از دیدگاه عقل و شرع شایسته است، از آن سر زند، در این صورت، این حالت و وضعیت به نیک رفتاری قلمداد خواهد شد؛ و اگر کردار صادره از آن زشت باشد، در این صورت، آن حالت به «بدرفتاری» نام گذاری خواهدشد .»(الشرباصی مصری، ۱۳۷۹،ص۱۰)
جایگاه و اهمیت اخلاق وقوانین آن در اسلام
هر جامعه ای برای برقراری استقرار و ثبات نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آنها باعث پاره شدن نخی می گردد که افراد جامعه را بهم پیوند داده است. در این میان اسلام مجموعه ای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آنها به پاس احترام خواهد ایستاد..
هم چنین قرآن کریم اساسنامه اخلاقی برای هر فرد مسلم مقرر نموده تا در تمامی مراحل زندگی شخصی عملا تطبیق گردد، مسائلی که در ظاهر بسیار، شخصی و خاص فرد است ولی در ساختار سلوکی و رفتاری او بسیار مؤثر و بیانگرو تکوین دهنده ی شخصیت اسلامی و انسانی او می باشند، مواردی از قبیل:
اجازه گرفتن قبل از دخول بر حوزه دیگران: (النور / ۲۷ ـ ۲۹. النور / ۵۸ ـ ۵۹.)، آرام سخن گفتن: (الحجرات / ۲ ـ ۴.)، سلام قبل از داخل شدن: (النور / ۶۱.)، جواب سلام با عباراتی بهتر از سلام: (النساء / ۸۶.)، احترام مجلس: (المجادلة / ۱۱.)، سخن شیرین و مؤدبانه: (الاسراء / ۵۳.)، اجازه گرفتن قبل از انصراف: (النور : ۶۲.)
از بین سوره های بزرگ قرآن کریم که حقایق عقیده،برنامه شریعت، راه و رسم انسانیت،مرام ادب و الفبای اخلاق را در لابلای محتوای خود دارد سورة «حجرات» می باشد.
خداوند در این سورة مبارکه در کمال صراحت و وضوح به مسلمانان ارشاد می فرماید:« شیوة زندگی شما با سائر انسانها فرق دارد، یعنی مسلمانان باید در جامعه بشری اسوه و نمونه اخلاق الهی و قرانی باشند، و جامعه اسلامی باید نمادی از عدالت اجتماعی، و درنهایت احترام و ادب با پروردگار عالم، و رسول برگزیده او(ص) و در مقابل سایر انسانها باشد.
از این رو می توانیم این سورۀ مبارک را «سورۀ اخلاق» نامید و این حقیقت را دریافت که درجات ایمان به درجات اخلاق نیک وابسته است چنانچه رسول الله (ص) فرموده اند:
«أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا» (سنن الترمذی) «کامل ترین مؤمنان در ایمان خوش اخلاق ترین شان میباشند».
اخلاق نیکو پیرایه ای نیست که بی نیازی از آن ممکن باشد، بلکه جزو اصول زندگی است که دین آن را می پسندد و صاحبان آن را محترم می شمارد .
هم چنین از ایشان (ص) روایت شده که فرمودند:
«همانا از محبوب ترین و نزدیک ترین شما در مجلس من روز قیامت خوش اخلاق ترین شما می باشد».( الغزالی مصری،۱۳۷۸،ص۲۴)
در دین مبین اسلام اخلاق دارای اهمیت ویژه ای است پیامبر اکرم (ص) از همان ابتدای دعوت دینی، نخستین هدف و غایت بعثت خویش را چنین معرفی نمودند:
«إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» « بدان جهت خداوند مرا به رسالت برگزیده است که مکارم اخلاق را تکامل بخشم و انسان را با اخلاق حسنه بیارایم .» (همان منبع ،ص۱۶)
و در مورد دین و شیوه زندگی خود چنین فرمودند: «الدین المعاملة» «دین تنها و تنها نحوه برخورد و رفتار با دیگران است.»
از این رو می توان گفت؛ اسلام دین اخلاق پسندیده است، و داعی انسان ها به داشتن اخلاقی نیک بر اساس آموزه های وحی بوده، و به تربیت جامعه ی اسلامی بر آن علاقمند و مصرّمی باشد. و خداوند نیز پیامبر خود را چنین تمجید می نماید:
{وَإِنَّکَ لَعَلَیٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ }قلم /۴ «تو دارای خوی سترگ (صفات پسندیده و افعال حمیده ) هستی.»(اسماعیلی و همکاران،1389 ،49).
اساساً اسلام بدین منظورآمده است تا انسان و بشریت را بسوی زندگی درخشان با فضایل اخلاقی و تربیت های نیکو با گامهایی گسترده به پیش ببرد.
چه نیکو گفته است احمد شوقی رحمه الله:
« بی گمان آنچه که ملتها را نگه می دارد اخلاق آنهاست هرگاه اخلاق نیکو از میان آنها رخت بربندد،آنان نیز به دنبال آن از میان می روند.»
دیدگاه دیگران در مورد اخلاق
راستی افکار و تصوراتی که امروز در باره ی اخلاق مطرحند، چیست؟
با تحقیق موشکافانه در مورد نظام اخلاقی انسان معاصر خواهیم دید که این افکار از نقطه نظر پایه و اساس، حاوی دو نوع طرز فکر مختلف است:
نوع اول: افکاری است که بر اساس ایمان به خدا و اعتقاد به معاد و زندگی اخروی پایه ریزی شده است .
نوع دوم: افکاری بر مبنای تفکرات و نظریاتی غیر از دو اعتقاد مزبور.
در مورد نوع اول باید گفت: بر صاحبان دانش و پاک نهاد پوشیده نیست افکاری که براساس ایمان به خدا و زندگی اخروی استوار است طبعاً چنین افکاری بر محور ایمان و اعتقادات مردم نسبت به خدا و روز جزا شکل گرفته اند و از نظر حدود با مقتضیات آن موافق خواهد بود.
امروزه می بینیم که مفهوم دین و اوامر الهی به طور کلی دائره بسیار تنگی از شؤون زندگی انسانی، را در برگرفته و عبادت های معدودی به جای آورده و شعارهای معینی به پا می دارند و از حدود معلومی پرهیز کرده و به پندار خویش تمام آنچه را خدا از ایشان خواسته همین امور مزبور بوده و آن نهایت چیزی است که خداوند در دائره تنگ زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به آنان امر فرموده است.
در حقیقت همین تصور ناقص و غلط از دین، مانع اصلی تطبیق قواعد اخلاقی در شؤون مختلف زندگی انسان شده است که خداوند درشرائع و ادیان آسمانی تشریع نموده اند و سبب کاهش تأثیر آن ها در نشاط اجتماع انسانی گشته است .
در نتیجه تمام طوائف بشری و جوامع انسانی از هر هدایت و ارشاد الهی در این زمینه بی بهره مانده و خویشتن را از همه قیود اخلاقی رها ساخته اند. در صورتی که شایسته و ضروری بود، همین ادیان الهی که بشر امروزی اعتقاد به آنها را ادعا می کند اصول اخلاقی را برای جامعه انسانی تنظیم و تبیین می کرد .
همچنین کج فهمی و کوتاهی در عمل به مقتضیات ایمان به خدا و روزجزا، سبب شده است تا افرادی که می خواهند از قیود و چهار چوب نظام اخلاقی خود را رها سازند به آسانی بتوانند گریزگاه هایی برای خویش بیابند.
بزرگترین صدمه و ضرری که این افکار ناقص و خرافی درباره دین و سیستم اخلاقی و مسائل معنوی به جهان بشریت وارد کرده اند این است که مردمان پاک و صاحبان اخلاق و خصال نیک را از میدان زندگی و مبارزه کنار زده و آن ها را در گوشه های خلوت و دور از اجتماع منزوی نگاه داشته و در نتیجه میدان برای افراد دیگری که دارای اخلاق و خصال پست و صفات رذیله اند، خالی گشته و گوی و میدان بدون مزاحمت در انحصارآنها قرار گرفته است. (مودودی ابوالأعلی،بی تا، صص۱۶ ۱۷)
در مورد نوع دوم :همانطور که دیده می شود نظام اخلاقی در غرب بر پایه افکار مادی و نفی دین و سکولاریسم تدوین و تنظیم شده و همان کسانی که امروز زمام تمدن بشری را در دست گرفته و آن را مدیریت می نمایند . آنان سعی می کنند حدود و آثاری را که در اثر دو اصل عقیدتی مذکور در اخلاق مردم به وجود می آید از مبادی اخلاقی شان جدا کرده و قوانین و دستوراتی غیر از آنچه ادیان آورده اند تنظیم کنند!
اگرچه اکثریت این گروه، ظاهراً معتقد به دینی از ادیان هستند ولی تصور می کنند که دین یک مسئله شخصی بیش نیست و ارتباطی با جوامع بشری نداشته و تنها با فرد سر و کار دارد! به عقیده این گروه دین باید مخصوص احوال شخصیه فرد بوده و تنها منحصر به اعمال و زندگی فردی می باشد، و ادعا می کنند در صورتی که ادیان کمترین نفع و کارایی در امور زندگی انسان ندارند چه ضرورتی دارد که در تدبیر شؤون زندگی به هدایت آسمانی ادیان متوسل شویم و در تنظیم امور اجتماعی از آموزش های الهی هدایت بجوئیم!؟
دیدگاه اسلام در مورد نظام اخلاقی
این واقعیتی انکار ناپذیر است که امروز جهان به طور کلی در معرض تزلزل اخلاقی شدیدی واقع گشته و به آشوب سختی گرفتار آمده و انسان پس از آن که خویشتن را از خدا و رهنمودهای او بی نیاز دانست، بالطبع توانایی علمی و عملی پی ریزی اساس محکمی را که آن را زیربنای اخلاقیات فردی و اجتماعی قرار دهد و ساختمان زندگی بهتر و مطلوب بر روی آن استوار گرداند، به طوری که اطمینان آور و رضایتبخش باشد، از دست داده است .
بشر امروز هرگز نتوانسته جوابی روشن و قانع کننده برای سؤالات اساسی در زمینه اخلاق پیدا کند و هم چنین خیر و نیک مطلقی که سزاوار است هدف زندگی انسان باشد و تمام کوشش ها و کردارهایش بر محور آن بچرخد و میزان سنجش اعمال خیر و شر باشد و بر اساس آن نیک و بد و صحیح و ناصحیح را بشناسد، به دست آورد.
هرچند به زعم خویش راه حل هائی را پیدا نموده ، ولی حقیقت این است موج خطرناک و مهلک انحطاط اخلاقی، که امروز دامنگیر زندگی جوامع بشری شده نزدیک است تمام ارکان تمدن و حیات او را مورد تهدید قرار دهد و نابود سازد وهمه این مشکلات و نابسامانی ها در زندگی فردی و خانوادگی واجتماعی انسان امروزی چیزی جز عوارض و دستآوردهای اندیشه های سست و افکار باطل بشری و دین گریزی او نیست.
محمد قطب در زمینه نظام اخلاقی اسلام و مقایسه آن با نظام اخلاقی موجود درغرب چنین می گوید: « به اعتقاد ما غرب فاقد اخلاقی حقیقی و اصیل است .زیرا اخلاقی که در معاملات وزندگی روزمره غربیان دیده میشود، اخلاقی سودجویانه است که هدفش جلب منفعت در زندگی دنیوی است و بس. غربیان از تاجران زیرک یهود که در دو قرن أخیر بر مقدّرات اروپا مسلط شده بودند، آموختند که اظهار دوستی و مهربانی با «مشتری»،راستی با وی و امانت در رفتارموجب دوام بیشتر بازار و سودشان می باشد تا فریب و دروغ و خلف وعده و…..
لذا خود را به این اخلاق سود آور عادت دادند و فرزندانشان را هم بااین اخلاق به خوبی بار آوردندکه تلاشی حقیقی، بررسی شده و منظم برای آن به عمل آورده شده و می شود،و عملاً در متن زندگی مردم خوش سیما و نیکو می نماید.
ولی اخلاق در اسلام در صورت صحیحش ارزش های حقیقی اصیلی است که نه هدف آن سود مادی است و نه بر اساس آن استوار است. و هدفش تنها وفا به «عهد» بسته شده با خداوند است و بر اصل «عبادت» خدا استوار است. و هم چنین جزو ارزش های اصیل مربوط به تمدن به حساب می آید چون دارای رنگ «انسانیت» است بدون اینکه به جنس یا رنگی منحصر و محدود شده باشد این اخلاق از انسان به اعتبار این که انسان مؤمنی است صادر می شودو برای « انسان» است حتی اگر بدان چه مسلمانان به آن ایمان دارند، ایمان نداشته باشد .» (قطب ،۱۳۷۹،صص 202-200)
بنابراین می توان با شهامت و قطعیت بر پایه تحقیق و کاوش علمی و اعتراف همه روشنفکران منصف ادعا کرد تنها قوانینی که صلاحیت دارند زیربنای تدوین نظام اخلاقی قرار گیرند،تعالیم هدایت بخش اسلام است .
اسلام پاسخ های قانع کننده ای را در باره ی تمام پرسش های اساسی و اصلی فلسفه اخلاق ارائه کرده و ضعف و سستی و تناقضاتی که در پاسخ های پیروان فلسفه های مختلف اخلاقی مشاهده می شود، در هیچکدام از پاسخ ها و راه حل های اسلامی وجود ندارد .

حمزه خان بیگی

نمایش بیشتر

حمزه خانبیگی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - اشنویه @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا