تاریخ

حقوق اخلاق در حوزه ی اومانیسم (3-1)

اومانیسم وپیامدهایش

امروز درقرن 21 انسان با بحران هویت و بحران سقوط اخلاقی در شرق وغرب دچارگردیده و دراین هزاره ی مدرنیته و پیشرفته بعد از اینکه از جاذبه ­ی دروغین یا فریبنده ­ی زندگی بیرون فارغ می شود بر می گردد به درون خویش نه آن درون صوفیانه ­اش ،درون ذاتی و جوهری حقیقت انسانی خودش برای اولین بار که به خودش برمی گردد، می بیند بزرگ ترین مجهول خودش است و تا وقتی که خودش مشخص نشود که کیست؟

هرگونه زندگی، راه حل ، هرگونه فرم و یا راه حل هدایت بی معنی است! این است که پیش از آن که معلوم شود که انسان کیست، تعلیم وتربیت بی معنی است, وضع ایدئولوزی ها و مکتب های فلسفی وهمه ­ی اعتقادها نیز این چنین است؛ و اخلاق را امروز نیز به صورت مجموعه ای از ارزش هایی که زیر بنا ندارد می بینیم که چنین است چون هراخلاقی مجموعه ارزش هایی مبتنی بر حقیقت انسانی است و وقتی حقیقت انسان مجهول است همه ارزش اخلاقی نیز نامعلوم و بی پایه و بی­ضمانت خواهد بود وحالا نیاز مبرم جامعه ­ی بشریت چه درشرق و چه درغرب پروگرام و اساس نامه ای است که آن را از این وضعیت نامطلوب ونامقبول بیرون آورد.

لازم به ذکر است هر دو جامعه با بنیش های متفاوت از هم نیازمند هستند؛ غربی ها: دنبال خوشبخت بودن می گردند وشرقی ها دنبال کمال می روند ولو با رنج و زحمت باشد، اما غربی ها دنبال خوشبخت بودن می گردند؛ خوشبخت بودن یک حالت است وثبوتی است ولی کمال یک حرکت و دنینامیک تکاملی است (رفتن است ، بودن نیست! ) خوشبختی می خواهد انسان (بودن) را خوب کند، کمال می خواهد انسان را در(رفتن) خوب بسازد ، کمال (شدن) است وخوشبختی (بودن) است این است که به جای اصطلاحی که در فرهنگ شرقی وجود دارد که کمال است. درفرهنگ غربی می بینیم (بونور) است، بونور یعنی خوشبختی.  چنانچه گفته اند هرکسی که از فطرت اصلی خویش بیگانه شد در زندگی روزمره خویش بی چاره شد ..

 فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ‏/ روم30

 ترجمه : ‏‏روي خود را خالصانه متوجّه آئين ( حقيقي خدا ، اسلام ) كن . اين سرشتي است كه خداوند مردمان را بر آن سرشته است . نبايد سرشت خدا را تغيير داد ( و آن را از خداگرائي به كفرگرائي ، و از دينداري به بي‌ديني ، و از راستروي به كجروي كشاند ) . اين است دين و آئين محكم و استوار ، و ليكن اكثر مردم ( چنين چيزي را ) نمي‌دانند که از ارتباط تنگاتنگ بنده با خالقی که او را به شکل روبرو پدید آورد

ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ / سجده 9‏

ترجمه : ‏‏آن گاه اندام هاي او را تكميل و آراسته كرد و از روح متعلّق به خود ( كه سرّي از اسرار است ) در او دميد و براي شما گوش ها و چشم ها و دل ها آفريد ( تا بشنويد و بنگريد و بفهميد ، امّا ) شما كم تر شكر ( نعمت هاي او ) را به جاي مي‌آوريد در فراز و نیشب و تطورات حیات خودش.

اما امروز چنانچه مستحضر هستید جامعه ی  بشریت مجدداً برای رهایی از این نارسایی و ناکامی و برای تکامل و پیشرفت خویش می خواهد، مکتب اومانیسم و شعار انسان محوری که یکی از قدیمی ترین فلسفه ­ی بشر است و چنانچه معمول است تاریخ پیدایش آن را  از یونان می دانند.

اومانیسم عبارت است از اصالت انسان در برابر اصالت طبیعت وهم اصالت خدا .

بنابراین اومانیسم یک پایگاهی است میان خدا پرستی و اعتقاد به متافیزک یا طبیعت پرستی واعتقاد به اصالت ماده. در اومانیسم انسان نه ساخته دست خدایان ؛ بلکه عقل کل عالم است ونه ساخته ­ی کور و ناخوداگاه طبیعت مانند گیاه و حیوان، از این جهت می توان گفت: اومانیسم مکتبی متعالی ­تر و بالاتر از اصالت ماده وطبیعت یعنی ماتریالیسم و ناتورالیسم و پایین تر از متافیزیک و ساخته ­ی خداوند است.

در اومانیسم مکتب های مختلف وجود دارد:

مکتب های قدیمی که در آتن بودند و از طریق اگوسانترسیم تحلیل می کردند؛( بررسی واژه اگوسانتریسم: اگو به معنای (خود)، و سانتریسم  به معنی (محور)  وملاک و مرکز عالم بودن است) پس اگوسانترسیم یعنی خود محوری وخود ملاکی، مثلا این مظریه که انسان اشرف مخلوقات است یک فکر اگوسانتریسمی می باشد؛ اگوسانترسیم یعنی آن که عالم خارج و بالا واقعیتش هرچه می خواهد باشد و به هر صورت می خواهد باشد، آنچه حقیقت دارد آن چیزی است که انسان آن را می فهمد و می بیند، بنابراین ملاک حقیقت، واقعیت خارج نیست، بلکه ملاک حقیقتی است که ما از عالم خارج احساس می کنیم.

نمونه: اگوسانترسیم می گوید: اصالت مال چیزی است که من می بینم چرا که اصل انسان نیرویی است مُدرِک ومُتفعِّل، براساس این مبنا اومانیسم تنها در فلسفه نمی ماند بلکه در مسایل سیاسی و اجتماعی هم دخالت می کند، بسیارساده لوحانه است که بگوییم: اومانیسم با سیاست وجامعه ارتباط نداشته، چرا که فلسفه در قدیم عمیق ترین اثر را روی سیاست و جامعه می ­گذاشته است.

در اومانیسم همه ­ی مسایل اجتماعی و مذهبی و اقتصادی و حقوقی بر اساس اصالت انسان بررسی می شود. انسان ها را نباید فدای تقدس کرد ؛ بلکه هر تقدسی را باید فدای انسان ها کرد، اگر خدایی را می پرستیم آن خدا باید طوری باشد هرگز به اصالت انسان خدشه وارد نسازد و انسان نباید مثل پر کاهی در دست خدا باشد. پس انسان هم دربرابر خدا و هم در برابر طبیعت آقای خودش است. این فکر تا آنجا رسوخ می کند که تمام ملاک زیبایی در مذهب و معنویت و هنر انسان است و بهترینِ زیبایی ها، زیبایی های انسان می شود؛ برای همین در آتن در اوج اومانیسم تمام مجسمه سازها و نقاش­ها سر و گردن و تصویر انسان را به طور برهنه نمایش می دادند؛ چرا مجسمه را برهنه می ساختند؟ برای اینکه هر پوششی را زشت ­تر از انسان می دانستند و با خود می گفتند پس چرا یک زیبایی را با یک زشتی بپوشانیم؟

امروزه در این قرن هم عریان و برهنه بودن به یک فرهنگ و تمدن عظیم بشریت در غرب و شرق تلقی می گردد و ما از آسمان معنویت و خدا پرستی نزول کرده ایم و به خودپرستی و ماده پرستی( دهرین) سرگشته شده ایم که خداوند می فرمایند:

أرأیتَ مَنِ اتَخَذ إلهَه هَواه أفَأنتَ تَکونُ عَلَیهِ وَکیلاً : به من بگو ببینم: آیا کسی که هوی و هوس خود را معبود خویش می کند ( و آرزوپرستی را جایگزین خداپرستی می سازد، تا آنجا که سنگ های بی جانی را برمی گزیند و می­ پرستد)آیا تو وکیل او خواهی بود ؟ (و می توانی او را از هواپرستی به خداپرستی برگردانی و از ضلالت به هدایت بکشانی؟) فرقان 43

وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ ‏/ الجاثیه 24

‏منكران رستاخيز مي‌گويند : حياتي جز همين زندگي دنيائي كه در آن بسر مي‌بريم در كار نيست . گروهي از ما مي‌ميرند و گروهي جاي ايشان را مي‌گيرند و جز طبيعت و روزگار ، ما را هلاك نمي‌سازد ! آنان چنين سخني را از روي يقين و آگاهي نمي‌گويند و بلكه تنها گمان مي‌برند و تخمين مي‌زنند .     

در شرق و غرب ، زن و مرد لباس پاکی و حیا و تقوا را از تن بیرون آورده ­اند و در دریای بی ساحل بی بند و باری شناور گردیده اند و خداوند در این رابطه می فرمایند:

 یا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ / اعراف26

ترجمه: ‏اي آدميزادگان ! ما لباسي براي شما درست كرده‌ايم كه عورات شما را مي‌پوشاند و لباس زينتي را ( برايتان ساخته‌ايم كه خود را بدان مي‌آرائيد . امّا بايد بدانيد كه ) لباس تقوا و ترس از خدا ، بهترين لباس است ( كه انسان خود را بدان مي‌آرايد و خويشتن را از عذاب آخرت مي‌رهاند ) . اين ( آفرينش لباس هاي ظاهري و باطني ) از نشانه‌هاي ( فضل و رحمت ) خدا است تا بندگان متذكّر ( نعمت هاي پروردگار ) شوند .‏

 و همچون “أب الإنسان و أم الإنسان حوا  و آدم” ( علیهما السلام) به طعمه ی دشمن دیرینه ی انسان ( شیطان منفور) مبتلا گشته اند که پروردگار داستان آن را برای ما چنین تعریف می کند:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ / اعراف 20 ‏

ترجمه : ‏‏سپس اهريمن آنان را وسوسه كرد تا ( مخالفت با فرمان خدا را در نظرشان بيارايد و لباس هايشان را از تن به در آورد و برهنه و عريانشان سازد ) و عورات نهان از ديده آنان را بديشان نمايد و ( بدين منظور ) گفت : پروردگارتان شما را از اين درخت باز نداشته است ، مگر بدان خاطر كه ( اگر از اين درخت بخوريد ) دو فرشته مي‌شويد و يا اين كه ( جاودانه مي‌گرديد و ) از زمره جاويدانان ( در اين سرا ) خواهيد شد .‏

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ / 21‏‏

‏و براي آنان بارها سوگند خورد كه من خيرخواه شما هستم .‏

فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ / 22‏

پس آرام آرام آنان را با مكر و فريب ( به سوي نافرماني و خوردن از آن درخت ) كشيد . هنگامي كه از آن درخت چشيدند ، عورات خويش بديدند و ( براي پوشاندن شرمگاه‌هاي خود ) شروع به جمع‌آوري برگهاي ( درختان ) بهشت كردند و آنها را بر خود افكندند . پروردگارشان ( به سرزنش ايشان پرداخت و خطاكاري آنان را متذكّر شد و ) فريادشان زد كه آيا شما را از آن درخت نهي نكردم و به شما نگفتم: كه اهريمن دشمن آشكارتان است ( و خير شما را نمي‌خواهد ؟ ) .‏

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ/ 23 ‏‏

‏( آدم و همسرش ، دست دعا به سوي خدا برداشتند و ) گفتند : پروردگارا ! ما ( با نافرماني از تو ) بر خويشتن ستم كرده‌ايم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود .‏

مکتب اومانیسم در قرن 19 در یونان باستان تنومند شد و به درخت سایه داری در شرق و غرب مبدل شده و سایه مسموم کننده اش بر جهان کشیده شده است و در آن مسایل های اجتماعی ، مذهبی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی براساس اصالت انسان بررسی می شود و انسان مصدر هر قانون و تشریعی می باشد. ناگفته نماند این مکتب با اسامی دیگری همچون : رادیکالیسم، لیبرالیسم و آندیودالیسم چهره نمایان شده تا به مکتب امانیسم که الان وجود دارد ، می رسد. امانیسم مکتبی است که بیشتر رادیکالیست ها طرفدار آن هستند 2- امانیستی اگزیستانسیالیست ها و مذهبی ها به آن معتقتند و جای تعجب است که اگزیستانسیالیست و مذهب هر دو در آن مشترک اند.

رادیکالیسم مبتنی بر این است که در ذات انسان یک اصول ثابت، متعالی و مقدس وجود دارد که همه ی مکاتب ، اخلاق، مذهب و سیستم اجتماعی باید بر اساس آن اصول استوار شود. بنابراین اصیل ترین چیزی که در عالم وجود دارد اصولی است که در ذات انسان است وآن اصول باید محور مکتب های اقتصادی و اخلاقی قرار گیرد.

در امانیسم نوع دوم ، اگزیستانسیالیسم و مذهب می گویند: چنین اصولی در انسانی وجود ندارد بلکه تنها خود انسان اصالت دارد و خود او باید این اصول را که رادیکالیسم می گوید در خود به وجود آورد، با این تفاوت که اگزیستانسیالیسم می گوید: آدم باید خودش این اصول را به جود آورد و مذهبی ها می گویند این اصول را انسان باید بر اساس الگوهای که خدا داده بسازد.

اومانیسم بزرگ ترین مکتبی است که بعد از مارکسیم و بالأخص بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. اگزیستانسیالیسم بزرگ ترین مکتب مدون و روشن بعد از مارکس است و بیشتر به شخصیت های برجسته ی این مکتب ( سارتر و هایدگر) شهرت دارد که این مکتب را به صورت یک فرهنگ بزرگ در آورده اند ، هایدگر در آلمان و سارتر در فرانسه است. هایدگر بسیار دقیق و عمیق است اما عمومی کردن مکتب(خودش) را مثل سارتر نداشته است .

دو نوع اگزیستانسیالیست وجود دارد:1- مذهبی: که مذهبی ها به آن معتقدند، 2- ارتدادی و زندیقی: که سارتر و هایدگر به آن معتقدند.

چنانکه شایع است اگزیستانسیالیسم لازمه اش بی دینی وبی مذهبی نیست بلکه بزرگترین متفکران اگزیستانسیالیسم مثل راسل وکنویسکی کشیش هستند، وجه اختلاف این دو در این است که مذهبی ها به خدا معتقدند و‌آن دیگر خیر .

دشمنان انسان

 عواملی که انسان را درطول تاریخ نفی می کنند مطابق دیدگاه مارکسیم واگزیستانیسالیسم و جبهه ­ی مذهبی خواه که 3 جبهه ی  مشخص غرب می باشند، همه متفقند که انسان حقیقتش ،جوهرش، هدفش، نیازش و ارزش هایش هرچه باشد سه بعد اساسی حقیقت او را تشکیل می دهند. که به قول هایدگر اول ( آگاهی) دوم (آزادی ( وسوم ( آفرینندگی) است. پس انسان هرحقیقت وجوهری که دارد عبارت است از وجودی که آگاه و آزاد و آفریننده است. تجلی آفرینندگی1صنعت است 2 هنر است. و تجلی آگاهیش (علم) است وتجلی آزادیش (خلاقیت وتکامل) است که می تواند اختیار و انتخاب کند و حالا اینها دراین عصر مدرنیته از مفهوم واقعی خودشان سلب شده اند ویک شعار فریبنده جامعه ی بشریت تلقی می شوند و به جای خدمت به انسان باعث نفی و مسخ کردن انسان شده­اند.

 راه نجات از ظلم و جور که زیر سایه ی مکتب اومانیسم دراین هزاره انسان وانسانیت را به عصر بربریت جاهلیت برمیگرداند

 مال که از بهردین باشی حمول                         نعم مال صالح خواندش رسول                 

 اما اگر تحصیل و تکثیر ثروت ها هدف نهایی باشد و انسان را به خاطر ثروت بخواهد پسندیده نیست، بلکه انسانیت، کرامت وشخصیت وآزادی انسانها را ضایع می کند، آیه­­ی الهاکم التکاثر شما را سرگرم کرده و در اوج غفلت و مسابقه  قرار داده :

أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ  / تکاثر1 ‏ترجمه : ‏‏مسابقه افزون‌طلبي و نازش ( به مال و منال و خدم و حشم و ثروت و قدرت ) شما را به خود مشغول و سرگرم مي‌دارد .‏

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ‏/ 2‏ ‏تا بدان گاه كه ( مي‌ميريد و ) به گورستانها مي‌رويد ( و كار از كار مي‌گذرد ) .‏

كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ‏/ 3‏ ‏هان بس كنيد !  ( بعد از مرگ ) خواهيد دانست ( كه چه خاكي بر سر خود ريخته‌ايد ) .‏

‏ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ / 4 ‏‏باز هم ( مي‌گويم : ) هان بس كنيد ! خواهيد دانست ( كه چگونه خود را خانه خراب و بدبخت كرده‌ايد ) .‏

كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ‏/ 5‏ ‏هان بس كنيد ! اگر آگاهي قطعي و يقيني داشته باشيد ( و از فرجام كار خود كاملاً باخبر باشيد ، از اين مسابقه افزون‌طلبي و مباهات به قدرت و ثروت دست مي‌كشيد و گرد ملاهي نمي‌گرديد و به كار آخرت مي‌پردازيد ) .‏

لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ / 6‏ ‏شما قطعاً دوزخ را خواهيد ديد .‏

‏ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ‏/ 7‏ ‏باز هم ( مي‌گويم : ) شما آشكارا و عيان ، خود دوزخ را خواهيد ديد ( و در آن خواهيد افتاد ) .‏

‏ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ / 8 ‏‏‏‏سپس در آن روز از ناز و نعمت بازخواست خواهيد شد

به زودی خواهید دانست ومتوجه خواهید شد این مشغولیت ها، مشغولیت هایی است که شخصیت و کرامت شما را ضایع کرده کار به جایی رسیده که از هر کار مهم و ارزشمندی غافل شده­اید و به تکاثر پرداخته­اید چنانچه شاعر می گویند:

ترسم که به منزل نرسی اعرابی    این ره که تو می روی به ترکستان است   ترکستانی که انتهایش هاویه ( درک اسفل جهنم) است. 

ادامه دارد

یوسف عزیز پور

از طريق
یوسف عزیزپور
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

یوسف عزیزپور

@ استان آذربایجان غربی- پیرانشهر @@ نویسنده و مترجم @ فعال اجتماعی و دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا