تاریخ

خاطره ای عجیب و خنده دار از ربیع الاول!

خاطره رسولی کیا

ربیع الاول به مثابه ی  یک فرصت!

قرار بود در یکی از مساجد شهر مهاباد مراسم بزرگداشت سالروز میلاد حضرت محمد برگزار شود ، امام جماعت مسجد به بنده زنگ زد و ضمن دعوت از من جهت شرکت در آن مراسم معنوی از اینجانب خواست تا در آن جشن نبوی سخنرانی کنم …

عصر روز موعود با جمعی از همکاران در اتاق استراحت دبیران نشسته بودیم و منتظر به صدا در آمدن زنگ کلاس بودیم … گفتم: امشب یک مراسم مولودی عمومی مولودی در مسجد بداق سلطان برگزار می شود ؛ چرا تشریف نمی آورید ؟ ظاهرا هیچ کدام رغبت چندانی نسبت به شرکت در مراسم یادشده نداشتند ؛ لذا هرکدام در صدد ارائه توجیه و دلیلی برای عدم حضورش در آن مراسم بودند ؛ یکی از آنان اظهار داشت:  من امشب مهمان دارم ؛ دیگری گفت من حوصله حضور در این گونه مراسم ها را ندارم و …

 آقای (م.ف) که بر صندلی لم داده بود  گفت : از قضا من هم امشب برای جشن تولد دعوت شده ام ؛ پرسیدیم : جشن تولد کی ؟ با لبخند گفت : گُربه !!

وقتی دید ما تعجب کردیم افزود: آری ؛ گربه ؛ درست شنیدید، گربه!!  یکی از همسایگانمان برای تولد گربه اشان جشن با شکوهی برپا نموده و برای ما نیز کارت دعوت فرستاده است !!

 یکی از همکاران پرسید : عجب جشن تولدی ؛ گربه هم برایش جشن تولد می گیرند ! دیگر همکارمان که از تعجب چشمانش گردشده بود پرسید : میزبان کیست ؟ آیا او همکار فرهنگی است ؟ پاسخ داد : خیر ؛ او و خانمش پزشک هستند !!

در فکر فرو رفته بودم و با خود گفتم: ای خدای من ؛ این چه روزگاری است که ما در آن قرار گرفته ایم ؟! مردمانی تحصیل کرده و مسلمان اوقات گران بهایشان را چگونه سپری می کنند؟!

ضمن احترام به همه اقشار جامعه و علی الاخص پزشکان نیکوکار و خدوم ؛ آیا برگزاری چنین جشن هایی حکایت از فاصله ما از فرهنگ کهن و دینی مان ندارد ؟! آیا پیشنیان ما که همواره در خانه گربه پرورش داده ؛ از این گونه مراسم ها داشته اند ؟!

آیا گربه داری و سگ داری آن هم طبق متد و سبک نوین و اروپایی ! جزء فرهنگ آباء و اجدادی ماست یا این، یک فرهنگ صرفاً وارداتی و غربی است ؟!

آری ؛ در جامعه متکثر و متنوع ما امروزه هرکس برای کسان عزیزش جشن گرفته و گُل و شیرینی می خرد و جشن تشکیل می دهد و این حق مسلم شهروندی آحاد جامعه است و گمان نمی کنم، کسی  با این تصرفات شخصی مشکلی داشته باشد !

ولی سوال این جاست آیا این دوستان که حیوانات مکرمی چون سگ و گربه را محترم می شمارند و تولدشان را جشن می گیرند برای بزرگداشت مقام والای انسان چه کرده و می کنند ؟ آیا این گونه افراد حاضرند برای والدینشان نیز جشن تولد و ازدواج و …. تشکیل  دهند ؟

 آیا این عده از عزیزان که برای شادی خود و خانواده و همسایگانشان ضیافت آن چنانی ؛ آن هم در زادوز تولد گربه ! ترتیب می دهند ، حاضرند برای توسعه و آبادانی شهر و کمک به دانش آموزان و دانش جویان بی بضاعت شهرشان یک دهم این هزینه ها را متقبل شوند ؟! آیا ..

ضمن احترام به دیدگاه و بینش همگان در جامعه ؛ از ضیافت گربه ای آن همکار خیلی متاثر و متاسف شدم ، افسوس خوردم برای آن مسلمانانی که برای بزرگان و مقدساتشان به طور شایسته احترام قایل نیستند !!

افسوس خوردم برای فرصت سوزی آن مسلمانانی که به بهانه اینکه بزرگداشت ربیع الاول بدعت است ؛ آنان که معتقدند  هرکس یک ریال به احیای این مناسبت اختصاص دهد مستحق عذاب پروردگار خواهد بود و در دوزخ ابدی جاویدان خواهد ماند !

افسوس و تاسف مضاعف من زمانی فوران می کند که می بینم مسیحیان – با همه مشرب و مذهب های متضادشان – در سالگرد موهوم موسوم به کریسمس چگونه برای بزرگداشت این مناسبت در سطح جهان ظاهر شده و هزینه می کنند ! شنیده های موثق حاکی از این است که هر ساله در شهر مسلمان نشین مهاباد – و البته برخی دیگر از شهرها- جشن های باشکوه و مجلل کریسمس برگزار می شود و در برخی از فروشگاه های عمده ! تخفیف ویژه به این مناسبت فرخنده ! اعمال می گردد !

البته برگزاری جشن های کریسمس و ترویج عقاید مسیحیت و ترجمه و  توزیع انجیل در بین مسلمانان، در برخی شهرها اگر چه آثار مخربی  به دنبال داشته؛ به گونه ای که گاه گاهی در بین جوانان مسلمان ! کسانی هستند که می گویند : دین عیسی مسیح بهترین دین آسمانی است و به گفته یکی از دوستان در برخی از خانواده ها و جوامع اسلامی ! محبوبیت عیسی و بابانوئل از حضرت محمد و اصحاب گرامی اش به مراتب بیشتر است !

 بررسی  این گونه جشن و مراسم های مسیحیت در بین – و توسط – مسلمانان اگر چه آسیب های فراوانی بدنبال داشته و به عنوان یک آسیب می توان از آن یاد کرد ، موضوع این یادداشت نمی باشد و نمی خواهم بدان بپردازم ولی مایلم به این نکته مهم بپردازم که چرا بدخواهان، با تمام قوا برای بدنام نمودن اسلام و قرآن تلاش می نمایند ؛ آن هم نه تنها در فصل و مناسبت مشخص و محددی ؛ بلکه در تمام فصول و ایام سال و در همه جهان ؛ ولی ما از برگزاری یک مراسم کوچک دینی سرباز می زنیم؟!

امروزه اسلام هراسی رسانه ای به یک پدیده مبدل شده و آثار ویرانگر آن را هم کسی نمی تواند انکار کند ؛ چرا که کمتر خانواده مسلمانی را می یابی که از این اسلام هراسی آسیب ندیده باشد!! و در واقع نخستین قربانیان این توطئه خطرناک فرزندان مسلمان ما هستند !

اولین کاربردهای  اسلام هراسی یا اسلاموفوبیا Islamophobia به اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی برمی‌گردد؛ ولی پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در رسانه‌ها به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت.

اسلام‌هراسی سبب رشد پدیده اسلام‌ستیزی (به معنی تقابل با اسلام و فرهنگ اسلام‌گرایانه) در برخی جوامع غربی – و اخیراً شرقی – شده‌است.

آثار زیانبار اسلاموفوبیا در غرب بر همه آشکار و مبرهن است و آنچه در این میان قابل بحث و کنکاش است اینکه عده ای ، در رسانه های بلاد مشرق زمین نیز علیه اسلام و مسلمانان بطور شبانه روز تبلیغ می کنند ! و با شیوه های گوناگون و نوین در صدد سیاه نمایی علیه اسلام و مسلمین می باشند !

متاسفانه باید اعتراف نمود که در اثر تبلیغات رسانه ای علیه اسلام ، امروزه برخی از جوانان مسلمان ما – شاید هم اغلب آنان – نسبت به مسیحیت و زرتشتی بیشتر ابراز علاقه می کنند تا اسلام و قرآن!

آری ؛ اگر در گذشته های دور کسانی در قالب اسلام شناس برای شناختن اسلام و پیامبر از مناطقی دور دست به کشورهای اسلامی می آمدند و اسلام می آورند؛ امروزه همان اسلام و پیامبر خوش آوازه و نیکونام در بین فرزندانش غریب مانده است !

آیا ما دعوتگران و فعالان دینی در این میان هیچ گناه و تقصیری نداریم؟ آیا اینکه عده ای – هم میهن و هم شهری -با شیوه ها و طرفندهای شیطانی به تبلیغ علیه اسلام می پردازند و مردم و جوانان ما را نسبت به این کیش آسمانی مشکوک و بدبین می نمایند از کم کاری ما حکایت نمی کند؟!

آیا این آثار زیانبار اسلام هراسی که در بین جوانان مسلمان ما مشاهده می شود دلیل بر تلاش مضاعف و – تاحدودی – به ثمر نشسته بدخواهان بدکردار نیست؟

 در غرب – و البته شرق – درست در شرایطی که اسلاموفوبیاها احساس می کردند از مقبولیت و معقولیت چندانی در جوامع شان برخوردار نیستند و اقلیت های مسلمان در بین مردم از محبوبیت چشمگیری برخوردارند ؛ عده ای اسلام گرای افراطی با اعلان جنگ علیه غرب و منفجر نمودن بورج دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک ، که به زعم خود خدمتی بزرگ به اسلام و مسلمین نموده اند؛ ولی باید اذعان نمود که این کار تروریستی در وهله نخست، بزرگ ترین خدمت بود به آن اسلاموفوبیاهای ورشکسته ای که ظهور و بروزی نداشتند و در واقع این انفجار  زمینه ظهور و بروز مجدد آنان را فراهم نمود ! 

شرایط به گونه ای علیه مسلمانان بسیج شده بود که بلافاصله پس از آن انفجارها ، رئیس جمهور وقت آمریکا آقای جورج بوش پدر ، علیه جنبش القاعده و کلیه کشورهای حامی آن اعلام جنگ نمود و با اسلحه های غربی که مدت ها بود در انبارها خاک می خورد و با دلارهای خلیجی و عربی جنگ همه جانبه ای که تر و خشک را بدون تفاوت می سوزاند در منطقه راه انداخته شد !

با اعلام جنگ آمریکا و هم پیمانانش علیه – به ظاهر – القاعده و افراط گرایان اسلامی – و سرکوب کلیه اسلام گراهای منطقه ؛ افراطی  و میانه رو – خواب اسلاموفوبیاها که در گذشته پریشان به ذهن می رسید ، تعبیر شد ؛ لذا خیلی شادمان و خرسند شدند !

آری اسلام هراس های غرب نشین دیگر احساس تنهایی نمی کردند ؛ چرا که نشان دادن چهره ای سیاه از اسلام و مسلمین؛ آن هم در قالب مبارزه با تروریزم، به یک پدیده جهانی مبدل شده و بزرگ امپراطوری هایی چون ایالات متحده آمریکا و انگلیس و روسیه روسیاه ! پرچم ضد اسلامی- بخوان اسلام- را بر دوش بوش سرخپوست – که بیشتر به یک نژاد پرست می ماند – نهادند!

دیگر نه تنها اینکه کسی و یا دولتی از تلاش های مذبوحانه اسلام هراسانه اسلاموفوبیاها ممانعت بوجود نمی آورد ؛ بلکه رسانه های غربی ؛ صدا و سیما و مجلات شان شروع کردند به نمایش چهره ای زشت و جنجالی از مسلمانان و شرایطی بوجود آوردند که با چشم اتهام به آنان نگاه می شد!

مبارزه علیه اسلام و بدگویی از گذشته و حال مسلمانان و اسلام در رسانه های جهانی و منطقه ای به یک موضوع داغ و روز و همه گیر مبدل شد!

اگر تا چند دهه پیش رسانه های سکولار محلی ناگزیر بودند به منظور رعایت حال عموم و مسلمان جامعه در آغاز برنامه های رادیو و تلویزیون هایشان آیاتی از قرآن پخش کنند ؛ امروزه و در شرایط جدید، میزگرهایی با عنوان ” اسلام، مهمان ناخوانده ” برگزار می شد و توسط کارشناسان محلی! و اغلب کینه ای و سکولار و به صورتی کاملاً یک طرفه و با زبان محلی برای برچیدن اسلام در بین مردم مسلمان منطقه خیز بر می داشتند !

در این یادداشت به دنبال بررسی ابعاد و ریشه های تشدید اسلام هراسی در غرب نیستم که در این زمینه تحلیل ها و مطالب سودمند فراوانی نگاشته شده است ؛ بلکه بیشتر دنبال تذکر این نکته هستم که اکنون که اسلام هراس ها و اسلام گراها در سطح جهان علیه یکدیگر سنگر گرفته اند و  اگر چه رسانه و قدرت و سلطه در اختیار طیف نخست است و جنگ کاملا نابرابر است ؛ ولی آیا وقت آن نرسیده که دلسوزان اسلام به خود آیند و دست از مبارزه با یکدیگر برداشته و مبارزه با دشمنان و بدخواهان مردم و دین شان را در سرلوحه برنامه ها قرار دهند ؟!

آیا در این شرایط حساس وقت آن نرسیده که مسلمانان و اسلام گراها از تفرقه که حاصلی جز بجان هم افتادن و زشت کردن چهره اسلام و مسلمین ، نداشته ، دست بردارند و آن گونه که قرآن دستور داده برادر و همدل همدیگر شوند؟!

آیا وقت آن نرسیده که دعوتگران مسلمان برای بازتعریف پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم  که این روزها سخت آماج حملات بی رحمانه قرار گرفته ، تلاش کنند و با ادبیاتی معاصر و به روز و توسط کارشناسانی خبره به این مهم بپردارند ؟!

 آیا در شرایطی که عموم مسلمانان چندان رغبتی برای احیای اسلام و بزرگداشت مقام شامخ پیامبر صلی الله علیه و سلم از خود نشان نمی دهند و اسطوره های دیگری در جامعه مسلمانان در حال بروز و ظهور است ، وقت آن نرسیده که مناسبت های اسلامی و نبوی را به بهترین شیوه و کیفیت ، بزرگ داشته و برای محبوب ساختن چهره رسول الله گام های عملی برداریم؟!

امروزه و در سایه  ندانمکاری های دوستان نادان و دشمنان دانا هر روز شاهد ریزش جوانانی مسلمان زاده هستیم ؛ عده ای به مسیحیت می گروند؛ عده ای دین زرتشت انتخاب می کنند و گویا عده ای نیز شیطان پرست می شوند!!

آیا آن ماده و بند صلح حدیبیه را به یاد داریم که دیپلمات کارکشته قریش سهیل ، از پیامبر صلی الله علیه و سلم می خواهد متعهد شود و مکتوب کند که در طول ده سال صلح از ورود اشخاصی از قریش که به منظور اسلام آوردن به مدینه – مرکز دولت اسلامی – فرار می نمایند جلوگیری به عمل آورد و پیامبر بزرگوار اسلام که  نگرانی های او را خوب درک می کند ، خواسته اش را می پذیرد ؛ ولی آن حضرت که از فطری بودن دین اسلام و تربیت اصحاب و مسلمین اطمینان دارد خطاب به منشی ویژه صلح نامه علی بن ابیطالب که از نوشتن خواسته های سهیل چندان خوشبین نبود می گوید بنویس : اگر چنانچه شخصی از مدینه به مکه مراجعه نمود و خواست صف مسلمانان را ترک گوید و مشرک شود او را برنگردانید و او دودستی تقدیم شما باد ؟!

آری در آن ایام زرین و در اثر تلاش مضاعف دعوتگران مسلمان و شخص پیامبر صلی الله علیه و سلم  هر روز مردم و بویژه جوانان، صف دین و کیش شان را به سوی اسلام ترک نموده و به تعبیر قرآن « افواجاً» به اسلام می پیوستند ؛ ولی امروز شاهد از دین گریختن فرزندانمان هستیم! آیا این پدیده نشان از بی کفایتی ما دعوتگران دینی و فعالان عرصه دینی نیست؟!

                            چه باید کرد؟!

چند سال پیش روزنامه های بلژیکی و کانادایی با چاپ کاریکاتورهای توهین آمیز از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم  باعث متشنج شدن اوضاع شده و در سرتاسر جهان تظاهراتی اعتراض آمیز علیه این روزنامه ها ترتیب داده شد ، در پی این توهین های آشکار ، اتحادیه جهانی علمای مسلمان هیاتی از علمای سرشناس را روانه بلژیک نمود تا به دیدار مسئولان این کشور بپردازد و از نزدیک ریشه ی ماجرا را بررسی نماید و به معرفی پیامبر صلی الله علیه و سلم  و اسلام مبادرت بورزد ؛ امری که آثار سودمندی بدنبال داشت … هیات اعزامی پس از بازگشت از بلژیک بر چند نکته مهم تاکید نمود؛  از جمله این که بیشتر مردم و مسئولان کشور بلژیک اسلام و پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم  را نمی شناسند و میان اسلام و تروریزم تفاوتی قایل نیستند!!

اگر چه چاپ این کاریکاتورهای توهین آمیز واکنش های تند و خشمگین مسلمانان را  بدنبال داشت ؛ ولی علمای اسلام و سازمان های اسلامی نسبت به هرگونه حرکات احساسی و واکنش خشن مسلمانان هشدار دادند و یادآورشدند که راه مبارزه با این گونه توهین ها خشونت و واکنش تند نیست ؛  که با این کار بدخواهان بیش از پیش به آرمان های شومشان دست می باند و مشکل جدی تر خواهد شد ؛ بلکه برای مقابله با این گونه توهین ها باید به شرح زیر رفتار نمود:

۱- اولین گام برای مقابله با توهین های غربی ها به پیامبر صلی الله علیه و سلم  عبارت است از آموزش درست و مداوم  مسلمانان.

وظیفه دعوتگران و علمای مسلمان این است که در مرحله نخست به مطالعه مجدد اسلام و سیره نبوی پرداخته و برای آموزش صحیح اسلام به جوانان و مردم مسلمانی که بی رحمانه عقاید دینی اشان تضعیف می شود ؛ گام های عملی بردارند .

آموزش صحیح اسلام مقتضی این است که والدین مسلمانی که برای آموزش فرزندانشان در همه زمینه ها به جز اسلام و قرآن  تلاش می کنند و هزینه می دهند اکنون باید اسلام را به دور از هرگونه افراط و تفریط مجدداً فرابگیرند و به اطرافیان آموخته و نشان دهند !

۲-پرهیز از تفرقه

تفرقه به عنوان علت العلل عقب افتادن مسلمان تنها عامل مورد اتفاق کلیه کارشناسان و علما می باشد  ؛ در شزایطی که قرن هاست که میوه تلخ تفرقه به خورد مسلمانان داده می شود و بهره ای جز کینه ورزی و از دست دادن آرامش و آسایش از این شجره ملعونه نبرده اند ! آیا وقت نرسیده که بیش از این متفرق و پراکنده نشویم و دیگر دود غلیظ تفرقه را استشمام نکنیم ؟

بیایید دیگر نگذاریم بدخواهان اسلام از مشغول بودن ما به کارهای حاشیه ای و  متفرق بودنمان سوء استفاده کنند  ؛ دست در دست هم بدهیم و اخوت و برادری و همدلی پیشه کنیم..

کافی است به منشور وظایف مسلمانان نسبتب به همدیگر مراجعه نماییم که سعادت دینی و دنیوی ما را در پی خواهد داشت!

– الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا یَظْلِمُهُ وَلَا یَخْذُلُهُ وَلَا یَحْقِرُهُ

– انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم

– المومن للمومن کالبنیان یشد بعضه بعضا

۳- معرفی صحیح و نوین اسلام

تبلیغات شوم دشمنان از یک سو و عملکرد منفی و ندانمکارانه برخی از جریانات و مذاهب اسلامی باعث شده که چهره ای خشن و افراطی در ذهن عده ای از مردم جهان و برخی از مسلمانان نقش ببندد و از سوی دیگر عده ای نیز چهره ای کاملاً خرافاتی و غیر عقلانی از اسلام در مغز می پرورانند!

عملکرد ضعیف و متناقض و اغلب نامسلمانانه ما به لوگوی زشتی مبدل شده که رسانه های غربی و سکولار از آن برای بدنام نمودن اسلام استفاده می کنند ! و با زبان رسانه ای خطاب به فرزندانشان می گویند : اگر اسلام عامل سعادت و آسایش و امنیت است پس چرا در جهان اسلام از این سه گمشده خبری نیست؟! 

معرفی مجدد و به روز پیامبر صلی الله علیه و سلم  یکی از رسالت های اصلی دعوتگران و فعالان دینی معاصر می باشد ، باز تعریفی که در آن نقاط زیر رعایت شده باشد :

الف) تاکید بر این نقطه که محمد(ص) علی رغم اینکه پیامبری معصوم است در ربوبیت و الوهیت الله کوچک ترین سهمی ندارد.

ب) رسول الله (ص) در طول مدت رسالتش توانست بهترین انسان ها را با توجه به قرآن و سنتش تربیت کرده و تحویل جامعه دهد.

ج) پیامبر ما محمد(ص) رسالتی مشخص و معین دارد و فهم آن برای همگان میسر و مقدور است و مطمئن ترین مرجع برای شناخت آن عبارت است از قرآن و سنت نه عملکرد مردمان موسوم به مسلمان عصر حاضر !

د) محمد(ص) از آنجا که برای خوشبختی همه انسان ها مبعوث شده اند و باید غیر مسلمانان نیز از برکات آن حضرت سهمی داشته باشند ، آن حضرت دستور دادند که قانونی در مدینه تدوین شود که به موجب آن همه ساکنان مدینه مرکز اصلی دولت نبوی اعم از مسلمان و یهودی و مشرک در کنار هم و به طور کاملاً مسالمت آمیز زندگی کنند.

بیایید بار دیگر پیامبر اسلام را از نو بشناسیم.

 والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 رسول رسولی کیا – مهاباد

نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا