نویسنده: مهندس محمود صقر
شعار جدایی دین از دولت در غرب با هدف رهایی از محدودیتهای کلیسا بر عقل و همچنین دشمنی با علم و دستاوردهای آن، شکل گرفت.
اما پرسش اینجاست آیا غرب در قوانین داخلی و بینالمللی این جدایی را به مرحله عمل رسانده است؟
در جواب باید گفت: این جدایی تنها در تنظیم بخشی از قوانین داخلی غرب اتفاق افتاده است اما آنچه از سیاستها، تلاشها و تعاملات بینالمللی آنها پیداست، به شدت این ادعا را انکار میکند…!
آیا با وجود رد درخواست ترکیه مسلمان برای عضویت در اتحادیه اروپا به بهانه تضاد با اروپای مسیحی، باز میتوان گفت که سکولاریسم و جدایی دین از دولت تماماً در غرب وجود دارد؟
آیا با وجود پشتیبانی بدون محدودیت اروپا و آمریکا از رژیم غاصب صهیونیستی و همچنین جنگهایی که غرب و آمریکا علیه جهان اسلام از جمله افغانستان، عراق و جنگهای نامعلوم دیگری که به راه خواهند انداخت، همچنان باور داریم که غرب دین را از دولت جدا نموده است؟!
آیا میشود شعار سکولاریسم آنان را تفسیر نمود در حالی که با تمام وجود از یهود و کیان صهیونیسم دفاع میکنند! آیا دلیلی روشنتر و صریحتر از ادغام کامل آیین یهودیت در دولت برای اثبات این ادعا(سکولاریسم) که هنوز در حد یک شعار است، میتوان پیدا نمود؟!
آیا با وجود دولت واتیکان در قلب اروپا که دولتی کاملا مسیحی و کاتولیک است، میتوان به شعار جدایی دین از دولت از سوی غرب باور داشت؟
آیا دین در هند پرجمعیتترین کشور دمکراتیک دنیا که از الف تا یای برنامههای آن توسط حزبی دینی که قدرت را در اختیار دارد و رهبری میکند، از دولت جدا است!؟
آیا در میان این همه حملات شدید بین المللی و سازمان یافته برای زشت جلوه دادن اسلام و پیوند دادن آن با تروریسم، باز هم به شعار « جدایی دین از دولت» باور داریم!؟
دولتهایی که ادعای جدایی دین و دولت را میکنند، در واقع همانهایی هستند که برای زشت جلوه دادن اسلام درگیر جنگهای تبلیغاتی علیه اسلام شده و جنگهایی را در دولتهای عربی و اسلامی مدیریت نموده و در برابر تمام جریانات و حرکتهای اجتماعی برای آزادی و استقلال رأی، ایستادهاند…
تعبیر شیخ محمد غزالی رحمه الله در این زمینه چنین است:
( اگر پوشش نازکی که تاکتیکهای نظامی، فرهنگی و مدنی غرب را پوشانده است برداریم، چهره واقعی صلیبی مسیحی انگستان، فرانسه، آمریکا و غیره به خوبی نمایان میشود که در ارتباطات خویش با ما چقدر شرور و کینهتوز هستند…)
اینها تنها شعارهایی هستند که با هدف تهی نمودن دین از مفهوم و محتوا، برداشتن نیروی مقاومت، خالی نمودن ذهن ما از استقلال فکری و غرق نمودن در باتلاق وابستگی و زنجیر بردگی برای ما صادر میشوند تا در نتیجه آن، منابع و معادن این دیار به لقمهای گوارا برای آنان تبدیل شود…
ترجمه : سلیمان قادری