در رابطه ات با خدا ، همواره دری را باز بگذار (داستان)
دری باز به سوی خدا:
ایملی عربی از طرف برادر عزیزم مازن الکوردی به دستم رسید وبنده لازم می دانم آن را به دوستانم تقدیم کنم.حال این شما و این هم محتوای آن ایمیل:
دری باز گذاشته بگذار
امام احمد بن حنبل می فرماید: من از راهی می گذشتم و دیدم راهزنی راه را بر مردم بسته بود و مشغول غارت کردن اموالشان بود و ثروتشان را به زور می گرفت…
بعد از چند روز ، مرد راهزن را در مسجد دیدم که نماز می خواند! نزدش رفتم وبه او گفتم: این گونه رفتار کردن با خداوند شایسته نیست!! و اگر آنچه آن روز از تو مشاهده نمودم شغل و عادتت باشد خداوند نمازت را هرگز نمی پذیرد…
راهزن گفت: ای امام! میان من و خدا درهای بسته ی زیادی وجود دارد ؛ اما دوست داشتم یک در را به روی خودم باز بگذارم…
امام می فرماید: بعد از چند ماه برای به جای آوردن حج راهی مکه شدم و در آن زمان که طواف می کردم، مردی را دیدم که حلقه در کعبه را دردست گرفته و با چشمان پر از اشک فریاد می زند و خداوند را می خواند و می گوید: پروردگارا! به سوی تو بازگشتم و توبه کردم! خدا وندا از من درگذر و به من رحم کن.! عهد می بندم که دیگر تو را نافرمانی نکنم.
وقتی نزدیک او رفتم دیدم که او همان دزد و راهزنی است که چندی پیش در مسجد با او برخوردی داشته بودم!!
در دل خود گفتم: این مرد دری را به سوی خدا باز گذاشت برای همین الله تمام درهای خوبی را برایش باز کرده است!
برای همین التماست می کنم که ای برادر و خواهر ایمانی تو هم پل های پشت سر خودت را خراب نکنی و تمام درهای رحمت الهی را به روی خود نبندی…هر چند نسبت به الله سرکش و گناه کار و نافرمان هم بوده باشی! به این امید که در باز گذاشته ات در های دیگر را به رویت باز کند
حسن پینجوینی
مترجم: ادریس اسلام نژاد.