داستان

دزد واقعی (داستان)

” دزد واقعی چه کسی است “

شخصی نقل می کرد : تبرم را گم کردم ، گمان بردم که همسایه ام آنرا دزدیده است ، وی را به شدت تحت تعقیب قرار دادم ، راه رفتنش ، سخن گفتنش و کلیه حرکات و سکنات و اشارات او می رسانْد ، که دزد تبر من کسی جز او نمی باشد !

آن شب را با حالتی از اندوه و ناراحتی سپری نموده ، همواره بدین فکر می کردم که چگونه با وی برخورد نمایم ؟؛ ولی صبح زود تبرم را یافتم که بچه کوچکم مقداری کاه روی آن انداخته بود !

روز آینده به همسایه ام نگاه کردم ولی این بار هیچ علایمی که نشان دهنده دزد بودن او باشد در او مشاهده ننمودم و مثل اینکه کاملا از اتهام مبرّا به نظر می آمد !

آنگاه دریافتم که دزد واقعی خودم بودم نه او ، زیرا من از جهتی امانت داری و اعتبار همسایه ام را به سرقت بردم و از طرفی هم شبی کامل از عمر خودم را دزدیدم که در آن تا صبح بیدار مانده و به فکر این بودم که چگونه با همسایه ام روبرو شوم که وی را دزد می پنداشتم در حالی که او از آن تهمت پاک و مبرّا بود !

از این داستان می شود چندین پند و عبرت استنباط نمود :


درس اول : احساساتمان بر نوع دید ما نسبت به زندگی نقش دارد !
ما به هنگام دوست داشتن کسانی ، تنها نیکیهای آنان را مشاهده می کنیم ، یا اینکه موقع مشاهده کردن بدیهایشان به خودمان القا می کنیم که آنرا نمی بینیم ، زمانی هم که از اشخاصی نفرت داشته باشیم ، تنها بدیهایشان می بینیم ، در صورتی هم که از ایشان خوبی مشاهده نماییم باز به خودمان تلقین می کنیم که چیزی نمی بینیم ، آن حقیقتی که همگی از آن غفلت ورزیده و می خواهیم از آن فرار کنیم ، بدین خاطر است که ما دنیا را با قلوبمان نگاه می کنیم بیش از اینکه آنرا با عقول و چشمانمان مشاهده نماییم !


درس دوم : آن لحظه که به همسایه شک کرد فعلا او را دزد می پنداشت !
در آن لحظه هم که مبرا بودنش روشن گشت ، وی را پاک و بری تصور می کرد !
بیشتر اوقات خیالاتمان ساخته و پرداخته خودمان می باشند ، همچنین موانع و قیودمان را خودمان می سازیم ، اگر با دقت مشکلات پیش رویمان را بنگریم ، درمی یابیم که خیلی وقتها قربانی تصورات خودمان قرار گرفته ایم !


درس سوم : آنگاه که انسان برای قضیه ای حکمی صادر می کند ، بیشتر از اینکه حقیقت قضیه را برای دیگران روشن سازد ، حقیقت و ماهیت خودش را برای آنان برملا خواهد کرد !
ما احکام را بر اساس اصول و اندیشه ها و ارزشها و باورهای خودمان صادر می نماییم ، بدین علت است که در خصوص یک قضیه ، از طرف مردم احکامی متفاوت صادر می شود ، قضیه ، همان است اما معیارها متفاوت می باشند ، پس لازم نیست خودت را به من معرفی نمایی ، مواضعی را که درباره دیگران اتخاذ می کنی ماهیتت را برایم روشن خواهد ساخت !


درس چهارم : حسن ظنت نسبت به مردم تا حدی که معتقد باشی همه مردم عین ملائکه هستند نهایت سادگیست ، از طرفی هم سوء ظنت نسبت به مردم به اندازه ای که اعتقاد داشته باشی تمامی مردم به شیاطین می مانند ، اوج خباثت است ، بلکه بر مسلمان لازم است همواره این فرموده خداوند را مدّ نظر قرار دهد که می فرماید : ” ٳن بعض الظن ٳثم ” بدرستی که بعضی از گمانها گناه می باشند ، ولی نفرموده همه گمانها ، زیرا خواسته به ما بفهماند که نه همیشه ساده و خوش بین باشیم و نه همواره بدبین !

همچنین قدیمیها گفته اند : خیلی وقتها سوء ظن نشانه تیز بینی و هوشیاری شخص می باشد !


نویسنده : ادهم شرقاوی
مترجم : امید سلیمانی ــ بانه

نمایش بیشتر

امید سلیمانی

# استان کردستان- بانه @@ فعال دینی و اجتماعی @@ نویسنده و مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا