شبهاتقرآن

دیدگاه مفسرین سلف و خلف پیرامون عبارت قرآنی «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ و َهَمَّ بِهَا » (2-2)

دیدگاه مفسرین سلف و خلف پیرامون عبارت قرآنی «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ و َهَمَّ بِهَا »

بیان عزیزی

فصل دوم: دیدگاه بر خی مفسرین سلف وخلف

2-1- مفسرین سلف:

  • تفسیر ابن کثیر:

       حافظ ابن کثیر(رح) در تفسیر آیه می گوید:{ اقوال  و عبارات علماء در این باره مختلف است؛ گروهی می گویند: مراد از همّ یوسف به زن عزیز، خواطر درونی و نفسانی می باشد ، که این قول را بغوی از برخی اهل تحقیق نقل کرده است و سپس حدیثی را به نقل از ابوهریره آورده که پیامبر اکرم(ص) فرمود:

« إذا همّ عبدی بِحَسَنةٍ فاکتُبوها له حَسنة، فإن عَمِلها فاکتبوها له بِعَشرِ أمثالها ، و إن همّ بسیئةٍ فلم یعملها فاکتبوها حسنة فإنّما ترکها مِن جرّائی ، فإن عملها فاکتبوها بمثلها»

« هرگاه بنده ام قصد کار نیکویی را کرد، پس برایش اجری منظور می گردد و اگر قصدش را عملی ساخت، ده برابر آن را جزایش می دهیم، و اگر چناچه قصد کار بدی نمود ، ولی آنرا عملی نساخت، اجری برایش تعیین کرده، زیرا او به خاطر من از انجام آن کار منصرف شد، و اگر آن کار بد را انجام داد، مثل آن پادافره می بیند»

این حدیث در صحیحَینِ- بخاری و مسلم- روایت شده است.( بخاری: 7501 ، مسلم: (129/205)

عدّه ای دیگر معتقدند که یوسف قصد زدن و ضرب زن عزیز را کرد.  بعضی دیگر هم می گویند که یوسف قصد به همسری گرفتن وی را نمود. همچنین در بارة” همَّ بها لولا أن رأی برهان ربّه” گفته شده است که یوسف، قصد و همّی ننموده است. دربارة برهانی  که یوسف نیز نظاره گر آن شد، اختلاف آراء وجود دارد؛ ابن جریر می گوید: در ست و صواب آن است که گفته شود، یوسف آیاتی الهی را دید و از عملی ساختن همّ خود برحذر شد و جائز هم هست که بگوییم وی صورت یعقوب(ص) و یا عزیز مصر را مشاهده کرد و یا اینکه به صورت مکتوب دید که باید از قصدش بازگردد.در این باره دلیل قاطعی در دست نیست که یکی از این تأویلات را تعیین نماید و بهتر آن است که حقیقت آن را به علم حقّ تعالی واگذار نماییم}.(ابن کثیر: 2/254)

  • تفسیر البیضاوی:

       ناصر ا لدین ابوسعید ا لشیرازی ا لبیضاوی در تفسیر خود و در ذیل آیة ” و لقد همّت به و همّ بها” می گوید:{زن عزیز قصد مخالطه با یوسف را کرد و یوسف هم چنین قصدی را کرد. “همّ بالشیء: قصده” : “یعنی قصد آن چیز را کرد و عزم انجام آن را کرد”. “الهمام” نیز کسی است که هرگاه قصد کاری را کند آن را محقّق می سازد. مقصود از همّ یوسف(ع) نیز، میل طبع و کشش و منازعة شهوت بوده و از دائرة اختیار انسان خارج است و در حوزة تکلیف قرار نمی گیرد، بلکه حتّی وی به خاطر بازداشتن نفس خود از عملی ساختن همّ مذکور و خارج نشدن از حدّ یک همّ، شایستة اجر و مدح خواهد بود}.(بیضاوی: 2/301)

        علامّه بیضاوی نیز موافق نظر جمهور است.

  •  تفسیرفخر رازی: (تفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب)

       مفسرّ کلامی امام فخر رازی نیز به مسئلة همّ یوسف(ع)، توجّه خود را به مانند سائر مفسّرین مبذول داشته است ؛ وی در تفسیر خود می گوید:{بِدان که این آیه از مهمّات است که باید مورد توجّه و بحث و بررّسی قرار گیرد.مسائلی در این آیه است:

مسألة اوّل :  آیا گناهی از یوسف(ع) صادر شده است و یا خیر؟ در این مسئله دو قول وجود دارد:

      قول اوّل: یوسف (ع) همّ و قصد عمل زنا را نمود؛ واحدی در کتاب البسیط می گوید: مفسّرانی  به علم آنها موثوق و روایت شان قابل رجوع است، گفته اند: یوسف نیز به این زن همّ صحیحی برد، امّا هنگامی که برهان خداوند را دید، شهوتش به کلّی زائل گشت. جعفر صادق(رض) به اسناد صحیح از علی(ع) آورده است که فرمود: “زن به یوسف طمع کرد و یوسف هم به او”.

      قول دوّم : یوسف(ع) از عمل باطل و همّ و قصدی حرام بریء بوده است. این نظر محقّقین از مفسّرین و متکلّمین است و نظر ما نیز همین است و به آن معتقدیم.فخر رازی: 17- 115)

  اما فخر رازی سپس ادلّه ای را در وجوب عصمت پیامبران ذکر می کند.

2-2- مفسرین خلف:

        2-2-1-  تفسیر فی ظلال القرآن:

        شهید سید قطب(رح) با بیان اینکه همّ یوسف می تواند یک میل طبیعی بشر و بر انگیخته شدن غریزه در لحظه ای از لحظات باشد، می گوید:«آیة “وهمّت به و همّت بها لولا أن رأی برهان ربّه” پایانی از یک مباحثة طولانی در إغراء و برانگیختن است، بعد از اینکه یوسف در ابتدای امر إبا ورزید و پاکدامنی پیشه نمود.این آیه، تصویری واقعی و صادقی از حالت نفس بشری است که گاهی مقاومت کرده و گاهی دچار ضعف می گردد و سپس در نهایت به خداوند متعال پناه برده و نجات می یابد.ولی سیاق قرآنی اینگونه است که  مشاعر و احساسات گوناگون و متعارض بشری را به تفصیل بیان نمی دارد، زیرا منهج قرآنی نمی خواهد چنین لحظاتی را بیش از مساحت مناسبش در محیط قصّه بیان دارد.پس در آیة مذکور، دو موقف از یوسف بیان شده است:ابتدا اعتصام به خدا و در پایان نیز اعتصام به خدا که ا لبته میان این دو موقف، لحظه ای از ضعف مشاهده می گردد، تا صداقت و واقعیّت و آن جوّ پاک سوره، به کمال خود برسد. این نوع تفسیر از آیه را با توجه به نصوص و در نظر گرفتن ظروف و شرائط بیان داشتیم و معتقدیم که چنین تفسیری نیز با طبیعت آدمی و با موضوع عصمت سازگار است. بدون شک یوسف، یک انسان است – البته یک انسانی برگزیده – ، به این خاطر همّ نفسانی او در لحظه ای از لحظات از حدود خود خارج نشد و پس از اینکه برهان پروردگارش را احساس کرد که در باطن و قلبش جریان دارد_ بعد از آن ضعف موضعی – ، دوباره به اعتصام به خداوند و خودداری از خواستة طرف مقابلش روی آورد».(سید قطب: 4/ 1981-1982)

       پس همانطور که مشاهده می کنیم، مرحوم سیّد قطب ، بعید نمی داند که همّ یوسف(ع)، یک غریزة و میل درونی و نفسانی زودگذر باشد که ممکن است برای هر جوانی چون یوسف، در آن شرائط و ظروف، روی دهد و به نظر وی، چنین مسئله ای با عصمت انبیاء هیچ منافاتی ندارد.

    البته سید قطب ، به تصویر کشیدن یوسف(ع) به مانند جوانی شهوت ران را محکوم می کند و می گوید:{ تمام مفسّران و محدّثان گذشته و حال،نظر و رأی خود را به این آیه معطوف داشته اند. ولی کسانی که به دنبال اسرائیلیات به راه افتاده اند، روایات جعلی فراوانی را روایت کرده اند و در آن یوسف را انسانی لگام گسیخته در غریزه به تصویر کشیده اند و حتّی با وجود اینکه خداوند متعال  با براهین زیادی قصد مهار او را داشت، ولی او باز نمی ایستاد ! سیمای پدرش یعقوب در حالیکه انگشت به دهان گرفته، برایش نمایان شد ! لوحه هایی که در آن آیه های قرآن نگاشته شده بود برایش به تصویر کشیده شد!تا یوسف از روی آوردن به این عمل منکر باز ایستد، ولی باز نمی ایستاد ! تا اینکه خداوند متعال جبرئیل را فرو فرستاد و به وی گفت: بنده ام را دریاب ، پس جبرئیل به نزد یوسف آمد و به سینة او زد000 و بسیاری دیگر از این تصوّرات اسطوره ای و خرافی که برخی از راویان نیز به دنبال آنها به راه افتادند، که ساختگی بودن و جعلی بودن این روایات، کاملاً واضح و آشکار است !

      ولی جمهور مفسّران همّ زن عزیز مصر، عزم بر عمل زنا می دانند و همّ یوسف را یک میل درونی و نفسانی بر می شمرند.

     البته مرحوم شیخ رشید رضا در تفسیر المنار (دیدگاه علاّمه رشیدرضا و دلائل او در این زمینه بیان خواهد گردید.) نظر جمهور را نادرست می داند و می گوید:” همّ آن زن، قصد بر زدن و تنبیه یوسف به خاطر إبایش از درخواست وی و اهانتش به وی می باشد، زیرا یوسف به عنوان زیر دست زن عزیز،  محسوب می شد. همّ یوسف نیز قصد و عزم بر پاسخگویی به حمله زن بود، ولی فرار را ترجیح داد و زن نیز به وی رسید و لباس یوسف را از پشت پاره کرد” . ا لبته تفسیر این چنینی از همّ و آن را قصد بر زدن و عکس العمل در مقابل آن دانستن، در عبارت قرآنی دلیلی برای آن نیست و تنها مجرّد یک رأی است تا به نحوی یوسف را از همّ به فعل زنا و یا حتّی کوچکترین میل و برانگیخته شدن غریزه در این زمینه، دور سازد.و مشخّص است که چنین تعبیری از آیه ، خود را به تکلّف انداختن و دور شدن از مدلول نصّ است}.(سید قطب: 4/1981)

      از اینجا مشخّص می شود که مرحوم سیّد ، همّ یوسف را تنها تحریک لحظه ای میل و غریزة دانسته و معتقد نیست که آن، قصد و عزمی بر فعل زنا بوده باشد؟!

  2-2-2-  تفسیر المراغی:

      مرحوم احمد مصطفی ا لمراغی در تفسیر خود معتقد است که مراد از آیة ” وهمّت به و همّ بها..آیه” ، این است که زلیخا به سرپیچی یوسف از خواسته اش قصذ زدنش را کرد و یوسف نیز برای دفاع از خود، قصد زدن او را کرد؛ وی در این باره می گوید:{ فرق میان همّ زن عزیز و همّ یوسف

در این است که زن عزیز به دلیل شکست خوردن در رسیدن به هدفش و خوار شدن توسط یوسف، قصد انتقام گرفتن و زدن یوسف را کرد، یوسف نیز قصد مقابله به مثل نمود و خود آمادة دفاع از خود کرد.پس موضع زن عزیز و یوسف، هر دو موضع آماده شدن برای زد و خورد می باشد(با این تفاوت که زلیخا قصد حمله و یوسف قصد دفاع از خود را داشت).امّا یوسف با مشاهدة برهان خداوندش و حکمت او که پیش از این سابقه وجود چنین برهانی نبود، به وی ا لهام شد که فرار از این وضعیّت و دور شدن از آن ، گزینة بهتری خواهد بود و حکمت خداوند متعال بدین وسیله ، محقّق خواهد گردید.در نتیجه یوسف به سوی در شتافت و زن عزیز نیز به دنبالش رفت. نتیجة امر نیز در ادامة سوره آمده است. این خلاصة مطلبی است که ابن جریر آن را نقل کرده است و امام فخر رازی و ابوبکر باقلانی هم آن را تأیید کرده اند}.(المراغی: 4/130)

      مراغی در ادامه می افزاید:{ برخی از مفسّرین معتقدند که زن عزیز همّ و قصد به فعل زنا کرد و مانعی نیز سر راه خود نیافت، یوسف نیز چنین قصدی را نمود، اما برهان خداوندش را دید و منصرف شد. چنین نظری را برخی از علماء بنا بر دلائلی نادرست دانسته اند:

الف: همّ با توجّه به فعل همّ کننده ایجاد می شود و فعل زنا نیز از افعال زن نیست تا همّ و قصد آن را بنماید؛ بلکه زن در اغلب موارد، مطلوب خواهد بود و نه طا لب؛ یعنی زن در این عمل، تنها خواستة طرف مقابل را قبول می کند.

ب: از سویی دیگر، یوسف نیز هیچگاه از زن عزیز خواستار چنین عمل شنیعی نگشته است تا قبول زن عزیز به این خواسته، به معنای همّ و قصدی از جانب او باشد! آیات قبلی و بعدی سوره به طور کلی یوسف را حتی از وسائل و مقدّمات زنا تبرئه می کند.

ج: اگر مراد از همّ در آیه ، قصد بر عمل زنا باشد، بیاد گفته شود: (و لقد همّ بها و همّت به) ، زیرا معمولاً همّ از جانب مرد برای چنین عملی باید مقدّم باشد و همّ از جانب زن، در مرحلة دوّم قرار دارد.

د: ازسیاق این قصّه معلوم است که زن عزیز بر خواستة و طلب خود از یوسف، بسیار مصرّ بود، بنابراین کاربرد واژة همّ برای چنین عزم و ارادة محکمی نادرست است، زیرا همّ ، نزدیک شدن به فعلی است که انسان در انجام آن تردید دارد. پس در بیان معنای کلمة همّ، مناسب تر این است که آن را به معنای قصد و اراده برای زدن و تأدیب، تفسیر بنماییم- همانطور که پیشتر عنوان کردیم- }.(همان:131)

       مراغی در ادامة بحث در این زمینه به روایاتی جعلی اسرائیلی اشاره می کند که در آن زن عزیز را با زننده ترین وضع و در نهایت عریانی و بی شرمی به تصویر می کشند  و معتقد است که چنین نمایی از زن عزیز حتّی از وقیح ترین زنان امروزی نیز دیده نمی شود! چه برسد به زنی که برای اولین بار  دست به چنین اقدامی می زند و هنوز  آتش شهوت های شعله ور بر زندگی فطری شان غلبه نیافته است.

       پس نظر مرحوم مراغی بر این است که همّ یوسف، قصد بر مقابله از خود در مقابل زن عزیز می باشد، زیرا زلیخا به خاطر سرپیچی یوسف از فرمانش، قصد زدن او راداشت.

   2-2-3-  تفسیر محاسن التّأویل( تفسیر القاسمی) :

      علّامة شام محمّد جمال ا لدّین ا لقاسمی(رح) در تفسیر خود و در بیان معنای “همّ” می گوید: {همّ به معنای قصد و اراده است، یعنی از اراده بالاتر و از عزم پایین تر است.به بیانی دیگر، همّ ارادة نخستین انسان بر سر یک امری است و عزم، قصد بر انجام آن امر است.یعنی همّ، اوّل عزیمت است. جملة زیر نیز از برخی از علماء بیانگر همین مطلب است:”همّ دو نوع است:

همّ ثابت که همراه عزم و تصمیم قاطع و رضایت است و چنین همّی اگر برای انجام عملی گناه باشد؛ مذموم بوده و فرد مورد مؤاخذه قرار می گیرد. همّ دیگر به معنای خاطر و حدیث نفس بوده و تصمیمی در ورای آن نیست و فرد در قبال آن مؤاخذه نمی شود؛ شیخان – بخاری و مسلم – و اهل سنن از ابوهریره روایت می کنند که رسول الله(ص) فرمود:” إنَّ اللهَ تَجاوَزَ لِاُمّتی عَمّا حَدَّثت به أنفُسها ما لَم تَتَکَلَّم بِه أو تَعمَل بِه” : ” خداوند از خواطر نفسانی امّت من مادامی که به آن تکلّم نکرده و یا عمل ننمایند، در می گذرد”. طبرانی این حدیث را از عمران بن حصین روایت کرده است}.(قاسمی: 9/212)

      قاسمی در ادامه می گوید:{معنای این آیه”و لقد همّت به” این است که زن عزیز قصد مخالطه با یوسف را نمود و قصد و عزم یقینی خود را به این منظور جزم کرد، به نحوی که هیچ مانعی او را از این کار منصرف نمی کرد، بعد از اینکه مقدّمات این امر را مانند مراوده و بستن درها فراهم نمود و پس از آنکه یوسف را با ندای”هیتَ لک” به سوی خود طلبید و یوسف را ناچار ساخت که به سوی در فرار کند. معنای ” و همّ بها لولا أن رأی برهانَ ربّه” نیز این است که اگر یوسف برهان خدایش را نمی دید، به سان همّ زن عزیز، به وی همّ می نمود، زیرا انگیزه های لازم برای چنین کاری وجود داشت، امّا او کمک خداوندش را در قا لب برهان نظاره گر شد که او را از بدی و فحشاء باز می دارد}.( همان: 9/212)

      قاسمی سپس از ابوالسعود مطلبی را نقل می کند و می گوید:{ابو السعود در این باره می گوید: “همّ یوسف به زن عزیز، یک نوع میل و کشش به مقتضای طبیعت بشری بوده است و بر اساس شهوت جوانی و خواسته های فطری بوده است.ولی چنین امری چون از روی اراده و اختیار نبوده است، پس در دائره تکلیف قرار نمی گیرد.زیرا یوسف پیش از این نهایت بیزاری و تنفّر خود را از درخواست زن عزیز اعلام داشته بود و حکم به عدم رستگاری ظالمان نمود. پس چنین موضع گیری از جانب یوسف، به طور قاطع بیانگر محال بودن صدور چنین همّی از جانب او را می رساند. حا ل ممکن است که سؤال شود که چرا برای یوسف نیز تعبیر به همّ شده است؟ جواب این است که به دلیل ذکر همّ زن عزیز در کنار یوسف، برای یوسف نیز از باب مشاکله، تعبیر به همّ شده است، و نه اینکه همّ هر دو شبیه هم باشد- همچنانکه برخی می گویند- 0 علاوه بر این ،  نفس آیه نیز میان دو همّ  اختلاف قائل شده است؛ زیرا هر دو همّ را در یک تعبیر جای نداده است، که مثلاً بگوید: “ولقد همّا بالمخالطه” و یا ” همّ کلٌ منهما بالآخر”0 همچنین همّ اوّل با یک تأکید قسمی بیان شده است(لقد) ، امّا  اثر چنین تأکیدی در همّ دوّم با ” لولا أن رأی برهان ربّه” از بین رفته است، یعنی با حجّت و دلیل روشن ا لهی که دلالت بر قبح زنا و بدی آن دارد0 مقصود از رؤیت یوسف به ایت برهان ا لهی این است که وی به آن یقین پیدا کرد و در مشاهدة آن به مرتبة عین الیقین رسید. جواب “لولا” نیز محذوف است که کلام بر آن دلالت دارد.؛ یعنی اگر مشاهدة برهان پروردگار در شأن زنا نمی بود، یوسف به موجب میل طبیعی خود به پیش می رفت، ولی با مشاهدة برهان ا لهی و استمساک به آن، یوسف اعتصام پیشه کرد. فائدة چنین شرطی با “لولا” نیز این است که علّت امتناع یوسف ، خاموش شدن میل درونی و طبیعی او نبود، بلکه با وجود انگیزه ها و محرّک های داخلی  و نیز ترتیب مقدّمات بیرونی که باعث ظهور غرائز طبیعی بشر می گردد، عفّت و پاکدامنی یوسف بود که او را از این عمل باز داشت}.( همان: 213-214)

       قاسمی در ادامة بحث می افزاید: «پس روشن می گردد که هیچ شبهه ای در این زمینه متوجّه عصمت یوسف نمی گردد؛ زیرا انبیای ا لهی در خواطر نفسانی و طبیعی معصوم نیستند، بلکه آنها از عملی کردن این خواطر و اطاعت از آنها دارای عصمت می باشند. اگر آنها فاقد هرگونه غرائز طبیعی می بودند، از حوزة انسانیّت خارج شده و جزء فرشتگان و… قرار گرفته و قطعاً هیچگاه بر ترک منکرات مورد اجر و پاداش قرار نمی گرفتند، زیرا آنها از روی جبر و قهری آنها را ترک نمودند؛ مثلاً فردی عنّین که قدرت بر ازدواج ندارد، به خاطر ترک زنا مأجور و مثاب نخواهد بود، زیرا پاداش تنها در قبال عمل است و ترک امری بدون انگیزة لازم بر انجام آن، جزء عمل قرار نمی گیرد. ولی ترک عملی با وجود اسباب و لوازم کافی در انجام آن، بازداشتن نفس از خواسته هایش می باشد و این یک عمل از جانب انسان می باشد. حقیقت عصمت پیامبران نیز یعنی نزاهت و دوری آنها از ارتکاب فواحش و منکرات که باید خود آنها عامل تزکیة مردم از اینگونه اعمال باشند، تا مردم آنها را الگو و اسوة ناشایست خود در این گونه اعمال قرار ندهند و اخلاق و آداب مردم به فساد نگراید و عمل آنها ، دستاویزی برای نابخردان در هتک حرمت شریعت واقع نشود. و این به آن معنا نیست که پیامبران در تمام مستلزمات و مقتضیات طبیعت و سرشت آدمی ، منزّه و به دور باشند! }0(همان: 214)

     رأی و نظر علامّه القاسمی نیز در این باره این است که همّ یوسف را یک حدیث و خاطر نفسانی قلمداد نموده که با مشاهدة برهان خداوندش ، منصرف می گردد.

  2-2-4-  روح المعانی(فی تفسیر القرآن العظیم و السّبع المثانی):

       علّامة و مفتی بزرگ بغداد در عصر خویش یعنی ابوا لفضل شهاب الدین السیّد محمود الألوسی البغدادی، در تفسیر ارزشمند خود”روح المعانی” به طور تفصیل به مسئلة همّ یوسف می پردازد. وی در این باره می نویسد:

«ولقد همّت به” یعنی زن عزیز قصد مخالطه با یوسف را نمود  و همّ خواه به معنای مطلق قصد و اراده باشد و خواه به معنای قصد و تصمیم جازم و یقینی باشد- همانطور که در اینجا مورد نظر است- . پس معنا این است که زن عزیز قصد بر مخالطه با یوسف را کرد و در این باره مصرّ بود، به نحوی که مانعی جلوی او را نمی گرفت، بعد از آنکه مقدّمات این کار را فراهم کرد  و اموری دیگر را که در این سوره آمده است، تدارک دید. و حتّی شاید که دست خود را به طرف یوسف دراز نموده و قصد معانقه با وی و … را داشته است ، تا جایی که یوسف ناگزیر گشته به سوی در خروجی فرار کند . “و همّ بها” نیز یعنی یوسف به مقتضای طبیعت انسانی خود به سوی مخالطه با زن عزیز مائل گشت، همانند میل انسان روزه دار  به آب گوارا در روزی گرم و سوزان ؛ چنین امری داخل دائرة تکلیف نمی گردد، زیرا چنین همّی از جانب یوسف(ع) از روی اختیار روی نداده است، چرا اگر چنین اختیاری بوده باشد مذموم و ناپسند است و از سویی دیگر سیاق آیات به عدم اتّصاف یوسف به چنین امری گواهی می دهند و علّت ذکر واژة همّ به نسبت یوسف، نه به علّت شباهت میان دو همّ، بلکه به دلیل ذکر آن در کنار همّ زن عزیز است و صنعت مشاکله می باشد. حتّی در نصّ آیه نیز بر اختلاف میان دو همّ تأکید شده است؛ زیرا هر دو همّ در یک تعبیر به کار نرفته است، مثلاً گفته شود: “و لقد همّا بالمخالطة” یا ” همّ کلٌّ منهما بالآخر” ، علاوه بر این، همّ نخستین دارای تأکیدی می باشد که همّ دوم فاقد آن است.(آلوسی: 6/213)

      آلوسی در ادامه به بحث نحوی بر سر جواب “لولا”می پردازد و پس از آن به ذکر اقوا لی دیگر در این باره پرداخته  و موضوع را از جوانب گوناگونی بررّسی می کند که به دلیل بیان برخی از این مطالب در گذشته از ذکر آنها خودداری می کنیم.

      وی بیان می دارد که برخی از بزرگان و سادات صوفیّه معتقداند که همّ یوسف(ع) به معنی ضرب و دفاع از خود است و اینکه  تفسیر همّ به شهوت معنای مجازی برای این کلمه می باشد.(همان: 214-216)

  2-2-5- تفسیر القرآن الکریم(تفسیر المنار):

      علاّمه محمّد رشید رضا(رح) صاحب تفسیر مشهور به ” المنار” ، به تبیین روشن  مسئله “همّ” می پردازد و معتقد است که زن عزیز به دلیل سرپیچی یوسف از دستور و خواسته اش، قصد زدن وی را داشت؛ زیرا یوسف بردة وی بود و با دعوت صریح از یوسف بعد ار مراوده پیشین، نفس خود را ذلیل ساخته بود، زیرا زن باید همواره مورد طلب قرار گیرد و نه اینکه خود طا لب باشد؛ حتّی پادشاهان و مردان بزرگ نیز در مقابل زنان فقیر زیبارو سر خود را پایین می آورند و تمام جاه و مال خود را در راه آنها قربانی می کنند و حتّی از اینکه خود را بردة این زنان بدانند، ابایی ندارند؛ همچنانکه یکی از پادشاهان اندلس می سراید:

         « نحن قومٌ تُذیبُنا الأعین النجل       علی أنّنا نذیبُ الحدیدا

         فَترانا لدی الکریهة أحرا            راً و فی السّلم للملاح عبیداً»

       «ما قومی هستیم که چشمان زیبا رو ما را در خود ذوب کرده اند، حال آنکه ما در جنگها، شمشیرها و زره های حریف را نابود ساخته و ذوب می کنیم.

        ما را می بینی که آزادگانی در میدان جنگ هستیم، ولی در ایّام صلح، بردگان صورت های زیبا رو می باشم» .

      اماّ یوسف ، این جوان عبرانی و بسیار زیبا در جلال و کمال خود و در خودداری و اعتصام خود، مسئله را معکوس کرده است و نظام طبیعت میان زن ومرد را نقض نموده است، زن از طبیعت زنانگی همراه با ناز و کرشمة خود خارج شده و از تخت سیادت و کدبانویی و مولایی خود پایین آمده و نفس خود را برای برده و خادمش ذ لیل و خوار نموده است. تا جاییکه با خادمش مراوده می کند و با او در ورای پرده ها و درها، خلوت می گزیند و سپس با فریاد او را به سوی خود فرا می خواند، اما جوابی جز امتناع و عزّت و سرپیچی و تمسّک به دیانت و امانت و دوری از خیانت، از آن خادم خود نمی شنود ! این تحقیر و خوار گشتن برای چنین زنی قابل تحمّل نیست و چاره ای جز تنبیه و انتقام گرفتن از این خادم متمرّد باقی نمی ماند، پس زن عزیز برای فرو کش کردن خشم و غضب خود قصد حمله و زدن خادم خود را می کند و اینچنین برخوردی را زنانی دیگر مانند این زن، با بردگان خود در طول تاریخ کرده اند. پس ” همّت به ” بیا نگر همین موضوع است.

       اما یوسف خادم نیز قصد دفاع از خود را می کند، ولی با مشاهدة برهان خداوندش در درون خود، از دفاع منصرف می شود.(رشید رضا: 12/ 277-278)

        رشید رضا در ادامه می افزاید:

«جمهور مفسّرین که برخی از روایات جعلی آنها را فریفته است، بر این نظرند که زن عزیز قصد فعل زنا با یوسف را کرد و معارض و مانعی در برابر خود ندید و یوسف نیز همین قصد را نمود ، ولی برهان خداوند را دید و باز ایستاد ! حتّی برخی نیز پردة حیا را دریده اند و به توصیف هیجان یوسف و شتابش برای رسیدن به زن پرداخته اند و زن را در مبتذل ترین وضع در برابر یوسف نمایش داده اند که حتّی وقیح ترین زنان فاسق و پرده در هم اینچنین نمی کنند ». (همان:280)

       وی سپس می گوید:

«برخی مخالف با قواعد عربی گفته اند که “همّ بها” جواب ” لولا أن رأی برهان ربّه” است و بعضی نیز جواب را محذوف می دانند که ما قبل بر آن دلالت دارد، بر ساس این دو نظر، یوسف(ع) به چیزی همّ ننموده است، زیرا برهان پروردگارش مانع آن شده است، که البتّه چنین رأیی مخالف با عبارت آیه و ظاهر نصّ است. برخی دیگر هم بر این باور هستند که همّ یوسف به زنا، به مقتضای أنگیزة فطری و طبیعی وی بوده است و این امر، با عصمت انبیاء منافاتی ندارد، زیرا به مفاد حدیث” مَن همّ بسیئة و لم یفعلها لم تکتب علیه…” تنها عملی ساختن همّ ، با مسئلة عصمت در تضاد است. امتناع یوسف نیز از گناه، به دلیل ترجیح ندای ایمان و اطاعت ا ز خداوند- با وجود طغیان طبیعی غریزه – صورت گرفته است. چنین دوری از گناه نیز با  وجود بودن لوازم آن، بیشتر به ایمان و تقوای یوسف دلالت دارد، تا اینکه وی را به طور کلّی انزوا از این موضوع بدانیم}.(همان: 281 )

        رشید رضا در ادامه می گوید:

« البته تأویل اخیر از آیه ، ابتدایش مقبول و انتهایش مردود است. زیرا در اینجا دو مرتبه وجود دارد؛ یکی دوری از معصیت و خودداری از آن و مبارزه با خواستة نفس و سرکوب آن به خاطر ترس از خداوند متعال ، که صا لحین ابرار در این مرتبه قرار دارند. و دیگری کراهت از زنا و چِندش شدن از آن به خاطر حیا از باری تعالی و او را دائماً مراقب خود دانستن و غرق در شهود او ، که صدّیقین و پیامبران برگزیده در این مرتبه قرار می گیرند، کسانی که هرگاه شهوت لذّت طلبی طبیعی در صورت حرام شرعی آن برایشان عرضه شود، وجدان  ایمان و تجلّی رحمان در مقابلش قرار می گیرد و روحانیّت آسمانی آنها بر طبیعت  حیوانی شان غلبه می کند، که ا لبته چنین امری برای کسانی که پایین تر از مرتبة انبیاء هستند حاصل می شود، حال وضع آن پیامبرانی چگونه است که برهان پروردگارشان را با بصیرت قلب در میابند و نور یزدان در دیدگانشان می تابد؟! ».( همان:281-282 )

      رشید رضا سپس قول جمهور را ردّ می کند و می گوید:

«من  تمامی این تفسیرها از آیه را ردّ کرده و معتقدم که اگر آن روایات باطل در این باره نمی بود، هیچگاه بر ذهن کسی از آنها چنین تأویلاتی از آیه خطور نمی گشت و با توجّه به عبارت قرآن در مدلول لغوی آن که می تواند حجّت و دلیلی محکم بر آنها باشد می گویم:تمامی اهل لغت اجماع نظر دارند که واژة همّ متعلّق به اعمال است و نه به اشخاص و اعیان ؛ و تحقیق معنای آن نزدیکی انجام فعلی است که از یک سو، مقتضای آن عمل و از سویی دیگر، مانعی بر سر راه آن وجود دارد، و عمل به خاطر چنین مانعی ایجاد نمی گردد. اما رجحان مانع در موضوع همّ یوسف ، یا ممکن است به ارادة صاحب همّ که همّ یوسف است باشد و یا ممکن است که از غیر او باشد. همّ زن عزیز نیز به این ترتیب است، یعنی همّ هر دو یکی است و آن ضرب و بطش و یا در معنای آن است، ولی مانع تحقق یافتن این قصد، ارادة یوسف و عجز زن در برابر او به خاطر فرار یوسف بود».(همان: 284)

      رشسد رضا در ادامه، شواهدی را از کتاب وسنّت در تأیید کلام خود می آورد.

   2-2-6-  التفسیر المنیر(فی العقیده و الشّریعه و المنهج):

      دکتر وهبه ا لزحیلی رئیس گروه فقه اسلامی و مذاهب آن در دانشگاه دمشق سوریه، در تفسیر خود تا حدودی به نظر جمهور متمایل بوده و می گوید:{کلام مردم و تعلیقات و تأویلات آنها حول معنای این آیه بسیار است، حال آنکه مسئله، ساده و روشن است. صحیح نیست که عبارت “وهمّ بها” را به تنهایی و بدون نگاه به بقیة آیه تفسیر نمود و هرگاه آیه به پیوسته تبیین شود، درمی یابیم که هیچ همّی از جانب یوسف انجام نگرفته است، زیرا برهان ا لهی مانع آن گشته است ؛ چرا که “لولا” حرف امتناع  وجود است و جواب آن دائماً محذوف می باشد، و تقدیر آن چنین است: “لولا أن رأی برهان ربّه لهمّ بها و لخالطها” ، زیرا ” وهمّ بها” بر خبر دلالت می کند. همانطور که می گوییم: ” هممتُ بقتله لولا أنّی خِفتُ اللهَ” که معنای آن یعنی:” لولا أنّی خفتُ الله لقتلتُه” . پس در آیه نیز یک تقدیم و تأخیر صورت گرفته است و آن این است: ” لولا أن رأی برهان ربّه لهمّ بها” }.(زحیلی: 11/242)

       دکتر زحیلی سپس به بیان مراد از همّ پرداخته و می گوید:{پس مقصود از همّ، خطورات نفسانی و درونی و نیز میل طبیعی و بشری به مخالطه با زنان می باشد و چنین امری شرعاً مؤاخذه ای در بر ندارد}.(همان: 242-243)

2-2-7-  تفسیر المیزان ( المیزان فی تفسیر القرآن)

این تفسیرکه بیشتر به تفسیر المیزان شهرت دارد از جامع‌ترین و مفصل‌ترین تفاسیر شیعی قرآن به زبان عربی است که در قرن چهاردهم هجری به قلم سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱–۱۳۶۰ ه‍.ش) نگاشته شده‌است.

«علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ خود می‌فرماید: «هَمّ» در مواردی به کار می‌رود که مانعی در راه عملی ساختن قصد و اراده باشد.» ایشان در ادامه سه نظریه اصلی را پیرامون تفسیر این واژه بیان می کند و مفرماید:

اقوالی را که در شرح و تفسیر «قصد یوسف نسبت به زلیخا» بیان شده با وجود پراکندگی و تفاوت با یکدیگر، می‌توان در سه دسته کلی جای داد که ضمن بررسی هر دسته، به نقد نظریه‌های نادرست می‌پردازیم.

نظریه اول:  برخی منافقان و دشمنان دین که خواهان تحریف و بی‌اعتبار شدن قرآن بوده‌اند، در این قسمت، خرافات و سخنان شرم آوری نقل کرده اند؛ از جمله اینکه یوسف (ع) تا مرحله‌ای با زلیخا همراهی نمود و در اجابت خواسته‌اش با او موافقت کرد و حتی العیاذ بالله اقدام به برهنه شدن نمود. این گروه، عبارات مستهجنی را که قلم از بیانشان شرم دارد به یوسف صدیق(ع) نسبت داده و این سخنان را تفسیر «و همّ بها» گرفته‌اند. اما آنچه که قرآن به عنوان خطا و گناه از برخی انبیا(ع) یاد نموده، در حقیقت عبارت است از «ترک أولی» یعنی «ترک عملی که شایسته است انجام دهند. قرآن کریم به دنبال بیان ترک اولای پیامبرانی مانند حضرت آدم(ع) و یونس(ع)، توبه و انابه آنان را نیز ذکر نموده است. چه اگر پیامبری در یک لحظه کوتاه، عملی دون شأن نبوت خویش انجام دهد، در پی آن با استغفاری طولانی از پروردگار متعال، طلب بخشایش می‌کند. اما درخصوص حضرت یوسف(ع) نه تنها چیزی که دلالت بر لغزش آن جناب در خلوت زلیخا نماید، در قرآن ذکر نشده بلکه خداوند او را با عباراتی زیبا ستوده است.

 نظریه دوم: از آنجا که قرآن (همّ) را یکبار به زلیخا و یکبار به یوسف(ع) نسبت داده؛ (و لقد هَمّت به و هَمّ بها) برخی همّ (= قصد) آنها نسبت به یکدیگر را متفاوت معنی کرده‌اند. از جمله:

– همّت به حراماً و همّ بها حلالا: زلیخا از راه حرام قصد یوسف را کرد و یوسف اراده حلال نمود.
– همت به سِفاحاً و هم بها نکاحاً: زلیخا قصد زنا کرد و یوسف اراده ازدواج نمود.
– همت به بالمضاجعه و هم بها بالمفارقه: زلیخا قصد هم آغوشی نمود و یوسف اراده جدا شدن کرد.
– همّت به قراراً و هم بها فرارا: زلیخا اراده ماندن و همراهی یوسف نمود و یوسف قصد فرار کرد.

راه اثباتی برای اینگونه تأویلات وجود ندارد، ترتیب خود آیه کریمه نیز موافق با آنها نیست زیرا می‌فرماید: زلیخا قصد یوسف نمود و یوسف نیز اگر برهان پروردگار را نمی‌دید، قصد وی می‌نمود. پس با تأویلات فوق، معنای آیه چنین می‌شود: یوسف هنگامی که برهان پروردگار را دید، از قصد حلال یا فرار منصرف شد! بدیهی است که هیچ کس موافق این معنی نیست.

 نظریه سوم: آنچه از آیه شریفه بر می‌آید، این است که زلیخا قصد داشت از یوسف کام گیرد اما یوسف چنانچه برهان پروردگارش را نمی‌دید، عزم او می‌نمود (یعنی فقط تصمیم می‌گرفت، بدون آنکه مرتکب عملی شود) اما چون برهان پروردگار را دید حتی خیال تصمیم هم نکرد.

 وسرانجام علامه نظر برگزیده خود را چنین بیان می کند :

      «بنابراین یوسف هیچ مانعی که جلوگیر نفسش شود و به همة عوامل قوی بچربد نداشته مگر اصل توحید ، یعنی ایمان به خدا و یا محبّت ا لهیه ای که وجود او را پر کرده و قلب او را مشغول کرده بود، و در دلش جائی حتّی به قدر یک سرانگشت برای غیر خدا، خا لی نگذاشته بود».(طباطبائی: 11/197)

نتیجه :

در چند تفسیر سیر نمودیم و از نظرات  دربارة موضوع همّ یوسف همراه با دلائل مطّلع گشتیم. البته تفاسیر بسیاری را به دلیل جلوگیری از اطالة مقاله ذکر ننمودیم، زیرا نظرات قریب به اتّفاق آنها موافق رأی و نظر جمهور است که همّ یوسف را یک میل و غریزة طبیعی دانسته که اگر برهان ا لهی نمی بود، وی از حدود خود خارج می گشت.تفسیر”الکشّاف ” از زمخشری ، ” جامع احکام القرآن” از امام قرطبی ، تفسیر طبری ، تفسیر نسفی و 000 از جملة این تفاسیر می باشند.

  از این رو می توانیم که نظرات مختلف حول همّ حضرت یوسف(ع) را پنج رأی برشمریم:

          – همّ زلیخا به قصد عمل زنا بوده و یوسف نیز چنین قصدی را داشته است ، امّا با برهان خداونش رو برو می گردد!

         – همّ زلیخا به قصد عمل زنا بوده ، ولی همّ یوسف تنها یک میل و هیجان غیر ارادی و طبیعی بوده است.

            – همّ زلیخا به قصد عمل زنا بوده ، ولی همّ یوسف به قصد زدن وی و دور نمودنش بوده است.

            – همّ زلیخا به قصد تنبیه و زدن یوسف به خاطر سرپیچی از دستور و خواسته اش بوده است ، و همّ یوسف نیز به قصد دفاع از خود در مقابل زلیخا بوده است.

            -هیچگونه همّی از جانب یوسف صورت نگرفته است، زیرا برهان ا لهی مانع آن شده است .

            حال نظر و رأی این حقیر – نگارندة مقاله- با ادلّة آن بیان خواهد گردید.

  • رأی راجح از دیدگاه نگارنده :

        قرآن کریم، مجموعه ای به هم پیوسته است و هیچگاه نمی توان که یک واژه از آن را به جدای کلمات دیگر و به قطع نظر از آیه و سوره ای که در آن قرار دارد، تفسیر و معنا نمود. از این رو باید توجّه داشت که هرگز نمی توان بدون نظر به سوره ای که آن واژه در آن قرار دارد و نیز بدون بررّسی استعما لات دیگر این کلمه و یا دیگر مشتقّات آن در قرآن، پی به مدلول واقعی واژة مذکور برد.کلمة ” همّ ” نیز اینگونه است و باید ابتدا از اوّل سورة یوسف- مخصوصاً در آیاتی که زلیخا(در تلمود نام زن عزیز به زلیخا نوشته شده است و این روایت میان مسلمانان شهرت یافته است.) در آن وارد می شود- تا آیة 24 این سوره که کلمة همّ در آن واقع است را به دقّت بررسی و تدبّر نمود و قبل از این باید به چند نکته توجّه کنیم:

1- به دلیل اینکه یوسف از زمرة انبیای بنی اسرائیل بوده است، روایات بسیاری در کتب عهد قدیم دربارة زندگی و حیات وی نقل گردیده که اکثر آنها و یا قریب به اتّفاق شان، جعلی و موضوع بوده و از هیچ پایه و اساسی برخوردار نبوده و حتّی برخی از آنها، دربردارندة اهانت آشکار و صریح به یوسف صدّیق(ع) می باشند !

2- باید توجّه داشت که یوسف یک بشر است و تمام امیال و غرائز انسانی و طبیعی که خداوند متعال در وجود هر انسانی به ودیعت نهاده است، نه تنها یوسف، بلکه قاطبة پیامبران ا لهی از آن مستثنا نیستند.

3- مفهوم عصمت نبّی این نیست که نیرو و استعداد گناه، لغزش و خطا از او سلب گردیده است، حتّی اینکه صدور گناه از ایشان ناممکن باشد، بلکه معنای آن این است که نبّی گرچه قدرت گناه کردن را دارد، امّا با متّصف بودن به همة صفات بشری و با داشتن همة جذبات، احساسات و خواسته های انسانی، ولی چنان نیک نفس و خدا ترس می باشد که هیچگاه قصد ارتکاب گناه نمی کند. او در وجدان و ضمیر خود آنقدر حجّت های قوی و دلائل پخته دارد که نفس او در مقابل آن، هرگز نمی تواند پیروز گردد و اگر نادانسته از وی لغزشی به عمل آید، الله تعالی فوراً او را به ذریعة وحی اصلاح می فرماید ، چرا که لغزش او تنها لغزش یک شخص نیست، بلکه لغزش سرتاسر ملّت است، اگر او از راه راست به اندازة یک سر مو بی راهه گردد، پس تمام جهان در گمراهی بسیار خواهد به ضلالت دچار خواهد شد. (مودودی: 2/567)

4- عصمت پیامبران در امور ذیل کاملاً تحقّق یافته است:

        الف: مصونیت از خطا در مقام  گرفتن وحی

         ب: مصونیت از خطا در مقام تبلیغ و رساندن پیام های ا لهی

         ج: مصونیت از خطا در مقابل انجام وظائف و تکالیف شرعی و به عبارتی، عصمت از معصیت. (طباطبائی: 2/187)

5- ظروف و شرائطی را که یوسف(ع) در آن به سر برده است، باید مورد توجّه قرار داد.

6- بهره گیری از علم روان شناسی” علم النفس” و تشخیص برخی از کنش و واکنش ها در حا لات و شرائط مختلف توسّط افراد، برای فهم بهتر مسئله

خا لی از فائده نحواهد بود !

      با ذکر این نکات به تبیین مسئلة همّ یوسف(ع) می پردازیم و ابتدا در آیات مربوطه نظری می افکنیم؛

     خداوند متعال می فرماید: ” و راودته الّتی هو فی بیتها عن نفسه و غلّقت الأبوابَ و قالت هیتَ لک ، قال معاذ الله ، إنّه ربّی أحسن مثوای ، إنّه لا یُفلح الظّالمون 0 و لقد همّت به ، و همّ بها لولا أن رأی برهان ربّه ، کذالک لِنصرف عنه السّوءَ و الفحشاءَ ، إنّه من عبادنا المخلصین 0 و استبقا البابَ و قدّت قمیصه مِن دُبُرٍ و ألفیا سیّدها لدی الباب، قالت ما جزاءُ مَن أرادَ بِأهلک سوءًا إلّا أن یُسجن أو عذابٌ ألیم 0 قال هی راودتنی عن نفسی، و شهد شاهد مِن أهلها إن کان قمیصه قُدّ من قُبُلٍ فصدقت و هو من الکاذبین 0 و إن کان قمیصه قُدّ من دُبُرٍ فکذبت و هو من الصّادقین 0 فلمّا رءَا قمیصه قُدّ من دُبُرٍ قال إنّه من کَیدکُنّ ، إنّ کیدکنّ عظیم 0 00000 قالت فذالکنّ الّذی لمتنّی فیه ، و لقد راودتُّه عن نفسه فاستعصم ، و لئن لم یفعل ما ءامُرُه لیُسجننّ و لَیکوناً من الصّاغرین 0 قال ربِّ السجنُ أحبُّ إلیَّ ممّا یدعوننی إلیه ، و إلّا تصرف عنّی کیدهنّ أصُب إلیهنّ و أکن من الجاهلین0

فاستجاب له ربّه فصرف عنه کیدهنّ ، إنّه هو السمیع العلیم 0 ثمّ بدا لهم من بعدِ ما رَأوُا الأَیات لَیَسجُنُنّه حتّی حین 0 00000 قال ما خطبُکُنّ إذ راودتّنّ یوسف عن نفسه ، قلنَ حاشَ لله ما علمنا علیه من سوء، قالت امرأتُ العزیز الئنَ حصحصَ الحقُّ أنا راودتّه عن نفسه و آنّه لمن الصّادقین 0 ذلک لیعلم أنّی لم أخنهُ بالغیب وَ أنّ الله لا یهدی کیدَ الخائنین 0 و ما أبرّیءُ نفسی ، أنّ النّفسَ لأمّارة بالسّوءِ إلّا ما رحم ربّی ، إنّ ربّی غفورٌ رحیم. “.

      هر که کمی در این آیات دقّت و تدبّر نماید، به روشنی به حقائقی دست خواهد یافت؛ نخست اینکه باید بدانیم که عمل ” مراوده ” تنها از طرف زلیخا بوده است و وی بود که با حیله و نیرنگ قصد داشت تا ارادة یوسف را متمایل به خود سازد، چرا که به اعتراف خود زلیخا، یوسف در این زمینه، پاک و بری ء بوده است:” ولقد راودتّه عن نفسه فاستعصم”.

      علاوه بر این در خود مادة” راود” نوعی نرمی و حیله گری وجود دارد، به نحوی که فرد می خواهد ارادة طرف مقابل را مختارانه با سوی ارادة خود تمایل نماید. راغب می گوید:” الرَّود: التردّد فی طلب الشیءِ برفقٍ”( راغب اصفهانی: 371).

از این رو ظاهراَ زلیخا در مرتبة اوّل برای إغرای یوسف، سهولت و نرمی و اعمال پنهانی را انتخاب می کند ، ولی با شکست مواجه می شود.

     زلیخا این بار قصد دارد که از إغرای مکانی بهره جوید، پس یوسف را به مکانی خلوت فرا خواند”غلّقت الأبواب”، تا شاید یوسف منفعل گشته و تحریک گردد، ولی از آیه اینطور معلوم است که این حیله نیز کار ساز نیست !

    زلیخا که از عفّت و صبر خادمش متعجّب گشته است، برخلاف تمام سنّت ها و رسوم ، یوسف را با ندای ” هیتَ لک” به سوی خود می خواند و صراحتاَ خواستة خود را در قالب بیان ذکر می کند و با إغرای کلامی سعی دارد که این بار یوسف را به طرف خود بکشاند، امّا فریاد ملکوتی ” معاذ الله” از جانب یوسف، تمام نا امید و مأیوسش می گرداند !

      پس همانطور می بینیم تا اینجای ماجرا، یوسف در نهایت پاکی و قاطعیت بوده و لحظه ای و حتّی با کوچکترین اشاره ای، تمایلی به خواسته های شیطانی زلیخا نشان نداده است.

      یوسف در ادامه بیان میدارد که هرگز حاضر به خیانت به سیّد خود نخواهد بود و خود را از زمرة ظا لمان و ستمکاران نخواهد کرد.

      امّا زلیخا نمی خواهد که در عشق خود ناکام بماند،شتابان قصد یوسف را می کند” و لقد همّت به” تا با إغرای جسمی ، یوسف جوان را به چنگ آورد و او را مجبور به قبول خواسته اش گرداند؛ امّا یوسف همچنان قوی و پابرجا و با ایمانی راسخ و محکم، قصد دور کردن زلیخا را از خود دارد” وهمّ به” ، اما قبلاز هر اقدامی، برهان و آیت پروردگارش را مشاهده می کند که اگر چنین کند، زلیخا لباسش را از جلو و مقابل چاک می زند و به این ترتیب در دادگاه، دو گناه سوء – خیانت به سیّد – و عمل فحشاء به وی نسبت داده می شود و اگر چه نزد خداوند پاک و بی گناه است، ولی نزد مردم و پادشاه، محکوم می گردد، پس یوسف از زدن و دور کردن زلیخا منصرف می شود، به سوی درِ خروجی می رود تا از این مکان آلوده به تهمت و افتراء خود را نجات دهد، امّا زلیخا به او رسیده و لباسش را از پشت می درد و به این گونه زلیخا در دادگاه عزیز مصر، مقصّر شناخته می شود.

       زلیخا حتّی به تهدید یوسف می پردازد ” و لئن لم یفعل ما آمره لیسجننّ و لیکوناً من الصاغرین” تا آخرین حربة خود را به کار گیرد و با زور و تهدید، یوسف پاک و معصوم را تسلیم خواسته هایش نماید، اما این ندای یوسف است که می گوید:” قال ربِّ السجنُ أحبّ إلیّ ممّا یدعوننی ألیه” . پس به این گونه یوسف در تمام نقشه و دسیسه های زلیخا، سربلند و با ایمان بیرون می آید و لحظه ای حتّی فکر عملی زشت در ذهن نمی پروراند و از این آزمایش ا لهی موفّق خارج می شود.

        پس به نظر اینجانب ، همّ زلیخا بنا بر هدف قبلی خود، رسیدن به یوسف و قصد مخالطه با یوسف را داشت، و همّ یوسف نیز دور کردن و دفع زلیخا از خود بود ، ولی به دلیل مشاهدة برهان خداوندش و حکمتی که در آن بود، از چنین قصدی منصرف شد و… .

   معتقدم که چنین تفسیری از آیه، با سیاق سوره  و نیز مسئلة عصمت انبیا، سازگار است. ا لبته امکان دارد به خطا رفته باشم و حقّ را دیگری بیان کرده باشم، پس می گویم:

اللهم أرنا الحقَّ حقّاً و ارزقنا إتّباعه

و أرنا الباطل باطلاً و ارزقنا اجتنابه

اللهمّ صلِّ و سلِّم و بارِک علی محمّدٍ و علی آل  محمّدٍ

و آخرُ دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین

بیان عزیزی/ زمستان 1400 ه .ق

Rounded Rectangle: فهرست منابع و مآخذ

1- قرآن کریم

2- مفردات ألفاظ القرآن ، العلّا مه الراغب الأصفهانی ، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دارالقلم(دمشق) ، الطبعه الثالثه 1423ه-2002م

3- دائره معارف القرن العشرین ، محمَّد فرید وجدی ، دارالفکر(بیروت) ،—-

4- المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم ، محمَّد فؤاد عبدالباقی ،انتشارات حرّ، زمستان 1378

5- التفسیر المنیر(فی العقیده و الشریعه و المنهج) ، الدکتور وهبه الزحیلی ، دارالفکر(دمشق)- دارالفکر المعاصر(بیروت)- ، الطبعه الأولی 1411ه-1991م

6- روح المعانی(فی تفسیر القرآن العظیم و السّبع المثانی) ، العلّامه أبوالفضل الألوسی البغدادی ، دارالفکر، بی تا.

7- فی ظلال القرآن ، سیّد قطب ، دارالشّروق(قاهره) ، الطبعه الشّرعیه الخامسه عشره 1408ه- 1988 م

8- تفسیر المراغی، أحمد مصطفی المراغی ، دارالفکر، بی تا.

9- تفسیر القاسمی(محاسن التّأویل) ، محمَّد جمال الدین القاسمی ، دارالفکر(بیروت) ، الطبعه الثانیه 1398ه – 1978 م

10- التفسیر الکبیر، الأمام الفخر الرازی ، الطبعه الأولی.

11- تفسیر البیضاوی ، ناصرالدین أبوسعید البیضاوی ، مؤسّسه الأعلمی للمطبوعات (بیروت) ، الطبعه الأولی 1410ه – 1990م

12- تفسیر القرآن الحکیم(تفسیر المنار) ، محمَّد رشید رضا ، دار المعرفه(بیروت) ، الطبعه الثانیه

13-تفهیم القرآن(به زبان فارسی) ، امام سیّد ابوالأعلی مودودی ، انتشارات دارالعروبه(منصوره-لاهور) ، جمادی الأوّل 1414ه- اکتبر 1993م

14- العقیده الإسلامیّه و أسُسُها ، عبدالرّحمن حسن حبنکه المیدانی، انتشارات صبا(تهران)- انتشارات بیان(پاوه)- ،الطبعه الثانیه 1399ه-1979م

15- مختصر تفسیر القرآن العظیم(عمده التفسیر) ، الحافظ ابن کثیر، اختصار و تحقیق: أحمد محمَّد شاکر، أتمَّه: أنور الباز، دارالوفاء،الطبعه الثالثه 1425ه-2005م

16- لسان العرب ، العلّامه أبوالفضل جمال الدین ابن منظور الإفریقی المصری، دار صادر(بیروت) ، الطبعه الأولی 1410ه- 1990م      

17- ابن فارس ، ابوالحسن احمد، معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبة الاعلام الاسلامی، 1404 ق. 18- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم: انتشارات هجرت، دوم، 1410ق .      

نمایش بیشتر

بیان عزیزی

استان کرمانشاه - پاوه مترجم - نویسنده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا