تاریخ

دیدگاه ها و نگاه های فلاسفه اومانیستی (3-3)

فلاسفه ها و افکار آن ها  

افکار و نوشته های (ژان ژاک رسو)، ( کارال مارکس)، (جان دیوید)، (مائو تسه تنگ) و (ژان پول سارتر) هیچ گاه نمی توانند برای تحولات بنیادین امت اسلامی را به جنب و جوش وادار کنند پس برادران و خواهران در این قرن بیست و یکم وقت آن رسیده که از خواب غفلت دیرینه ی خمار زده و دنبال روی مکتب های طراحی شده توسط انسان ها هر روزی به نامی که باعث دور نمودن انسان از فطرت پاک و اصیلش (فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ) که سرانجام به خسارت مند شدن انسان در دنیا و قیامت منجر می شود، بیدار شویم.

مکتب ها

سیل خروشان تهاجم غربی ها و غرب زدگان زیر سایه ی شعله های هولناک جنگ بین المللی اول و دوم قشری آنچنان ضخیمی از لایه و لجن و خس و خاشاک انکار و ناباوری و شک و تردید را بر سیمای دین مبین اسلام انباشته اند که سیمای نورانی جز از نظر مومنان آگاه و واقع بین به کلی مخفی یا به شکل زشت و نامطلوب مشاهده می گردید و در بستر همان سیر خروشان انکارها و پوشیده شدن اسلام راستین، مکتب های پوسیده ی نهیلیستی و ماتاریالیستی با تنفس های مصنوعی به حرکت در آورده شدند که طبق آن مکتب ها جز ماده و انرژی و جلوه های گوناگون آنها در جهان هستی چیز دیگری وجود ندارد. خدا و روح و فرشتگان چون محسوس نیستند وجود ندارند؟! و در حاشیه ی همان مکاتب پوسیده مکتب هایی از دین گریز و اسلام ستیز با اشکال و عناوین مختلفی همچون مارکسیسیم و لائیک و فرویدیسم ، دورکیسم ، داروینیسم ، امانیسم و فراماسونری و لیبرالیسم و… است که سرانجام انسان را به آتائیسم و بی خدایی دچارخواهند کرده و خواهند کرد.

توضیح مختصری بر اندیشه های مکاتب مذکور

 این مکتب ها همچون قارچ های زهر انگین سبز شدند در مکتب مارکسیستی جز ماده و انرژی و جلوه های گوناگون آن همه چیز نفی شده بود و موجود را مساوی محسوس به شمار می آوردند.

 پیروان مکتب لائیک مدعی بودند که نسبت به وجود و عدم دین به کلی بی قضاوت هستند هر چند در مقام عمل، دین ستیزی شدیدی از آنان مشاهده می گردید.

 پیروان مکتب (امانیستی) تمام ارزش ها را نفی کرده جز ارزش انسان دوستی آن هم تا حد انسان پرستی .

 پیروان مکتب فراماسنری مدعی شدند که جز بهبودی وضع زندگی انسانها به صورت یک غایت نهایی به وجود و عدم هیچ دین و اعتقادی دلبستگی ندارند هر چند در عالم خصوصی ودر پشت درهای بسته توطئه های دین ستیزانه ی خود را کاملا طراحی می­کردند .

پیروان مکتب داریونیسم به ظاهر به دنبال مسئله ی ریشه یابی جانداران بودند اما نا آگاهانه در نتیجه گیری ها، دین و معنوینت و اخلاق را نفی می کردند.

 پیروان مکتب لیبرالیستی به نام آزادی خواهی تمام تلاش خود را در این راه به کار می انداختند که جامعه ها را از احکام اجتماعی دین به کلی دور نمایند و قوانین وضع شده­ی انسان ها را به جای آنها بر مقدرات جوامع انسانی حاکم کنند و دین را در دایره ی کوچک و محدود عقاید و اخلاق و عبادت و افعال الشخصیه قرار دهند؛ آن هم به صورت آزاد و علاقه های شخصی و خانوادگی و خارج از دایره ی رسمی بودن و امر به معروف و نهی از منکر .

و پیروان دور کیسم و فرویدیسم منشأهای موهم و تخیلی را برای دین بیان می کردند تا حقانیت و قدسیت دین را نفی کنند.

پس در میابیم : علوم البشر لا تستقل بهدایتهم لأنهم لا یدینون إلا لوحی ربهم ألا أنه قد ثبت بالحس و العیان، أن علم البشری لا یصلح انفس الناس لأنهم لا یخالفون أهوائهم و شهواتهم الشخصیه و القومیه إلی إتباع آراء افراد منهم و إنما یدینون بوازع الفطره لما هو فوق معارفهم البشریه و هو ما یأتیهم من ربهم و لا یوجد فی الأرض دین عام کامل صحیح ثابت إلا دین الإسلام و قد بینا لنا ( الاسلام)  اصول التشریعیه الروحی و السیاسی و الإجتماعی الصالح لکل زمان و مکان ، لأن الدین الإسلام هو الحق و المساواه و العدل و التی تعطی کل شعب و کل فرد حقه، فبه و حده یمکن البرء من الأدواء المالیه و السیاسیه و الحربیه و الجتماعیه کلها. مثلا فلیهودیه دین موقت خاص غیر عام و إنتهی زمانها ، والمسیحیه إصلاح الروحی للیهودیه لیس فیها تشریع ولا تصلح وصایاها الزهدیه التواضحیه لحضاره هذا العصر، و إنما کان موقوته لإصلاح غلو الیهود و الروم فی طمع الدنیوی و الشهوات کما تقدم. و البرهمیه و البوذیه و المجوسیه علی ما تعملون فیهن من وثنیه وخصوصیه و خرافات و عداوات و تفاوت الطبقات یدینون الله بجعل بعض من کرمهم من البشر اخساء بالفطره کالحشرات أو رجسا من عمل الشیطان فلا یصلح شیء منها لتثقیفیهم بالتوحید و العرفان و الإخاء الإنسانی العام. فإذن لا ملجأ ولا وزر و لامتحد للبشر إلا الدین الإسلام کما قال الله تعالی فی سوره آل عمران آیه19  : إنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ ‏

فلئن إهدت به امه قویه منظمه لتصلحن به سائر الأمم و لتکونن لها سیاده العلیا فی جمیع الأرض ولیدخلن عالم الإنسانی فی طور جدید من الترقی الجامع بین منافع القوی المادیه و المعارف الروحیه و هما منتهی سعاده الإنسانی.

واعجب من هذا کله ان یظهر فی هذا العصر إن امم العلم والفنون الواسعه والحضاره العجیبه اشد حاجه الیها ممن قبلهم کلا. إن هذا لم یعرف فی مثله البشر فلم یبق إلا أنه علم موحی به من الله عزوجل مفروض علی کل عاقل بلغته دعوته ان یتبعه ویهتدی به لتکمیل انسانیه وهدایه امته واعدادها لسعاده الدنیا والا خره فان اعترضته شبهه علیه فلیبعث عنها او لینبذها فما کان لعاقل ثبت عنده نفع علم ان یترک مراعاته فی حفظ صحته او مداواه مرضه لشبهه فی بعض مسایله او خیبه الاطباء فی بعض معالجتهم للمرضی. فهو اعظم اطباء الارواح والاجتماع فیهم کما قال تعالی فی السوره  الا نعام آیه149. قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ‏

ترجمه:

و حال بعداز اینکه خلاصه ­وار از مکاتب مذکور مطلع شدیم و اندیشه ی آنها را بررسی نمودیم که سر انجام به آتائیسم وبی خدای منجر گردیده بنا براین متوجه میشویم که بشر نمی تواند واضع و تدوین کننده ­ی برنامه برای تداوم حیات انسان  باشند  چنانچه عالم وارسته محمد رشید رضا فرموده اند: دانستنی های انسانی به تنهایی نمی توانند هدایتگر انسان باشند چرا که آنها نمی توانند تدوین برنامه ­ای موفقیت آمیز بکنند مگر به کمک وحی و سفارش پروردگارشان. چنانچه اثبات شده اندوخته ­های علمی انسانی با درک و فهم خود نمی توانند اصلاحات درونی مردم را انجام بدهند چون انسان با استمداد گرفتن از توانمندی فطرت خویش ]فطرت الله [ که بر شناخت های انسانی برتری دارد واز جانب خداوند این وحی وهدایت به آنها رسیده است .

نا گفته نماند درکره زمین برنامه ای همگانی ­تر، زیباتر، درست­ تر و ماندگارتر برای بشریت به جز آیین {اسلام} وجود ندارد چون در این آیین پایه های قانونی، روحی ودرونی، قانون سیاست گذاری وسیاست کردن (یعنی روش رهبری و سرپرستی ­کردن مردم) و روش روابط اجتماعی برخاسته از درون انسان ها (یعنی فطرت خدایی) است واین قانون وتشریع از وحی خداوند برگرفته که برای هر دوران وهر مکانی شایستگی دارد حقوق وعدالت ومساوات وبرابری و آنچه می بایسته که به هر گروه وهر فرد از افراد جامعه داده شود در این آیین تبین و تشریع گردیده است.

‏بنابراین فقط اسلام است که زیان های مالی، سیاسی، نظامی و اجتماعی هر جامعه ای را در هر دوران و هر مکانی چاره اندیشی می کند نه مکاتب های دیگر ساخته­ ی دست بشری و نه آیین های تاریخ گذشته همچون یهودیت ومسیحیت و… مثلا: آیین یهودیت آیین سردمی حضرت موسی ]علیه السلام [ بوده که مخصوص حضرت موسی وقومش بوده و آن هم  فراگیر، شامل وکامل و برای هر زمان نبوده وشایستگی قانونگذاری را برای این عصر ندارد 2- آیین مسیحت یعنی آیین حضرت عیسی( علیه السلام) که یک آیین اصلاحگر برای برداشت خلاف کاریها وبیراهه ­های یهودی بوده و یک قانون مدون وتشریعی کامل نداشته وهم سفارش های زاهدانه ومتواضعانه این آیین ]مسیحیت [شایستگی بهره برداری برای تمدن پیشرفته ­ی امروزی ندارد. چون آیین مسیحیت هم یک آیین موقت ومخصوص به زمان حضرت عیسی علیه السلام بوده است و سرکشی های قوم یهود ورومی ها را درطمع­کاری، چپاولگری، ثروت اندوزی و دنبال روی بی حد و زیاد شهوات و فساد منحرف شده بودند اصلاح کرد. وهمچنین آیین ­های برهمائی وبودائی وآتش پرستی ]مجوسی [ که درآنها هم بی بند وباری های زیادی وجود داشته مانند بت پرستی وشریک قراردان برای خدا و عقایدهای دیگری که مخصوص به خودشان بوده است مانند: خرافات، عداوت، تبعیض ونبودن برابری تفاوت(طبقات).

روش دین داری آنها چنین بوده مثلا قرار دادن برخی از آنهایی که دارای احترام وشخصیت بودند از انسان های درون پست همچون حشرات و مگس هایی که دارای نیش زدن به آنها بودن برای آنها احترام می گذاشتند و اطاعت می کردند ویا بت پرستی انجام می دهند که پلیدترین عمل شیطان است که این ها هم هیچ کدام باعث ثقافیت ومتعهد بودن به یکتا پرستی، عرفان، پاک زیستی و برادری انسان دوستی تمام انسان ها نبودند. پس درمی یابیم این اندیشه ها، آیین ها و مکاتب هیچ کدامشان ملجأ وپناهگاه وتکیه گاه انسان نیستند وهیچ کدامشان چنان برنامه ای ندارند که جامعه ی بشریت را تنظیم نمایند ومتحد کنند. به غیر از آیین حنیف اسلام هیچ کدامشان جواب گویی نیاز های بشری ومشکل گشایی آنها نمی باشند چنانچه خداوند درآیه 19 سوره آل عمران فرموده است:

 بي گمان دين ( حق و پسنديده ) در پيشگاه خدا اسلام ( يعني خالصانه تسليم فرمان الله شدن ) است ( و اين ، آئين همه پيغمبران بوده است ) و اهل كتاب ( در آن ) به اختلاف برنخاستند مگر بعد از آگاهي ( بر حقيقت و صحّت آن‌ ؛ اين كار هم ) به سبب ستمگري و سركشي ميان خودشان بود ( و انگيزه‌اي جز رياست‌خواهي و انحصارطلبي نداشت ) . و كسي كه به آيات خدا ( اعم از آيات ديدني در آفاق و انفس ، يا آيات خواندني در كتابهاي آسماني پشت كند و ) كفر ورزد ( بداند كه ) بيگمان خدا زود حسابرسي مي‌كند.

لذا اگر میان جامعه ی بشریت قوم یا ملتی به سوی اسلام هدایت پیدا کند، آن ملت قوی و منظم شده، سپس به واسطه ی آن تمام ملت های دیگر اصلاح می گردند. پس برای آن ملت بزرگ، بالا مقامی درکره زمین قطعی می­شود. وآن موقع است که جهان انسانیت وارد مراحل جدید ترقی وتعالی منافع قوی دنیاداری ]مادی[ می ­شود و به آرامش وشناخت درونی، روحی، دین داری و ]معنویت[خواهد رسید و این دو تا منافع مادی و معنوی، نهایت سعادت خوشبختی آنها وقله ی مرتفع آرزوهای دیرینه­ی شان می باشد.

شگفت آورتر از همه چیز در این عصر این است که پیشرفته ترین ملت هایی که امروزه مدعی پیشرفت علوم وصنایع گسترده­اند آنها به این وحی آسمانی واین ندای فطرت درونیِ رحمانی از ملت های گذشته محتاج تر هستند. و برای رهایی از این خسران دنیا و آخرت مجدداً نیازمند بازگشت به اسوه ی ممتاز انسان ها ورهبر واراسته و شایسته محمد المصطفی ]ص[ که از قدیم الایام تا حالا جامعه ی بشریت چنین فردی را نه زایده ونخواهد زاید، وندیده و نه دوباره خواهد دید، می باشد. پس به غیر  از آن علم و وحی که از جانب پروردگار عظیم الشأن به رهبریت پیامبر آخر زمان محمد مصطفی ]ص [ رسیده، هیچ کدام ازعلوم های بشری و واضع، شایستگی رهبری ندارند . بنابراین هر کس از جامعه بشریت در برابر آن پیام و دعوتی که به پیامبر (ص) رسیده مسئول است و بر او واجب گردیده که از آن اتباع نماید تا کم وکاستیها ونیاز های ضروری انسانیِ خودش را برطرف نماید وانسان بودن خود را کامل نماید و در نهایت خود را برای خوشبختی دنیا وآخرت آماده نماید.

 پس برای انسان خردمندی شایسته نیست که سودمند بودن علم پزشکی نزد وی به اثبات رسیده است، رعایت داروهای تجویزشده توسط دکتر را برای حفظ سلامتی و مداوا کردن مریضی اش به خاطر نامعلوم بودن نظر پزشکان و ابهام داشتن آنان در معالجه ی برخی از مریضی­ها ترک کند. لذا او (پیامبر(ص) از بزرگترین پزشکان روح و پزشک ایجاد تغییر در اوضاع جامعه در میان آنان بوده است. همانطور که خداوند در سوره ی انعام آیه ی 140 می فرمایند: ‏( اي پيغمبر ! ) بگو : خدا داراي دليل روشن و رسا است ( بر اين كه گفتار و كردارتان بي‌پايه و بي‌مايه است ، و شما اصلاً دليل قطعي بر صدق گفتار و درستي كردار خود نداريد در اين كه مي‌گوئيد : خدا به كفر و شرك ما راضي و به تحليل و تحريم ما خوشنود است ! آري ) اگر خدا مي‌خواست همگي شما را ( از راه اجبار به سوي حق و حقيقت ) هدايت مي‌نمود ( امّا هدايت اجباري بيسود است و راهيابي اختياري پسنديده و ستوده است ).

در نتیجه:

جامعه بشریت بعد از این همه دنباله روی به دنبال این مکاتب­های تاسیس شده به دست انسانها همانند نهلیستی دورکیسم ، داروینیسم ، امانیسم و فراماسونری و لیبرالیسم و… چنانکه می گویند تاریخ میگذرد ولی تکرار می شود و حالا زیر سایه ی نامبارک این مکاتب ساخته شده ی دست انسان مجددا انسان به عصر قرون وسطی ، خودپرستی و هوا پرستی بازگشت نموده ولی امروزه به نام امانیسم و امانیسم ها . پس وقت آن رسیده که جامعه­ی بشریت به فطرت پاک خود بازگشت نماید و برای رهایی از این باتلاق های متنوع مکاتبت های انسانی، سر سرسپرده ی دنباله روی مکاتب ها را بر آستان مقدس خالق هستی و خالق انسان پایین آورند و سجده ی تعبد و تشکر برای واحد مدبر به انجام بیاوردند واز بندگی بندگان و از مکاتب تاسیس شده آنها نجات پیدا کنند.

 }رضَیتُ بالله رباً وبالإسلام ِدیناً و بِمُحَمَّدٍ (ص) نبیاً و رسولاً … {

منابع:

  1. قران کریم
  2. تفسیر فی الظلال القرآن   /  سید قطب (رحمه الله)
  3. تفسیر قرآن کریم جزء سی­ام / دکتر محمود ویسی
  4. داستان های قرآنی / سید قطب (رحمه الله)
  5. انسان بی خود /  دکتر علی شریعتی
  6. کلام جدید / دکتر عبدالله احمدیان
  7. بازگشت به قرآن چگونه؟ و چرا؟  / مجدی الهلالی
  8. اختاپوس صهیونیسم   /  فواد بن سید عبدالرحمن الرفاعی
  9. الوحی المحمدی  /  محمد رشید رضا

      وَ مِنَ اللهِ التَّوفیقِ وَ عَلیهِ التَکلان /  یوسف عزیزپور – امام جماعت مسجد حضرت عمر ابن خطاب پیرانشهر – مهر 1398

از طريق
یوسف عزیز پور
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

یوسف عزیزپور

@ استان آذربایجان غربی- پیرانشهر @@ نویسنده و مترجم @ فعال اجتماعی و دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا