احمد عباسی
بدون تردید همه احکام و تکالیف صادره از سوی خداوند سبحان برای بندگان مکلف، پرورش و حرکت دادن ایشان از مرحله نقص به سمت کمال است. به بیانی دیگر: مقصد و غایت نهایی خداوند علیم حکیم توسعه دایره مثبت بودن در هر دو حوزه کردار و گفتار و کاهش دادن دامنه منفی بودن و از دست دادن مختصات و ویژگیهای اصیل بندگی است، که این نیز مفهوم و مغزای اصلی “تسبیح” و “حمد”ٚ به شمار میرود، زیرا تسبیح و حمد تنها تکلیفی زبانی و گفتاری نیست که بتوان با جاری نمودن جملات حاوی “سبحان الله”ٚ، “الحمد لله”، “الله اکبر” و سایر اذکار این تكلیف سترگ و حیاتی قرآنی را اجرا و به درجات و پاداشهای موعود در احادیث و روایات دست یافت، چه اگر به همین مقدار تقلیل مییافت هیچ نیازی نبود پیامبر خدا موسی ـ ص ـ از خدا درخواست نماید برادرش هارون را جهت ادای تکلیف تسبیح و ذکر خداوند به عنوان وزیر و پشتیبان با وی گسیل دارد، آنجا که فرمود: (… کی نسبحک کثیرا و نذکرک کثیرا)، آیا منطقی است ایشان از خدا خواسته باشند برادرم را تنها برای ذکر زبانی و سبحان الله گفتن یار و یاورم قرار بده؟! هرگز چنین چیزی معقول و منطقی به نظر نمیرسد، پس مقصود این بوده که ایشان را در راستای ادای تکلیف ابلاغ پیام توحید و هشدار به طاغوت زمان مبنی بر دست برداشتن از ظلم و ستم علیه بنیاسرائیل، همراه و همکار قرار بده، که بدینترتیب مسٶلیت ذکر و تسبیح تو و گام برداشتن در راستای ایفای نقش مثبت و خیرخواهی برای مردم تحقق یابد.
یا وقتی که اصحاب الجنه بر اثر نافرمانی، مورد خشم الهی قرار گرفته و ثمر باغشان از بین رفت، و آنگاه از سوی یکی از برادران مورد ملامت قرار گرفتند که: (… ٲلم ٲقل لکم لولا تسبحون) آیا ممکن است مقصودش این بوده باشد که چرا سبحان الله نگفتید؟! مگر سبحان الله گفتن این قدر مهم و سنگین است که با جاری ساختنش بر زبان از زیر بار تکلیف ادای حقوق نیازمندان از آن باغ رهایی یافت؟! مطمئنا چنین هدفی نداشته است، لذا مقصودش این بوده که چرا با پرداخت سهم مستحقین، مفید و مثبت بودن خویش را عملا به اثبات نرساندهاید؟ بنا بر این، رکن رکین این اذکار اهل عمل و سالک بودن است، و اساسا وقتی اذکار زبانی نیز ارزشمند و مهر قبول و تایید دریافت مینمایند که ناشی از حرکت و رفتار آدمی بوده و از واقعیت موجودش تعبیر کنند.
نکتهای دیگر در این زمینه اینکه تسبیح و حمد تنها به دایره تکالیف آفریدههای مکلف محدود و منحصر نمیگردد بلکه کل مخلوقات اعم از جانداران مکلف و غیر مکلف و حتی جمادات را نیز شامل میشود، یعنی تمام مخلوقات به طور طبیعی و غریزی ـ به استثنای جن و انس ـ در راستای مثبت بودن و ارائه خدمت و مسٶلیتی که بدانها محول گشته، گام برداشته و ذرهای از آن تخطی و سرپیچی نمینمایند؛ گرچه انسانهای فاصله گرفته از حدود و چارچوب ترسیم شده بدان پینمیبرند، این است که خداوند متعال میفرمایند: (و ٳن من شیئ ٳلّا یسبح بحمد ربّه و لکن لا تفقهون تسبیحهم).
البته به قول مولانا ـ رحمه الله ـ عارفان و بندگان ژرفنگر و اهل دل با تمام وجود این ارتباط را احساس نموده و با گوش جان آن را میشنوند، و بدینترتیب ارتباط و پیوندی عمیق با مخلوقات برقرار میسازند، میفرماید:
سنگ بر احمد سلامی میکند
کوه یحیی را پیامی میکند
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
یعنی حتی ارتباط پیامبران از جمله رسول رحمة للعالمین ـ صلی الله و بارک علیهم اجمعین ـ با پارهای از حیوانات و جمادات در این چارچوب میگنجد و تنها “نامحرمان” و به اصطلاح امروزی “غیر خودیها” از لذت و شیرینی این ارتباط محروماند.
مسلما بهترین و مناسبترین زمینه و بستر جهت حرکت از نواقص به سمت کمالات و استفاده درست و مثبت از امکانات و تواناییها فرصت ماه مبارک رمضان است، زیرا بر اساس هدایت قرآن مجید مهمترین دستاورد و خروجی فریضه روزه تقوی است، تقوی هم یعنی حرکت در چارچوب تعالیم و ارزشهای الهی و پرهیز از چیزهایی که روند پرورش آدمی را کند و یا به کلی نابود کرده و وی را در زمره حیوانات غیر مکلف قرار میدهد.
به عبارتی دیگر: روزه نیروی مهم و سرنوشتساز “اراده” انسان را پرورش و تقویت میکند که از حضیض حیوانی به اوج مقامات انسانی صعود کرده و با سرعت هرچه تمامتر از دامنه نواقص و سرپیچیها بکاهد تا بتواند منشا بهترین خیر و فائده برای خود و جامعه بوده و آسیب و زیانهایش به حداقل برسد، که تحقق این مهم نیز یعنی تسبیح و شناور شدن در هستی و تلاش برای تقرب جستن به درگاه ربوبی و به رنگ خدایی درآمدن: (صبغة الله، و من ٲحسن من الله صبغة).
بارالها! از تو میخواهیم در زمینه تحقق موجبات عبودیت و بندگی توفیق روز افزون را به ما ارزانی دار تا در کاروان روزهداران و اهل تسبیح راستین جای گرفته و تنها به تلفظ زبانی اذکار و تشنه و گرسنه ماندن بسنده نکنیم.
عباسی- بانه ـ ۷ فروردین ۱۴۰۱