تاریخ

زمانی که رسول الله(ص) به کودکان مهربانی می کند [1]

 

پیامبر (ص) با کودکان آرام  و نرم خو بود

ترجمه : عبدالله رشی مقدم

گزارش ها حاکی از آن است که سالانه یک میلیون کودک در جهان در فحشاء و تن فروشی بکار گرفته می شوند- و فعالیت های مشابه آن- و بسیاری از آنها به این کار مجبور  می شوند و یا ربوده می شوند و یا فریب داده می شوند، یا آنها قربانی باندهای قاچاق کودکان می شوند.[2]

چقدر شیوا و شیرین است آنچه أنس فرزند مالک درحالی که مهربانی رسول خدا(ص)  نسبت به کودکان را توصیف می نماید،‌ آنگاه که می گوید: “هیچ کسی را نسبت به خانواده اش از رسول خدا (ص) مهربان تر ندیده ام”. [3].

انسان  شگفت زده می شود بادیدن موضع گیری های مهربانه و رفتار محبت آمیزش نسبت به کودکان و تعجبش زمانی دو چندان می شود که مشاهده می کند آن حضرت با همه مهربان است علی رغم مسؤولیت هایی که بر شانه های او سنگینی می کند؛ از جمله اینکه ایشان دولت را اداره می نماید، ارتش و نیروهای مسلح را رهبری می کند، در میان مردم قضاوت و داوری می کند، با نمایندگی ها و هیات های مهمان مذاکره می کند، با یارانش رفت و آمد می نماید، بر همه کارهای جامعه ؛ کوچک و بزرگ نظارت می کند، وحی را از پرورگار جهانیان دریافت می نماید و آن را به هر کسی که بتواند ابلاغ می کند، حتی نامه به پادشاهان جهان و سران ممالک می نویسد و آنها را به اسلام فرا می خواند.

مردی با وجود مسؤولیت های چنین سنگین و حجم فراوان این مسئولیت ها ، باز بسیار به کودکان امتش اهمیت می دهد هرچند که آنها نفهمند!

این کار فقط از یک پیامبر بر می آید و بس !

و این تعجب بیشتر و بیشتر هم می شود و تا انتهاء درجه اش می رسد، وقتی که مشاهده کنی که او در محیطی قرار داشت که کوچک ترها هیچ حقوقی نداشتند و حتی مهربانی با کوچک ترها نوعی ضعف محسوب می شد ، تاجائی که شخص از اینکه با فرزندانش نامهربانی می کند، افتخار می کرد !

نبی خدا (ص) حسن فرزند علی را بوسه زد، درحالی که “اقرع” فرزند حابس[4]، نزد ایشان بود، اقرع گفت: “من ده تا فرزند دارم هیچ کدام از آنها را تاکنون نبوسیده ام، رسول خدا نگاهی به او انداخت و گفت: “من لا يَرحم لا يُرحم”[ “کسی که مهربان نباشد با او مهربانی نخواهد شد”[5].

“اقرع” براستی گمان می کرد که مردانگی و قهرمانی آن است که قلب سفت و سختی داشته باشد، حتی کوچک ترها را نباید ترحم نمود و کودکان را نباید بوسید، ولی رسول خدا(ص) ردی قاطع به وی داد البته رد او تنها یک موضع گیری خاص نبود ، بلکه این رد به مثابه یک قاعده از قواعد ثابت اسلامی تبدیل گشت.. او خیلی مختصر به او گفت:”هرکس رحم و عاطفه نداشته باشد، خدا به او هم رحم نخواهد کرد! “

رسول خدا(ص) تحمل شنیدن گریه و درد کودک را نداشت … ابو قتاده روایت می کند، “رسول خدا (ص) نماز می گذارد درحالی که أمامة دختر زینب ، دخترش(نوه اش) را در آغوش داشت، هرگاه به سجده می رفت او را بر زمین می گذاشت و هرگاه بلند می شد او را برمی داشت”[6]

آری در هنگام برگزاری بزرگ ترین شعار دین که نماز است، ایشان نمی تواند گریه نوه کودکش را تحمل کند او را در عین نماز گزاردن، حمل می کند.

حتی مهربانی اش به اندازه ای بود که بارها نماز را طولانی و یا کوتاه نموده است فقط بخاطر اینکه کودکی را شاداب و سرحال نگه دارد و باعث ناراحتی و اذیتش نشود.

در برخی مواقع آن حضرت را مشاهده می کنیم که سجده اش را طولانی می کند برخلاف عادت نماز خواندش ، تنها بخاطر اینکه صدای کودکی در نیاید.

شداد فرزند هادی[7] داستانش را نقل می کند و می گوید: “در یکی از نمازهای عشاء رسول خدا نزد ما آمد درحالی که حسن یا حسین را در آغوش داشت، پیامبر(ص) به جلو تشریف برد، سپس الله اکبر نماز را گفت و نماز را شروع کرد، در اثناء نماز سجده ای برد که طولانی اش نمود، پدرم می گفت: سرم را از سجده بر داشتم دیدم که کودکی بر پشت پیامبر(ص) است در حالی که او در سجده بود ؛ دوباره به سجده برگشتم، وقتی رسول خدا نماز را به اتمام رساند، مردم گفتند: ای رسول خدا در اثناء نمازتان یک سجده ای بردی که بسیار طولانی بود گمان نمودیم مشکلی برایتان پیش آمده باشد ، یا اینکه برایتان از آسمان وحی نازل شده باشد، گفت: ” كُلُّ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ وَلَكِنَّ ابْنِي ارْتَحَلَنِي فَكَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى يَقْضِيَ حَاجَتَهُ “[8]. هیچ کدام از این مسائل نبود، ولی پسرم بر پشتم قرار داشت، دوست نداشتم شتاب کنم تا اینکه خود از روی پشتم پایین بیاید.”

و عکس این قضیه را هنگامی می بینیم که در شرایطی دیگر نماز را سریع می خواند و به پایان می رساند بخاطر اینکه رعایت حال کودکی را بنماید…

أنس فرزند مالک از رسول خدا(ص) روایت می کند، که فرمود:

“إِنِّي لَأَدْخُلُ فِي الصَّلَاةِ وَأَنَا أُرِيدُ إِطَالَتَهَا فَأَسْمَعُ بُكَاءَ الصَّبِيِّ فَأَتَجَوَّزُ فِي صَلَاتِي مِمَّا أَعْلَمُ مِنْ شِدَّةِ وَجْدِ أُمِّهِ مِنْ بُكَائِهِ”[9]

 “من وارد نماز شدم و خواستم نماز را طولانی کنم ولی گریه کودکی را شنیدم بنابراین نماز را خلاصه کردم تا مادرش از شدت هیجان و نگرانیِ فرزندش، بتواند نمازش را بخواند.”

این چنین است رسول خدا(ص)؛ نماز خویش و نماز مسلمانان را بخاطر مهربانی و ترحم بر یک کودک و به مادر او، طولانی و یا کوتاه می خواند !

و در مواقع دیگر از سیره رسول خدا(ص) می بینید که وقتش را برای بازی با کودکان اختصاص می دهد، اسامه فرزند زید روایت می کند و می گوید: رسول خدا (ص) مرا گرفت و بر زانویش گذاشت و حسن را بر زانوی دیگرش گذاشت هر دو را بهم می فشارد و می گفت: ” اللَّهُمَّ ارْحَمْهُمَا فَإِنِّي أَرْحَمُهُمَا”[10].خدایا به این دو رحم کن من هم به آنها رحم کرده و با آنها مهربان خواهم بود.

به رحم و مهربانی اش نگاه کن؛ چگونه بخاطر مردن گنجشک کوچکی که متعلق به یک کودک بوده و داشته با آن بازی می کرده است، وی را دلداری داده و او را آرامش می دهد !

انس فرزند مالک می گوید: پیامبر(ص) داشت نزد ام سلیم می رفت [11]، و او پسری از ابو طلحه داشت که ابو عمیر کنیه اش بود، و با او مزاح و شوخی می کرد، نزد او رفت دید که اندوهگین است و گفت: چی شده ؟ چرا ابو عمیر اندوهگین است؟! گفتند: گنجشکی داشت و مرده است،[12] آن گنجشک که با آن بازی می کردرسول خدا به او می گفت: ابو عمیر ! گنجشک کوچولو چه شده است ؟[13].

ایشان احساسات کودک را به باد تمسخر نمی گیرد و برای اندوهش تعجب نمی کند بلکه خود را شریک اندوهش دانسته و او را وادار به خندیدن می کند؛ اگر بدانی که آن کودک برادر خادم رسول الله (ص) است، آن وقت میزان رحم و مهربانی و تواضعی که در قلب پیامبر(ص) است، بیشتر برایت مسجل خواهد گشت.

همچنین پیامبر(ص) اهمیت ویژه ای برای سرپرستی و مراعات دختران قائل بود و این هم بدین خاطر است که مردم بیشتر تمایل به وجود فرزند پسر دارند تا دختر؛ مخصوصا در جامعه عرب آن زمان، بنابراین پیامبر(ص) پاداش کسی که دختر را پرورش می نماید را والا و بزرگ ارزیابی می نماید.

پیامبر(ص) فرمودند: “مَنْ عَالَ جَارِيَتَيْنِ حَتَّى تَبْلُغَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَا وَهُوَ وَضَمَّ أَصَابِعَهُ”[14] هرکس دو دختر پرورش کند تا به سن بلوغ برسند، روزی قیامت من و او با هم این چنین هستیم؛ دو انگشتش را به هم چسپاند.

و از جمله مهربانی و رأفت ایشان با کودکان آن بود که تکلیفی که طاقت آنر ا نداشتند بر دوششان نمی گذاشت؛ روز غزوه احد تعدادی کودک برای رفتن به جنگ نزد ایشان آمدند و اجازه رفتن جهاد را خواستند ولی بخاطر خردسالیشان به آنها چنین احازه ای نداد؛ از جمله آن کودکان عبدالله فرزند عمر فرزند خطاب، اسامه فرزند زید، اسید فرزند ثابت، زید فرزند ارقم، عرابه فرزند اوس، عمرو فرزند حزم، ابو سعید خدری، سعد فرزند حبه، و غیر آنها. [15]

آنها را با اعداد سرسام آور کودکانی که الآن در جنگ ها در بسیاری از جاهای جهان، بکار گرفته می شوند، مقایسه کن.. هیئت سازمان ملل گزارش داد که بیشتر از سیصد(300) هزار کودک در بیست کشور جهان، با اجبار به خدمت ارتش ها بکار گرفته شده و تمرین نظامی داده می شوند. [16]!!

مواضع ، رفتار، اهتمام و مهربانی اش با کودکان فقط به مواقع گذرایی که در دوره های دور و بعید رخ داده است، مرتبط نیست، بلکه این حالت همواره تکرار شده است بخاطر اینکه کودکان نزد ایشان، جایگاه ویژه ای داشتند؛ چون هرگاه از سفری بر می گشت، در انتظارش بودند تا با آنها بازی کند، گو اینکه او بجز آنها هیچ هم و غمی ندارد ! [17] “كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم  إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ تُلُقِّيَ بِصِبْيَانِ أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَ وَإِنَّهُ قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ فَسُبِقَ بِي إِلَيْهِ فَحَمَلَنِي بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ جِيءَ بِأَحَدِ ابْنَيْ فَاطِمَةَ فَأَرْدَفَهُ خَلْفَهُ قَالَ فَأُدْخِلْنَا الْمَدِينَةَ ثَلَاثَةً عَلَى دَابَّةٍ”[18].عبدالله فرزند جعفر فرزند ابی طالب می گوید: رسول خدا(ص) هرگاه از سفری بر می گشت با کودکان خانواده اش روبرو می شد، گفت: او از سفری بر گشت اولین نفر من بهش رسیدم مرا برداشت و جلوی خودش بر مرکب نشاند، سپس یکی از فرزندان فاطمه آمد او را هم برداشت و پشت خودش نشاند، ما به مدینه وارد شدیم، سه تایی بر مرکب بودیم.

این صحنه ها را در ذهنت به تصویر بکش ! رهبر دولت وارد شهر می شود درحالی که سوار بر مرکب  و کودکی را جلوی خود نشانده و دیگری را پشت سر خودش بر مرکب سوار کرده است !!!

وقتی فاتحانه وارد مکه شد، با کودکانی زیاد، مورد استقبال واقع شد، موقعیت ترسناک و وضعیت نظامی حساس، ویرا از نرمی و مهربانی با آنها منع نکرد، بلکه  آنها با محبت هرچه بیشتر در آغوش گرفت ! عبدالله فرزند عباس می گوید: {: “لَمَّا قَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم  مَكَّةَ اسْتَقْبَلَتْهُ أُغَيْلِمَةُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَحَمَلَ وَاحِدًا بَيْنَ يَدَيْهِ وَآخَرَ خَلْفَهُ!”[19].

 وقتی پیامبر (ص) وارد مکه شد نوجوانان فرزند عبدالمطلب یکی را جلو خود نشاند و دیگری را پشت سر خود سوار کرد”

این گوشه ای از مهربانی ایشان در مورد کودکان بود…

این مهربانی ایشان نسبت بکل کودکان بود، نسبت به کودکان یتیم و بی سرپرست، بسیار بیشتر و بهتر آنها را مورد توجه و اهتمام خود، قرار می داد.

از جمله فرمایشات ایشان اینکه مسلمانان را به رعایت حال کودکان یتیم، تشویق می نماید… فرمود: “أنَا وكَافِلُ اليَتِيمِ فِي الجَنَّةِ كَهَاتَيْنِ، وَأَشَارَ بِأُصْبُعَيْهِ يَعْنِي السَّبَّابَةَ وَالْوُسْطَى”[20].   ” من و سرپرست یتیم، مثل این دو جفیتم، به انگشت سبابه و وسط  خود اشاره فرمود” و همچنین فرمود: “مَنْ ضَمَّ يَتِيمًا بَيْنَ أَبَوَيْنِ مُسْلِمَيْنِ إِلَى طَعَامِهِ وَشَرَابِهِ حَتَّى يَسْتَغْنِيَ عَنْهُ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ”[21]. کسی یتیمی را به دو پدر و مادر مسلمان بسپارد که آنها ویرا خوراک و نوشیدنی بدهند تا بی نیاز گردد، بهشت برای او قطعی است”

مرد مسلمانی نزد رسول خدا آمد و از سنگدلی اش گلایه کرد، فرمود: “أَتُحِبُ أنْ يَلِينَ قَلْبُكَ وتُدْرِكَ حَاجَتِكَ؟ ارْحَمْ اليَتِيمَ، وامْسَحْ رَأسَه، وأَطْعِمْه مِنْ طَعَامِكَ يَلِنْ قَلْبُكَ، وتُدْرِكَ حَاجَتِكَ”[22].

 “دوست داری قلبت نرم و نیازت برطرف شود؟‌ به یتمان مهربانی کن و دستت را بر سر آنها بکش و از خوراکت به آنها بده، دلت نرم می شود و به نیاز و خواسته ات خواهی رسید.”

و رسول خدا (ص) از ستم به ایتام و سوء از استفاده از ضعف آنها و خوردن اموالشان، هشدار می دهد، می فرماید: “اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ قَالَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَالسِّحْرُ وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَالتَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ الْغَافِلَاتِ”[23].

از هفت گناه تباه کننده بپرهیزید، گفتند: ای رسول خدا(ص) این هفت گناه کدامند؟ فرمود: شرک به خدا، جادو، کشتن نفسی که خداوند آنرا حرام نموده است مگر بخاطر حقی، خوردن سود و نزول، خوردن مال یتیم، پشت نمودن و فرار در روز جنگ، تهمت زدن ناروا به زنانی که پاکدامن و مؤمن و غافل هستند”

وبه صورت عملی و دلسوزانه، به آینده یتیم می اندیشد و نگران آن است که کسی دارایی او را بخورد، یا بر اثر نتیجه اختلاف در بها و قیمت، بمرور زمان از دارایی او کاسته شود، با رحمتی آشکار فرمود : “ألا مَنْ وَلِيَ يَتِيمَا لَهُ مَالٌ، فَليتَّجِر فِيه، ولايَتْرُكْه حَتى تَأكُلُه الصَدَقَةُ”[24]. آگاه باشید ! اگر کسی یتیمی را سرپرستی نمود که دارای ثروتی باشد، ثروتش را در تجارتی بکار ببندد و نگذارد صدقه آنرا بخورد.”

این گوشه ای از رأفت و مهربانی ایشان نسبت به کودکان بود و کسی اگر بخواهد بیشتر در این زمینه اطلاعات داشته باشد به کتابهای صحیح و کتابهای سنن و غیر آنها از کتب حدیث، مراجعه نماید، خلاصه نمودن این قسمت کاری بس دشوار بود.. و آنکه فرموده است “{ای محمد} ترا  به عنوان رحمت، برای جهانیان فرستادیم و بس” چقدر راست و صحیح فرموده است. [25]!

 

———————————————————————————

[1] كارين آرمسترونج (كاتبة بريطانية): سيرة النبي محمد ـ كتاب سطور 1998 ( ترجمة: فاطمة نصر، محمد عناني)

[2] دراسة تعزيز حقوق الأطفال، ص 20.

[3] مسلم: كتاب الفضائل، باب رحمته صلى الله عليه وسلم  بالصبيان والعيال وتواضعه وفضل ذلك (2316)، وأحمد (12123)، وابن حبان (6950)، وأبو يعلى (4192)، والبيهقي في شعب الإيمان (11011).

 [4] الأقرع بن حابس هو: ابن عقال التميمي المجاشعي الدرامي، وفد على النبي صلى الله عليه وسلم ، وشهد فتح مكة وحُنينًا والطائف، وهو من المؤلفة قلوبهم، وقد حَسُنَ إسلامُه. شهد فتح العراق وفتح الأنبار وكان على مقدمة خالد بن الوليد. الاستيعاب1/193، أسد الغابة1/149، الإصابة: الترجمة (229).

[5] البخاري كتاب الأدب، باب رحمة الولد وتقبيله ومعانقته (5651)، ومسلم: كناب الفضائل باب رحمته صلى الله عليه وسلم  بالصبيان والعيال. . (2318)، وأبو داود (5218)، والترمذي (1911)، وأحمد (7121).

[6] البخاري: كتاب أبواب سترة المصلي، باب إذا حمل جارية على عنقه في الصلاة (494)، ومسلم: كتاب المساجد ومواضع الصلاة باب جواز حمل الصبيان في الصلاة (543)، وأبو داود (917)، وأحمد (22577)، ومالك في الموطأ برواية يحيى الليثي (410)، وبرواية محمد ابن الحسن الشيباني (287)، والدارمي 1359)

[7] شداد بن الهاد، واسم الهاد: أسامة بن عمرو وسمي كذلك لأنه كان يوقد النار ليلاً للأضياف. شهد الخندق وسكن المدينة، وتحول إلى الكوفة، وله رواية عن النبي صلى الله عليه وسلم  عن ابن مسعود. انظر الإصابة (3856)،أسد الغابة: (2/374).

[8] النسائي (1141)، وأحمد (27688)، الحاكم (4775)، وصححه ووافقه الذهبي، وابن خزيمة (936)، وابن حبان (2805)، واستدل به الألباني في إطالة الركوع. انظر: صفة صلاة النبي للألباني ص148.

[9] البخاري: كتاب الجماعة والإمامة، باب من أَخَفَّ الصلاة عند بكاء الصبي (677)، وابن ماجة (989)، وابن خزيمة (1610)، وابن حبان (2139)، وأبو يعلى (3144)، والبيهقي في شعب الإيمان (11054).

[10] البخاري: كتاب الأدب باب وضع الصبي على الفخذ (5657)، وأحمد (21835)، وابن حبان (6961)، والنسائي في سننه الكبرى (8184).

[11] أم سُلَيْم اسمها سهلة، ويقال: الغُمَيْصاء. كانت تحت مالك بن النضر أبي أنس بن مالك في الجاهلية. فولدت له أنس بن مالك، فلما جاء الله بالإسلام أسلمت مع قومها، ثم تزوجت بعده أبو طلحة الأنصاري، وتوفيت في حدود 40هـ في خلافة معاوية. الإصابة الترجمة (12066).

[12] طائر صغير يشبه العصفور منقاره أحمر.

[13] البخاري: كتاب الأدب، باب الكُنْيَة للصبي وقبل أن يولد للرجل (5850)، ومسلم: كتاب الآداب، باب استحباب تحنيك المولود عند ولادته (2150)، وأبو داود (4969)، والترمذي (333).

[14] مسلم: كتاب البر والصلة والأدب، باب الإحسان إلى البنات (2631)، واللفظ له، والترمذي (1914)، والحاكم (7350)، والبخاري في الأدب المفرد (894).

[15] صفي الرحمن المباركفوري: الرحيق المختوم ص228.

[16] تقرير الحالة الاجتماعية الصادر عن الأمم المتحدة 2005، ص121.

[17] عبد الله بن جعفر بن أبي طالب الهاشمي: أول من وُلِدَ بأرض الحبشة من المسلمين لما هاجر أبواه إليها (1هـ- 80هـ)، وأتى البصرة والكوفة والشام، وكان كريما يُسمَّى بحر الجود، وللشعراء فيه مدائح. أسد الغابة 3/93،الأعلام للزركلي 4/76.

[18] مسلم: كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل عبد الله بن جعفر { (2428)، والبيهقي في سننه الكبرى (10154)، والنسائي في سننه الكبرى (4246).

[19] البخاري كتاب أبواب العمرة، باب استقبال الحاج القادمين والثلاثة على الدابة (1704)، وأبو داود (1940)، والنسائي (3064)، وابن ماجة (3025)، وأحمد (2842)، وابن حبان (3869).

[20] البخاري: كتاب الأدب، باب فضل من يعول يتيمًا (5659)، وأبو داود (5150)، والترمذي (1918)، وأحمد (22871)، وابن حبان (460).

[21] أحمد (19047)، والبخاري في الأدب المفرد (78)، والطبراني في الكبير (670)، وأبو يعلي (926)، وقال الهيثمي في مجمع الزوائد: رواه أبو يعلى والسياق له وأحمد باختصار والطبراني وهو حسن الإسناد، مجمع الزوائد 8/294،وصححه الألباني انظر: صحيح الترغيب 2/676.

[22] الطبراني وحسنه الألباني. انظر: صحيح الترغيب والترهيب 2/676.

 [23] البخاري: كتاب الوصايا، باب قول الله تعالى: {إن الذين يأكلون أموال اليتامى ظلمًا إنما يأكلون في بطونهم نارًا وسيصلون سعيرًا} (2615)، ومسلم في الإيمان باب بيان الكبائر وأكبرها (89)، وأبو داود (2874)، والنسائي (3671)، وابن حبان (5561).

[24] الترمذي (641)، ومالك في الموطأ برواية يحيى الليثي (329)، والبيهقي في سننه الكبرى (10764)،

نمایش بیشتر

عبدالله رشی مقدم

@ نویسنده و مترجم @ ساکن : آذربایجان غربی - مهاباد @ شغل : امام جماعت و خطیب

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا