اصول

زندگی در سایه قرآن

زندگی در سایه قرآن یک نعمت است. نعمتی که تا زمانی طعم آن را نچشیده باشی، نمی دانی چیست! نعمتی که موجب افزایش طول عمر انسان شده و آن را تزکیه و پر برکت می نماید.

سپاس خداوندی که برای مدتی (زندگی در سایه قرآن) را به من عطا نمود، آنقدر از نعمت آن لذت بردم که هرگز در زندگی ام همسان آن را ندیده بودم. در این مدت از این نعمت الهی بهره بردم و دریافتم که عمر را طولانی و آن را تزکیه و پر برکت می نماید.

زندگی می کردم و به پروردگارم گوش دل می سپاردم، آنگاه که به وسیله قرآن با من حرف می زد. آری خداوند عالمیان با من، بنده ی ضعیف و ناتوان خود حرف می زد.

به حقیقت که قرآن چه ارزش والایی به زندگی می بخشد؟! چقدر مقام بلند و نیکویی است که پروردگار به انسان عطا می کند؟! آری در سایه قرآن زیستم و اوج گرفتم و از بلندای آسمان، بر این جهالتی که بر زمین موج می زند، نگاه می کردم. به تماشای تعاملات بچه گانه اهالی آن می پرداختم، به تکبر کاذب انسان های جاهل و به دانش های بچه گانه و تفکرات و اندیشه بچه گانه و کار و پیشه ی بچه گانه و… آن ها می نگریستم. همانند مردی که به تماشای بازی بچه ها نشسته و به جنب و جوش و تعاملات بچه گانه و بازی آنان خیره می شود… شگفت زده می شدم. این مردم را چه شده است که در این باتلاق جهالت غرق گشته اند و این ندای بلند و والای خداوند را نمی شنوند؟! ندایی که تنها پاکی و برکت به عمر می بخشد.

موجودات از نگاه قرآن:
در سایه قرآن زیستم و به این بینش کامل و نیکو و پاکی که در مورد وجود موجودات و هدف و وجود آدمی در کائنات دارد، می اندیشیدم.

آنگاه آن را با تفکر و بینش های متفاوت جاهلی که بشریت در مغرب و مشرق در آن غرق گشته اند، مقایسه می نمودم و از خود می پرسیدم: انسان چگونه می تواند در چنین باتلاق گندیده و تاریکِ سرشار از ناامیدی زندگی کند و در همان حال نسبت به بهشت آراسته و پر نعمت و پاکِ قرآن بی اعتنا باشد!

در سایه قرآن زیستم و در میان حرکت و جنبش این کائناتی که خداوند آن را آفریده است، دگرپذیری و همزیستی مطلوب و نیکویی را احساس می کردم. سپس می نگریستم و می دیدم که انسان به دلیل منحرف شدن از قوانین عالمیان و جهان هستی، چقدر سرگردان و حیران مانده است. همچنین می دیدم که رقابت و مقابله ای سخت میان طبیعت و سرشت پاک انسان و این راه کج و ویرانی که بدان تحمیل شده است، وجود دارد.

آن گاه با خود می گفتم: آه که چه شیطان بدصفتی است که انسان را به آن مسیر نافرجام رهنمود می نماید و به چنین دوزخی می کشاند؟! آه … از حسرت بندگان!!

در سایه قرآن زیستم و دریافتم که جهان هستی بسیار بزرگتر از آن چیزی است که ظاهر گشته و با چشم مشاهده می شود. جهانی که برگرفته از غیب و آشکار است، نه اینکه تنها جهانی قابل مشاهده. همچنین شامل دنیا و قیامت است، نه اینکه تنها دنیا باشد. زندگی آدمی در میان این گدار وسیع شکل گرفته است و مرگ پایان کاروان نیست، بلکه مرحله ای از مراحل این سفر طولانیست و آنچه که آدمی در دنیا آن را کسب می نماید، تمام سهم او نیست، بلکه بخش بسیار اندکی از سهم اوست و آنچه که در این دنیا از دست می دهد، در آن دنیا دیگر از بین رفتنی نیست. دیگر ظلم و ستم و حق پایمال کردن و نابودی و به تاراج بردن دیگران وجود ندارد. همچنین مرحله ای را که در این دنیا طی می کند: سفری است از موجودی زنده و آباد و جهانی دوست داشتنی و مهربان. موجودی که دارای احساس و روح بوده و به پروردگارش روی آورده است، همانند انسان مؤمنی که با خشوع به پروردگارش روی می آورد:

﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾ [الرعد:۱۵]
یعنی: «آنچه در آسمان ها و زمین است –خواه ناخواه- خدای را سجده می برد (و در برابر عظمت او سر تسلیم و تکریم فرود می آورد)، همچنین سایه های آن ها (که همچون خود آن ها از نظم و نظام دقیق و فرمانبرداری شگفت برخوردارند) بامدادان و شامگاهان در مقابلش به سجده می افتند (و پیوسته در برابر اراده ی باری کرنش می برند)».

آه که چه خوشی و آرامش و اطمینانی است این باور و نگرش زیبا و نیکویی که به دل ها می بخشد.

در سایه قرآن زیستم و دانستم که آدمی، شریفتر از آن است که تا حالا بشر از قدیم و جدید پنداشته است. انسان روحی دمیده از جانب خداوند است و بدین خاطر از سایر جانداران متمایز گشته است:

﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ﴾ [الحجر:۲۹] یعنی: «پس آن گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلّق به خود در او دمیدم (برای بزرگداشت و درودش) در برابرش به سجده افتید».

به دلیل همین دمیدن روح از جانب خداوند است که به عنوان جانشین خدا در زمین برگزیده شده است: ﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَهٗ﴾ [البفره:۳۰] یعنی: «زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم…»

همچنین تمام آسمان ها و زمین را مسخّر وی گردانیده است: ﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ [لقمان:۲۰] یعنی: «آیا نمی بینید که خداوند هر آنچه در آسمان ها و زمین است را برایتان به تسخیر درآورده است».

و به خاطر کرامت و مقام والای انسان، خداوند بزرگ چنان کرده است که ارتباط میان انسان ها، باید ارتباطی بر مبنای ایمان به خداوند باشد، نه اینکه چیزهایی باشد که حیوانات را دور هم جمع می کند، مانند: علفزار و
چراگاه و پناهگاه و…

کاروان عقیده:

فرد ایماندار ریشه و پایه ی عمیقی دارد، به گونه ای که شاخ و برگش را در دره های روزگار گسترانیده است و کاروان ایماندارن، یکی از کاروان های ارجمندی می باشد که پیامبران آن را رهبری می نمایند. پیامبرانی همچون: نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، بعقوب، یوسف، یونس، موسی، عیسی و محمدﷺ. ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّهٗ وَٰحِدَهٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ﴾ [الانبیاء:۹۲] یعنی: «این (پیغمبران بزرگی که بدانان اشاره شد، همگی) ملت یگانه ای بوده (و آئین واحد و برنامه ی یکتایی دارند) و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید (چرا که ملت واحد، با برنامه ی واحد، باید به خدای واحدی رو کند)».

این کاروان بلند پایه و طولانی که از دیرباز ادامه داشته است –همانگونه که در سایه قرآن مشاهده می شود- با همان موضع و همان مسایل و مشکلات و امتحانات الهی مقابله کرده و در طول تاریخ و تغییر مکان ها و تنوع ملت ها، با گمراهی و تاریکی ظلم و ستم و هوا و هوس مقابله کرده است. همچنین دچار مظلومیت و رنج و تهدید و آوارگی شده است. اما بر راه خویش باقی مانده و آهسته گام می نهد و مسیر خویش را می پیماید و یقین دارد که خداوند نیز او را یاری خواهد کرد، چرا که وعده ی خداست: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّکُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاۖ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِکَنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٣ وَلَنُسۡکِنَنَّکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ ١۴﴾ [ابراهیم:۱۳-۱۴] یعنی: «کافران (و سر دستگان زندقه و ضلال، هنگامی که از راه دلیل با انبیاء بر نیامدند، به زور متوسّل شدند و) به پیغمبران خود گفتند: یا به آئین ما باز گردید یا اینکه شما را از سرزمین خود بیرون می کنیم. پس پروردگارشان به آنان (که حاملان رسالات آسمانی و راهنمایان بشری بودند) پیام فرستاد که حتماً ستمکاران (کفر پیشه ی ایشان) را (به خاطر ظلم و ستمی که روا می دارند) نابود می کنیم * و ما شما را پس از ایشان در سرزمین (آنان) سکونت می بخشیم. این (پیروزی) از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند».

عوامل و دست پروردگار:

در سایه قرآن زیستم و فهمیدم که در عالم جایی برای اتفاقات عبث نیست: ﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾ [القمر:۴۹] یعنی: «خداوند همه چیز را به اندازه و مقدار مشخص آفریده است».
هیچ چیزی بدون حکمت نیست، اما شرط نیست که حکمت غیبی و نهانی با نگرش نزدیک بین و ظاهری انسان آشکار شود: ﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [البقره:۲۱۶] یعنی: «چه بسا چیزی را دوست نمی دارید و آن چیز برای شما نیک باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد و خدا می داند و شما نمی دانید».

و این آگاهی و عواملی که انسان می داند، امکان دارد که سرانجام اتفاق بیفتند و همچنین امکان دارد که به وقوع نپیوندد. زیرا به وقوع پیوستن نتایج اتفاقات به آگاهی های محدود انسان و عوامل آن ها بستگی ندارد، بلکه اراده ی بی پایان خداوند است که آن را تعیین می نماید: ﴿…لَا تَدۡرِی لَعَلَّ ٱللَّهَ یُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ أَمۡرٗا﴾ [الطلاق:۱] یعنی: «…تو نمی دانی، چه بسا خداوند بعد از این حادثه، وضع تازه ای پیش آورد».

انسان مؤمن عوامل را نظارت می کند، زیرا خداوند به او چنین فرمان می دهد. اما در همان حال یقین دارد که خداوند خود سرانجام و نتیجه آن ها را تعیین می نماید. یقین داشتن به عدل و رحمت و علم و دانش خداوند، تنها پناهگاه برای محفوظ ماندن از اضطراب و پریشانی و نگرانی می باشد.

در سایه قرآن زیستم و با دل و درونی آرام و آسوده، دست پروردگارم را در تمام رویدادها و اتفاقات مشاهده و احساس می کردم. تحت نظر و مراقبت و رحمت الهی زندگی می کردم و نقش و تأثیر صفات والای خداوند را در زندگی احساس می کردم: ﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ﴾ [النمل:۶۲] یعنی: «(آیا بت ها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده می رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می کند…؟»

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ﴾ [یوسف:۲۱] یعنی: «خدا بر کار خود چیره و مسلط است، ولی بیشتر مردم (خفایای حکمت و لطف تدبیرش را) نمی دانند».

﴿مَّا مِن دَآبَّهٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآ﴾ [هود:۵۶] یعنی: «هیچ جنبنده ای (اعم از انسان و غیر انسان) نیست مگر این که خدا بر او تسلط دارد».

تسلط و اراده در دست خداوند بوده و آن را به دست مکانیزم غیرمطلوب و غیر خدایی نسپرده است. به دنبال قوانین، اراده ای مطلق و راهبری وجود دارد و با اختیار خویش آنچه بخواهد اراده کرده و برمی گزیند.

همچنین فهمیدم که انجام هر کاری در دست پروردگار است، اما از راه ویژه خویش عمل می کند و بر ما نیست که شتاب ورزیم، یا این که برای آن راهی تعیین نماییم. برنامه ی خداوند –آنچنان که در سایه قرآن روشن می گردد- چنان پی ریزی شده که در تمام مراحل از مراحل خلقت انسان، به گونه ای خاص کارایی داشته باشد. برای انسان چنان تعیین شده که در این زمین زندگی کند. طبیعت، توانایی، شایستگی و تمام مسایلی همچون قدرت و ضعف و تغییرات دیگری که با آن روبرو خواهد شد، در نظر گرفته شده است. با احترام و اکرام به نقش آدمیت می نگرد و به هیچ وجه از ارزش آن نمی کاهد. همچنین نگاهی خیالی نیز بدان ندارد و مقامش را بیش از قدرت و شایستگی و دستوراتی که خداوند برایش معین کرده، بالا نمی برد و از طرفی نیز ساده لوحانه به سرشت و صفات وی نظر نمی افکند، به گونه ای که با هر تصمیمی به کار گمارده شده و یا با امضایی تعویض شود.

برنامه الهی به صورت کلی انسان را مد نظر قرار داده و تمام جوانب مورد نیاز وی را در نظر گرفته است تا او را به اوج پله های ترقی و کمال برساند و به وی و طبیعت و صفاتش احترام می گذارد. برنامه الهی برای بلند مدت تنظیم شده است. خداوند خود آفریننده انسان بوده و به مخلوق خویش آگاه و داناست و همچنین او این قرآن را به سویش نازل کرده است. به همین خاطر در مسیر رسیدن به اهدافش شتاب و یا سهل انگاری نمی کند. زمان کافی و طولانی در دست دارد، نه عمر کسی آن را تعیین می کند و نه آرزوی کسی بر او تأثیر دارد که از این بترسد مرگ به سراغش آمده و او به اهدافش نرسد. بر عکس آن که برای صاحبان برنامه های دیگر دنیایی اتفاق می افتد، کسانی که می خواهند تمام کارهایشان را در زندگی خویش به اتمام برسانند و به نتیجه برسند. کسانی که برای رسیدن به اهدافشان، سرشت و فطرت پاک انسانیت را نادیده گرفته و تمام اخلاق و مکارم بشری را زیر پا می گذارند. به همین خاطر می بینیم که از راه بیراهه و خودرأی خویش، قصابی هایی تأسیس می شوند و خون ها ریخته می شوند و امورات و کار از هم گسیخته گشته و در نهایت هم خودشان و هم برنامه ساختگی و کج و باطلشان فنا می شوند.

اما اسلام با آرامی و آهستگی با فطرت گام می نهد، اگر به کج رفت او را به راه راست بر می گرداند، بدون اینکه آن را درهم بشکند و بر اساس مبناهای خویش عمل می کند. زمان وسیع و هدف واضح و راه رسیدن به اهداف مبارک و والا، زمانبر است. همانند درخت بزرگی که آهسته رشد می کند و ریشه اش را در زمین می گستراند و قد علم می کند و شاخه و برگ آن پراکنده شده و در هم می آمیزد. درخت اسلام نیز به همان طریق آهسته رشد می کند و اراده خداوند همیشه تحقق می یابد. ممکن است که خاک و ماسه، جوانه ای را بپوشاند و یا کرم و مورچه و حشرات قسمتی از آن را بخورند و یا بخشی نیز بر اثر تشنگی پژمرده و خشک شود و یا آب فراوان آن را نابود گرداند. اما کشاورز ماهر یقین دارد که گیاه طاقت آورده و می روید و رشد کرده و بر تمام موانع غلبه می کند. به همین خاطر شتاب نمی کند و نگران نمی شود و تلاش نمی کند که از راه غیرطبیعی دیگری آن را به سرانجام برساند. برنامه خداوند نیز در تمام عالم به همین روش بوده است: ﴿سُنَّهَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا﴾ [احزاب:۶۲] یعنی: «این سنت الهی در مورد پیشینیان (و گذشتگانی هم که با انبیاء خود چنین رفتار ناهنجاری داشته اند) جاری بوده است و در سنت خدا دگرگونی نخواهی دید».

همچنین پی بردم که حقیقت آفرینش این جهان در اصل، رویداد و اتفاقی بی هدف نیست. خداوند بزرگ حق است و هر آفریده ای نیز وجود و حقانیت خویش را از خداوند گرفته است.

خداوند این جهان را بر پایه ی حق آفریده است و کار عبث و بیهوده به وی نسبت داده نمی شود. ایماندار کاملاً آن را احساس کرده و بدان یقین دارد و با اطمینان می گوید: ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا﴾ [آل عمران:۱۹۱] یعنی: «پروردگارا! این (دستگاه شگفت کائنات) را بیهوده و عبث نیافریده ای».

تو پاک و منزهی. حقانیت، اساس جهام هستی بوده و اگر از آن منحرف شود، نابود می گردد. ﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّ﴾ [المؤمنون:۷۱] یعنی: «اگر حق و حقیقت از خواست ها و هوس های ایشان پیروی می کرد، آسمان ها و زمین و همه کسانی که در آن ها بسر می برند تباه می گردیدند».

به همین خاطر است که حق همیشه پیروزمند است و باطل نیز باید نابود گردد. حال ظاهر آن به هر شکلی باشد فرقی ندارد، سرانجام همان خواهد بود. ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ﴾ [الأنبیاء:۱۸] یعنی: «بلکه ما حق را به جان باطل می ندازیم و حق مغز سر را از هم می پاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود می شود».

خیر و نیکی –همانند حق- اساسی استوار برای همیشه در زندگی خواهد ماند. ﴿فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَیَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَیَمۡکُثُ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ ﴾ [رعد:۱۷] یعنی: «اما کف ها (بی سود و بیهوده بوده و هر چه زودتر) دور انداخته می شود، ولی آنچه برای مردم نافع است، در زمین ماندگار می گردد. خداوند این چنین مثالی می زند».

همچنین می فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَهٗ طَیِّبَهٗ کَشَجَرَهٖ طَیِّبَهٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٢۴ تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢۵ وَمَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٖ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ ٢۶ یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَهِۖ وَیُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِینَۚ وَیَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ ٢٧﴾ [ابراهیم:۲۷-۲۴] یعنی: «بنگر که خدا چگونه مثال می زند: سخن خوب به درخت خوبی می ماند که تنه ی آن (در زمین) استوار و شاخه هایش در فضا (پراکنده) باشد * بنا به اراده و خواست خدا هر زمانی میوه ی خود را بدهد، خداوند برای مردم مثلها می زند تا متذکّر گردند * و سخن بد به درخت بدی می ماند که از سطح زمین کنده شده باشد (و در برابر وزش طوفان ها هر روز به گوشه ای پرتاب گردد و ثبات و) قراری نداشته باشد * خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار (و عقیده پایدارشان) هم در این جهان و هم در آن جهان ماندگار می دارد و کافران را (در دنیا و آخرت) گمراه و سرگشته می سازد و خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد».

این چه اطمینانی است که ایمان در درون ایجاد می کند؟! و چه آرامشی است که بر دل ها جاری می سازد؟! و چه قدرت و سرافرازی است که به انسان می بخشد و بر رویداد های بی ارزش پیروز و غالب می گرداند؟!

راه رستگاری:
در سایه قرآن زیستم و به سرانجامی مطمئن و حق رسیدم اینکه: سودمند بودن برای زمین، سکنا گزیدن بشر در آن، تأمین امنیت و آرامش، پیروزی، پاکی و برکت برای انسان به دست نمی آید و میان قوانین جهان هستی و راه زندگی سازش به وجود نمی آید، مگر از طریق برگشت به سوی برنامه پروردگار. بازگشت به سوی خدا نیز –آنگونه که در سایه قرآن آشکار می شود- تنها یک روش و یک راه دارد که عبارت است از برگرداندن زندگی به صورت کلی به سوی برنامه خداوند، که روش و برنامه آن در قرآن ذکر شده است.

بدین معنی که قرآن به عنوان فرمانروای زندگی، در تمام امورات پذیرفته شود، وگرنه گمراهی و سرگردانی و جهالت و هوس پرستی جای خداپرستی را می گیرد. ﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ﴾ [القصص:۵۰] یعنی: «پس اگر (این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و) پاسخت نگفتند، بدان که ایشان فقط از هواها و هوس های خود پیروی می کنند! آخر چه کسی گمراه تر و سرگشته تر از آن کسی است که (در دین) از هوا و هوس خود پیروی کند، بدون این که رهنمودی از جانب خدا (بدان شده) باشد؟ مسلماً خداوند مردمان ستم پیشه را (به سوی حق) رهنمود نمی نماید».

تسلیم شدن در برابر برنامه الهی، به اختیار و از روی تمایل و اشتیاق نیست که هرگونه و هر وقت بخواهی آنگونه باشد، بلکه عبارت است از: یا ایمان آوردن یا کفر ورزیدن: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَهٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَهُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا﴾ [الاحزاب:۳۶] یعنی: «هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند و (اراده ی ایشان باید تابع اراده ی خدا و رسول باشد). هر کس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می گردد». مسأله بسیار مهم می باشد، چرا که موضوع اساس ایمان و عقیده است. آنگاه در پی آن، موضوع خوشبختی انسان و یا گمراهی و سرگردانی او مطرح می باشد.

انسان آفریده ی خداوند می باشد و گره های طبیعی جز با کلیدهای خداوند باز نمی شوند و جز با درمان خدایی، هیچ بیماری بهبود نمی یابد و تنها در برنامه های خداوند است که کلید تمام گره های سخت و محکم و راه حل تمام دردها روشن شده است. ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَهٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا﴾ [الإسراء:۸۲] یعنی: «ما آیاتی از قرآن را فرو می فرستیم که مایه ی بهبودی (دل ها از بیماری های نادانی و گمراهی و پاکسازی درون ها از آلودگی های هوا و هوس و تنگ چشمی و آزمندی و تباهی) و رحمت مؤمنان است، ولی بر ستمگران (کافر، به سبب ستیز با نور حق و داشتن روح طغیان) جز زیان نمی افروزد». همچنین می فرماید: ﴿ إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا ﴾ [الإسراء:۹] یعنی: «این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود می کند که مستقیم ترین راه ها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است و به مؤمنانی که (برابر دستورات آن) کارهای شایسته و پسندیده می کنند، مژده می دهد که برای آنان پاداش بزرگی است».

اما متأسفانه انسان نمی خواهد که ابزار و وسایل لازم را به استاد مربوطه اش ارجاع دهد و نمی خواهد بیمار را به نزد طبیبش ببرد. در مورد دل و درون و سعادت و سرگردانی خویش، آنگونه عمل نمی کند که بر آن تربیت یافته است. آنگونه که در مورد ابزارآلات و دستگاه هایی که در زندگی روزمره خویش به کار می بندد، زمانیکه ابزاری از کار می افتد، آن را به نزد استاد و کارگاهی می برد که آن را ساخته است. اما راه و روشی را بر خود منطبق نمی کند که از سرچشمه ای که خود نیز از آن پدید آمده، استخراج شده است. سرچشمه ای که همان خداوندِ پروردگاری است که این دستگاه پیچیده و شگفت آور هستی را خلق کرده است و جز خدا نیز کسی نمی تواند برنامه ای مناسب و شایسته ی زندگی را برایش تأمین نماید: ﴿وَأَسِرُّواْ قَوۡلَکُمۡ أَوِ ٱجۡهَرُواْ بِهِۦٓۖ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ١٣ أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ ١۴﴾ [الملک:۱۳-۱۴] یعنی: «چه سخنان خود را آهسته گویید و زمزمه کنید و چه بلند گویید و آشکار سازید، (برای خدا یکسان و عیان است). چرا که او کاملاً آگاه از اسرار و خفایای سینه ها است، مگر کسی که مردمان را می آفریند (حال و وضع ایشان را) نمی داند و حال این که او دقیق و باریک بین، بس آگاه است».

از این راه است که گمراهی به انسان روی آورده است. انسان درمانده و سرگردانی که هرگز هدایت و سعادتی کسب نمی کند، مگر آن زمان که فطرت و سرشت خویش را به سوی پروردگار والایش بازگرداند، همانگونه که ابزاری ساده را به نزد استادی که آن را ساخته است، بازمی گرداند.

ناگوارترین مصیبت:
حذف اسلام از حاکمیت بشر، ناگوارترین مصیبت در طول تاریخ است. مصیبتی کمرشکن که هرگز نظیر آن در تاریخ کهن و جدید، دامن انسان را نگرفته است. آنگاه که اسلام حاکمیت زمین را به دست گرفت، قوانین و امورات زمین کاملاً به هم ریخته بود. زندگی ویران گشته بود. تمام حاکمان، ستم را پیشه خود کرده بودند و انسان ها را از جهات مختلف دچار رنج و سختی کرده بودند: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ﴾ [الروم:۴۱] یعنی: «تباهی و خرابی در دریا و خشکی به خاطر کارهایی پدیدار گشته است که مردمان انجام می داده اند. بدین وسیله خدا سزای برخی از کارهایی را که انسان ها انجام می دهند، بدیشان می چشاند تا این که آنان (بیدار شوند و از دست یازیدن به معاصی) برگردند».

اسلام به وسیله این قرآن حاکمیت را در دست گرفت و با این عقیده جدیدی که قرآن به ارمغان آورد و با این برنامه و شریعتی که بر اساس چنین عقیده پاک و کاملی پی ریزی شده، امورات مربوط به زندگی را تنظیم کرد.

به همین خاطر آمدن اسلام برای انسان، تولدی دوباره به شمار می آید، که در حقیقت بسیار بزرگتر و مهمتر از تولد و پیدایش اولیه آن بود. قرآن بینش و عقیده ای جدید در مورد جهان هستی و زندگی و اخلاق و همچنین برنامه و حقایق اجتماعی بی نظیر را برای انسان به ارمغان آورد که هرگز تاریخ به خود ندیده بود و حتی در خیال هم به فکرش نمی رسید، اگر قرآن آن را برایش پدید نمی آورد. بله آن حقیقتی که قرآن آن را به ارمغان آورد در بالاترین مرتبه پاکی و نیکویی و همچنین در والایی و آسانی، در حقیقت و ایجابی، در هماهنگی و همترازی و نظم بود، به اندازه ای که اگر خداوند مهربان در سایه قرآن، آن را برایمان مهیا نمی کرد، انسان هرگز چنین چشم انتظاری از آن نداشت. اما متأسفانه آن مصیبت ناگوار و اسفناک به وقوع پیوست و حاکمیت زمین از دست اسلام خارج شده و باری دیگر به دست انواع جهالت ها افتاد. تفکرات جاهلی مادی نگری که انسان در این عصر بدان افتخار می کند، همانگونه که بچه ها به لباس های زینتی و رنگارنگ افتخار می کنند.

قوانین جهان هستی و برنامه خداوند:
عده ای گمراه کننده و مکار وجود دارند که دشمن انسانیت بوده و برنامه ی خداوند را در کفه ای از ترازو گذاشته و ثمرات حاصل از علم و اختراعات انسان را در کفه ی دیگر آن قرار می دهند و آنگاه می گویند: انتخاب کن، یا باید برنامه خداوند را انتخاب کرد و از تمام علوم و دانش های بشری چشم پوشی کرد و یا دانش و اکتشافات و اختراعات انسانی را انتخاب و از برنامه خداوند در زندگی چشم پوشی کرد. مسلماً چنین مکر و فریبی هرگز درست نیست و تنها فریب و جادویی شیطانی بوده و به خاطر رسیدن اهدافی فاسد و خواسته هایی شوم آن را مطرح می نمایند. زیرا برنامه خداوند هرگز مخالف و یا علیه دانش و علوم بشری نبوده، بلکه مشوق و تنظیم کننده و کامل کننده آن است، تا اینکه بتواند انسان را به کار و فرمان جانشینی خود در زمین واداشته و تشویق نماید، بدین طریق که خداوند آن را برایش روشن و مشخص گردانیده است.

خداوند آنقدر توانایی و شایستگی به انسان داده است و آنقدر از قوانین جهان هستی برایش مهیا و تحت تسلط وی قرار داده است که بتواند به خوبی مسئولیت خویش را انجام دهد و همچنین آفرینش انسان و جهان هستی را به شیوه ای با هم گنجانیده است که انسان بتواند صاحب زندگی و علم و اختراعات باشد، به شرط آنکه علم اختراع و اکتشاف را به نیت نوعی عبادت برای خدا انجام داده و به کار گمارد. عبادت برای خداوند و سپاس و ستایش از پروردگارش، در مقابل نعمت هایی که به او داده است. اما کسانی که برنامه خداوند را در یک کفه ترازو و حاصل دانش و اکتشافات انسانی در جهان ماده را در کفه ای دیگر قرار می دهند، بی شک چنین کسانی دشمن خداوند و انسانیت بوده و دارای اهدافی پلید هستند. هرگاه بشریت از دست برنامه های ساخته جاهلیت خسته می شود و می خواهد کمی بیاساید، فوری به فکر حقه ای دیگر می افتند که مبادا انسان ها جواب دعوت اسلام را داده و در سایه مهربانی پروردگار بیارامند.

کسانی نیز هستند که دشمن نیستند و نیت پلیدی نیز ندارند، اما درک و فهمی درست، عمیق و وسیع ندارند. به همین خاطر نوآوری و پیشرفت های انسان در جهان مادی آن ها را شگفت زده ساخته و چنان فکر کنند که قوانین طبیعی با برنامه خداوند در جهان هستی و در واقعیت زندگی از هم جدا بوده و چنان احساس می کنند که قوانین طبیعی جهتی داشته و برنامه خداوند نیز دارای جهتی دیگر است. همچنین به نظر آنها قوانین طبیعی، بدون اخلاق ایمانی نیز کار خود را انجام داده و به نتیجه خواهند رسید. حال انسان ها چه ایماندار باشند و چه کافر، پیرو برنامه خداوند باشند یا به آن پشت کرده باشند، مطابق شریعت خداوند عمل کنند یا مطابق آرزوهای نفسانی خویش، طبق قوانین طبیعی به سرانجام می رسند. بی گمان این فهمی نادرست و انحرافی آشکار است، زیرا هر کدام از رفتارها و منش ایمانی و قوانین جهانی، بخشی از برنامه خداوند در جهان می باشد و نتیجه و سرانجام آنها به هم وابسته و در یک راستا قرار دارند. این دو جهت در درون و احساس ایماندار از هم تجزیه نمی شوند و دلیلی نیز بر جدا شدن آن ها از هم وجود ندارد. این همان باور و بینش حق و زیبایی است که قرآن در دل و درون انسان ایجاد می کند، آنگاه که زیر سایه قوانین قرآن زندگی کنی.
قرآن در مورد پیشینیان و منحرف شدن آن ها از برنامه خداوند سخن می گوید و سرانجام انحرافشان را روشن می کند و می فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ۶۵ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰهَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّهٞ مُّقۡتَصِدَهٞۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ ۶۶﴾ [المائده:۶۵-۶۶] یعنی: «و اگر اهل کتاب (اعم از مسیحیان و یهودیان، به جای دشمنانگی و تباهکاری، به اسلام بگروند و) ایمان بیاورند و پرهیزگاری پیشه کنند، گناهانشان را می زدائیم (و زشتی ها و پلشتی های گذشته ی ایشان را می بخشیم) و آنان را به باغ های پر نعمت بهشت داخل می سازیم و اگر آنان به تورات و انجیل (اصلی و دست نخورده) و بدانچه که از سوی پروردگارشان (به نام قرآن) بر آنان نازل شده است، عمل بکنند (و در میان خود قوانین الهی را پیاده کنند و برپای دارند) از بالای سر خود و از زیر پای خود (و از هر سو، غرق در نعمت شده و از آسمان و زمین) روزی خواهند خورد. (اهل کتاب همه یکسان نیستند) جمعی از آنان عادل و میانه روند (و به اسلام می گروند و به محمد ایمان می آورند) ولی بسیاری از ایشان (نا اهل و کج روند و) بدترین کار را انجام می دهند».

همچنین در مورد پیمان نوح(رضی الله عنه) به قومش می فرماید: ﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾ [نوح:۱۰-۱۲] یعنی: «و بدیشان گفته ایم: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است. (اگر چنین کنید) خدا از آسمان باران های پر خیر و برکت را پیاپی می باراند و با اعطای دارایی و فرزندان، شما را کمک می کند و یاری می دهد و باغ های سرسبز و فراوان بهره شما می سازد و رودبارهای پر آب در اختیارتان می گذارد».

همچنین زمانیکه از وقایع درونی و رفتارهای انسان ها و ارتباط آن ها با زندگی اجتماعی بحث می کند، می فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾ [الرعد:۱۱] یعنی: «خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند».

ایمان آوردن به خدا و پرستش کامل و فرمانبرداری از فرمان های خداوند در زمین، عمل به بخشی از قوانین خداوندی می باشد. این ها قوانین تأثیرگذاری هستند و از همان منابعی نشأت گرفته اند که قوانین جهان هستی از آن استخراج گشته اند و پیروانش مورد آزمایش و امتحان قرار می گیرند.

گاهی اوقات در ظاهر چنان نشان داده می شود که قوانین جهان هستی و برنامه های خداوند ارتباطی با هم ندارند. آنگاه که می بینیم تبعیت از قوانین جهان هستی موفقیت های زیادی کسب نموده است، هرچند که از برنامه های خداوند سرپیچی شده باشد. اما سرانجام این سرپیچی، در نهایت روشن می شود.

جامعه اسلامی این نتیجه را به خود دید، زیرا زمانی که قوانین طبیعی آغشته به کردارهای ایمانی شده و همزمان بکار گرفته شدند، میدان توسعه و تکامل زندگی بشری به صورت صعودی رو به رشد بود. اما زمانی که این دو از هم گسیخته شدند، موجب نزول شده و سقوط زندگی شروع شد. این سقوط ادامه داشت، تا اینکه شکاف جدایی میانشان بزرگتر شده و در نهایت، زمانیکه که قوانین طبیعی و برنامه های خداوند، همگی پشت گوش انداخته شده و اهتمامی به آن ها نشد، به پایین ترین مرتبه خود رسید.

از طرفی دیگر امروزه تمدن مادی، همچون پرنده ای غول پیکر قد علم کرده و با یک بالش می خواهد پرواز کند، اما بال دیگرش فروهشته گشته است. به همین خاطر می بینیم که از طرفی پیشرفت مادی و اختراعات در حال صعود و رو به افزایش بوده و از نظر روحی و معنوی و تزکیه در حال نزول می باشد و دچار بیماری های عقلی و روانی و اخلاقی بسیاری شده است. به اندازه ای که روشنفکران و نواندیشانشان فریاد برآورده اند و به شکوه افتاده اند، چرا که برنامه ی خداوند را که تنها راه چاره و نجات است، نیافته اند.

شریعت اسلامی بخشی از قوانین کلی خداوند در جهان عالم می باشد. بکارگیری این شریعت در زندگی، تأثیر بسزایی در تناسب بخشیدن به عملکرد انسان و عملکرد جهان هستی دارد. شریعت نتیجه ایمان بوده و ایمان نیز زیربنای آن است و بدون ایمان عملی نخواهد شد. ایمان بینشی کامل برای تمام جهان هستی و عالمیان می باشد و انسان خداشناسی را می آفریند که دارای پرهیزگاری در دل و درون، پاکی در احساس و زیبایی و کرامت در اخلاق باشد.

تکامل گرایی و سازشی متناسب میان قوانین طبیعی و برنامه ی الهی این چنین است. هر یک نیز بخشی از قوانین کلی پروردگار در جهان هستی می باشد. انسان نیز بخشی از قدرت جهان می باشد، به گونه ای که خواست و اعمالش، عقیده و رفتارش، همچنین عبادت و جنبش و حرکت هایش و… دارای نقشی تأثیرگذار در این عالم بوده و بستگی به قوانین کلی خداوند در جهان هستی دارد. این قدرت ها زمانیکه جمع و هماهنگ شوند، به صورت خوب و منظم عمل می نمایند و نتیجه اثربخشی خواهند داشت. اما زمانیکه از هم گسسته و پراکنده شوند، اثرات و کارکردشان نیز دچار اختلال شده و زندگی دچار تزلزل می شود و سرگردانی و اعمال ناپسند منتشر می شود. ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ یَکُ مُغَیِّرٗا نِّعۡمَهً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾ [الانفال:۵۳] یعنی: «این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده است، تغییر نمی دهد، مگر این که آنان حال خود را تغییر دهند (و دیگر شایستگی نعمت خدا را نداشته باشند و بلکه سزاوار نقمت گردند) و بیگمان خداوند شنوای آگاه است».

نویسنده: سید قطب
گرد آورنده: محمد بلال
مترجم از کردی به فارسی: کلثوم حسن زاده
الاتحاد الاسلامی العالمی للمنظمات الطلابیه ۱۴۱۲ هـ ۱۹۹۲ م

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
منبع: سایت اسلام کرد

نمایش بیشتر

کلثوم حسن زادە

@@نویسنده و مترجم و شاعر ایران - آذربایجان غربی - سردشت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا