گفتگو

سخنان گهرباررابعه و چگونگی وفاتش

 ناگفته هایی در باره رابعه عدویه (2)


اگر کار خوبی را انجام دادی آن را مخفی کن و در باره آن حرف نزن ، مانند زمانی که کار اشتباهی را انجام می دهی آن را مخفی می کنی و نمی گذاری کسی از آن اطلاع پیدا کند.
-از رابعه سؤال شد چه زمانی به بنده ای می گویند بنده و عبد راضی؟
می فرماید زمانی که مصیبت و ناراحتی بر او نازل می شود و آن را مخفی می کند مانند آن نعماتی که خداوند به او می دهد و برای آنکه مردم از آن اطلاعی نداشته باشند مخفی کاری می کند و چیزی در آن باره نمی گوید.
-راستگو آن کسی است که با نگاه کردن به معشوق خود درد و رنجها یش را از یاد ببرد، همانطور که زنان مصر با دیدن جمال یوسف دست خود را بریدند و خود را از یاد بردند.

-دختر ابی شوال می گوید: زمانی که در خدمت رابعه بودم می دیدم که تمام شب را نماز می خواند ، تازمانی که هوا روشن می شد ، و ناخواسته خواب ، او را می گرفت و به خواب می رفت و طلوع آفتاب بیرون می آمد و به خودش می گفت : ای نفس من هر چند که بخوابی و بی خبر باشی ، روزی می آید که دیگر بیدار نخواهی شد ، روزی که همه ما را بیدار می کنند.
-عبد الله پسر عیسی می گوید : به خانه رابعه رفتم صورت او را پر از نور دیدم ، و اگر کسی در آیه ای حرف از دوزخ می زد ناگهان رنگ صورت او عوض می شد و از حال می رفت.
-سیجفی پسر منزور می گوید: به خانه رابعه رفتم و او را در حال سجده دیدم وقتی سرش را بلند کرد دیدم محل سجده اش از شدت اشکهایی که ریخته بود خیس شده است ، جلو رفتم و به او سلام کردم ، به من گفت: ای پسرم چه چیزی می خواهی ؟ گفتم آمده ام سلامی خدمت شما عرض کنم و بس، به من گفت: همانطور که می بینی گریه کرده ام ، خواهش می کنم این کار مرا بپوشان و به کسی در این باره چیزی نگو ؛ که خدای بلند مرتبه پوشاننده است ، سپس از من خواست که نماز بخوانم !
-رابعه از پدرش سوال کرد اگر شخصی گرسنه در جایی باشد و آنجا تنها غذای حرام موجود باشد چه کار باید کند ؟ پدرش گفت :اگر چیزی پیدا نکردی مگر خوراک حرام ،آن گرسنگی را تحمل کن ، این بهتر است بهتر و راحت تر است از آرام گرفتن روز قیامت در آتش دوزخ .
-خالد پسر خیداش می گوید:از رابعه شنیدم که سخن از دنیا می گفت و در داستانی که تعریف می کرد می گفت: ای صالح چه چیزی خوش تر از آن لحظه ای است که از پروردگارخود یاد می کنی ، دست از دنیا کشیده ای و این را بدان که دل تو به این حالت نیاز دارد.
-در جواب این سوال که چرا ازدواج نمی کنی ؟ گفت : منی که ترس از این دارم که آیا ایمانم کامل است و نامه اعمالم چگونه است و از اینکه روز محشر مرا به کدام سو می برند چگونه می توانم فکر شوهر کردن را داشته باشم؟!

 

وفات رابعه عدویه
مردم در زمان مریضی به عیادت ایشان می رفتند ، روزی که در اتاق تنها مانده بود و دیگران بیرون از اتاق بودند ناگهان صدایی شنید ، آن صدا آیاتی از سوره فجر بود (یاایتهالنفس المطمئنه إرجعی إلی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی ئادخلی جنتی = ای جان آرام یافته (۲۷)به سوی پروردگارخویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است(۲۸)پس در میان بندگان من درآی(۲۹) ودر بهشت من داخل شو) فجر27/28

و بعد از شنیدن این آیات وفات نمود.
خادم او که دختر ابی شوال بود در زمان مرگ کنار ایشان بود تا زمانی که جان به جان آفرین تسلیم نمود؛ رابعه به او گفت حال که زمان مرگ من است و به هیچ کس آزاری نرسانده ام به تو وصیت می کنم که مرا با لباس خودم کفن کن و آن زمان چشمانم را به آرامی روی هم بگذار، پس او را در لباسی که بر تن داشت کفن کردند .

او می گوید: بعد از یک سال از فوت ایشان او را در خواب دیدم که می درخشید و لباسی سبز از ابریشم که نرم و نازک بود برتن داشت، به او گفتم: ای رابعه آن لباست را چه شده ، همانی که تو را با آن کفن نمودم ؟ فرمود: خدای بزرگ آن را که می بینی بر من پوشاند و آن را نزد خود نگه داشت و مهر کرده است و به علیین – مقامی در بهشت – برد .

و به من گفت: آن لباس برای من کافیست و شاهد من است برای دادن پاداش در روز قیامت…

 به او گفتم: در دنیا روزها چه کاری را انجام می دادی ؟ گفت: فرمان خداوند را به جا می آوردم و به خدا نزدیک می شدم ، پس به من گفت: تا می توانی سجده کن ؛ چون آن برای داخل قبرت خوب است وآن وقت احساس می کنی که چقدر خوب است ،راوی می گوید: پرسیدم از دست نکیر و منکر چگونه نجات یافتی ؟ گفت از من پرسیدند خدای تو کیست ؟ گفتم به بارگاه خدا بروید و از او بپرسید، گفت: دیگر برنگشتند .
*او را در قدس به خاک سپاردند اوهشتاد سال زندگی کرد و در سال180و تعدادی هم می گویند در سال185 هجری وفات کرده اند.
لازم به اشاره است فیلمی که در مورد زندگی نامه ایشان که در سال 1963 ساخته شده است هر چند از نقطه نظر هایی تاثیر گزار می باشد ولی در بخش اول فیلم زندگی نامه ایشان دروغ است و طبق آن ایشان در اوایل زندگی خود شخصی هوس باز و دنیا دوست بوده اند ؛ ولی باید این را بدانیم که ایشان از همان اوایل جوانی و با سن کم خود اهل اسلام بوده و حافظ قرآن بوده اند ، نسبت به احادیث آگاهی داشته اند و نمازهای خود را می خواندند و دنیا دوست نبوده ، ادیب و شاعر بوده اند ولی در هیچ شعر ایشان چیزی در مورد عشق و عاشقی یافت نمی شود .

بزرگ مردی مانند عبدالرحمن بدوی می گوید نمونه ای که در فیلم نشان داده شده با واقعیت خیلی فرق دارد چون او هرگز ازدواج نکرده بود و به دنبال عشق و نفس خود نبود .

 همانطوری که از پیام رابعه برای مردم آشکار و روشن است اینکه او یک نفر را بیشتر از همه دوست داشته است و آن یک کس که شایان چنین دوست داشتنی است فقط و فقط خداست ، و بیشتر علما این فیلم را رد کرده اند چون با زندگی واقعی ایشان متفاوت و متناقض است.
منابع:
-الموسوعه الحره رابعه العدویه
-رابعه بنت اسماعیل العدویه أعلام النساء (عمر رضا کحاله 1959

ترجمه : مژگان جواهری

بخش اول مقاله

نمایش بیشتر

مژگان جواهری

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ مدرس و فعال دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا