تاریخ

سفیریم(شعر)

( سفیریم )

در خوابیم … خیالیم

چون آن کرمک…

دل خوش به شفیریم …

پیچیده در حریریم…

غرّه مگرد … پیله بدر

بیگانه شو … بیگانه شو

ببخش آن جامه ی ابریشمی…

وزکِرمی زکَرم…

پروانه شو … پروانه شو

در این هیچ ، هیچیم…

برای هیچ در پیچیم…

با کمی تدبیر و هدف…

چون قطره ای رو در صدف…

دُر دانه شو … دُر دانه شو

اسیر حصار حسرتیم …

صورت پرستان بی سیرتیم…

در رَحِم شب …

با قطره اشکی تا سحر …

جانانه شو … جانانه شو …

سفیریم… سفیریم …

این خاک و تن … نیست ما را وطن

هان …

که بر می آورد… بانگ به ناگه …

جَرَس …

الرحیل … الرحیل …

شعر از : فهیم کاظمیان

نمایش بیشتر

فهیم کاظمیان

استان آذربایجان غربی مویسنده و مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا