اندیشه

شیرزنانی که صادقانه در رکاب دعوت زیستند

«شیرزنانی که صادقانه در رکاب دعوت زیستند»

تاریخ دعوت وایمان وصبرِ براذیت وآزار،مملوازقهرمانان ومردان نمونه ای است که بخاطردوست داشتن این دین وآئین وفداکاری درراه آن شگفت انگیزترین وزیبنده ترین نمونه ها را رقم زدند وبه ثبت رسانیدند،واین مسیر(مسیر دعوت) مجموعه ای از مردان و زنان رادربرگرفته که خداوند را برآنچه در دلهایشان بود شاهد گرفتند ووحدانیت الله متعال راغیورانه اعلام نموده وبه عبودیت او اذعان کردند وبا اذیت وآزار جنایتکاران وانواع واقسام شکنجه وتعذیب روبروشدندتا بلکه آنها را از دین وعقیده اشان منصرف گردانند اما آنها در مقابل تعذیبهای گونانگون صبرپیشه کردند.باایمانشان استقامت یافته وتوسط عقیده اشان اوج گرفتندوتعالی یافتند، ودر صفحات تاریخ سطرهایی از نور رانگاشتند که هرموافق ومخالفی را متحیر می سازدوبه شگفتی وا میدارد.بدون تردید درهای صبر واستقامت و راههای فداکاری، مردان وقهرمانان فداکاری رادربرگرفته که عقایدشان به مانند کوهها استوارودل ودرونشان بمانند عقیده اشان متعالی ووالا میباشد.ودررکاب این شیرمردان صبوروفداکار شیرزنانی بوده اند که بهره اشان از ایمان وصبر واستقامت وفداکاری (درراه دعوت)از سهم این مردان کم ترنبوده است.شایسته است به آنها افتخارکنیم ورشادتها وقهرمانیهایشان را نمایان سازیم تا پسران ودختران ما نیزاز آنها یادگیرند ونمونه ای برای زن مسلمان باشند تا بدانها اقتدا نماید وآنها را اسوه خویش قرار دهد.
(همگی براین امرواقفیم که درزمان رسول اکرم)قریش برکسانی که ایمان می آوردند هجوم می برده ودست درازی می کردندوبا انواع واقسام مجازات و تعذیبهاآنها را کیفرمی دادند.از جمله این شیرزنانی که این آزارهارا با جان ودل خریدند:
1-سمية دخترخُبَّاط:

مادرعمار بن یاسر،هفتمین نفری که اسلام آورد. طائفه بنو مخزوم هرگاه گرمای نیمروز شدت می یافت ووزمین داغ وسوزان می شد،وی، پسر وهمسرش را به صحرا می بردند وزره ولباسهای آهنین را برتن آنهامیکردندوشنزارهای سوزان را بر روی آنها می ریختند وبا سنگها آنها راتکه تکه می کردند،رسول خدا از کنار عماروپدرومادش که در صحرای سوزان مکه شکنجه می شدند، می گذشت وخطاب بدانها می فرمود: صبرًا آل ياسر، فان موعدكم الجنة].. شکیبایی کنید ای خانواده یاسر چراکه مکان وماوای شما بهشت برین میباشد. این عذابها بحدی سخت بود تا جایی که دومرد به منظوررهایی یافتن از این تعذیبها به ظاهر اقرار به کفرکردند وحال آنکه قلبشان مملو از ایمان بودوخداوند نیز آنها را معذوردانست که می فرماید:{إلا من أكره وقلبه مطمئن بالإيمان}..
اما این شیر زن صبرپیشه کردواذیت وآزاروشکنجه را باجان خرید وبعداز ایمانش حاضر نشد خواسته های آنها را مبنی بربازگشت به کفر جواب دهد. به همین خاطر ابوجهل،آن فردفرومایه وبزدل نیزه‌اى که در دست داشت بر او فرو آورد و او را به شهادت رساند.به این ترتیب جانش را از وی ستاندندوبا فجیع ترین شیوه وی را به شهادت رساندند. (تااینکه این)زن (وارسته)نخستین شهید اسلام شود ابن حجرمی گوید:أولین شهيددرإسلام سميه مادرعمار بن ياسرپیرزنی ضعیف وسالخورده بود.آنگاه که أبو جهل درروزبدر به هلاکت رسید،پیامبر(ص)به عمار گفت: [قَتَل الله قاتِلَ أمك]خداوند قاتل مادرت را کیفرننگین خودرسانید
زنيرة رومي

غیراز سمیه زنان زیاددیگری بودندکه فجیعتر از عذاب سمیه را متحمل گشته اند.یکی ازاین شیرزنان زنیره، جاریه عمربن خطاب بود که خود عمر(رض) (پیش از آنکه اسلام بیاورد)وجمعی ازقریش متولی عذاب وی شده بودند تا جایی که هردوچشمش رااز دست داد زنیره هنگامی که نابینا شدکفار مکه گفتند: او، به گرفت و عذاب لات و عزی، گرفتار شده که بینایی‌اش را از دست داده است. زنیره رضی الله عنها گفت: «به خدا سوگند، آنان دروغ می‌گویند؛ چراکه لات و عزی نه می‌توانند به کسی ضرری برسانند و نه نفعی.» بلکه این مربوط به آسمان است وفقط خدای قادر می تواند چشمان مرا بازگرداندخدای متعال، بینایی زنیره رضی الله عنها را دوباره به او بازگردانیدقریش گفتند این کار یکی از سحرهای محمد است وسرانجام ابوبکرصدیق اوراخریداری کردوآزادش نمود.
این آیه درباره وی نازل شدکه میفرماید: {وقال الذين كفروا للذين آمنوا لو كان خيرا ما سبقونا إليه}کافران (تمسخرکنان)درباره مومنان میگویند:اگر(قرآن که برنامه اسلام است)چیزخوبی بودهرگزآنان برای رسیدن به آن از ما پیشی نمی گرفتند. مفسرین گفته اند:هنگامی که او(زنیره) خدا را به یاری خواست که چشمانش را بازگرداند مشرکان گفتنداگردراین دین خیری می بودزنیره نسبت بدان از ما پیشی نمی گرفت.بعدازاین قضیه این آیه نازل شد.
أم شريك:

بعضی از این قهرمانان رامیگرفتندوبه زور بدانها عسل می نوشاندند وبا زنجیر محکم می بستندسپس آنها را میان شنهای سوزانی قرارمی دادند که باعث گدازش گوشت وتحلیل رفتن استخوان می شد وکاربجایی می رسید که از تشنگی می مردند یکی از کسانی که بدین شیوه به تعذیبش می پرداختند أم شريك غزيَّة بنت جابر بن حكيم است. ابن عباس رضي الله عنهمامیگوید: (اسلام در دل ام شریک جای گرفت واودرمکه بسرمی برد سرانجام مسلمان شدسپس پنهانی بر زنان مکه وارد می شد وآنها را به اسلام دعوت وترغیب می نمود(خودش تعریف میکند )هنگامی که اهل مکه از این کار مطلع شدند مراگرفتند و به اميد رويگرداني‌ام از اسلام، مرا بر شتر برهنه ای می بستند و در باديه، سه روز از خوراك وآب مرامنع می نمودند. وهرگاه درمکانی برای استراحت توقف می کردند خودزیرسایه ومرازیرآفتاب سوزان نگه می داشتند ودراین هنگام هم ،مرا از آب وغذا منع می کردندتا اینکه از این مکان کوچ میکردند روزی مرا به قدری زیرآفتاب نگه داشتند تا اینکه بیهوش شدم سپس با آب خنکی ازطرف شخصی ناشناس (مامورخدا)به هوش آمدم کمی ازآن آب نوشیدم اماپیش از آنکه سیراب شوم آب ازمن گرفته شد واین کارچندین دفعه تکرارگردیدتا اینکه سیراب شدم ومانده اش را برتن ولباسهایم ریختم .هنگامی که کافران از خواب بیدارشدندومرادراین حال دیدند تهدیدکنان گفتندخودرا بازنموده وازآب ما نوشیده ای؟گفتم نه سوگندبه خدا چنین کاری نکرده ام وماجرارا برایشان تعریف کردم.گفتند اگرراست بگویی (پی میبریم که)دین تو از دین ما درست تروصحیح تراست وقتی به مشکهای آب خود سرزدند آنها را دست نخورده دیدند واین امرموجب شد که مشركان همراه او، به حقانيت اسلام پي ببردند و مسلمان شوند.

أم أيمن:
ام ایمن درحالی هجرت کردکه نه خوراکی همراه داشت ونه آبی ونزدیک بود از تشنگی جان دهد هنگام غروب که روزه بود احساس کرد چیزی بربالای سرش قرارگرفته وقتی سرش را بلندنمود،مشک آب آویزانی را مشاهده کرد آن را گرفت واز آن نوشید تا اینکه سیراب شد وبعداز آن هرگزتشنه نشد. (حلية الأولياء2/67).

أم كلثوم دختر عقبة ومادرش:
ام کلثوم که یکی از بزرگان وسران قریش هم بودبدون مردان خانواده اش به اسلام گروید وازجای امن وآسایش بدرآمد وحرم سرا وسراپرده را ترک گفت وتنهایی وآواره در زیر سایه وحمایت شب قرارگرفت. وگردنه کوهها وسرازیری زمینهای میان مکه ومدینه رابسوی پناهگاه دین ودارهجرتش ونیز به سوی رسول خدا پیمودوسپس مادرش نیز به او ملحق گردیدوراه وی رادربرگرفت وبماند وی هجرت کردوواهل بیت خویش را که در گمراهی تام دست وپا می زدندترک نمود (الطبقات 8/167).
این نمونه ها ی اندکی بودند اززنان مسلمانی که دین را باتمام وجود پذیرفتندووتمام اهانتها را با جان ودل پذیراشدند.
فـلـو كان النسـاء كـماذكــرنـا….لفضلت النساء على الرجال
فما التأنيث لاسم الشمس عيب … ولا الـتذكــير فخــر للهـلال.
اگرچنانچه زنان اینگونه باشند که ذکرنمودیم بی شک آنها از مردان بهتروبرتراند.
مونث بودن نام خورشید عیب محسوب نمی شود چنانچه مذکربودن برای ماه فخر وبرتری بحساب نمی آید.

بارالها از این روانهای خالص وجانها پاک خشنودباش وهمچنین از تمام صحابه های زن دیگر راضی شو چنانچه از اصحاب پاک رسول خشنودشدی ومارا نیز به راه آنها هدایت فرماید تااینکه در بهشت آنها را ملاقات نماییم.آمین.

 

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

ترجمه:اسمعیل ابراهیمیان.18/9/94

نمایش بیشتر

اسمعیل ابراهیمیان

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ فعال دینی و دعوتگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا