اصول

«طلاق قرآنی» و مراحل آن! 

 

خانواده مدرسه ای انسانی و ضرورتی اساسی برای پرورش نفس و ادامه زندگی آرام و کمک به نظام جامعه و تقویت آن به عواملی سازنده، بقا و ماندگاری نوع بشری است .از اینجاست که می بینیم نظام اجتماعی که خداوند به وسیله آن خواسته است تا مسلمانان به صلح و صفا در آیند ودر سایه آن بیارامند و از آشتی فراگیر بهره مند شوند بر اساس خانواده استوار می گردد و به خانواده عنایتی خاص داشته که در خور نقش بزرگ آن باشد .

خانواده کانونی گرم و تجمعی کوچک است که پایه های معیشت و زندگی آرام و سالم را استوار می گرداند و همکاری سازنده و نیرومندیی برای چیره شدن بر مشکلات زندگی به وجود می آورد و فضایی پر از عشق ، محبت ، الفت ، آرامش و سلامت را فراهم می گرداند و مهربانانه دست کودکان را می گیرد و آنان را به سوی رشد و تکامل پیش می برد .

اسلام برای افرادی از بشر قانونگذاری می کند نه برای گروهی از فرشتگان و نه برای شبح های سرگردان نشسته بر بال خیال و بی خبر از حال و احوال .

اسلام در حالی انسان ها را با قوانین و رهنمودهای خود به سوی آسمان عبادت بالا می برد فراموش نمی کند که ایشان بشرند و اینها عباداتی است که از سوی بشر انجام می پذیرد بشرند یعنی در ایشان گرایش ها و کشش ها ، نقص ها و ضعف ها ، نیازمندی ها و تاثیرپذیری ها ، عواطف و احساسات  و درخشش ها و تیرگی ها وجود دارد .

اسلام ملاحظه همه این ها را می کند و همه آن ها را در راه پاک عبادت به سوی مطلق نور تابان رهنمود می نماید و راست و روان به سرچشمه نور درخشان می کشاند . اسلام نظام خود را به طور کلی بر این اساس پابرجا می دارد که این انسان ، انسان است . برای همین است که اسلام برای طلاق مقرارت و قوانینی وضع می کند  و احکام و پی آمدهائی برایش تنظیم و ترتیب می دهد.

درعین حال همه کوشش خویش را بکار می گیرد تا پایه های خانه را استوار کند، و پیوندهای خانواده را استحکام بخشد ، و این پیوندها را به سطح ازعبادت ترقی دهد.هنگامی که اسلام حق طلاق را  را به شوهر سپرده ، ایشان را در اراده خود آزاد و مطلق نگذاشته است که بر حسب آرزوهای نفسانی خود هر چه را خواست انجام دهد بلکه حدود و شرایطی را برای ایشان مقرر داشته و یک نوع اقدامات تشریفاتی را برای ایشان وضع نموده که تبعیت از آن لازم و واجب است .

به خاطر استمرار حیات همسرداری و عدم تخریب کانون خانوادگی بر سر کسانی که زیر سقف آن قرار دارند از بزرگسالان و خردسالان بی گناه و به خاطر پیشگیری از تصمیم عجولانه در قبال نشوز ٬کراهت٬اختلاف و نزاع که منجر به گسستن پیوند همسرداری می شود خداوند متعال در آخرین کتاب آسمانیش «قرآن» مراحل تدریجی و کندی را جهت پایان دادن به روابط زناشویی وضع نموده و زوجین را به تبعیت از آن فرا خوانده است که شاید آن مراحل تدریجی منجر به بازگشت صفای مکرر شود و موجب استقامت حیات همسرداری و استقرار آن از نو گردد.قرآن  مراحلی را به ترتیب تا پایان دادن به روابط زوجین بیان داشته که از این قرار است:

ﭐلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى ﭐلنِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ ﭐللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَـﭑلصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ ﭐللَّهُ وَﭐلَّـتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَﭐهْجُرُوهُنَّ فِی ﭐلْمَضَاجِعِ وَﭐضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ ﭐللَّهَ کَانَ عَلِیّاً کَبِیراً (نساء/ ۳۴)ترجمه : مردان بر زنان قیمومت و سرپرستی دارند ، به خاطر اینکه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده ، و به خاطر این که مردان از مال خود نفقه زنان و مهریه آنان را می‏دهند ، پس زنان صالح و شایسته باید فرمانبر شوهران در کام‏گیری و تمتعات جنسی و حافظ ناموس و منافع و آبروی آنان در غیابشان باشند ، همانطور که خدا منافع آنان را حفظ فرموده ، و زنانی را که بیم دارید نافرمانیتان کنند ، نخست اندرز دهید ، اگر به اطاعت در نیامدند ، با آنها قهر کنید ، و در بستر خود راه ندهید ، و اگر این نیز مؤثر نشد بزنیدشان اگر به اطاعت در آمدند دیگر برای ادامه زدنشان بهانه‏جویی مکنید ، و به خاطر علوی که خدا به شما داده مغرور نشوید ، که دارنده علو و بزرگی خدا است.

۱-مرحله نخستفَعِظُوهُنَّ (نصیحت واندرز دادن زن )

قرآن به شوهران در شرایط  نشوز  همسران ، دستور داده که در عوض پناه بردن به طلاق ، راه نصیحت ٬ ارشاد٬ و هشدار بر اشتباهات زوجات را از سر گیرند.

این شیوه نخستین مرحله ی است که بر صاحبان خانواده جهت اصلاح ، فسادی که می خواهد دامنگیر خانواده گرددواجب شده است ٬ زیرا این شیوه وعظ و ارشاد، یک عمل تهذیبی و مطلوب تمام خانواده هاست که ناراستی ها و کژی ها بدان اصلاح و درست می شوند.

منظور اصلی از وعظ و نصیحت ، معالجه نشانه های اولیه ی نشوز و ناهمواری زن است قبل از این که کار به جای سختی کشانده شود و نتایج منفی را به بار آورد.ولی باید دانست که گاهی این موعظه حسنه در زن تاثیر پذیر نیست و کماکان لجاجت و نافرمانی را ادامه می دهد ، در این هنگام شوهر باید تغیر اسلوب دهد و به مرحله دوم روی آورد.

۲-مرحله دوم: وَﭐهْجُرُوهُنَّ فِی ﭐلْمَضَاجِعِ (ترک همبستری شدن با زن)

مضجع،  جای آرامش و برانگیختن است ،  ترک آن از جهت روانی برای زن بسیار موثر است که شوهران جهت تنبیه همسرانشان بایستی بدان متوسل شوند تا هشداری باشد بر این که مضجع و بستر که نمایانگر قله ارتباط همسرداری در مودت، رحمت و آرامش است  وترک آن نمایانگر آن است که زن به خود آید .

البته تربیت اخلاقی اسلامی  باید حکم فرما باشد مبنی بر اینکه شوهر بایستی در این ترک همبستری نکات زیر را رعایت کند:

*-ترک همبستری بایستی در همان اتاق و مکان خلوت زوجین  باشد، منظور ترک اتاق خواب، نیست.

*-ترک همبستری شوهر با زن باید از دید کودکان پنهان  ماند مبادا چنین عملی بر رفتار  آنان تاثیر پذیرد و در روان آنان شر و فساد ایجاد کند ، یعنی نباید کودکان آگاه به چنین عمل تنبیهی شوهران  باشند .

 *-در زمان ترک همبستری با زن، نباید بیگانگان اطلاع  یابند  که آن موجب ذلت و خواری زن و باعث کاستن شان و مقام ایشان  می گردد و چه بسا کرامت ایشان لکه دار و باعث ازدیاد نشوز ایشان می شود .  چه منظور از این تنبیه ، علاج نشوز و نافرمانی همسر است نه ذلت  ایشان و به تباهی کشاندن فرزندانش.

۳-  مرحله سوم 🙁 َﭐضْرِبُوهُنَّ( زدن همسر )

همانگونه که برای هر دردی داروی ویژه ای است ، علاج هر تمرد و سر کشی ، شیوه های متفاوتی را داراست که باید با حجم نافرمانی  سازگار باید ، فرمان خداوند متعال به زدن زن نافرمان به این دلیل است که شوهر قطعا در مقابل سه گزینه انتخابی رو به رو است :

۱-پناه بردن به دادگاه و محکمه قضایی که چنین گزینه ای رسوایی و افشای اسرار خانوادگی را به دنبال دارد.

۲-  طلاق دادن همسر که منجر به گسستن و پاشیدن خانواده خواهد شد.

۳-  ویا زدنی به عنوان تنبیه باعث اذیت ، آلام و زخمی شدن زن نگردد.

بعضی چنان می پندارند که زدن زن انتخاب حکیمانه ای  نیست.

باید دانست که این شیوه به معنای نبرد میان زن و مرد نیست که مرد بخواهد هنگام متهم ساختن زن به نشوز و تمرد همچون دشمن با ایشان برخورد کند ودر معرکه نبرد ایشان را خوار، مغلوب و سرافکنده کند ، قطعا چنین شیوه ای با آداب عمومی دینی و نظم عمومی جامعه سازگار نیست نمی توان چنین برخوردی را  اسلامی دانست بلکه زدن زن با آن شیوه نادرست از عرف و عادات ناشایست بعضی زمانها بوده،زمانی که زن تحقیر می شده و فاقد ه‍ر گونه کرامت و شخصیت حقوقی بوده . فرمان حکیمانه اسلام ، در شکل و صورت ، و در هدف  و غایت  قطعا با آن شیوه تاریخی متفاوت و متباین است، و زدن زن همچون طلاق دادنش  یک عمل منفوری است .

پیامیر خدا (ص) می فرمایند:لَا یَجْلِدُ أَحَدُکُمْ امْرَأَتَهُ جَلْدَ الْعَبْدِ ثُمَّ یُجَامِعُهَا فِی آخِرِ الْیَوْمِ .( بخاری / ۴۸۰۵)

ترجمه : «هیچکدام ازشما نباید زنش را تازیانه بزند همانگونه که بنده اش را تازیانه می زند ، سپس در پایان روز بخواهد با ایشان همبستر شود . »

وباز رسول خدا (ص) در رابطه با کسانی که زنانشان را می زنند می فرماید:(ولا یضرب الا اشرارکم « جز بدان ، زنان را نمی زنند. » ) طبقات الکبری

از این احادیث و غیر اینها نتیجه می گیریم که زدن یک نوع مجازات است که برای زنی که عمل منافی با اخلاق و آداب عمومی مرتکب شده باشد از آن بهره گرفته می شود!

چنین مجازاتی با طلاق دادن زن ناشزه حاصل نمی شود ، زیرا اثر مجازات باید منحصر در شخص جانی باشد و به دیگری سرایت نکند در صورتی که طلاق دادن دارای آثار منفی است که بر خود  زوجین ، فرزندان و خود خانواده آنان ، تاثیر منفی و نامطلوبی به بار خواهد آورد و از طرف دیگر مجازات چنین زوجه ای نباید از طریق دادگاه باشد ، زیرا وصول اخبار خانوادگی به دادگاه و هیئت قضایی موجب

انتشار و پخش اسرار و خفایای آنان میان مردم می شود  و در نتیجه شخصیت آن خانواده مکدر خواهد شد . بنا براین زدنی که قرآن بدان دستور داده سوای زدنی است که جاهلان و کم خردان از آن برداشت می نمایند.

اهداف و مقاصد شارع در این عمل اجرایی مانع از آن است که زدن به عنوان تعذیب و شکنجه ای جهت انتقام گیری و تشقی صدور تلقی گردد ، و مانع از آن است که چنین تنبیهی به عنوان اهانت ، خوار ساختن و تحقیر زن به شمار آید بلکه باید اجرای چنین عملی به عنوان اصلاح و داروی شفا بخش درد نهانی آنان قرار گیرد .

۴- مرحله چهارم:  وﭐلصُّلْحُ خَیْرٌ( صلح و آشتی میان زوجین  )

هرگاه نشانی های نشوز و غیر اخلاقی از شوهر سرزند ، قرآن زوجین را به صلح و تفاهم و آشتی و جبران مافات  دعوت می کند آنجا که می فرماید :‏ وَإِنِ ﭐمْرَأَهٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلَا جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً وَﭐلصُّلْحُ خَیْرٌ وَأُحْضِرَتِ ﭐلْأَنفُسُ ﭐلشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ﭐللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً . (نساء/ ۱۲۸)ترجمه : و هر گاه زنی از بی میلی و یا سرگردانی شوهرش بیم دارد و بخل که خدا به منظور حفظ و دفاع از حق در نهاد جانها نهاده در او تحریک شد ، او و همسرش مجازند به منظور نوعی اصلاح از قسمتی از حقوق خود صرفنظر کنند و صلح در هر حال بهتر است و اگر شما مردان احسان کنید و رعایت تقوا بنمائید خدا از آنچه می‏کنید با خبر است.

این بهترین راه برای نظم اجتماعی در محیط خانوادگی است ، هنگامی که بیم وقوع پدیده ی  نشوز و اعراض از جانب زوج باشد و چه بسا این پدیده ی نشوز و نفرت جایگاه و کرامت زن را به خطر اندازد و امنیت و استقرار کانون خانوادگی را مورد تهدید قرار می دهد. قبل از اینکه قضیه اختلاف میان زوجین  به طلاق که منفورترین حلال نزد خداوند است کشانده شود و یا زن میان دو حالت بقا و مفارقت قرار بگیرد ،قرآن مجید زوج را بر تفاهم و پذیرش صلح ‌و سازش که بهترین راه برای خود ، زن و فرزندانش می باشد ،تشویق و ترغیب می نماید ، که چه بسا با تذکر و یاد آوری ،زوج که در ناخوشایندی و نفرت از همسرش به اشتباه رفته باشد ، به اشتباه خود پی برد .

یَا أَیُّهَا ﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ ﭐلنِّسَاءَ کَرْهاً وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِـﭑلْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئاً وَیَجْعَلَ ﭐللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً .( نسا /۱۹)ترجمه : ای مؤمنان بر شما روا نیست که زنان را بر خلاف میلشان میراث برید [و آنان را به اجبار در نکاح خود نگاه دارید] و بر آنان سختگیری نکنید تا بخشی از چیزی را که به آنان بخشیده‌اید پس بگیرید، مگر آنکه مرتکب ناشایستی آشکاری شوند، و با آنان خوشرفتاری کنید و اگر آنان را خوش ندارید [بدانید که‌] چه بسا چیزی را ناخوش بدارید و خداوند در آن خیر بسیار نهاده باشد .پیروی از این چهار مراحل هنگامی است که در میان زوجین طرف مقصر مشخص شده باشد. ولی در حالت شقاق و نزاع که هر کدام دیگری را  مقصر و متهم قرار  دهد در این حالت است که قرآن با مداخله نمودن جهت سوم از فامیلان و خویشاوندان جهت اصلاح میان و آنان از طریق تحکیم دستور میدهد.

۵ – مرحله پنجم : « تحکیم» فَـﭑبْعَثُواْ حَکَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِّنْ أَهْلِهَا(کمک گرفتن از دو نفر داور)

هنگام ظهور نشانه های شقاق و نزاع  میان زوجین برای خانواده ی  آنها ، یا برای ولی امر ، یا قاضی و یا هر جماعت اسلا می  مداخله نمودن خویشاوندان دو طرف با ارائه کمک و مساعدت جهت رفع زیان ضرر نزاع با همان شیوه ای که قرآن بیان داشته است ، لازم و ضروری است .

آنجا که خداوند متعال می فرماید:وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَـﭑبْعَثُواْ حَکَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلَاحاً یُوَفِّقِ ﭐللَّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ ﭐللَّهَ کَانَ عَلِیماً خَبِیراً .(نساء/ ۳۵)ترجمه : و اگر ترسیدید کار به جدایی بکشد ، داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن بفرستید ، که اگر بنای آن دو به اصلاح باشد خدای تعالی بینشان را توافق پدید می‏آورد ، که خدا همواره دانایی با خبر است.

باید داوری ازطرف خویشاوندان زن که مورد قبول شوهر باشد و همچنین داوری از خویشاوندان مرد که مورد قبول زن باشد جهت اصلاح میان آنان ، انتخاب گردد.

*دو داور بایستی عادل و کارشناس در امور مربوط به خانواده و مشکلات آن باشند.

*دو داور حدامکان از خویشاوندان زوجین باشند.چون آنان بر مشکلات زوجین اطلاع داشته و اهتمام ورزیدنشان بر حفظ شخصیت و کرامت دو خانواده و شفقت و مهرورزی برفرزندان شان و انتظار موفقیت آنان در این امر مهم به مراتب بیشتر از دیگران است.

*دو طرف داور بایستی بی طرف و هدف آنها اصلاح و سازش باشدو هدف آنها تبعیض ویا جدایی میان هر کدام از زوجین، نباشد .

*دوطرف داور بایستی جداگانه با هر کدام از زوجین نشستی داشته باشند و سپس در فضائی آرام و به دور از واکنشهای نفسانی و از عواملی که باعث تکدیر صفای زندگی زناشویی گردد ،با هردوی آنان نشست داشته باشند.

*سپس دو داور ماجرای آنان را صادقانه و امین دارانه به قاضی ، گزارش دهند و اسباب و عوامل واقعی اختلاف و شقاق میان زوجین را بیان و تعین جهت مقصر از آنان را بدون جانب داری برای هیچکدام ، تقدیم قاضی مینماید.

۶-مرحله ششم – طلاق :  ﭐلطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ….. ( جدا شدن)

خداوند می فرماید : فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَن یَخَافَا أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ﭐللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ﭐللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا ﭐفْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ ﭐللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ﭐللَّهِ فَأُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلظَّالِمُونَ ﴿۲۲۹/ بقره﴾ طلاق دو بار است و پس از دو بار یا نگهداری به شایستگی و یا رها کردن با احسان و شما را نرسد که چیزی از آنچه به زنان داده‏اید بگیرید ، مگر آنکه بدانید که حدود خدا را بپا نمی‏دارند ، که در این صورت در آنچه زن به عوض خویش دهد گناهی بر آنان نیست ، این حدود خدا است ، از آن تجاوز نکنید و کسانی که از حدود خدا تجاوز کنند ، ستمکارانند.

هنگامی که این مراحل به شکست انجامید در آن صورت نباید زندگی زناشویی و کانون خانواده به دوزخی از عذاب تبدیل شود چه بدون آرامش و صمیمیت ، زندگی خانوادگی نمی تواند استقامت و استقرار داشته باشد و در این شرایط است که بایستی به یک واقعیت تلخ که همان طلاق و مفارقت است تن داد اگر چه طلاق مبغوض و منفور خداوند متعال است.

بیان عزیزی /پاوه

نمایش بیشتر

بیان عزیزی

استان کرمانشاه - پاوه مترجم - نویسنده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا