گفتگو

علامه دکتر یوسف القرضاوي در 90 سالگی .

 پنجشنبه گذشته استاد قرضاوی 89 سالگی را تمام کرد و پا به سن 90 سالگی نهادند؛ ایشان متولد 9 سبتمبر سال 1926 میلادی هستند ، در حالی که ما نودمین سال تولد ایشان را جشن می گیریم ، خودشان برای تولد خود جشنی و مراسمی نمی گیرند .

وقتی صحبت از استاد قرضاوی به میان می آید ، عالم و دانشمندی متجسم می شود که علی رغم اینکه سنشان بالا است ولی دارای چشم وگوشی تیز ، صاحب موضع گیری های بجا و علم و بخشش و… می باشد ، طوری که امثال من و شما در سن پایین هم از داشتن این مواصفات عاجز و ناتوان و خسته ایم .

 ماشاالله این مرد شریف تا به امروز دارای قلمی روان ، ذهنی قوی بوده است . ازیاد نمی برم روزی که ایشان را در جایی ملاقات نمودم ، وقتی استاد قرضاوی خواست مطلبی  بنویسد دست هایش شروع به لرزیدن کرد ، لذا استاد قرضاوی از من خواستند که بیا و برایم از پرودگار طلب کن که نعمت عقل و ذهن و دست گرفتن به قلمی که دستهایم با آن نلرزد نصیبم کند!

 علامه قرضاوی کسی است که نادان ها و سرکرده های کودتای مصر نسبت به ایشان حقد وحسد می ورزند و گمان می کنند که کسان دیگری برای استاد قرضاوی کتاب می نویسند!! این ها  نمی دانند که حرف به حرف و کلمه به کلمه را خوشان می نویسند وکس دیگری بجای ایشان این کار را نمی کنند، ماشاء الله ولاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم.

مدت زیادی را در خدمت استاد قرضاوی بوده ام ، وبا ایشان از نزدیک رفت و آمد دارم و نمی دانم در نودمین سالگرد تولد این عالم ربانی کدام گوشه از زندگی ایشان را بازگو کنم ؛ بعضی افراد به ایشان حمله می کنند اما استاد قرضاوی ثابت قدم در موضع گیری ، این مرد شریف در مواضع حق سخت ، در مواضع انسانی نرم ، او رامی بینی که در موضع گیری هایش همواره به کمک مظلوم شتافته و در مقابل ظالم سرسختانه می ایستد، در مقابل ظالمان و طاغوتیان آرام و قرار ندارد او را دیدم وقتی که از کشور لیبی -آن زمان که قذافی در قید حیات بود – دیدن کردیم و یا از کشورهای دیگر ، دیدار هایی که عالمان دیگری هم همراه ما بودند ، استاد قرضاوی را دیدم که ترسی به دل ندارد، اما غیر او را می دیدم که چگونه می لرزید ازترس حاکمی که استاد قرضاوی اورا مورد خطاب خود قرار می داد و نصیحت می نمود.

در این اواخر موضع گیری استاد قرضاوی در مقابل کودتای نظامی و خونین کشور مصر را دیدیم ، آیا مردی را دیده ایم که برای او حکم اعدام را صادر کنند ، اما باز بی باکانه از مردم  آن هم  درخانه اشان دیدنی و دعوت کند واز صدور چنین محکومیتی برایش اظهار خوشحالی کند؟

وقتی که این جریان را از ایشان پرسیدم باتمام فروتنی جواب دادند : خودم را خیلی پایین تر از این می بینم که درحالی که مرا شهید کنند به خدایم برسم و دنیا را بدرود گویم !

نشان مرد مومن با تو گویم            که چون مرگش رسد خندان بمیرد.

درمقابل این همه سرسختی که دربرابر طاغوت دارد، اورا می بینی که نرم وحلیم است در تعامل بامردم ، مردم را دوست دارند ، خدمت به مردم را می پسندد ، اشک از گونه هایش سرازیر می شود  .

روزی یک دانشجو در یکی از کشورهای عربی که در آستانه اخذ مدرک لیسانس بود، ازاستاد قرضاوی دعوت می کند که ضمن حضور در مراسم فارغ التحصیلی او نسخه ای از کتاب های به چاب رسیده اش را نیز به او هدیه بدهد ، چون دانشجو توانایی مادی خریدن کتاب های دکتر قرضاوی را نداشت ، استاد قرضاوی کتاب های تأليف شده را با خود به آن کشور بردند ، وقتی که به مقصد رسیدیم دیدم که خبری از آن دانشجو برای گرفتن کتاب ها نست ، پرسیدیم ودر جواب به ما گفتند که او در استان دیگری زندگی می کند وتوانایی کرایه ماشین ندارد تا بیاید وکتابها را تحویل بگیرد ، ناگهان دیدم اشک از چشمان استاد جاری شد و گفتند: ماشاالله! او دانشجویی است که کرایه ماشین ندارد تا بتواند از استانی به استان دیگری رود!!!!

گفتم جناب استاد : ای سرورم ما هم در گذشته چنین بودیم و خداوند متعال بر ما منت گذاشت ؛ او گفت : بله یا ربی لک الحمد.

من می بینم کسی که بدخواهان نسبت به او حقد دارند وپشت سر اوبدگویی می کنند ، وقتی که استاد به آنان می رسد آن ها را می بخشد و هرگز از کسی انتقام نمی گیرد، درباره این موضوع از ایشان پرسیدم او درجواب گفتند: کسانی که نسبت به بنده حقد وحسد می ورزند آنها را معذور می دارم ، بزرگترین نعمتی که پروردگار به من داده ” دوست داشتن مردم” است ؛ از سراسر دنیا نامه برایم می فرستند اغلب به صورت خصوصی وبعضا هم به صورت  استفتاء ،و معمولا دراوایل نامه هایشان نوشته شده : بخاطر خداوند متعال شما را دوست داریم ؛ معتقدم که این محبت و محبوبیت جهانی نسبت به من سبب حقد وحسد این گونه افراد شده ؛ واین نعمت محبت مردم نسبت به بنده ، اگر سجده پروردگار حکیم را بر روی سنگهای داغ انجام دهم هنوز حق آ ن ورا بجا نیاورده ام.

به حال  استاد قرضاوی غبطه می خورم  ؛ چرا که می بینم او همواره به دیدار مردم می رود و مردم را خوشحال می کند ،

به ایشان با مهربانی گفتم : چرا کمی به فکر خودت و خانواده ات نیستی ، سنتان بالا رفته ؟ در جواب فرمودند : این کار را بیش از هرکار دیگری دوست دارم  ، وقتی که مردم با حضور من خوشحال اند بنده هم خوشحال می شوم.

صحبت کردن درباره علامه قرضاوی به مناسبت سال روز تولد ایشان وباقی مناسبات دیگر اگر خلاصه گویی نکنم به درازا کشیده و طولانی می شود ، لذا فقط خواستم گلی از بوستان زندگی ایشان بچینم  وعمل کنم به فتوی ایشان که اجازه فرمودند که روز تولد آدمی باید خوشحال باشد؛ بنده سال روز تولد ایشان را تبریک می گویم ؛ واز خداوند متعال عمر با برکت و خاتمه به خیر واعمال صالحه را برای ایشان و همه مسلمانان را خواستارم .

 

منبع العربی 21

عصام تلمیة

ترجمه: عبدالله احمدی

نمایش بیشتر

عبدالله احمدی

نویسنده و مترجم و فعال دینی ✅ ساکن : آذربایجان غربی - مهاباد - روستای حمزاباد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا