گفتگو

گفتگو با استاد سید عبدالقادر برزنجی

فرصتی دست داد تا با یکی از ماموستایان خوش ذوق و خوش چهره ی منطقه، استادی که در یکی دو دهه ی گذشته یکی از داعیان توانمند در عرصه ی دعوت و اصلاح بود دیداری داشته باشیم . ایشان تجدید حیات فکری خویش را به سالهای ۶۵_۶۶ بر می گرداند و شاگردی و تلمذ در خدمت استادانی چون، مرحومان ماموستا بداقى وماموستا عزیزی را از افتخارات خویش می داند.
دمی چند با این استاد فرزانه نشستیم و درد دلی کردیم .
? استاد، از زندگی خودت برایمان بگویید؟ چی شد که راهی « حُجره » شدید و پیش کدام اساتید در س خواندید ؟
? اینجانب عبدالقادر برزنجی فرزند سید محمد، در سال ۱۳۴۸ در روستای کانی اشکوت منگور از توابع شهرستان پیرانشهر، در خانواده ای متوسط که اشتغال به کشاورزی داشتند بدنیا آمدم. دوران ابتدایی را در همان روستا سپری کرده، سپس برای ادامه ی تحصیل راهی پیرانشهر شدم. به دلیل توپ باران شهر توسط رژیم بعث عراق به روستا برگشتم. چون بهنگام تحصیل در روستا به مسجد مراجعه می کردم و خدمت روحانی و پیشنماز روستا که مردی متدین و زاهد به نام ملا محمد نقیبی ، عم جزء را به پایان رسانده بودم و علاقه ی خاصی که به بنده داشت، بر اثر اصرار و سفارش ایشان پدرم در سال ۱۳۵۹ مرا به روستای قلعه تراش برای شروع درس طلبگی به منزل یکی از اقوام که در آنجا سکونت داشتند برد. در مدت كمى قرآن را ختم کرده و سپس رسما راهی « حجره » شدم.ماموستای روستا عالمی بود بنام ماموستا ملا عبدالله سرخابی که قریب به ده دوازده طلبه داشت، من نزد یکی از آنها بنام ماموستا علی رحیمی دروس طلبگی را شروع نمودم و کتابهای عوامل جرجانی و کتاب التصریف را تلمذ نمودم.
دورانی بود سخت و پر از ماجرا ! سالهای اول انقلاب بود و درگیری و زد و خوردها زیاد بود و هر روز صدای گلوله و درگیری های متوالی بین دولت و احزاب مخالف، گوشها را نوازش می داد.
سپس بهمراه ماموستا علی رحیمی، قلعه تراش را ترک کرده و در روستای پسوه که حدود سی طلبه در آنجا مشغول تحصیل بودند، رحل اقامت گُزیدیم . بعد از مدتی به روستای خورنج نزد استاد احمد عبدی که در آنجا «مستعد» بودند رفتم ، بعد از کمی راهی روستای گرگول سفلی خدمت ماموستا محمود ابوبکری زانوی تلمذ زدم. اما هیچ وقت درس و کلاس ماموستا یوسف فتاحی در آن زمان، فراموش شدنی نیستند. یادم هست که مستعدها را در حجره موظف کرده بود تا فقط با زبان عربی صحبت کنند و همراه با قوانین صرف و نحو، مکالمه و محاوره را نیز یاد بگیرند. ایشان در تدریس و بحث های علمی و فکری سرآمد ماموستایان منطقه بود و بسیار با چپی هایی که حضور نظامی در روستا داشتند، به بحث و نشست می پرداخت و بیشتر وقتها آنها را تسلیم می کرد.
بعد از مدتی گرگول را ترک کرده و به روستای شیلم جاران رفتم، ماندنم در آنجا زیاد طول نکشید. چرا که دولت به آن منطقه حمله کرد و جنگ ودرگیری زیاد بود. دوباره به پسوه آمدم و نزد ماموستا زاهد شریفی مشغول تحصیل شدم که مقارن با فارغ التحصیلی ایشان بود . بعد از فارغ التحصیلی مرا بهمراه خود به روستای گردآشوان برد و در آنجا به کار امام جماعت و تدریس مشغول شد. نزدیک دو سال در خدمت ایشان کتابهای صمدیه، تصریف ملا علی، وضع و استعاره و ملا جامی را خواندم. بعد از آن راهی روستای دوآب شدم و کتاب شرح النظام و ملطقه در علم منطق را در خدمت ماموستا عمر شریفی تدرس نمودم. سپس به روستای نالوس اشنویه رفته و در خدمت استاد عبدالله سرخابی کتاب عبدالله یزدی را شروع نموده و بعد از سه ماه به روستای کاسه کران رفته ودر خدمت ماموستا عثمان آبام، کتابهای عبدالله یزدی ، شرح عقاید نسفی و بخشی از مختصر المعانی را فرا گرفتم
سپس به پیرانشهر آمده و در خدمت مرحوم ماموستا محمد عزیزی کتابهای مختصر المعانی و قسمتی از جمع الجوامع را خواندم. «« مسجد قدس »» نقطه عطفی در تاریخ زندگی من از نظر علمی و فکری می باشد، در آنجا واقعا دوباره متولد شدم و آشناییم با جریان های فکری و اسلامی در آنجا بود که به سال های ۶۶-۶۵ بر می گردد. سپس دوران آواخر تحصیلم را در مسجد خانقاه پیرانشهر در خدمت استاد بزرگوارم مرحوم حاجی ماموستا محمد بداقی با خواندن بقیه جمع الجوامع و تهذیب الکلام به اتمام رساندم و در سال ۱۳۶۹ ه‍- ش، یعنی بعد از ده سال اشتغال به تحصیل، در خدمت آن بزرگوار اجازه نامه ی علمی گرفتم و به پیشنهاد ایشان در «مسجد چهار یار نبی» پیرانشهر، به خدمت در کسوت پیشنمازی و امام جماعت مسجد مشغول شدم.
? از مشکلات و موانع دوران تحصیلیتان برایمان بگویید؟
? در مورد مشکلات و موانع دوران تحصیلی، حجره ها کلا مردمی و وابسته به مردم بودند. از نظر مالی و معیشتی راتبه و جومعانه تنها وسیله ی معیشت ما بوده و خیلی هم راضی بودیم. اما از نظر کتاب و وسایل تعلیم خیلی محروم بودیم، کتابهایی بودند خطی که آنها را می نوشتیم و می خواندیم و هر کتابی هم به دلخواه ما گیر نمی آمد. بیشتر کتابها درسی بودند و ومطالعات غیردرسی خیلی کم بود و در حجره ها متاسفانه فقط علوم آلی تدریس می شد و و به علوم مقاصد کمتر توجه می شد. مثلا دروسی از قبیل فقه، حدیث، تفسیر و غیره … کمتر فرا گرفته می شدند، که این یکی از بزرگترین عیبهای نظام آموزشی مدارس قدیمی « حجره » بود. شیوه چاپ و سبک نوشتاری کتابها بحدی مشکل وسخت بودند که انسان فقط به فکر یاد گرفتن آنها بود تا فرا گرفتن علم مربوطه. متاسفانه بسیاری از اساتید کتابها را درس می دادند تا علوم مربوطه. به خاطر مقارنت دوران تحصیلی با اوایل انقلاب، درگیری ها و نا امنی ها مشکلات زیادی را برای ما پیش می آورد . که خاطره های سخت و نا گواری از آن دوران و روزگار دارم.
? مزایا و محاسن تدریس در حجره های سنتی را در چه می بینید؟
? از مزایا و محاسن حجره های سنتی می توان به خوشنویسی، توجه به شعر، عربی،فارسى و کوردی، شکوفایی استعدادها به دلیل سخت بودن کتابهای درسی، نظم وانظباط اخلاقی و شخصیتی و نظافت و پاکیزگی اشاره کرد.
? مزایا و محاسن تدریس در مدارس نوین را در چه می بینید؟
? درمدرسه های نوین منهج درسی تغییر کرده و سبک جدیدی بوجود آمده است، که در بر گیرنده ی بسیاری از علوم می باشد. دروسی چون علوم الحدیث، علوم القرآن،سیره، عقیده و حتی نحو صرف هم با سبكى نوین و جذاب مدارسه می شوند، که میتواند اینده ی خوبی از لحاظ آموزشی را برای ماموستایان نسل حال و آینده رقم بزند. هر چند متاسفانه وضعیت معیشتی طلاب و روحانیون نابسامان است، ولی اگر مدارس با مدیریتی قوی سازماندهی و ساماندهی شوند، مطمئنا دستاورد خوبی خواهند داشت.
? آیا پس از اتمام دروس حوزوی، در ادامه به تحصیل علوم دیگری پرداخته اید؟
? با شرکت کردن در آزمون دانشکده ی الهیات دانشگاه تهران ، سطوح ۱و۲ را أخذ کرده و بعد از آن وارد دانشگاه شده و در رشته ی ادبیات عرب، کارشناسی ارشد را به اتمام رساندم و برای پایان نامه ی ارشد (دیوان ابوبکر صدیق) « رض» را شرح و ترجمه کردم.
? از مشکلات عالمان دینی در کوردستان ایران بگویید؟
? متاسفانه حال و روز جامعه ی روحانیون در کوردستان نابسامان است و به دلیل پایین بودن سطح علمی، مقبولیت خود را در میان مردم از دست داده و نظام ماموستایی دچار هرج و مرج شده است که چند دلیل را به خدمتتان عرض می نمایم:
۱_پایین بودن سطح علمی و عدم مدارسه علوم مرسوم و نبود مطالعه ی کافی در علوم دیگر .
۲_ اختلافات و عدم تعامل صحیح با همدیگر، رخنه ی دشمنان در صفوف علما به دليل سطحی نگری در مسائل.
۳_ مشکلات مالی و وابستگی به مردم، که باعث شده بسیاری از ماموستایان مسجد و پیشنمازی را رها کرده و به شغل آزاد روی آورده اند.
? چه راه کارهایی برای باز شدن دوباره ی مدارس علوم دینی و پر بار شدن آنها پیشنهاد می فرمایید؟
? به نظر بنده هر شهر و منطقه ای باید حداقل یک مدرسه ی علوم دینی داشته باشد، که افراد تحصیل کرده و با لیاقت را بپذیرند و با مدیریتی قوی و صحیح و استفاده از اساتید برجسته و نظم ونظامی اصولی راه اندازی شوند، دوباره نظام سامان یافته ای را به پیکر تضعیف شده جامعه روحانیت ببخشند. تا مثل همیشه افرادی شایسته و واراسته منابر مساجد کردستان را بیارایند و در شکل دهی فرهنگ اصیل دینی _ ملی ، پیش قراولان جامعه باشند .
مصاحبه توسط : کریم تاران مسئول بخش معرفی شخصیت های سایت سوزی میحراب
برزنجی و تاران
۱۳۹۴/۰۷/۲۷
کریم تاران _ پیرانشهر
نمایش بیشتر

کریم تاران

استان آذربایجان غربی - میاندواب نویسنده و مترجم فعال دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا