مصاحبه سوزی میحراب با ماموستا عبدالله شرفی – مهاباد

نقش علمای دینی در نشر آموزه های وحیانی و اخلاقی در بین مردم بر کسی پوشیده نیست ؛ حتی در آن زمان که خبری از مدرسه و دانشگاه نبود حُجره ها و ماموستایان جای خالی مدرسه و معلم را پرکرده بودند و به تعبیر دیگر و آن گونه که از منابع تاریخی بر می آید مردم تا نیم قرن گذشته تمام علوم و فنون دینی و دنیوی اشان را در مساجد و از زبان همین ماموستایان فرا می گرفتند …

آن زمان ، ماموستایان حرف اول را می زدند و از جایگاه و پایگاه خاص و ویژه ای برخوردار بودند ، کلیه مراسم های شادی و ترحیم را ماموستایان مدیریت می کردند و مراجعه توام با احترام به علمای دینی برای مردم افتخاری بود که همه سعی می کردند گوی سبقت را از بقیه بربایند …

تمام جنبش های مردمی و دینی را – به اعتراف دوست و نادوست – هم آنان رهبری می کردند… علمای آن دوره نسبت به زمانه خودشان بسیار به روز و آبدیت به نظر می رسیدند؛ به همین خاطر مردم و جوانان، پروانه وار به دورشان پرمی کشیدند ؛ ولی امروزه شرایط تاحدود زیادی تفاوت کرده است ؛ نه علما از جایگاه و پایگاه سنتی و قدیمی اشان برخوردارند و نه مردم – مثل سابق – برای یافتن پاسخ پرسش ها و شبهاتشان به آنان مراجعه نوده و خواستار مدیریت آنانند ! شرایط نامطلوبی که مطلوب دلسوزان این مرز و بوم نبوده و هرکدام از دلسوزان به شیوه ای به نقد و تحلیل آن می پردازند…

در باره تحلیل این موضوع و پاره ای مسایل مرتبط دیگر و البته بیوگرافی مصاحبه شونده مکرم گفتگویی صمیمی و تلگرامی ترتیب دادیم با ماموستا عبدالله شرفی ؛ یکی از تحصیلکردگان مدرسه و حجره ؛ امید است مفید واقع گردد..

ماموستا عبدالله شرفی

 سوزی میحراب: خدمت شما استاد بزرگ عرض سلام داریم .از سایت سوزی میحراب خدمت رسیده ایم . ممنون می شویم خودتان را به علاقمندان این سایت معرفی -بفرمایید و بیوگرافی مختصری از خودتان -شامل تاریخ و مکان تولد ، تحصیلات، ازدواج ، تعداد فرزندان و ….- را برای ما بیان بفرمایید.

ماموستا شرفی :  و علیکم السلام ، خدمت از ماست، خیلی خوش آمدید، از اینکه یادی از ما نموده اید بسیار متشکرم و از صمیم قلبم از خداوند منان مسٱلت می نمایم موفق و موید درگاه ایزد متعال شوید.

این جانب عبدالله شرفی فرزند رسول در سال ۱۳۴۰ شمسی در روستای اگریقاش (ایندرقاش) واقع در پنج کیلومتری شمال شهرستان مهاباد چشم به دنیا گشودم. در سالتحصیلی ۶۲-۶۱ در دبیرستان شهید شهریکندی دیپلم ریاضی فیزیک گرفته و بلافاصله در حوزه های سنتی (حجره ها) ادامه تحصیل داده و در سال ۱۳۶۰ خورشیدی ازدواج نمودم و ثمره ازدواج چهار دختر به نام های ثریا، حمیرا، فریده(شادی) معصومه و دو پسر به نام های عمر و عبدالواحد ، عُمر که فرزند اولمان بود در دوران شیرخوارگی به سوی خالق خویش برگشت.

سوزی میحراب: چی شد که راهی حُجره شدید ؟ نزد کدام اساتید و در چه شهرها و روستاهایی درس خوانده اید؟ خارج کوردستان هم تحصیل کرده اید؟

ماموستا شرفی :  اوایل انقلاب در کردستان رویکردهای فکری اغلب چپ گرایانه و کمونیستی وجود داشت ؛ حتی حرکت ناسیونالیستی و ملی گرایانه هم متمایل به آن بود، حرکت اسلامی که  کاک احمد مفتی زاده و دیگران آن را رهبری می کردند چندان نفوذی در مهاباد نداشت.

جاذبه دینی و مذهبی که می بایست جوانان را به اسلام جذب کند بسیار ضعیف به نظر می رسید، سازمان جوانان مسلمان کُرد دچار انشقاق شده و به صورت دو جریان فکری موازی با رویکردهای کاملاً متفاوت درآمده بود.

اغلب ماموستایان متٲسفانه بی خبر بودند از اینکه بیشتر جوانان مخصوصا تحصیل کرده ها در دام مکتب دام عنکبوتی مارکسیسم گرفتار می شوند! و حتی بعضی ها هیچ اطلاعی از مبانی فکری این مکتب نداشتند … در این اوضاع آشفته و نابسان ، طلبه شدنم از روی آگاهی و یک انتخاب بود، خیلی ها حتی آشنایان، دوستان و کسانی که با من فامیل بسیار نزدیک بودند با بدگمانی به این قضیه نگاه می کردند و اغلب مورد طعنه و ملامت واقع می شدم ؛ چیزهایی را به من نسبت می دادند که بیانگر سوء نگرش آنان نسبت به من بود .

 آن روزها طلبگی کم کم جایگاه و محبوبیت خود را از دست می داد ؛ مخصوصاً در شهرستان مهاباد که می گفتند: شهر دانش است، به صورت آشکار و پنهان مورد هجمه واقع می شدند…

 تبلیغات ضد دینی گسترده سکولارها از یک طرف و به روز نبودن ماموستان از طرف دیگر و البته نقش طرف ثالث را هم نمی توان نادیده گرفت ، این عوامل سه گانه باعث شده بود طلاب و ماموستایان جایگاه قبلی و واقعی اشان را از دست دهند .

این جانب با ایمان راسخ به اینکه تنها راه رستگاری و خوشبختی انسان ها و ملت ها بندگی بی چون و چرا و آگاهانه و مخلصانه خداوند بی شریک است و این همه ٳله ها و خدایان دروغین که در قالب منجی بشریت پیدا شده اند سرابی بیش نیستند و رسالتشان جز ویرانی و اسارت و به بندگی کشیدن انسان ها چیز دیگری نمی باشد و هرگز نمی توانند تشنه ای را سیراب و گرسنه ای را سیر نمایند ؛ راهی حجره شدم

بنابراین تصمیم گرفتم به نوبه خود در حد توان فهمی ازاسلام و علوم و فکر اسلامی داشته باشم تا شاید بتوانم اندک خدمتی به ملتم ارائه دهم.

و با اعتقاد به اینکه محافظت و پاسداری از هویت دینی و ملی وظیفه همه ماست و برای اینکه سهمی در این امر مهم داشته باشم، طلبه شدم، چون تاریخ ملت کُرد مملو از رادمردانی است که جان خود را در شکوفایی این هویت دینی و ملی فدا نموده اند ؛ این بزرگواران اغلبشان فارغ التحصیل حجره ها بوده اند.

 در سال ۶٨ موفق شدم گواهی و اجازه نامه افتاء و تدریس در فقه امام شافعی (رض) را در محضر مبارک استاد ماموستا عبدالله سُرخابی در مسجد جامع اگریقاش با حضور کثیری از علماء و فضلای شهرستان مهاباد، نقده، اشنویه، و پیرانشهر دریافت نمایم.

سوزی میحراب :دوران طلبگی تان را به یاد دارید؟ از آداب و رسوم طلبگى آن زمان بگویید؟ چه مواد درسی را می خواندید و برنامه درسی اتان چند ساله بود؟در دوران طلبگی اتان ، میزان توجه به درس هایی چون قرآن ، تفسیر و حدیث چگونه بود؟ طلاب و حجره ها درعصر تحصیل شما از چه مشکلات و کمبودهایی رنج می بردند؟

ماموستا شرفی :  اغلب طلبه ها در حجره ها به سبک قدیم درس می خواندند و به تدریج به روش جدید و کتاب های تازه روی می آوردند .. برای امرار معاش، راتبه – چیدن حضوری غذا از منازل مردم در روستا و شهر- می کردند ؛ البته در بعضی جاها از طرف هیٲت امنا و یا امام جماعت محله هزینه تحصیلی و زندگیشان فراهم می شد.

طلاب آن دوره از نظر علمی به سه دسته تقسیم می شدند: 1- مبتدی که به آنان سوخته گفته می شد . 2- فقه .  3- مستعد , به طلابی که چند سالی بود که در حجره مانده بودند و از لحاظ درسی هم واحدهایی را بیشتر پاس کرده بودند . تقریبا می توان گفت: سوخته ها هم سطح ابتدائی، فقه ها هم سطح متوسطه، مستعدها هم سطح نظری نظام آموزش و پرورش بودند.

کتاب هایی که معمولا طلاب می خواندند عبارت بودند از: روخوانی و روانخوانی قرآن، صرف میر، لغت نامه احمدی، انموذج، وضع و استعاره، شرح امثله، شرح النظام، الصمدیه، تصریف ملاعلی، جامی، سیوطی، شذا لعرف، عبدالله یزدی، تهذیب الکلام، قطرالندی، مختصرالمعانی، مطول، شرح عقاید نسفی، لب الاصول، جمع الجوامع، الوجیز، تفسیر بیضاوی، جلالین، السراج الوهاج، منهاج الطالبین، اعانة الطالبین، مغنی المحتاج و … درآن دوران ،متاسفانه طلاب ، کمتر به تجوید قرآن، تفسیر و حدیث توجه می کردند .

زمان تحصیلی ۸ الی ۱۲ سال و گاهی بیشتر طول می کشید.

 طلبه های آن دوره با مشکلات فراوانی روبه‌رو بودند، می توان فضای سیاسی و انگیزه تحصیلی طلبه ها را در این مشکلات دخیل دانست.

سوزی میحراب : استاد بزرگوار ؛ گویا شما علاقه وافری به مجادله با انسان های سکولار و کومونیست داشته و دارید .. از خاطرات اول انقلاب که با آنان به بحث می پرداختی برایمان بگو؟ و برای اینکه در مباحثات شکست نخوری اغلب چه کتاب هایی را بیشتر مطالعه می کردید…

ماموستا شرفی : سعی می کردم به همان شیوه و اصطلاحاتی که بکار می بردند با آنان گفتگو کنم، آنان فکر می کردند مبانی فکری و ایدئولوژیشان علمی است  درحالی که خوب می دانستند که ادعاهایشان تزویری بیش نیست، خاستگاه دانشمندان با خاستگاه متفکران سیاستمدار یکی نیست، فقط می خواستند برای مشروعیت بخشیدن به مکتبشان، نقابی علمی برآن بزنند.

جهان بینی آنان ماتریالیستی بود و همه چیز را بر اساس اصول دیالکتیک تحلیل می کردند و کل جهان و تحولات آن را بر مبنای تضاد دیالکتیک تفسیر می نمودند، فکر می کردند که هیچ چیز غیر در جهان مادی وجود ندارد ؛ آن هم بدون اینکه تعریف واضحی از ماده داشته باشند! و اصلا هنوز نمی دانند برای آن تعریفی فلسفی ارائه دهند و یا تعریف علمی تازه از نظر علمی تنها ۴ الی ۵ درصد کل جهان هستی را شناخته اند هنوز ۹۵% آن ناشناخته است و آن را ماده تاریک و انرژی تاریک نامیده‌اند و می گویند: در اثر انفجار بزرگ (بینگ بنگ) هم ماده و هم ضد ماده خلق شده است.

آن سال ها در میان هم کلاسی هایم افراد مذهبی به ندرت یافت می شد، اغلبشان جذب گروهای فعال در منطقه شده بودند، توده ا‌ی ها در بین مردم فعالیت فکری بیشتری داشتند… خوب یادم هست یک معلم فیزیک داشتیم (علی خطیبی) به جای درس فیزیک مدام اصول عمومی مارکسیزم را برای ما بیان می کرد تا اینکه روزی همراه آقای نادری فر که فرد متدین و مذهبی بود در برابرش قد علم کرده و به ادعاهایش جواب کافی و شافی دادیم! او  دیگر جرأت مطرح کردن مکتبش را از دست داد و برای همیشه خاموش شد!

سوزی میحراب : در بین علما و ماموستایان دوران تحصیلی اتان از چه کسی بیش از همه متاثر شده اید؟ در مورد شخصیت ایشان توضیح بفرمایید.

ماموستا شرفی : در دوران تحصیلی بیشتر از استاد شهید شهریکندی متأثر شدم، ایشان شخصیت کم نظیری بودند.. در کمال سادگی و بی آلایشی بسیار متین و با وقار بودند ، هر حرکتی که انجام می دادند و هر حرفی که می زدند نمونه‌ای از ادب و راستگویی و اخلاص به نمایش می گذاشتند ، با اینکه فردی بسیار متواضع و فروتن بودند ولی در برابر هیچ قدرتی سر خم نمی کردند، رغبت و رهبتی جز از الله متعال نداشتند. متفکر و عالم به مکاتب مطرح دنیا بودند، نمونه بارز از عقلانیت دینی بودند ، خود را از تعصبات مذاهب رها ساخته و در آسمان فقه پویا به پرواز در آمده و در ژرفای اقیانوس بیکران اندیشه و فقه اسلامی به غواصی می پرداختند.

علاوه بر آن در دوران طلبگی ام از موعظه‌ها، سخنرانی ها و موضع گیری های دلیرانه استاد بزرگوار جناب ماموستا ابوبکر محمد کریمی(حفظه الله) متأثر می شدم، البته مطالعه آثار عبدالکریم سروش، مرتضی مطهری، سید قطب و… نیز تأثیر بسزایی در فکر و اندیشه ام برجای گذاشت.

سوزی میحراب : ماموستا شرفی بزرگوار ؛ پس از فارغ التحصیل شدنتان چندسال به خدمت مقدس دعوتگری در کسوت ماموستایی پرداختید ؟ در مسجد چه فعالیت هایی دارید…

ماموستا شرفی :  الحمدلله نزدیک به سی سال است مشغول امر دعوت می باشم و از شیوه‌های گوناگون دعوت بهره جسته‌ام.. در مسجد کلاس های مختلف از جمله روخوانی، روان خوانی، تجوید قرآن کریم، خواهران و برادران، کلاس تفسیر، موعظه دارم .

در ضمن علی رغم اینکه مسجدی که در آن امامت می کنم فاقد نماز جمعه می باشد ولی بسیار علاقمند به ارائه خطبه جمعه و موعظه دینی می باشم و هر جا و به هر مناسبتی لازم باشد و از من دعوت شود از آمادگی کافی برای ارائه خطبه ای غراء ! برخوردارم.

سوزی میحراب : امروزه شایع است که گویا در حجره ها و مساجد و مدارس علوم دینی، افراط و تفریط شکل می گیرد ؛ یا طلاب تندرو و افراطی پرورش می یابند و یا طلبه هایی متعصب فارغ التحصیل می شوند ! آیا این ادعا صحت دارد؟! اگر با طلاب جوان علوم دینی هم سخن شوی ؛ در مقام نصیحت آنان، چه می گویید؟

ماموستا شرفی: بله متأسفانه همینطور است که فرمودید، در میان آنها افراط، تفریط و تعصب به چشم می خورد.. به طلبه های علوم دینی عزیز توصیه می کنم با توجه به اینکه انسان دارای عقل و قلب است و از ادراکات عقلی و قلبی برخوردار است، در هر دو زمینه بسیار کوشا باشند..

 امام محمد غزالی (رح) را در نظر بگیرید، او رئیس دانشگاه نظامیه بغداد بود، فیلسوف و استادیت ایشان زبانزد خاص و عام بود ، در میان طلبه ها، خلیفه وقت و توده مردم از محبوبیت زایدالوصفی برخوردار بود ؛ ولی باز  خودش احساس کمبود می کرد و برای جبران خلئی که احساس می کرد دست از همه محبوبیت ها و صدارت ها و کانون گرم خانواده برداشت و به مدت ۱۰ سال متمادی به تزکیه قلب روی آورد ؛ تا اینکه به اذن پروردگار در قلب تزکیه شده ایشان چشمه سلسبیل فوران نموده و به سوی قلب های تشنه روان گردید و هم اکنون نیز در جریان است،

طالب علم تا اینکه از منزل ” تبتل الیه تبتیلا و “اهجرهم هجراً جمیلا” نگذرد و در وادی “صبراً جمیلاً” به جهاد نپردازد هرگز نمی تواند به آسانی بار امانت را برداشته و “قول ثقیل” را دریافت نماید و به سوی کوی یار رهسپار شود و با کاروان انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین همراه شده و به سر منزل مقصود برسد.

 به طلاب علوم دینی توصیه می کنم از افکار و احزاب تندرو به شدت پرهیز نمایند، مطالعات به روز داشته باشند، شرایط و ظروفی که در آن زندگی می کنند را به خوبی درک کنند، موقعیت، جایگاه و ارزش خود را به خوبی بشناسند و بدانند که می خواهند وارثان انبیاء شوند، بدانند که می خواهند ان شاء الله نهال توحید را در زمین قلب ها بکارند و با آب اخلاص آبیاری نمایند، تا در ژرفای دل ها ریشه بدواند و درخت تنومند آن، شاخه هایش [به تعبیر ابن جوزی] باذن پروردگار به “سدرة المنتهی” برسد و انسان رنج دیده و خسته در سایه آن بیارامد و از میوه طیب آن کامیاب شود.

به طلاب عزیز توصیه می کنم نیازهای مخاطبانشان را به خوبی درک نمایند، قرآن این کتاب انسان ساز را به گونه ای مطالعه کنند که گویی تازه نازل شده است و به خوبی بدانند که جملات و کلمات قرآن ظاهرش در میان ما است و ما می توانیم آن را برداریم و لمس کنیم، اما روح قرآن، نورانیت قرآن و مفاهیم آن در دست ملائکه مخصوص می باشد و آن را بر قلب های پاک نازل می کنند.

طلاب گرامی بدانند که قرآن مبین است پس باید مواعظ آنان مبین باشد، قرآن حکیم است، یعنی هر حرف و آیه آن به اقتضای ظروف و شرایط خاصی نازل شده است ؛ پس باید قرآن را بفهمند و درک کنند و همچنین باید حکیمانه قدم بردارند… داعی الی الله باشند یعنی مقصودشان رسیدن به مغفرت و رضایت خداوند متعال باشد . خدای ناکرده از علم و موقعیتشان استفاده ابزاری نکنند و نگذارند ابزار و آلت دست کسی شوند فقط و فقط بنده خدای بی شریک باشند و برای احدی سر تعظیم فرود نیاورند …اندیشه و سلوک امام شافعی (رح) را داشته باشند که همّتی ملوکانه داشت و ذلت را کفر می دانست… دشمنان دین مبین اسلام را بشناسند و مواظب حیله ها و مکرهای آنان باشند…. مکاتب امروزی و خاستگاه فکری آنان را موشکافانه و محققانه مطالعه کنند.

بدانند که هدایت کشتی در اقیانوس متلاطم و طوفانی مهارت خاص خود را می طلبد تا به ساحل نجات برسد پس باید یسیار حاذق و ماهر و هوشیار باشند تا در دام افکار داعشیزم نیفتند .

توصیه می کنم؛ طلبه های عزیز و جوان ما  فریب حرف های روشنفکرمآبانه و عقل گرایانه بعضی از طیف های روشنفکری دینی را نخورند، هر حرکت و یا فکری را با قرآن و سنت محک بزنند و صحت و سقم آن را مشخص نمایند، به خود آیند و فرهنگ تعامل و تسامح داشته و از اختلاف پرهیز نمایند و برادر همدیگر باشند.

سوزی میحراب : استاد گرامی ؛ همه دوستان ، شما را به عنوان یک دعوتگر و فعال دینی می شناسند ، آیا شما برای دعوت مردم و جوانان به اسلام روش خاصی دارید ؟

ماموستا شرفی : چون در اوایل انقلاب، فکر غالب در منطقه رویکرد کمونیستی و ملی گرایانه داشت، می بایست با خاستگاه این طرز نگرش آشنائی داشته باشم، از طرف دیگر باید از شُبُهاتی که پیرامون اصول و مبادئ اسلام مطرح می کردند اطلاع می داشتم و این خود باعث می شد به فکر جواب باشم و در این زمینه مطالعه داشته باشم… من نیز به نوبه خود با مطالعه آثار فلسفی دکتر عبدالکریم سروش و استاد مرتضی مطهری -خصوصاً کتابهای عدل الهی و اصول فلسفه و روش رئالیسم- و دکتر علی شریعتی و کتاب های ترجمه شده اندیشمندان اسلامی از جمله سید قطب، محمد قطب و دیگران توانستم در برابر این تهاجم فکری و الحادی مقاومت نموده و تا حدودی با آن به مقابله برخیزم …

از طرف دیگر برای نجات نسل جوان می بایست کاری اساسی صورت پذیرد که همانا آشنائی آنان با اسلام و شیوه مقابله و مجادله با این تهاجم فکری و فرهنگی بود، می خواستم در این امر خیر ، بی بهره نباشم و به نوبه خود سهمی داشته باشم ؛ بنابراین برای تربیت آنان از راه حکمت، موعظه حسنه و جدال به شیوه احسن استفاده می کردم ؛ البته این شیوه دعوت را هم اکنون نیز ادامه می دهم منتهی گفتمان امروز رنگ و بوی دیگر دارد و هر روز آبدیت می شود و رنگ تازه به خود می گیرد … باید جوانان را با زبان خودشان مورد خطاب قرار دهیم و آنان را به سوی اسلام دعوت نماییم.

سوزی میحراب : استاد بزرگوار؛ به نظر شما یک دعوتگر موفق در عصر حاضر باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟ ماموستا و دعوتگر به روز یعنی چه؟

ماموستا شرفی : دعوتگر موفق از دیدگاه قرآن دعوتگری است که به شیوه درست مردم را به راه راست دعوت می کند ؛ هرچند در کارش چندان موفقیتی ظاهری نداشته باشد..  نمونه بارز این شیوه از دعوتگری حضرت نوح (علی نبینا و علیه الصلاه و السلام) است .

 شیوه درست دعوت کردن این است که بوجه الله و لوجه الله باشد. بنابراین بنظرم داعی موفق باید اخلاص داشته باشد و از روش قرآنی استفاده نماید و از سنت صحیح نبوی پیروی کند؛ و در عین حال مواظب باشد که قرآن و سنت را با مقتضای ظروف و شرایط  درک کرده و تفسیر و تبیین نماید و به تعبیر شریعتی انسان خودآگاه و اهل بصیرت بوده و ایده آل باشد ، انسان ایده آل انسانی است که سازنده محیط مطلوب باشد ، ساخته محیط و به گفته مطهری یک هنرمند باشد و هنرمند کسی است که بتواند برخلاف جریان آب شنا کند.  داعی موفق به کسی گفته می شود که دلسوز همه اقشار جامعه باشد، مدعوین را به خوبی شناخته باشد.

دعوتگر موفق باید علت دین گریزی و یا بی تفاوتی بیشتر جوانان را بخوبی بداند، علت پیدایش مکاتب مطرح در دنیا از جمله سکولاریزم، پلولاریزم، فمینیزم، ناتورالیزم، دمکراسی، نهیلیسم و امانیسم را بشناسد و علت گرایش نسل جوان مسلمان به این مکاتب فکری را بداند.. آری داعی به روز باید این خصوصیات را داشته باشد.

سوزی میحراب :بسیاری از کارشناسان – و البته مردم خداجو- بر این باورند که آشفتگی بسیاری در میان ماموستایان دینی و البته دعوتگران مسلمان کوردستان؛ به چشم می خورد … این بازار آشفته چرا ؟!

ماموستا شرفی : این یک واقعیت است که علما از کمترین وحدت لازم برخوردار نیستند و عوامل بسیاری در این امر دخیل می باشد که می توان به شرح زیر بدان ها پرداخت

۱- تکثرگرایی از مقضیات دنیای مدرن می باشد

۲- ذوق و سلیقه، درک و فهم هرکسی با دیگری متفاوت است.

۳- حکومت های مطرح در دنیا برای رسیدن به مقاصد خودشان این اختلافات را دامن زده و کانالیزه می کنند.

۴- عدم داشتن فرهنگ اختلاف و تعامل ، مهمترین و اساسی ترین دلیل این آشفتگی شده است.

متاسفانه وضع به گونه ای شده، نزدیک است همانند اوس و خزرج علی شفا حفرة من النار قرار بگیریم درحالی که می بایست در برابر کفر عالمی، بسان بنیان مرصوص صف واحد تشکیل می دادیم و درعملکردمان به گونه ای برادرانه رفتار می کردیم که اعجاز قرآن را دوباره به نمایش می گذاشتیم.

سوزی میحراب : همچنانکه می بینیم در این دوره و زمانه رابطه و مراجعه جوانان جهت پرسش از دین به ماموستایان دینی به شدت کاهش پیدا نموده است ؛ تحلیل شما از این وضع نامطلوب چیست؟ چرا در گذشته شرایط این گونه نبود؟

ماموستا شرفی : بنظرم مجموعه ای از عوامل باعث عدم رجوع مردم و جوانان به ماموستایان شده است :

۱- دین گریزی، بی تفاوتی و عدم احساس نیاز

۲- ضعیف شدن جایگاه ماموستایان.

۳- به روز نبودن ماموستایان و عدم آشنایی آنان با مطالبات نسل جوان.

سوزی میحراب : یکی از پدیده های وقت گیر در زندگی ماموستایان ما حضور مُدام در مجالس ترحیم مُردگان- فاتحه خوانی – است؛ اولا بفرمایید این عادت در منطقە شما چگونە است؟ ثانیا آیا از ته دل از این عادت اجتماعی – دینی خشنود هستید ؟ چه راهکاری را برای برگزاری مشروع این عادت دارید؟

ماموستا شرفی: البته باید به استحضار برسانم فعلا به علت هجوم ویروس کرونا کلیه مراسمات از جمله مراسم ترحیم تعطیل شده است و یا بهتر بگویم برداشته شده است.

مقصر اصلی پیدایش این امر غیر شرعی و ناپسند خود ما ماموستایان هستیم.. اگر در ابتدای پیدایش به مقابله بر می خواستیم به این حال و روز گرفتار نمی شدیم ؛آن گونه که از معتمدان و ریش سفیدان شنیده ام، در ابتدا این مراسم خیلی ساده و بدون تکلف صورت می گرفته است ؛ اگر مجلس ترحیم در روستایی برگزار می شد چند نفر انگشت شمار به نمایندگی کل روستا به مجلس ترحیم می رفتند و یا اگر در خود روستا برگزار می شد فقط بزرگ خاندان به منزل مرحوم جهت تسلیت می رفتند..  بعدها این مراسم در مسجد برگزار شد ؛ آنهم سه شب و روز متوالی ؛ تازه بستگان نزدیک متوفی به عنوان قدردانی و تشکر، مهمانی مفصلی را هم ترتیب می دادند …

این عادت بعداً به دو روز تقلیل پیدا کرد ولی مردم روستا برای نهار و شام سفره می آوردند.. این هم بعداً تقلیل پیدا کرد و فقط برای نهار دو وعده غذا می آوردند…  کم کم حالتی دیگر پیدا کرد این دفعه صندوق کمک را در مسجد قرار دادند جهت کمک به خانواده مصیبت دیده، پول نقد را به صندوق کمک های مردمی می اندازند.

حالا با تلاش جمعی از ماموستایان دلسوز و تأثیرگزار در منطقه بیانیه ایی صادر شده است که این مراسم به دو روز آن هم بعد از ظهرها و به مدت دو ساعت تقلیل پیدا کرده است، البته در بعضی جاها هنوز صورت عملی پیدا نکرده است و با مخالفت شدید مردم رو به رو گشته است.

بنده از ته دل مخالف این مجالس هستم چون یقین می دانم بدعت است. خداوند(عزو جل) می فرماید: [ و اِنْ تَنازَعتُم فی شیءٕ فرُدُوهُ اِلَی الرّسول]

پس تنها راه چاره برداشتن همه ظواهر بدعت در مجالس ترحیم می باشد و این امر وقتی میسّر است که به مردم مسلمان تفهیم شود که این مراسم نه تنها خیری در آن نیست بلکه گناه بزرگ است. من مطمئنم اگر توده ی مردم مسلمان به این درجه از باور برسند حتماً تسلیم فرمان شرع می شوند؛ ولی ما ماموستایان بنا به مصالح و یا محافظه کاری و یا مسامحه رک و پوست کنده و به تعبیر قرآن بلاغ مبین مردم را توجیه نمی کنیم، جسته و گریحته آن هم نه یک صدا بلکه ناهماهنگ و پراکنده، گاه گاهی چیزهایی می گوییم که اصلا به درد نمی خورد و کارساز نخواهد بود.

سوزی میحراب : حضور زنان و کودکان در مساجد جهت شرکت در نماز جماعت ، آموختن قرآن و احکام دینی در سال های اخیر در بیشتر شهرها و روستاها رایج شده است ؛ خواستیم نظر شما استاد بزرگور را در این رابطه بدانیم…. آیا اطلاعات دینی و التزام زنان مسلمان امروزی که با مسجد در ارتباط هستند بیشتر است یا زنانی که با مسجد بیگانه اند؟ چه توصیه هایی برای آنان و مربیانشان دارید؟

ماموستا شرفی : حضور این بزرگواران یعنی مادران و خواهران در مساجد بسیار حایز اهمیت می باشد، ان شاءالله مثمر ثمر بوده و عاقبتشان به خیر باشد، مخصوصاً در شرایط فعلی با توجه به اینکه خیلی ها می خواهند آنان را از دین بیگانه کنند، از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد، در مجموع التزامات دینی و اخلاقی آنان بیشتر است از آنهایی که در مساجد حضور ندارند، خواهران و مادران باید قدر این منزلت و لطف و نعمت پرردگارشان را بدانند، اینان باید به درجه مهاجرین برسند، زیرا مهاجر به کسی گفته می شود که : از آنچه خداوند نهی کرده است هجرت نماید، بنابراین باید در زمینه تزکیه قلب کوشا باشند و مزیّن به اخلاق نیکو گردند به گونه ای که نمونه های زنده و عملی از مکارم اخلاق باشند، مربیان عزیز نیز برای ترییت آنان مخصوصاً در این دو زمینه بسیار جدی باشند.

ماموستا و نوه عزیزش

سوزی میحراب : خوش ترین خاطره دوران طلبگی – و ماموستایه تی- و البته تلخ ترین آن را برای ما بیان بفرمایید ؟

ماموستا شرفی : یکی از خوشایندترین خاطرات دوران طلبگی را برایتان بیان می کنم.

در حجره مسجد جامع در خدمت استاد بزرگوار ابوبکر محمد کریمی (حفظه الله) کتاب سیوطی را می خواندم … ماموستا در یکی از شب های هفته کلاس تفسیرقرآن داشت، معمولا روزی که نمی توانست خودشان تفسیر را ارائه بدهند یکی از طلبه های ارشد را جانشین خود می کردند… چون سطح علمی من از همه طلبه ها پایین تر بود ماموستا به من اجازه تفسیر قرآن را نمی دادند… برحسب اتفاق و به علت نبودن جانشین ماموستا، کلاس تفسیر قرآن را در یکی از شب ها به من واگذار کردند …. از اینکه آن شب مدرس کلاس تفسیر قرآن و جانشین ماموستا ابوبکر بودم خیلی خوشحال بودم .. سوره انسان را انتخاب نموده و آنگونه که از تفسیر فی ظلال فهمیده بودم و با آب و تاب فراوان گوشه هایی از این سوره را برای حاضران کلاس تفسیر نمودم، از قضا ماموستا ابوبکر فلاحی – امام جمعه روستای قم قلعه مهاباد – نیز که بدون اینکه من خبر داشته باشم در کلاس حضور داشت و در کنار بخاری به گونه ای نشسته بود که من متوجه حضور ایشان نشوم… بعد از اتمام کلاس تفسیر مرا بسیار تشویق نمود و برایم دعای توفیق بیشتر کرد، شرکت کنندگان در کلاس تفسیر هم ضمن تشکر از من و ابراز خوشحالی مرا تشویق کردند که در جلسات آینده نیز برایشان قرآن تفسیر کنم و همچنین اظهار داشتند که تفسیر من از همه طلبه های دیگر جذاب تر بوده است! از آن روز به بعد استاد محمد کریمی نیز نسبت به ارائه تفسیر قرآن توسط من در صورت غیبت ایشان نظر مثبت داشت و مرا بسیار تشویق نمود تا به خوبی در این امر خیر شرکت نمایم.

و اما یکی از تلخ ترین رویداد دوران طلبگی ام وقتی بود که جناب ماموستا ملا ابوبکر محمدکریمی علی رغم میل قلبی از مسجد جامع به مسجد شاطری نقل مکان نمودند و هروقت می بینم حجره های مسجد جامع تعطیل می باشند این رخداد تلخ در ذهنم زنده می شود.

سوزی میحراب : حاجی ماموستا ؛ گویا در بین ماموستایان و طلاب علوم دینی هم علاقه به مطالعه کم رنگ شده است ؛ چرا؟ در ضمن چرا عده ای از ماموستایان نامدار پس از مرگشان برای بسیاری از مردم ناشناخته اند؟

ماموستا شرفی : بنظرم علت اساسی نداشتن علاقه به مطالعه در بین ماموستایان مورد سۈال قرار نگرفتن آنان و نبودن ارباب رجوع است. علت های دیگری نیز باعث شده است که ماموستایان کمتر مطالعه بکنند از جمله:

اینکه متاسفانه قدر و منزلت علم را نمی دانند و هنوز لذت آن را نچشیده اند و به عنوان اکسیر حیات وغذای روح نشناخته اند ؛ اینان از ابتدای طلبه بودنشان فراگیری علم، مد نظرشان نبوده است ؛ بلکه به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف و مقامات دنیایی بدان نگاه کرده اند.

ارتکاب گناه و معصیت نیز باعث می شود قلب انسان نتواند احساس نیاز به علم را داشته باشد. مشغول شدن و درگیر شدن ذهن انسان به امور دنیایی باعث می شود قلب انسان معنویت علم را آنگونه که بایسته است درک و دریافت ننماید.

عروس حضرت قرآن نقاب آنگونه براندازد که دارا ملک ایمان را مجرد بیند از غوغا

کمتر احساس مسٶلیت کردن و متوجه بار سنگین امانت نشدن می تواند به نوبه خود باعث شود طلبه یا ماموستا کمتر مطالعه داشته باشد. خلاصه نداشتن انگیزه مطالعه باعث این وضع خطرناک و اندوهناک شده است.

سید قطب (رحمه الله) در فی ظلال فرموده است:

کسی که به دنبال زندگی شخصی خودش است زندگی آرام و آسوده ای دارد اما حقیرانه و کوچکانه زندگی می کند و کوچکانه بدون نام و نشان می میرد، اما انسان بزرگی که این امانت بزرگ را بر می دارد او را خواب کجا ؟! او را راحتی کجا ؟! او را با آسایش چه کار ؟! او را با کالاها و متاع های آسایش بخش چه کار ؟!

پس اگر انسان فقط به دنبال زندگی روزمره باشد و اهداف بزرگ را در زندگی نداشته باشد طبیعی است که کاری به مطالعه ندارد و اساسا مطالعه برایش مایه دردسری جلوه می کند.

البته ماموستایان بسیار بزرگوار و فرزانه ای وجود داشته اند؛ ولی در میان توده مردم ناشناخته و بدون نام و نشان اند؛ آنان به فرموده ی رسول الله (ص) از جمله غربا بوده اند فطوبی للغرباء… ظروف و شرایطی که در آن زندگی کرده اند به گونه ای بوده که نتوانسته اند خود را بشناسند و شخصیت اجتماعی پیدا کنند.

سوزی میحراب : دعوت و دعوتگری در فضای مجازی را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا حضور دعوتگران توانمند در این فضای بیکران را ضروری می دانید؟

ماموستا شرفی : دعوت و دعوتگری در دنیای مجازی بسیار حائز اهمیت می باشد ؛ زیرا نسل جوان بیشتر در دنیای مجازی زندگی می کنند … از طرف دیگر مخالفان دین نیز در این عرصه بسیار فعال می باشند… دعوتگران توانمند بسیار ضروری است که در آن فعالیت داشته باشند.

سوزی میحراب :استاد بزرگوار لطفا بگویید کارکرد مسجد و امام جماعت در زندگی روزانه مردم مسلمان چگونه باید باشد … در شکافی که بین ماموستایان و برخی از مردم وجود دارد کی مقصر است ؟ ماموستایان یا مردم؟

ماموستا شرفی : وظیفه ماموستایان است تا دوباره جایگاه ویژه مساجد را در دل مردم احیاء کنند.

مسجد فرودگاهی است که قلب و روح مٶمنان در آنجا به سوی دیار حبیب به پرواز در می آیند، ذکر خدا و عمل صالح به سوی خداوند صعود می کند، گویی مسافران بهشتی هستند آماده پرواز به سوی فردوس اعلی می شوند. اگر واقعاً مساجد جایگاه ملکوتی خویش بازیابند و امامان جماعت داعی الی الله باشند و مؤمنان از خواب غفلت بیدار شوند، آن وقت هدایت خداوند (عز و جل) و دعوت حی علی الصلاة و حی علی الفلاح دلهای توده مردم را به سوی مساجد جذب می کند همانگونه که آهن ربا آهن را به سوی خود می کشاند و جذب می کند.

به نظرم مقصر اصلی ماموستایان هستند هرچند توده مردم نیز به نوبه خود مقصر می باشند.

سوزی میحراب :  با هریک از کلمات داده شده یک جمله که بیانگر دیدگاه شما باشد بسازید..: حیات طیبه :

 افراط و تفریط :

خدمات علمای کُرد به اسلام:

ای کاش جوانان ما :

 حیف که بدخواهان دین :

وحدت کلمه و کلمه توحید :

ماموستا شرفی :

– حیات طیبه برازنده زندگی مؤمنان می باشد.

-انسان مسلمان زندگی و عملکرد متوازن و متعادل دارد یعنی زندگیش به دور از افرط و تفریط می باشد .

– خدمات علمای کُرد به اسلام از بیشتر ملت های دیگر حتی عرب ها بیشتر بوده و هست.

– ای کاش جوانان ما به خود آیند و از خواب گران بیدار شوند قبل از آن که دیر شود.

-امیدوارم روزی برسد که همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی به کلمه توحید برگردند و وحدت کلمه داشته باشند و امة وسط را نمونه عملی بخشند و امتی خیرخواه برای جهانیان باشند و لیاقت و شایستگی رهبری بشریت را پیدا کنند و بتوانند پرچم آزادی، عزت و عدالت را بربلندی قله انسانیت به اهتزاز درآورند.

سوزی میحراب:  استاد گرامی ؛ از وقتی که در اختیار سوزی میحراب گذاشتید و از حوصله ای که در پاسخ ها بخرج دادید صمیمانه متشکریم.

ماموستا شرفی : در نهایت من هم از شما زحمتکشان و سروران گرامی بی نهایت قدردانی و تشکر می کنم و از خداوند منان توفیق روزافزون را برایتان مسألت می نمایم.

مصاحبه کننده : رسول رسولی کیا

خروج از نسخه موبایل