ادیاندعوت اسلامی

مقایسه داستان دو پیامبری که در کاخ پرورش یافتند!

شفیع صادقی

مقایسه ای جالب میان دو پیامبری که در کاخ فرعون پرورش یافتند

هردو داستان از مصر شروع شده است و قهرمان هر دو داستان هم گم شده هستند و هردو رها و انداخته شده اند ؛ یکی در چاه و دیگری در رودخانه

پیشوای ما حضرت یوسف علیه السلام با دستان کسانی که نسبت به او نفرت داشتند ؛ همانا برادرانش به چاه انداخته شد
وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ و او را به ژرفای چاه بیندازید – سوره يوسف آیه 10

پیشوای دیگر ما حضرت موسی علیه السلام با دست محبت آمیز مادرش و به سفارش خداوند متعال در رودخانه رها شد.. فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي خداوند خطاب به مادر موسی فرمود : وی را به رود نیل بینداز و مترس و غمگین مباش . سوره القصص آیه 7

اندک مقایسه ای میان این دو داستان

برادران یوسف او را به چاه انداختند (او را به چاه بیندازید)
مادر موسی نیز او را به رورخانه انداخت ( پس او را به نیل بینداز ) واژه اول حامل مقدار زیادی از کینه و نفرت است ؛ ولی واژه دوم حامل انبوهی از مهر و توجه است..
چرا ؟؟؟
چون اولی از تدبیر بشر است در حالی که دومی تقدیر پروردگار بشراست
-هردو پیامبر در مصر باعزت زیستند

مادر موسی از فراق فرزند نوزادش اندوهگین و پدر یوسف نیز بر دوری فرزندش حزین واندوهگین بود.در قصری که موسی در آن زندگی می کرد آن زنی که عهده دار تربیتش شد صاحب و همه کاره قصر بود.
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ ۖ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَىٰ أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
زن فرعون گفت: او را نکشید، نور چشم من و تو است ؛ شاید برای ما مفید باشد و یا اصلاً او را پسر خود کنیم آنان نمی‌فهمیدند سوره القصص آیه 9

در قصری كه یوسف نیز در آن سكونت داشت ، آن مرد – شوهر-ی که خواست یوسف پیامبر در آغوشش بزرگ شود صاحب قصر بود.
وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاه کسی که او را در مصر خریداری کرد، به همسر خود گفت: او را گرامی دار – سوره يوسف آیه 21

همسر آن مرد صاحب قصری كه موسی در آن بود برای او محل امنیت و آسایش بود ؛ ولی همسر صاحب قصری که یوسف در آن زندگی می کرد ، منبع آزار و نگرانی برای وی بود .

-قرآن کریم با یک عبارت مشابه از رسیدن آن ها به سن بلوغ یاد می کند ؛
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ و هنگامی که یوسف به رشد و کمال خود رسید داوری و دانائی بدو دادیم. سوره يوسف 22
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚو زمانی که موسی به نهایت قدرت و رشد خود رسید و خرد و اندیشه‌اش کامل گردید، بدو فرزانگی و دانش دادیم. سوره القصص 14

-قرآن کریم حزن و اندوه مادر موسی را این گونه به تصویر می کشد : وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا — دل مادر موسی تُهی شد… سوره القصص 10
و از اندوه پدر یوسف این گونه یاد می کند : يَا أَسَفَىٰ عَلی یوسف — ای وای بر من! بر (دوری) یوسف – سوره يوسف 84

برداران یوسف آنهایی بودند که او را رها و اذیت کردند ؛ ولی خواهر موسی کسی بود که در تعقیب برادرش بود و به او کمک کرد.
-مادر موسی از دخترش خواست که از نزدیک اخبار برادر نوزادش را پیگیری و دنبال کند :
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ – مادر موسی به خواهر او گفت: او را پیجوئی و پیگیری کن . سوره القصص 11

اما در داستان یوسف علیه اسلام می بینیم که پدر از فرزندانش می خواهد مواظب یوسف باشند :
يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ ۖ – حضرت یعقوب به فرزندانش گفت : ای فرزندانم! بروید و به دنبال یوسف و برادرش بگردید و از رحمت خدا ناامید نشوید . سوره يوسف 87

-شروع بارقه امید مادر موسی و رسیدن به فرزندش :
۞ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِع – و ما دایگان(شیردهندگان) را از او بازداشتیم .. سوره القصص 12

-شروع فرج و گشایش امید برای پدر یوسف و به وقوع پیوستن ملاقات
إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ ۖ – من واقعاً بوی یوسف را می‌بویم!. سوره يوسف 94
-خداوند متعال در باره برگرداندن موسی علیه السلام به مادرش الهام کرد :
إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ – ما او را به تو باز می‌گردانیم و از زمره‌ی پیغمبرانش می‌نمائیم. القصص 7
پروردگار عالمیان به پدر یوسف علیه السلام وحی کرد که فرزندش را به او باز می گرداند :
﴿ واعلم من الله ما لا تعلمون )
ومن از خداوند چیزی می دانم که شما نمی دانید

-صاحبان قصری که موسی علیه السلام در آن بزرگ شد ، با او درگیر شدند و در نهایت او را بیرون انداختند:
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ – هنگامیکه هر دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: ما گرفتار می‌گردیم -سوره الشعراء 61

صاحبان قصری که یوسف در آن پرورش یافت پس از بزرگ شدنش با او مصالحه کرده و او را به سوی خود جذب کردند:
وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي ۖ فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ
شاه مصر گفت: او را به نزد من بیاورید تا وی را خاصّ خود کنم؛ وقتی که با او صحبت نمود گفت: از امروز تو در پیش ما بزرگوار و مورد اطمینان و اعتمادی. سوره يوسف 54

در داستان یوسف پیامبر علیه السلام نامی از مادرش برده نشده است ولی در داستان موسی علیه السلام از پدرش ذکری به میان نیامده است.
عجب مقایسه جالبی

ترجمه : شفیع صادقی

نمایش بیشتر

شفیع صادقی

نویسنده و مترجم آذربایجان غربی ارومیه خطیب و دعوتگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا