تاریخ

مقایسه فرماندهی رسول الله (ص) با ناپلئون!!!

رسول الله (ص) به عنوان فرمانده نیروهای مسلح

 پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم  نمونه اعلی درفرماندهی ارتش

 

مقایسه قدرت فرماندهی وابتكار عمل درنبرد با دشمن رسول الله صلى الله عليه وسلم با دو نابغه تاریخ جهان ناپلئون بناپارت و هیتلر

دراین مقایسه ، مهم ترین خیزش درتاريخ ، این واقعیت را به ما نشان داده که پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم ازهمه آنها جلوتر بوده است.

این سخن را بدان جهت نمی گویم که من مسلمان هستم، بلکه بدون شک این حقیقتی است غیر قابل انکار ؛ ناپلئون دست به هرتاکتیک جنگی زده ،می بینیم که پیامبر صلی الله علیه و سلم در این بخش از او جلوتر بوده است . با این که ناپلئون فقط متخصص جنگ بوده است ؛ ولی در مواردی دچارشکست وسستی وناتوانی شده است ؛ در صورتی که هرگز برای پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم  وحتى تربیت شدگان ایشان که وارد جنگ های بزرگ شده اند ، چنان حالاتی اتفاق نيفتاده است.

درحالی که می دانیم درزمان رسول الله صلى الله عليه وسلم امکانات محدود بوده ، ولی ناپلئون وأمثال او نسبت به آن حضرت دارای امکانات بسیار مهم و اساسی بوده اند.

@ناپلئون کی بود؟

ناپلئون درسال 1769 میلادی در جزیره ی (کرس) به دنیا آمد. دردوران نوجوانی أهل مطالعہ بوده وعلاقه مند به سرگذشت قهرمانان بزرگ دنیای قدیم بوده و می خواست مانند آنها باشد !

درسن 16 سالگی از آکادمی نظامی پاریس فارغ التحصيل شد.

درسن 24 سالگی افسر جوانی بود، که شهرهای تصرف شده را پس گرفت و به درجه سرتیپی نایل شد. بعدها و پس از پیروزی درجنگ با اتریش، مصر و…….. حکمران کل فرانسه شد.

درسال 1804 به عنوان امپراطوری فرانسه انتخاب گردید .

درمدت 10 سال دوره زمامداری ، تقریباً او همیشه در حال جنگ بود، وبراثر پیروزی هائی که به دست آورد، برتمام قاره اروپا تسلط یافت.

درسال 1812 به قصد تسخیر روسیه وارد جنگ شد، هرچند به تصرف مسکو و..پرداخت ، ولی دراثر دیر رسیدن آذوقه واسلحه ، سپاهیانش ازپای درآمدند.

پس از چند شکست فاحش دیگر، ناپلئون بناپارت ناگزیر به استعفا شد وتبعد شد .

ولی طولی نکشید که از تبعید فرارکرده و به مبارزه ادامه داد تا اینکه این بار نیز شکست خورده و درجنگ باانگلیس و. …درسال 1815 تسلیم شد .

 سردار انگلیسی او را به جزیره ی (سنت هلن) تبعید نمود و بالاخره مرگ او درسال 1821 …. درهمان جزیره اتفاق افتاد.

قبل از اینکه وارد بحث شویم به اختصارحقیقتی رادرمورد زندگی نظامی پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم توضیح می دهم.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم زندگی نظامی خویش را باسپاهی مرکب از 314نفر آغاز کرد ، سپاهی که در محاصره ی همه قبایل عرب اعم از مشرک و یهودی و مسیحی قرارداشت  وهمه با آن دشمنی داشتند ، علاوه بر آن جزیرة العرب وپیرامون آن تحت سلطه فارس و روم بود. رسول خدا بااین نیروی کوچک ، این کشورهای عظیم و قبایل عرب را جزئی از اهداف نظامی خویش قرارداد. او با دعوت فراگیر خویش راهش را درسیاست وجنگ بازکرد ، همه ی جزيرة العرب دربرابراوتسلیم شدند ، جنگ های او متوقف نشد و مسلمانان هم زمان ، جنگ با فارس و روم را آغاز کردند وبدین سان جانشینان ایشان ، سیاست های جنگی او را به انجام رسانیدند ، سرانجام دولت فارس سقوط کرد ، دولت روم از آسیا و آفریقا بیرون رانده شد ، همه این ها در کمتر از ده سال اتفاق افتاد…

این چیزی است که در تاریخ سابقه ندارد چه درگذشته و چه درحال و چه درآینده و یک نمونه از آن حتی یک بار در تاریخ جهان یافت نشده است .

 البته هرگز ازاین مقایسه تساوی را منظور نداریم حاشا که چنین باشد، بلکہ می خواهیم این نکتہ را مبرهن سازیم کے هربزرگی که به رسول الله صلى الله عليه وسلم باز می گردد، در همه ی جوانب کامل است ، بر خلاف سایرین، بدیهی است مردم شخصی را ترجیح می دهند که در همه ی کمالات بی مانند باشد .

پس برای مقایسه با پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم ، بارزترین فرماندهان درعصر نوین یعنی ناپلئون بناپارت و هیتلر را برمی گزینیم.

هرچند تاریخ ما را اساساً بزرگ بین بار آورده ، درهمه جا فقط آدم گنده و بززرگ را می بینیم ، درحرکات و رویدادهای زمانه، فقط حادثه های گنده را می بینیم ؛  حتی درهرسرزمینی هم ، فقط جاهای گنده رامی بینیم.

فرعون ، قارون ، ناپلئون ونادر، اسکندر ونرون ، خسرو وقیصر ، استالین وچرچیل وهیتلر. … رستم درترکستان ، نادر درهندوستان …..رومل در آفریقا. ….

دراین جا تاریخ عقلش به چشمش است و بیشترطول وعرض رامی بیند ورنگ و رو وزرق وبرق رامی فهمد .

تاریخ معلم اصلی همه معلم ها است ومدرسه همه مدرسه ها .خدا انسان را وجود می دهد وتاريخ ماهیتش را می سازد.

واینک به إختصار به اصل مطلب بپردازیم.

ناپلئون به شیوه ای اقدام به جنگ کرده است که شیوه ی غالب در روزگاران گذشته بوده است. آنچه در جنگ جهانی کنونی اتفاق افتاد نیز ثابت می کند که هنوز گام نهایی درهمه جنگ ها همین شیوه است، واین به رغم دژها واستحکامات کنونی است.

قصه ناپلئون بناپارت ، ثابت می کند که نقشه های پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم درمقایسه بانقشه های این فرمانروای نابغه ، به مراتب بهتر وپیش رفته تر وجلوتر بوده است.

ناپلئون 

1- مقصد اول ناپلئون نیروی نظامی دشمن بوده است، تا درکم ترین فرصت بتواند ، نیروی نظامی دشمن را از کاربیندازد.

 او شهرها را هدف قرار نمی داد ، وخود را اصلا به دردسر نمی انداخت، بلکه توجه خاص او متوجه ارتشی بود که دشمن برآن تکیه دارد……

ناپلئون درنقشه های جنگی خود به سه امرهم توجه داشت. :

 

ألف – انتخاب مناسب.

ب – انتخاب فرصت مناسب.

ج – سرعت وغافل گیری دشمن ، پیش از آنکه دشمن آماده جنگ شوند.

تفاوت رسول الله با او

 شخص رسول الله صلى الله عليه وسلم، درهمه این نقشه ها از ناپلئون جلوتر بود . ایشان هیچ گاه آغاز گر دشمنی نبود، أما اگر می دانست که دشمن عزم جنگ با او را دارد ، به آنان مهلت نمی داد ، بلکه بردشمن یورش می برد و از همه امکانات و شرایط استفاده می کرد…….

و ازمسلمانان می خواست ،با همه دارایی و نیروی مادی و معنوی ورجال پابه میدان بگذارند ، وبه اراجیف منافقان که توقع شکست سپاه رسول الله صلى الله عليه وسلم را داشتند وهرگز هم آرزویشان برآورده نشد وقعی نمی نهاد.

رسول الله صلى الله عليه وسلم ، برنیروی نظامی تأکید داشت و از پیامدهای آن باکی نمی داشت ، او قوت دشمن را درهم می شکست ، وزمان را تلف نمی کرد، تا دشمن مهیا گردد ، ویاران اوضعیف شوند، وزمان کاربه دست دشمنان بیفتد ، مگر آن که یورش بردن خطر ختمی اورا درپی داشت ، چنان که درغروه خندق چنین بود .

2- ناپلئون می گفت : نسبت نیروی معنوی به نسبت کثرت أفراد ، بسان نسبت سه به یک است.

ولی رسول الله صلى الله عليه وسلم ، به نیروی معنوی که درحقیقت همان نیروی ایمان است ، بسیاراعتماد داشتند ، وچه بسا که نسبت نیروی معنوی به نسبت بسیاری تعداد، مانند نسبت، پنج به یک دربرخی جنگ ها می رسید ، با این که بسیاری مبارزان و سلاح وإمكانات جنگی درحوزه تعداد قرار دارد.

معجزه ی ایمان درزندگی مبارزاتی پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم ، به مراتب بالاتر از آن چیزی بوده که ناپلئون به آن رسیده و آن را درنتیجه ی صبر و عزم سربازان خویش به دست آورده است.

 پیامبر (ص) برای جنگ با عرب ها از خود عرب ها استفاده می کرد ، وبرای جنگ با قریش ازرجال قریش بهره می گرفت ، ودرجنگ با هرقبیله ای از رجال همان قبیله استفاده می کرد………

بدیهی است درمزایای جسمی وروانی فرقی میان اقوام مختلف نیست، چنان که در مورد سربازان ناپلئون نیز این سخن مصداق دارد، پس مدار اعتبار و ارزش همان عقیده وایمان است .

3- ناپلئون ضمن إهتمام به نیروی نظامی ، از واردکردن ضربه به نیروی مالی وبازرگانی دشمن که زمینه ی اقتدار او را فراهم می کند ، غافل نبود ، او با انگلیس با جلوگیری از تجارت و کشتی های انگلیس برای رسیدن به قاره ی اروپا و معاملات انگلیس از راه فرانسه به جنگ برخاست.

 پیامبر صلی الله عليه وسلم پیش از او باتجارت قریش به جنگ برخاست ، وگروه های درپی کاروان های قریش اعزام می کرد………

بعضی از نویسندگان متعصب غرب منکر اعزام گروه های جهادی توسط رسول الله صلى الله عليه وسلم شده واین گروه ها را راه زن نامیده اند . درحقیقت این کار مصادره نام دارد که قانون بین المللی آن را به رسميت شناخته است.

 وهمه فرماندهان نظامی درهمه روزگاران این کاررا کرده اند. گاهی جنبه افراطی داشته،وگاهی مناسب .

4- گفتیم که ناپلئون بیشتر به ارتش دشمن توجه داشت و بی جهت وارد شهرها و درگیر محاصره ی آنها نمی شد. مگر به ضرورت. ..

اکنون اگر به غزوات پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم ، باز می گردیم ، مشاهده می کنیم که پیامبر اکرم (صلی الله عليه وسلم) جایی را محاصره نمی کرد ، مگر محاصره تنها وسیله ی اعمال قدرت می بود که، آن هم برای جلوگیری از آمادگی جنگی و خیانت دشمن بود، چنان که در محاصره ی بنی قریظہ وبنی قینقاع چنین بود، در حقیقت این محاصره ها یورش سپاه پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم درمیدانی بود که دشمن برگزیده بود ، و اختلاف زیادی با تهاجم نداشت.

 5- ناپلئون درفنون و به ویژه نقشه های جنگی ، بیشتر اتکاء به رأی خویش داشت ، أما با این که به شدت پای بند رأی خود بود، ازمشورت یاران خود درمجلس عالی جنگ ، پیش از آغازجنگ و یا عزم برجنگ بی نیاز نبود.

حال اینکه رسول الله صلى الله عليه وسلم ، درمسائل جنگی نیز با این که نظر او برنظرهمگان ترجیح داشت ، در نقشه های جنگی و چاره جویی برای دفاع ، مشورت دیگران را با چهره ی باز می پذیرفت ، از آن جمله در محل استقرار جنگ بدر که حباب بن منذر پیشنهاد داد که از محل استقرار نخست نقل مکان کنند و……

ودرروز حفر خندق به مشورت سلمان فارسی رضی اللہ عنہ عمل کرد.

پذیرش مشورت از زيردستان ویاسربازان ، یکی از کارهای آگاهانه فرماندهی ، ویکی ازشیوه های کار فرماندهان بزرگ است .هرچند که رسول الله صلى الله عليه وسلم. خودش هم به دربستن منفذ دشمن بی احتیاطی نمی کرد.

زیرا ایشان التفات زیادی به بستن مرزها و شکاف ها وپشتیبانی از مناطقی داشت که بیم یورش دشمن از آنجا بود . درجنگ أحد طوری نیروهای خود را مستقر کرد که پشت به کوه باشند، وبربخشی که بیم نفوذ دشمن بود تعداد 50 نفر تیرانداز مستقر کرد ، و ازآنان بدین سان التزام گرفت : از پشت سر، مارا حمایت کنید ، زیرا بیم داریم دشمن از پشت برما یورش ببرد. و…..

مقصود در این جا از مشورت ، تشابه بین آن چیزی است که پیامبر اکرم صلی الل علیه وسلم قرن ها پیش انجام داده ، و ناپلئون پس از قرن ها آن را مورد توجه قرار داده است. این صنعتی است شناخته شده برای همه فرماندهان بزرگ که کسی آن را برای آگاهان ، به نقشه های جنگی و ابتکار تاکتیک های جنگی عیب به شمار نمی آورد.

6- در روزگار نوکسی به اندازه ی ناپلئون برای به دست آوردن اطلاعات از دشمن کوشا نبوده است.

أما فراست پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم دراین باره ضرب المثل بوده است .

وقتی نتوانست تعداد نیروهای نظامی دشمن را دربدربداند ، با هوشیاری از افرادی که فرستاده بود درباره تعداد شترهای سربریده سؤال کرد تا از این راه تعدادشان رامشخص کند و……وحتی درکسب أخبار دشمن ازنزدیکترین کسان به دشمن بهره می گرفت ، آنان که به اسرار جنگی آشنایی کامل داشتند

7- معروف است که ناپلئون به شدت از زبان وقلم درهراس بوده و می گفته است : از چهار قلم آن قدر می ترسد که از ١٠/٠٠٠ نیروی کارآمد جنگی نمی ترسد .

پیامبر صلی الله عليه وسلم ، آگاهترین شخصیت به تأثیر تبلیغات درپیروزی درجنگها و رسیدن به مقاصد بوده اند. پس کسانی را مأمور می کرد جهت اطلاع از اوضاع و شرایط ونیروی نظامی دشمن. …

برخی از نویسندگان مغرض اروپایی به این کار پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم ، عیب گرفته اند ، و آن را شبیه عیبی دانسته اند ، که بر ناپلئون گرفته اند ، و آن عبارت است از : ربودن دوق دانجان ، و آنچه که در باره ربوده شدن شاعر انگلیسی کوله دک گفته شده است که اوبه مذمت ناپلئون سخن گفته ومردم رابه سوی خود جلب کرده بود ، و ناپلئون اقدام به ربودن آن کرده بودند.

اما فرق میان این دوحالت بسیاراست ، زیرا جنگهای اسلام ، درحقیقت جنگ برای نجات بشر و یادعوت وجنگ برای عقیده ویا مبارزه میان خداپرستی وبت پرستی بوده است. و رو در رو ایستادن ارتش ها و مبارزات در این میدان صورت می گرفته است. پس درزمان صلح کسی حق نداشته دعوت دینی اورامورد هجوم قرار دهد، وبه اصل رسالت اوطعنه وارد کند.

اما جنگ ناپلئون با دشمنانش ، جنگ ارتش و سلاح بوده است ، پس اوحق نداشته است که برروی کسی سلاح برکشد ، که مسلح نیست و یاقانون ریختن خون اوراجواز نداده است، چراکه ناپلئون برای نشردین واجرای دینی ونجات بشریت قیام نکرده است.

اگر پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم هم غرضی همانند ناپلئون می داشت ،می باید با کسانی که دین اورامورد هجوم قرار می دادند بامسالمت رفتار می کرد ، اگرچه برخی دشمنانش برروی وی شمشیر نکشیدند ، امازدن باشمشیر آسانتر ازضربات تبلیغاتی بود که آنان انجام می دادند. برای مثال برخورد پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم ، درمحاصره اقتصادی که مدت سه سال پی درپی استمرار داشت ، نه خرید وفروش و نه ازدواج ونه غذا و نه آب و…..

این مناظر وحشتناک رامشاهده می فرمود ،

ویا برخورد مردم طائف با رسول الله صلى الله عليه وسلم نه اینکه جوابش روندادن بلکہ ایشان را به خاطر نشردین با سنگ و چوب با اوبرخورد کردن تا آنجا که جسم مبارک ایشان خون آلود شد ، ولی ایشان برایشان دعای خیر کرد وهيچ گاه به فکرانتقام نبود و صبر راپیشه ساخت.

ولی باوجود مشاهده این صحنه ها ، در روز فتح مکه همه می دانستند چگونه بااورفتارگستاخانه وآزار دهنده داشته اند ، اما رفتارش با اهل مکه ودشمنان دیرینش غیر منتظره بود .

دنبال آنها فرستاد وبه آنها فرمود : حکایت من وشما بسان حکایت یوسف وبرادران أو است. و……

شکی نیست که رسول الله صلى الله عليه وسلم ، اگر فرمان به کشتن انسانی می داد ، صدها کس برای اجرای فرمان صف می بستند، بلکه بعضی نیاز به فرمان نداشتند و فقط منتظر اجازه ی پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم بودند .اما ایشان بردبار بود و. …

این بود مقایسه ای مجمل از نقشه ها و شیوه هایی که رسول الله صلى الله عليه وسلم ، پیش از ناپلئون بناپارت به آنها دست یافته، وناپلئون پس از صدها سال به آن رسیده است.

پیش از آن که بزرگی ارتش و انواع سلاح را بسنجیم، لازم است ارزش فرماندهی رابا ارزش اندیشه یا نقشه مورد سنجش قرار دهیم، چرا که پیامبر اکرم صلی الله عليه وسلم ، هرگز از جنگ به عنوان یک صنعت استفاده نکرد. بااین حال اگر کسی توانسته باشد ، کارها را محکم انجام دهد ، وبه مقصود نایل شود، درحقیقت شخص پیامبر اسلام صلی اللہ علیہ و سلم ، گوی سبقت را از همه رهبران جنگی روزگار نو ربوده است. درصورتی که رهبران جنگی روزگار نو ، دردانشکده های جنگ آموزش دیده وزندگی آنها در جنگ خلاصه گردیده است وتادم مرگ آرام نداشته اند. درعین حال آنان نتوانسته اند به آن جایی برسند که رهبر امی -بی سواد-درمیان ریگ های صحرا به آن دست یافته است.

 ادامه دارد………

 عبدالله علی پور

نمایش بیشتر

عبدالله علی پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - نقده @ شغل : دعوتگر دینی و فعال اجتماعی - مدیر کانال تلگرامی @sozimihrab

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا