آنگاه که عمر بن خطاب به سخن ایستاد و گفت:
گوش بسپارید و آگاه باشید، سلمان از جایش برخاست و گفت:
به خدا سوگند نه گوش میدهیم و نه اطاعت می کنیم!
محافظ شخصی( بادیگارد) عمر به او(سلمان) هجوم نبرد…
نیرویهای امنیتی و اطلاعاتی عمر او را دستگیر و بازداشت نکردند…
شبکههای ماهوارهای عمر علیه او به پا نخواستند و عنوان مزدور، خائن و دست نشاندهی نیروهای بیگانه را که برنامه و طرح آنان را به اجرا در میآورد بر او اطلاق نکردند.
بلکه عمر( در نهایت خویشتنداری)به او گفت: ای سلمان چه چیزی تو را این چنین برآشفته نموده؟
سلمان در پاسخ چنین گفت: شما به اندازهی دو نفر پارچهی لباس بردهاید( لباس میپوشید) و ما فقط به اندازهی یک نفر پارچه بردهایم (لباس می پوشیم) حال با این وجود گوش بسپاریم و اطاعت کنیم؟!
عمر در پاسخ به او نگفت: مادرت به عزایت بنشیند، من امیرالمؤمنین هستم و بیت المال در قبضهی اختیار من است، هر چه را بخواهم از آن بر میدارم و هر چه را که بخواهم به همسر و فرزندانم میبخشم و هر آنچه را که بخواهم در حسابهای بانکیام پس انداز میکنم… و به او نگفت: این اموال و داراییهای خانوادهی خطاب است، شما سهمی از آن ندارید… و به او نگفت که من بالاتر از قانون و بالاتر از دستورالعمل هستم و هرگز به خاطر اعمال و افعالی که انجام می دهم بازخواست نمیشوم …. عمر به کارگزارانش دستور نداد که سلمان را با حقوق ۵۰ هزار درهم به عنوان مشاور در دادگستری عمر منصوب نمایند… تنها یک جمله گفت:
عبدالله برخیز و پاسخ سلمان را بده.
پس عبدالله برخاست و مودبانه سلمان را توجیه نمود و گفت:
این لباس من و سهم من مثل بقیهی مسلمانان است، و من آن را به پدرم دادم، سلمان با شنیدن آن به گریه افتاد و به عمر گفت:
اکنون بگو که گوش می دهیم و امر کن که اطاعت می کنیم، پس عمر زبان به سخن گشود.
این است حاکمی که هرگاه سخنی بگوید گوش داده میشود و فرمانبرداری می شود آنگاه که امر و فرمان صادر کند، حاکمی که به گفته اش عمل می کند.
این را بدان که سلمان، نماینده مردمی است که در مقابل حاکم می ایستد و به او یادآوری میکند که تو مسئول هستی.
و اما داستان آن زن با عمر چیست آنگاه که عمر می خواست مهریهها را به میزانی مشخص در آن قوم محدود کند؟
در آن دورانی که بسیاری ادعا می کنند آن دوران، عصر جمود و رکود و ذهنها وخردهای بسته بود
انسانیتی تفوق و برتری یافت که در حال حاضر میلیونها سال از انسانیت ریاکار و پیچیده ما بهتر است.
شخص ساکت ملعون است و ظالم نیز ملعون است.
✍️ ترجمه: فرزانه اسحاقی