عزیزم،خوب یادم هست که فرزند دردانه خانه بودم،دربغل پرازعشق وسوزوگدازپدرومادرم بزرگ شدم دختری زیبا وملوس بودم که خانه پدریم رابا عشق وخنده ومهربانی آبادکرده بودم،تنها فکروخیالم بازی باعروسک هایم بود،دنیایم پرازعشق وخنده ومهربانی بود وبس ؛ خریدن وخوردن وخوابیدن وپوشیدن وگشتن درزندگیم معنای خاصی داشت وشبانگاهان به خاطربازی وسرگرمی های روزانه ام خسته می شدم وخوابی شیرین وآرام مرا در بر می گرفت وبا خود به آن دوردست ها می برد .
دراین دنیا ازهیچ چیز کم نداشتم ،مادر مهربانم تمام کارهای منرل را با سعه صدر انجام می داد و پدرم نیز با رنج وزحمت زیاد پول در می آورد ؛ تا من آرام زندگی کنم …
به مدرسه رفتم تا اینکه امید آینده شان باشم و بدرخشم، با عشق و آرزو منتظر بازگشت من از مدرسه بودند، قد و قیافه ام داشت رشد می کرد و آرامش بر من سایه می افکند و بزرگ شدم …
در آخر به اینجا و این مکان و خانه شما آمدم چون تقدیر آن را برای من رقم زده بود.
شوهرم ای بهترینم ، هنگامی که عروسی کردم آن قدر خوشحال بودم ، انگار که تازه به دنیا آمده ام چون پدر و مادرم می دانستند صاحب خانه و خانواده شده ام و در آینده نیز صاحب بچه می شوم و برای خود، کسی شده ام ، مسئولیت و زندگی کردن و تلاش کردن در خانه شوهر را یاد گرفتم ….و من حالا از پدر و مادرم دورم و پیش شمایم و با تو آغاز جدیدی را برای خود رقم زده ام، همه ی لحظه هایم منتظر دیدار آنها هستم و با تو نیز به سر می برم، درون آنها پر از درد و رنج از دوری جگر گوشه شان است و من در زندگی به عشق و آرزوی شما به سر می برم و همچنان کامل می شوم و رشد می کنم پس تو نیز با من مهربان باش و اگر مشکلی داشتم گذشت کن و صبر داشته باش و رهنمایم باش، از من عصبانی نشو چون پیامبرمان (ص) می فرماید: ((لاتغضب )) بخند و گشاده رو باش چون ((تبسمک فی وجه اخیک صدقه)) اخلاقی باشکوه داشته باش و با من نرم و حلیم معامله کن چون ((ان الله مع الصابرین.. مع المحسنین)).
با من باش در همه ی لحظات ، به دیدن فامیل و کس و کارم بیا ، و هرچه را برای خود می پسندی برای من هم بپسند چون ((لا یومن احدکم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه )).
آن وقت من همیشه چشم به راهت می مانم و در چشمان شما خودم را خواهم یافت.
ترجمه: سه وزه حیدری
منبع: سایتی یه کگرتوی خوشکان
