اندیشه

ویژگی حاکم عادل از دیدگاه قرآن و اسلام

ویژگی حاکم عادل

بیان عزیزی

عدل در لغت و اصطلاح، معانی مختلفی دارد که
به برخی از آن‌ها اشاره می‌‌شود: «نهادن هر چیزی به جای خود»، «حد متوسط میان افراط و تفریط در قوای درونی» «به تساوی تقسیم کردن»[ «رعایت برابری در پاداش و کیفر دادن به دیگران، اگر عمل نیک است پاداش و اگر بد است است کیفر داده شود».

در آیه ۹۰ سوره نحل آمده عدل به معنای واقعی کلمه آن است که هر چیزی در جای خود باشد؛ یعنی دادن حق هر صاحب حق.

عدل یکى از مفاهیم بنیادى است که قرآن در مقاطع و بخش‏هاى مختلف و با استفاده از روش‏هاى گوناگون بیانى آن را بیان و توضیح داده و به رعایت و پابندى به آن تأکید کرده است. از نظر قرآن، آفرینش بر عدل استوار بوده و ظلم و بى‏عدالتى در آن جاى ندارد؛ از این رو رفتار مخالف عدل و عدالت درست به معناى پایمال کردن و نادیده گرفتن قانون‏هاى هستى است که آفریدگار هستى تعیین فرموده است.عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی بر محور آن می گردد. جامعه انسانی هم که گوشه کوچکی از این عالم پهناور است نمی تواند از این قانون مستثنی باشد.

👌ویژگی امام و رهبرعادل

برترين بندگان خدا، امام عادل است؛  رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين روايت شده: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا» (يك ساعت، اجراى عدالت بهتر از عبادت شصت سال است كه هر شب به نماز مشغول باشد و همه روزها به روزه داشتن)، از ویژگی های بارز امام و حاکم عادل ، نخست اينكه او از طريق «قرآن» و وحى و عقلِ سليم هدايت يافته و سپس مردم را به راه راست و صراط مستقيم هدايت مى كند؛ چون برنامه هاى سازنده فرهنگى از مهم ترين وظايف پيشواى عادل است.
و از ویژگی های خاص امام و حاکم عادل، اقامه سنت هاى معلوم و ميراندنِ بدعت هاى مجهول را مى شمرد؛ زيرا امام عادل بايد برنامه ريزى دقيقى داشته باشد كه سنت هاى حسنه به فراموشى سپرده نشود و پاكى و تقوی و آگاهى و تعاون بر نيكى ها و امر به معروف و نهى از منكر همچنان در صحن جامعه آشكار و مورد توجه باشد و به عكس، بدعت هاى زشت و خرافات و اختلافات و كشمكش ها و خلاصه آنچه را پيغمبران الهى با زحمت هاى فراوان از بين امت هاى الهى برچيدند، دوباره زنده نشود .نشانه سنت ها امنيّت و آرامش اجتماع، شكوفايى استعدادها و توّجه مردم به معنويات است و به عكس، نشانه بدعت ها، نابسامانى، اختلاف، آلودگى ها و پيوستن به خرافات است.
ويژگى هاى پيشواى ظالم ، درست نقطه مقابل امام عادل است؛ او هم خودش گمراه است و هم مردم را به گمراهى مى كشاند، هم سنّت هاى الهى را به فراموشى مى سپارد و هم بدعت هاى فراموش شده را زنده مى كند.

در تعالیم دینی مسئله عدالت و دادگری زمام‌داران نسبت به مردم از اهمیت بالایی برخوردار است: «وَ قَالَ (ص) أَحْسِنُوا إِلَى رَعِیَّتِکُمْ فَإِنَّهَا أُسَارَاکُمْ»؛رسول خدا(ص) فرمود: به مردم تحت حکومت خود نیکی کنید که آنها تحت مدیریت شما هستند.
موضوع عدالت حاکم اسلامی آن‌قدر مهم و حیاتی است که بر اساس حدیث منقول از پیامبر اسلام(ص)، یا منقول از برخی بزرگان دین، وجود آن مساوی با بقای حکومت و نفی آن‌ ملازم با نابودی حکومت شمرده شده است: «الْمُلْکُ یَبْقَى مَعَ الْکُفْرِ وَ لَا یَبْقَى مع الظلم»؛‏ حکومت با کفر باقی می‌ماند و با ظلم باقی نمی‌ماند.
علت این‌که ظلم و ستم آن‌قدر -بویژه در حقوق اجتماعی- قبیح شمرده شده است؛ این است که حاکم ظالم مردم را از سعی و تلاش و شکوفایی استعدادهایی که خداوند به انسان داده، و از کمالات انسانی باز می‌دارد؛ لذا مردم در تحت مدیریت زمام‌دار ستم‌گر به خمودی و یأس می‌گرایند؛ زیرا در هر زمینه‌ای که بخواهند فعالیت مفید داشته باشند، با ممانعت روبرو شده و مجبورند که از خط و مشی حکومت پیروی کنند. به عبارتی، در واقع هیچ اختیاری از خود ندارند، در حالی‌که خداوند آنها را بر دین و خوبی‌ها اجبار نکرده است.
از آن سو، خداى متعال عدالت را مایه قوام جوامع، پاکیزگی مردم از گناهان و جلوگیری از ظلم به یکدیگر و روی آوردن مردم به اسلام گردانید؛ یعنى عدالت زمام‌داران به مردم و اجتماع قوام می‌بخشد و باعث پاکیزگى مردم از ظلم‏‌ها و گناهان شده، و باعث می‌‏شود که مردم به اسلام روی آورند، در نتیجه نصرت و پیروزی اسلام را به دنبال دارد.
وجود زمام‌دار عادل از آن‌رو سبب پاکیزگى مردم می‌شود که ترس از حاکم عادل باعث خواهد شد که ظلم کم‌تر واقع شود و از این جهت مردم پاک می‌مانند از ظلم به یکدیگر و اگر گاهى ظلمی واقع شود، حقّ مظلوم را از ظالم گرفته، و او از آن مظلمه را پاک می‌گرداند. همچنین وجود حاکم عادل سبب پاکیزگى مردم از گناهان خواهد شد. به دلیل آن‌که خوف از حاکم عادل و امر او به معروف و نهى از منکر، سبب می‌‏شود که کم‌تر گناه کنند و اگر گناهی از آنان صادر شد، به جهت اجرای حدود و تعزیرات پاک خواهند شد. و این سبب رغبت و روی آوردن مردم به اسلام خواهد شد.‏
بنابر این روشن است در نظام اسلامی اولویت با زمام‌داری اسلامی است، اما اگر به هر دلیلی زمینه برقراری چنین نظامی در برخی مناطق فراهم نشد، طبیعی است که حاکم عادل و دادگر، بهتر از حاکم ظالم خواهد بود. و وجود حاکم ظالم هم بهتر از آنارشیسم و هرج و مرج است: حاکم بسیار ستم‌گر و بسیار بد اخلاق بهتر از فتنه‌‌‌ای است که ادامه‌‌دار باشد.
پس ظلم به بندگان خدا نکوهیده است از هرکسی که باشد، حتی زمام‌دار مسلمان. و اجرای عدالت مورد تأکید است، اگرچه از حاکم غیر مسلمان.

علت اصلي و عامل واقعي انحطاط و ذلت مردم در اجتماع انساني، حكمرانان آن جامعه اند. در طول تاريخ جوامع بشري غالبا رفتارهاي اجتماعي توسط رهبران و سلاطين تنظيم مي شد و مردم به عنوان زيردستان آنان، از همان برنامه ها تبعيت و پيروي مي كردند. در روايات مي خوانيم كه مردم تابع دين حاكمان خود هستند و يا مردم به حاكمان خود شبيه ترند تا به پدران خويش.
حضرت علی در اين زمينه كلام زيبايي بیان فرموده اند: «قلوبُ الرّعيّةِ خزائنُ راعيها؛ فَما اودَعها مِنْ عدلٍ اَو جورٍ وَجَدَهُ فيها.»
يعني: دلهاي مردم گنجينه هاي حاكمان است؛ پس آنچه از عدالت يا ظلم در آنها بنهند همان را بيابند.
اگر زمامداران تخم عدالت را در نهان و نهاد افراد جامعه بكارند، ممكن نيست كه مردم نسبت به يكديگر در روابط اجتماعي و يا در مقابل حاكمان و پيشوايان خود ظلم و تعدي روا دارند. ظلم و تعدي، زير پا گذاشتن حقوق يكديگر و تجاوز به حق ديگران، زماني در جامعه رايج مي گردد كه مردم مشاهده كنند رهبرانشان در حق آنان ظلم كرده و يا قانوني براي پيشگيري ظلم در جامعه، تدوين و اجرا نمي كنند. پس صلاح زمامداران، در اصلاح جامعه تأثير بسزايي دارد. هرچند مردم در مقابل حاكم وظيفه دارند ولي مسؤوليت حاكم در مقابل مردم بسيار سنگينتر است؛ زيرا قدرت، در حاكميت متمركز است نه مردم و آنجا كه قدرت تمركز يابد احتمال انحراف از حق و عدل بسيار بالاست. شايد به همين جهت باشد كه در آيات و روايات، به اجراي قسط و عدل از جانب حاكمان و زمامداران بيشتر تأكيد شده است تا به ساير قشرهاي اجتماع. قرآن كريم خطاب به آنان كه قضاوت و حكميت و زمام امور مردم در دست آنان است مي فرمايد: «وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ» يعني: و هنگامي كه ميان مردم داوري و حكم مي كنيد، به عدالت حك كنيد.» و در آيه ديگر مي فرمايد: «وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»3 يعني: و هنگامي كه داوري مي كني، پس ميان آنها به عدالت حكم كن؛ همانا خداوند عدالت پيشگان را دوست مي دارد. حضرت علي عليه السلام در اهميت اين موضوع مي فرمايند:
مردم اصلاح نمي شوند مگر با اصلاح و شايستگي حاكمان و وضع زمامداران و رهبران جامعه صلاح نپذيرد مگر با استقامت مردم، پس اگر مردم با پايداري و استقامت خويش، حق حكومت را ادا كردند و زمامدار با ايجاد عدالت، حق مردم را ادا كرد، آنگاه حق در ميان مردم عزت پيدا مي كند و شيوه هاي دين استوار مي شود و نشانه هاي عدالت برپا و راه و رسمهاي صحيح در مجاري اصلي خود جريان مي يابند. در چنين روزگاري مردم اصلاح مي شوند و به بقاي حكومت اميدوار مي گردند و دشمنان به يأس و نااميدي كشيده مي شوند.
در آيات و روايات، قوام و پايداري دولت و ملت، اصلاح رهبران و امت، تعالي و رشد جوامع بشريت، گام نهادن افراد جامعه در مسير كمال و فضيلت و دور شدن آنان از قلمرو حيوانيت، مرهون عدالت دانسته شده است.
حضرت علی (ع) مي فرمايند:
اگر ظلم و بي عدالتي در جامعه شيوع پيدا كند يعني زمامدار حقوق مردم را با بي عدالتي و ظلم زير پا گذارد و نيز مردم حق رهبران خويش كه دفاع و پشتيباني از آنان است را نداشته باشند، اتحاد و وحدت از ميان آنان رخت بربسته و اختلاف و تفرقه بر ايشان حاكم و علم ظلم برافراشته مي گردد. مردم از آداب ديني دور مي شوند و بدعتها در دين ايجاد مي گردد. مردم اسير هواي نفس گشته و شهوات نفساني را امام و اله خويش قرار مي دهند. تعاليم و احكام شريعت تعطيل مي شوند و بيماريهاي اخلاقي ترويج مي يابد. اين نكته به دست مي آيد كه از بارزترين نشانه حكومت ديني، اجراي عدالت از طرف حاكميت بر مردم و نيز از روشن ترين علامتهاي جامعه ديني، اقامه عدل در روابط اجتماعي است. اگر در حكومت اسلامي و جامعه مذهبي اين ويژگي مورد توجه قرار نگيرد اصل اسلامي بودن آن محل ترديد است.

رابطه متقابل حاكم و مردم، يكي از مهم‌ترين روابط اجتماعي است كه تبيين حدود و ثغورِ آن از اهميت قابل توجهي برخوردار بوده و آگاهي از تكاليف و تعهدات متقابل طرفين ضرورتي انكارناپذير است.  در اين يادداشت به تحليل وظايف حاكم در مقابل جامعه و وظايف مردم نسبت به حاكميت از نگاه قرآن و احادیث مي‌پردازيم: 
1- قرآن كريم:  آيه ۱۵۹ سوره آل عمران مي‌فرمايد: «فبِما رحْمه مِن‌الله لِنْت لهُمْ ولوْ كُنْت فظًّا غلِيظ الْقلْبِ لانْفضُّوا مِنْ حوْلِك فاعْفُ عنْهُمْ واسْتغْفِرْ لهُمْ وشاوِرْهُمْ فِي الْأمْرِ فإِذا عزمْت فتوكّلْ علي‌الله إِنّ ‌الله يُحِبُّ الْمُتوكِّلِين. به بركت رحمت الهي، در برابر مردم نرم و مهربان شدي! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي‌شدند و در كارها، با آنان مشورت كن و… . 
حاكم اسلامي مطابق اين آيه شريفه در برابر مردم ✅دو وظيفه مهم و اساسي دارد: 

👌سعه صدر، حسن خلق، گشاده‌رويي و نرم‌خويي در برخورد با مردم: بر اين اساس حسن خلق و منع هر گونه خشونت از وظايف ذاتي حاكم اسلامي است. 

👌مشورت با مردم در اداره حكومت:
يعني اينكه حاكم اسلامي نبايد در اداره حكومت، خود را مستغني از مشورت با مردم بداند و همواره بايد از نظرات اهل خبره و كارشناسان و دلسوزان امر در تصميم‌گيري‌ها استفاده كند. 

اصلاح رابطه بين حاكم و مردم  سبب نيرومندي حق در بين مردم و استحكام دين و زمينه‌ساز تحقق عدالت در جامعه است  
در ميان حقوق الهي، بزرگ‌ترين حق، حق حاكم بر مردم و حق مردم بر حاكم است، حق واجبي كه خداي سبحان رعايت آن را براي هر دو گروه لازم مي‌داند. بر اين اساس اگر مردم اصلاح نمي‌شوند جز آنكه زمامداران اصلاح شوند. 
و آنگاه كه زمامدار حق مردم را استيفا كند و مردم نيز حق حاكم را ادا كنند، حق در آن جامعه تجلي مي‌يابد و پايه‌هاي دين استوار و بسترهاي لازم براي تحقق عدالت فراهم مي‌شود. مردم نيز به تداوم حكومت اميدوار شده و دشمن در رسيدن به اهدافش مايوس مي‌شود. 
اميرالمومنين(ع)  براي هر كدام از حاكم و مردم به سه گزاره اساسي اشاره مي‌كند: 
اي مردم، مرا بر شما حقي است و شما را بر من حقي؛
بر اين اساس مردم نسبت به حاكم اسلامي داراي سه حق اساسي و مهم هستند: 
خيرخواهي؛ خيرخواهي حاكم نسبت به مردم اهميت فراواني دارد، تا آنجا كه اولين حق مردم بر زمامدار شمرده شده است.  خيرخواهي يك گزاره اخلاقي محض محسوب نمي‌شود تا صرفا جنبه ارشادي و غير الزامي داشته باشد، بلكه مويد يك حكم تكليفي بوده و لزوم از آن استنباط مي‌شود. با اين توصيف، خيرخواهي زمامدار تنها در صورتي تحقق پيدا مي‌كند كه مردم جامعه مانند اجزا و عناصر شخصيت زمامدار تلقي شوند و در نتيجه خوشي‌ها و ناخوشي‌هاي مردم را در درون خود احساس كند.  حاكم بايد درد و رنج مردم را به مثابه درد و رنج خود بداند و در رفع آنها سعي و اهتمام ويژه داشته باشد. 
حق دوم: ‏توزيع عادلانه بيت‌المال؛  اهميت تنظيم مسائل اقتصادي در جامعه اسلامي و ضرورت عدالت اجتماعي و توزيع عادلانه ثروت توسط حاكم بر كسي پوشيده نيست. 
در آيه 55 سوره يوسف(ع) آمده است: «قال اجْعلْنِي علي خزائِنِ الْأرْضِ إِنِّي حفِيظٌ علِيمٌ»
يوسف گفت: «در اين صورت مرا به خزانه‌داري مملكت منصوب‌ دار كه من در حفظ دارايي و مصارف آن دانا و بصيرم.»
مطابق اين آيه شريفه يك پيامبر در راس خزانه‌داري مملكت قرار مي‌گيرد تا گندم‌ها و قوت ۷ سال قحطي در مصر به درستي و بر اساس عدالت بين همه مردم تقسيم شود، لذا يكي از الزامات حكومت اسلامي سرپرستي يك شخص با بصيرت و دانا و پاكدست و عادل در امور مصرفي بيت‌المال جهت تقسيم عادلانه آنها براي همه مردم است. 
زمامداران حكومت اسلامي به تعبير آيه 15 سوره مباركه يوسف بايد «حفيظ» بوده و با برنامه‌ريزي دقيق و تدبير و دورانديشي و همچنين استفاده از تجربه روز دانش بشري، بسترهاي لازم را براي رونق كسب و كار و فعاليت‌هاي اقتصادي شفاف و روشن فراهم كنند. همچنين حاكم وظيفه دارد از رانت و فساد در دستگاه‌هاي دولتي جلوگيري كند. 

👌 سه عامل و زمينه براي ايجاد ناامني و اعتراض عليه حكومت : كه هر سه مورد به شيوه تعامل و چگونگي ارتباط ميان مردم و حاكم اسلامي پيوند خورده است. اين سه عامل عبارتند از: 
اول: وجود اختلاف طبقاتي ميان مردم و مسوولان حكومتي: هنگامي كه حضرت علي عليه‌السلام در بصره به عيادت علاء بن زياد كه از اصحابش بود، رفت وچشمش به خانه وسيع او افتاد اين سخن را ايراد فرمود: وقتي كه مسوولان از حد ضعفاي جامعه بالاتر زندگي كنند، مردم طغيان خواهند كرد، زيرا اختلاف طبقاتي ميان خود مردم قابل تحمل است ليكن بين مردم و مسوولان غيرقابل تحمل است.

  دريافت ماليات از مردم با الگوي غيرمومنانه و غيررحماني: بايد توجه داشت الگوي ماليات با الگوي غيرمومنانه و غيررحماني محاسبه نشود به‌طورمثال در يك‌سال، توليدكننده به هر دليلي ضرر مي‌كند يا كشاورز به دليل خشكسالي خسارت مي‌بيند و محصول ندارد كه حضرت امير(ع) در نامه ۵۳ به مالك‌اشتر مي‌فرمايد: بايد پيشدستي كني و در اين مواقع اينقدر ماليات را پايين آوري كه زندگي‌اش با پارسال تفاوتي نكند و مي‌فرمايد: اگر چنين كردي، خسارت دولت نيست، بلكه نوعي سرمايه‌گذاري است .
توجه حاكم به وضعيت مردم و در نظر گرفتن شرايط آنها بايد بيش از توجه او به جمع‌آوري ماليات باشد.
سوم: ورود اطرافيان و خويشاوندان به حكومت و كار اقتصادي از طريق رانت و اختلاس: در بخشي از نامه ۵۳ ايشان مي‌فرمايد: بدانيد كه نزديكان مسوولان، خودخواه و چپاولگر هستند و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمگري آنان را خشك كن و به هيچ يك از اطرافيانت زميني واگذار نكن.
بنابراين از نگاه قرآن و احادیث اصلاح بايد اساسي و محوري باشد يعني در جامعه بايد رانت از بين برود، شفاف‌سازي صورت گيرد و سازوكار قانوني طوري بنا نهاده شود تا بستگان زمامداران در دوران مسووليت، حق دخالت و حضور در حكومت را نداشته باشند. 
حق سوم: تعليم و تربيت جامعه اسلامي؛ «و تعْلِيمُكمْ كيلا تجْهلُوا و تأْدِيبُكمْ كيما تعْلمُوا»: مبارزه با جهل و ايجاد بسترهاي لازم آموزشي و توزيع عادلانه آن بين مردم از وظايف اساسي حكمران اسلامي است .اهميت اين تكليف از آن جهت است كه جامعه اسلامي بدون معرفت و آگاهي حتي اگر در عالي‌ترين درجه پيشرفت هم باشد، رو به زوال و نابودي خواهد رفت. اين تكليف و سقوط جامعه اسلامي در صورت عدم توجه به آن، در آياتي فراوان از قرآن كريم به چشم مي‌خورد. 

نتيجه اينكه از نگاه قرآن و روايات رابطه حكومت با مردم پيوند دوسويه و ناگسستني است و هر حقي، تكليفي را به همراه دارد.

بديهى است زمانى پايه هاى عدالت در جامعه محكم مى شود كه سنن الهى – كه ضامن خير و سعادت انسان ها است – زنده شود و بدعت هايى كه مردم را به فساد و تباهى و ظلم و تبعيض مى كشاند متروك شود. پيشوايى كه عكس اين كار انجام مى دهد، به طور طبيعى غرق در ظلم و فساد و تباهى خواهد شد و بدترين خلق خداست؛ چرا كه نه تنها خود را تيره بخت مى كند؛ بلكه جامعه اى را به بدبختى و تيره روزى مى كشاند.

بیان عزیزی/پاوه

۱۹دی🌹🌺

نمایش بیشتر

بیان عزیزی

استان کرمانشاه - پاوه مترجم - نویسنده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا