اندیشه

پزشک دعوتگر

درقدیم الایام گفته شده :”پزشکی وطبابت محراب ایمان است”.

شاید سبب مقوله برگردد به آنچه طبیب ازنزدیک با بیماران تماس برقرار می کند و با سرانگشتان خود ازشگفتی های خلقت خدا در انسان ها لمس می نماید.

خداوند به ما(انسان ها) امرفرموده که دروجودخودمان بنگریم: وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ ﴿۲۰﴾ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿۲۱﴾ و روى زمين براى اهل يقين نشانه‏هايى [متقاعدكننده] است (۲۰)و در خود شما پس مگر نمى‏بينيد (۲۱)  

پزشک کسی است که مفهوم ومضمون این آیه را به خوبی و زیاد لمس و درک می کند و این هم سبب زیاد شدن ایمان و پیوندش به خدایی که نوآوری را درخلقت انسان بوجود آورده ، می شود.

پزشک اولین کسی است که می داند زندگی این مخلوق همه اش مکمل وتمام کننده یکدیگر است و اگر دستگاهی ازساختمان تن این مخلوق به اراده خداوند از کار بیفتد ،تمام اعضای جسم وبدن وی درحال تب وبیداری می باشند.

پزشکان ازجمله علما ودانایانی هستند که ترس وخشیت ازخدا را دارند، که خداوند درباره شان می فرماید:انمایخشی الله من عباده العلماء تنها بندگان دانا ودانشمند، ازخدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند.

@من ازدوگروه از پزشکان تعجب می کنم :

 گروه اول : پزشک دلباخته وشیفته ای که ازپیشه وحرفه ووظیفه انسانیش برای برآورده کردن طمع وحرص بی حد وحصرش، استفاده می نماید و به پایگاه وجایگاه اجتماعیش افتخار می کند وتلاش می کند تا انظار مردم را به خود جلب نماید درمعالجه ومداوای بیماران دقت عمل وجدیت نمی نماید ، وتمام هم وغمش متوجه آن چیزی است که درجیب بیماران است واصلاً توجهی به مریضی و ناخوشی وناراحتی که درجسم بیماران است ،نمی کند.

این پزشک وامثال اوچگونه شایسته نام طبیب وپزشک ولباس سفیدی است که نشانه پاکیزگی وصفای قلب وانسانیت است؟

گروه دوم : کسانی هستند که کمی ازگروه اول بهترند ،شغل ووظیفه انسانیشان را بدون حرص وطمع وبه نحو احسن وامانت داری انجام می دهند و همزمان حریص اند براینکه صحت و سلامتی را برای بیمارانشان برگردانند، أما وظیفه اش را تنها دراین حد و اندازه می داند ؛ البته این اشکالی ندارد ، ولی اشکال وعیب ونقصشان دراین است که چنین پزشکانی علاقه ای به پیشرفت وترقی به سوی معالی وکمالات نداشته باشند وتنها به این حد و اندازه ازخدمت به مردم بسنده کنند.

این پزشک

اگراین پزشک به اطراف خود بنگرد وازخودش سؤال كند،چه چیزی سبب شده ، پزشک اروپایی که درکشورخودش ارجمند و شایسته است، وآن دخترپزشک جوان و قشنگ سفید پوست موطلایی ،سرزمین و کشورواهل وعیال ولذت های زندگی خود را ترک نماید وبه سوی کشورهایی که مبتلابه بیماری وبا شده اند و درجه حرارت گرما به حد اعلی خودش رسیده وگرسنگی مردم را ازپا در آورده ، رهسپارشود تا در گروه پزشکی شرکت کند،وبه معالجه ومداوای بیمارانی که به فراموشی سپرده شده اند،بپردازد؟

 

 اگراین پزشک مسلمان ، همین سؤال را از خودش بپرسد ،جوابش او را محکوم می کند ،واز او می خواهد تا دراین حد ومرز توقف نکند و درخدمت به مردم ازهیچ گونه خدماتی دریغ ننماید.

جواب سؤال، اى پزشک سرورم چنین است:قطعا این پزشک و پرستارغربی ،وظیفه تبشیری ودعوت مردم به سوی دین منحرف وباطل شده مسیحیت ،وادارش کرده تا آب و سرزمین سبز و خرم و زن زیبا را ترک کنند ، تا درگروه تنصیری و تبشیری شرکت کند و برایش مهم نیست دراین راه حقوق بگیرد یا نه ،آنچه برایش مهم است با این لباس پزشکی دین فاسد مسیحیت وعقیده گمراهش را به مردم تبلیغ کند!!.

ای دوست پزشک قطعا من به شما نمی گویم که اهل و عیال ، وطن وبیمارانت راترک کن وبه سوی شهرها ومناطق فراموش شده آفریقا رهسپار شوید، واصلا برنگردید،این خواسته ای عمل نشدنی است ،چون شما هم انسان هستی درس خوانده ای و شب بیداری کشیده ای وخسته شده ای، تا به این مکانت وجایگاه رسیده ای، و حق خوداست تا به نتیجه خسته شدن وتلاش وجدیت خود برسی .

ولی بدان همانگونه که درمال وثروتت زکات است ،همینطور هم درشغل و حرفه شما زکات وجود دارد.

اگر شما همراه وظیفه ات (پزشکی)اسلام پاک و بزرگ منش وبلندمرتبه را به مردم ابلاغ معرفی نمابید،زکات پیشه وحرفه ات را ادا کرده ای،

و شما تبدیل به پزشک دعوتگرواقعی می شوی ، اثر و تاثیر شما در مردم بیشتر و زیادتر از دعوتگرعادی می باشد،وپاداش وستایش را از طرف خدا نصیبش می شود و خدا او را دوست می دارد ومورد قبول خدا قرارمی گیرد ،ویقین داشته باش که آنچه ازمال وتلاش ووقت درراه اسلام بخشش کرده ای خدا برایت جبران می نماید.

واگر خواستی می توانی زندگی نامه پزشک دعوتگر،عبدالرحمان سمیط رامطالعه کنید.

 

محمدمصطفی علوش

 

ترجمه :عثمان جاسمی

 

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا