پیامبر (ص) دارای شخصیتی مردمی
رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- از نظر شخصیتی، در بالاترین مقامات قُرب پروردگارش بود؛ اما هنگامی که در مقام ارشاد تودهی مردم برمیآمد، آنان را به چیزی دعوت میکرد که یک فرد عادی نیز از عهدهی آن بربیاید، و این بدان معناست که او به اوج قلههای کمال رسیده بود!!
هنگامی که انسان گرفتار کمبود و نقصان است، خود را از رسیدن به کمالات معاف میدارد و از دیگران میخواهد که راه رسیدن به کمال را بپویند. هر اندازه کمبود انسان بیشتر باشد، میل به معاف کردن خویش از رسیدن به کمالات و اصرار بر دیگران برای دستیابی به آن بیشتر میشود. البته عکس این قضیه هم صحیح است؛ یعنی هراندازه انسان از کمالات بیشتری برخوردار باشد، خود را ملزم به پویش راه کمال میکند و نسبت به دیگران دلسوزی میکند و عذر و بهانههایی برایشان میتراشد که آنان را از تحصیل کمالات باز میدارد.
نمیدانم موضوع روشن شد یا نه؟ به گمانم همچنان به تبیین بیشتری نیاز دارد. من میخواهم این واقعیت را بگویم که انسانِ ناتوان از دستیابی به کمال، ناتوانی و ناکامیاش را با درخواست از دیگران برای رسیدن به رشد و کمال پنهان میدارد.
انسان کامل، دلسوزانه از بالا به ناتوانان مینگرد و میداند که توش و توان آن را ندارند که به مقام او صعود کنند. این، دلیل بزرگی از روانشناسی جدید بر عظمت شخصیت باشکوه محمد -صلی الله علیه وسلّم- است و کلیدی بسیار دقیق و حساس از کلیدهای این شخصیت والامقام!… شخصیتی که کلیدهای بیشماری دارد و بسان رحمت الهی که همه چیز را در بر گرفته است، از آسمانها و زمین نیز فراختر است!!
آری، رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- دائماً با خویشتن اینگونه بود و خود را به کاملترین کمالات انسانی ملزم میکرد؛ اما با دیگران به تناسب استعداد و وتواناییهایشان برخورد میکرد. از زمانی که خداوند او را به پیامبری مبعوث کرده بود، نماز شب را بر خود واجب نمود و حتی یک شب هم اتفاق نیفتاد که قیاماللیل او تعطیل شود. ولی یارانش را با نرمی و ملایمت بدین کار تشویق میکرد و این عبادت را بر آنان واجب نکرد؛ بلکه به عنوان عملی داوطلبانه برشمرد.
خداوند متعال به او میفرماید: «یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ .قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلاً .نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً. أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً » (مزمل ۴-۱)
« ای جامه به خود پیچیده! شب، جز اندکی [از آن] بیدار بمان. نیمی از شب، یا کمی از نیمه بکاه [تا به یک سوم شب میرسد]. یا بر نیمه آن بیفزا [تا به دو سوم شب میرسد] و قرآن را بخوان [همراه با دقّت و تأمّل، و در ضمن شمرده و روشن].
چرا خداوند متعال هر شب این نماز را بر او واجب میکند؟
پاسخ این است: وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً (اسراء۷۹)
«در پاسی از شب از خواب برخیز و در آن نماز تهجّد بخوان، این یک فریضه اضافی [و افزون بر نمازهای پنجگانه] برای تو است. باشد که[در پرتو این عمل] خداوند تو را به مقام ستودهای [و مکان برجستهای در دنیا و آخرت که موجب ستایش همگان باشد] برساند. »
این عبادت اضافی ویژه ی توست و فراتر از توان دیگران است؟… چرا؟ تا تو آمادهی دستیابی به «مقام محمود» شوی که هیچ یک از خلایق به آن نمیرسند!!
رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- چند روز متوالی را بدون افطار روزه میگرفت و شبها و روزها را بدون خوردن و آشامیدن و سَحَری و افطاری به سر میبرد… اما یارانش را از این کار باز میداشت. در مورد خویشتن، ملزم به بالاترین درجهی اراده و عزم راسخ میشود، اما یارانش را در حد توانشان مکلف میکند که افطار کنند و بخورند و بیاشامند!!
در زمینهی ارث در رابطه با خود میفرماید: «لانُورثُ، مَا ترکناه صدقه» : «ما چیزی را به ارث برجای نمیگذاریم، ماتَرَکِ ما باید به عنوان صدقه به دیگران داده شود» اما برای یارانش ارث بردن از همدیگر را جایز میشمارد. این رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- است که والاترین درجات کمال را در قبال خویش میطلبد و نسبت به دیگران بالاترین درجهی تخفیف و آسانگیری را اعمال میکند.
خداوند متعال میفرماید:« لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ »(توبه ۱۲۸)
« بیگمان پیغمبری [محمّد نام]، از خود شما [انسانها] به سویتان آمده است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد، بر او سخت و گران میآید. به شما عشق میورزد و اصرار به هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است.
خداوند متعال به این صفات برجسته پیامبر -صلی الله علیه وسلّم- اشاره میکند؛ چراکه ترحم و دلسوزی او بسیار گسترده است و این روشنترین دلیل بر کمال این شخصیت است که امکان ندارد هیچ انسانی به مقام و منزلت او دست یابد.
اگر رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- با کسانی که بشریت آنها را رهبران، بزرگان، مشاهیر و نوابغ نام نهاده است، قیاس شود، جلال و شکوه و تابناکیِ شخصیتاش بیشتر و بیشتر میشود. هر یک از این رهبران، مردم را به چیزی فرا میخوانند که خود بسیار از آن فاصله میگیرند. حاکمان پیوسته شهروندان را اینگونه خطاب قرار میدهند که صالح، نیکوکار، و زاهد باشید و قناعت پیشه کنید، اما همه چیز را برای خود مباح و مجاز میشمارند، چراکه در نگاه آنان مردم جایگاهی دارند و حاکمان در مقام و جایگاهی بسیار والاتر!! این است تفاوت میان محمد -صلی الله علیه وسلّم- و این رهبران!!
به همین خاطر میان قلب محمد -صلی الله علیه وسلّم- و قلب یاران و پیروانش یک خاصیت مغناطیسی وجود دارد که به شدت یکدیگر را به سوی خود جذب میکنند؛ زیرا دلهای مؤمنان از اعماق جان احساس میکنند که او صادق و امینی است که آنان را به سوی صدق و راستی دعوت میکند… رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- آنان را به سوی نماز، زهد و پارسایی، جهاد در راه خدا دعوت میکند، در حالی که او جلودار ساجدان و مؤمنان و پارسایان و مجاهدان است… او مردم را به سوی پروردگارشان دعوت میکند، حالآنکه خود اولین سالک راه پروردگار است… و اینچنین یک حالت مغناطیسی قدرتمند، قلب او و پیروانش را به هم پیوند میدهد…
اما کسانی که آنان را رهبران و بزرگان نامیدهاند، به تودهی مردم دروغ میگویند و آنان را فریب میدهند و به گمان خویش، حقوقی برای خود قائلاند که سایرین از آن بهرهای ندارند؛ اما محمد -صلی الله علیه وسلّم- هنگامی که خود را هم طراز سایر مردم قرار میدهد، بر همگی این رهبران برتری یافته است و رفعت شأناش تا آنجا رفته است که مسئولیتهایی را بر خود تحمیل میکند که دیگران از ادای آن سخت ناتواناند!
این یک جنبه از جنبههای شخصیت محمد -صلی الله علیه وسلّم- در والاترین مقام قرب پروردگارش بود؛ اما نسبت به تودهی مردم دلسوزی میکرد و چارچوب و خطوطی برای آنان ترسیم میکرد که متناسب با تواناییهایشان باشد که در شریعت اسلام موسوم به فرایض اند. تکلیف بیشتر بر دوش آنان قرار نمیدهد بلکه برای تشویقشان به پایبندی نسبت به چارچوبی که خداوند برایشان تعیین کرده است، به آنان وعدهی بهشت میدهد.
«عَنْ اَنَسٍ قَالَ: کُنَّا نَتَمَنَّی أَنْ یَأْتِیَ الْإِعْرَابِیُّ الْعَاقِلُ، فَیَسْأَلَ النَّبیَّ-صلی الله علیه وسلّم- وَ نَحْنُ عِنْدَهُ.
فَبَیْنَا نَحْنُ کذلکَ، إذْ إعرابِیُّ فَجَثَا بَیْنَ یَدَیِ النبیَّ -صلی الله علیه وسلّم- فَقالَ:یا محمدُ، إنَّ رَسولَک أتَانا، فَزَعمَ أنَّکَ تَزْعُمُ أنَّ اللهَ أرْسَلَک؟
فقال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: نَعَم
قَالَ: فَبِالَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ، وَ بَسَطَ الأَرْضَ، وَ نَصَبَ الْجِبَالَ، آللهُ اُرْسَلَکَ؟
فقالَ النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: نَعَم
قَالَ: فَإنَّ رَسولکَ زَعَمَ لَنَا أَنَّکَ تَزْعُمُ أنَّ عَلَیْنا خَمْسَ صَلَواتٍ فی الیومِ و اللَّیله؟
فَقَال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: نَعَم
قَالَ: فَبِالَّذِی اَرْسَلَکَ، آللهُ أَمرکَ بِهذَا؟
قَالَ: نَعَم
قال: فإنَّ رَسُولَکَ زَعَمَ لَنَا أَنَّکَ تَزْعُمُ أنَّ علینا صومَ شهرٍ فِی السَّنَه؟
فقال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: صَدَقَ
قال: فَبِالَّذِی أرْسَلَکَ، آللهُ أمَرَکَ بِهذَا؟
قال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: نَعَم
قال: فإنَّ رَسُولَک زَعَمَ لَنَا أنَّک تَزْعُمُ أنَّ علینا فی أموالنا الزکاه؟
فقال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: صَدَقَ
قال: فَبِالَّذِی أرْسَلَک،آلله أمَرَک بهذا؟
قال النبی -صلی الله علیه وسلّم-: نَعَم
قال: فإنَّ رَسُولک زَعَمَ لَنَا أنَّکَ تَزْعُمُ أنَّ علینا الحَجَّ إلی البیتِ منِ استطاعَ إلیه سَبیلاً؟
فقال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: نَعُم
قال: فَبِالَّذِی أرسَلَک، آللهُ أمَرَکَ بِهذَا؟
فقال النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: نَعَم
فقالَ: وَ الَّذِی بَعَثَکَ بالحقِّ، لاأَدَعُ مِنْهُنَّ شیئا، وَ لَا أُجاوزهُنَّ، ثم وَثَبَ.
فقالَ النبیُّ -صلی الله علیه وسلّم-: إنْ صَدَقَ الأُعرابیُّ دَخَلَ الْجَنَّهه.
(روایت از ترمذی)
« از انس روایت شده است که گفت: ما آرزو میکردیم که یک بادیهنشینِ عاقل بیاید و در حالیکه در خدمت پیامبر هستیم، سؤالاتی از او بپرسد. روزی در حالیکه نزد پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- بودیم، ناگهان مردی بادیهنشین از راه رسید و در مقابل پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- زانو زد و گفت: ای محمد! فرستادهی تو نزد ما آمده است و ادعا میکند که خداوند تو را فرستاده است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: بله
گفت: قسم به کسی که آسمان را بر افراشت و زمین را گسترانید و کوهها را بر پا داشت، آیا خداوند تو را فرستاده است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: بله
گفت: فرستاده تو ادعا میکند که تو میگویی شب و روز پنج وعده نماز بر ما واجب است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: بله
گفت: قسم به کسی که تو را فرستاده است، آیا خداوند تو را به این کار فرمان داده است؟
فرمود: بله
گفت: فرستادهی تو ادعا میکند که تو میگویی روزهی یک ماه در سال بر ما واجب است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: راست میگوید.
گفت: قسم به کسی که تو را فرستاده، آیا خداوند این فرمان را به تو داده است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- گفت: بله
گفت: فرستادهات ادعا میکند که تو میگویی باید زکات مال و ثروتمان را بپردازیم؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: راست میگوید.
گفت: قسم به کسی که تو را فرستاده، آیا خداوند تو را به این کار فرمان داده است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: بله
گفت: فرستادهی تو ادعا میکند که تو میگویی، اگر توانایی مالی و جسمی داشته باشیم باید حج را ادا کنیم؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: بله
گفت: قسم به کسی که تو را فرستاده، آیا خداوند این دستور را به تو داده است؟
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: بله
گفت: قسم به کسی که تو را به حق فرستاده، هیچ یک از این دستورات را ترک نمیکنم و از چارچوب (دین) تجاوز نمیکنم.
سپس برخاست و رفت.
پیامبر-صلی الله علیه وسلّم- فرمود: اگر این بادیهنشین راست بگوید، وارد بهشت میشود.
این، گفت وگوی جاودانی است که میان پیامآورِ آزادی برای تمام مردم و یک مرد عادی ِبادیهنشین به وقوع پیوست؛ در حالیکه یاران رسول خدا-صلی الله علیه وسلّم- به دقت گوش فرا میدادند و از عظمت این شخصیتی که با آن مقام و منزلتش با پایینترین فرد جامعه متواضعانه رفتار میکند، شگفتزده شده بودند!
رسول خدا-صلی الله علیه وسلّم- سخنان مرد بادیهنشین را با بله، بله، تأییدکرد… این همان چارچوبی است که رسول خدا-صلی الله علیه وسلّم- به اذن پروردگارش آن را برای تودهی مردم ترسیم کرده است و یارانش را فرستاده تا مردم را به سوی آن دعوت کنند و به امتش فرمان داده است تا همهی مردم را به آن فراخوانند… این همان فرایض پنجگانهای است که پایه و اساس اسلاماند. و رسول خدا-صلی الله علیه وسلّم- در خصوص آنها فرمود: اگر مرد بادیهنشین راست بگوید، و چیزی از آنها کم یا اضافه نکند وارد بهشت میشود! چراکه وی با این کار، فرایض خدا را بر خویشتن ادا کرده است و افزون بر این، ملزم به انجام چیز دیگری نیست مگر اینکه داوطلبانه اقدام کند.
این است رسول خدا-صلی الله علیه وسلّم-، پیامبر ملتها که از آن جایگاه رفیعاش به میان تودهی مردم میآید و آنها را با نرمی و ملایمت و رحمت به سوی پروردگارشان رهنمود میکند و تکلیف دیگری بر آنان نمینهد.
اما رسول خدا-صلی الله علیه وسلّم- خود را ملزم به انجام تکالیف دشوارتر و سختتری میکند تا اینکه وحی نازل شد که برخی از این تکالیف سخت را بر دوش خود سبک کند « طه. مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى.إِلَّا تَذْکِرَهً لِّمَن یَخْشَى» (طه ۳-۱).
طا. ها.[ای پیغمبر!] ما قرآن را برای تو نفرستادهایم تا [از غم ایمان نیاوردن کافران، و نپذیرفتن شریعت یزدان] خویشتن را خسته و رنجور کنی. لیکن آن را برای پند و اندرز کسانی فرستادهایم که از خدا میترسند و از او اطاعت میکنند.
طه؟!
برخی از مفسران گفتهاند، طه، یعنی پاهایت را بر زمین بگذار و نسبت به خود نرمی نشان ده؛ چراکه بار سنگینی بر آن نهادهای و به قدری خسته شدهای که روی یک پایت میایستی و دیگری را بلند میکنی تا جایی که پاهایت به خاطر قیاماللیل طولانی، متورم شدهاند!!
این است صداقت والا در شخصیت!!
اگر محمد-صلی الله علیه وسلّم- پیامآور پروردگار جهانیان نبود، به خاطر رفتار و صداقتاش در اجرای آنچه مردم را به سوی آن فرا میخواند، با شخصیت خویش یارانش را خیره میکرد؛ حتی اگر وحی هم بر او نازل نمیشد، پیرامون او جمع میشدند… حال، که چنین نیست و افزون بر رِفعت و علوّ رفتار و صدق صفاتاش، فرستادهی خدا به سوی تمام بندگانش است، باید چگونه باشد؟ در اینجا نور شخصیت و نور فطرت و نور وحی به هم میپیوندند و همچنان که خداوند میفرماید:
«…… مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونِهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ » (نور:۳۵)
« نور خدا، به چلچراغی میماند که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حباب درخشانی که انگار ستاره فروزان است، و این چراغ [با روغنی] افروخته شود [که] از درخت پربرکت زیتونی [به دست آید] که نه شرقی و نه غربی است [بلکه تک درختی است در سرزمین باز و بلندی که از هر سو آفتاب بدان میتابد. به گونهای روغنش پالوده و خالص است] انگار روغن آن بدون تماس با آتش دارد شعلهور میشود. نوری است بر فراز نوری! [نور چلچراغ و نور حباب و نور روغن زیتون، همهجا را نورباران کردهاند. به همین منوال هم نور تشریعی وحی و نور تکوینی هدایت و نور عقلانی معرفت، پردههای شکّ و شبهه را از جلو دیدگان همگان به کنار زده، و جمال ایزد ذوالجلال را بر در و دیوار وجود به تجلّی انداختهاند. امّا این چشم بینا و دل آگاه است که میتواند ببیند و دریابد]. خدا هر که را بخواهد به نور خود رهنمود میکند [و شمعک نور خرد را به چلچراغ نور اَحَد میرساند و سراپا فروزانش میگرداند]. خداوند برای مردمان مثلها میزند [تا معقول را در قالب محسوس بنمایاند و دور از دائره دریافت خرد را – تا آنجا که ممکن است، با کمک وحی و در پرتو دانش – به خرد نزدیک نماید] و خداوند آگاه از هر چیزی است[و میداند چگونه مخلوق را با معبود آشنا گرداند].»
مَثَلَ نُورِهِ؟
مثل محمد رسول الله-صلی الله علیه وسلّم- که خداوند او را به عنوان نوری برای جهانیان فرستاده است، به عنوان یک انسان و یک بشر بدون وحی، شخصیتی نورانی است، سپس خداوند نور (وحی) خود را بر او نازل کرد و او اکنون «نورٌ عَلی نورٌ» است.
این است حقیقت محمد -صلی الله علیه وسلّم- بدون هرگونه طرفداری متعصبانه، به عنوان شخصیتی انسانی و بشری که هیچ شخصیتی همانند او نیست… اکنون چگونه داوری میکنید؟!!
محمود شلبی
ترجمه: عثمان ایزدپناه