اصولقرآن

پیامدهای سلب الهی بودن الفاظ قران کریم

متاسفانه مدتی است بحث بر سر الهی بودن قران و یا بشری بودن ان وقت گروه را گرفته و چالش فکری فراوانی برای دوستان ایجاد نموده است بر همین اساس در نظر دارم در حد توان و بضاعت علمی مطالبی را خدمت اعضا ارائه نمایم.
قبل از هر چیز ذکر این نکته را لازم می دانم که اندیشه ی اسلامی به هیچ وجه مخالف ارائه دیدگاه ها و افکار نو و جدید در عرصه ی دین نبوده و ارج نهادن تلاش های مجتهدین حتی در صورت اجتهاد غلط بیانگر این واقعیت است که پروردگار باب اجتهادی را که در عرصه ی فکر و اندیشه اسلامی گشوده است را کسی یارای بستن ان نیست.
از نظر دین اسلام تمام تلاش و کوشش ها در جهت روشنگری و کشف حقیقت ارج نهاده می شود و فاعل ان سوای از مشاهده ی ثمره ی عمل خویش در دنیا از پاداش ان نیز در اخرت بهره مند می گردد. حتی مخالفت با اجماع امت اسلامی هم اگر توسط اجماعی دیگر در زمان جدیدی باشد و یا فردی در سایه ی قوت استدلال با اجماعی مخالفت کند تلاش ان فرد بی شک مورد رضای خدا و رسولش خواهد بود و فرد ارائه دهنده ی نظریه نبایستی مورد شماتت و لعن و طرد قرار گیرد هر چند متاسفانه در مقاطعی از تاریخ اسلام این اصل اصیل رعایت نگردیده و بارها بزرگانی به مانند ابن تیمیه در سایه ی ارایه ارای منحصر به فرد مورد خشم علمای وقت قرار گرفته اند منتها ان چه در این زمینه بسیار مهم است این که باید مرد این عرصه و میدان بود نه این که بدون علم و در سایه ی تبعیت از هوی شخصی و به جهت حب ظهور در هر چیزی سرک کشید و بر هر ان چه میراث گذشتگان است تاخت.

نکته دوم این که حتی در عرصه ی نظریات علمی هم تا موقعی که یک نظریه جدید جایگزین نظریه قبلی نشود اگر فردی به تخریب نظریه ی قبلی بپردازد و حتی شک و شبهه ای در ان ایجاد شود به جهت فرار از شکاف معرفتی ناشی از نبود نظریه ی جدید مبنا همان نظریه ی قبلی است و نظریه پرداز جدید بی شک بایستی به دنبال جایگزینی برای نظریه ی قدیمی باشد. نظریه خلق الساعه و‌ ثبات گونه ها ان وقت در محافل علمی غرب جایگاه خویش را از دست داد که توسط انشقاق گونه ها جایگزین شد.
البته نظریه پردازی در عرصه ی دینداری با ان چه در میدان علوم تجربی اتفاق می افتد بسیار متفاوت است زیرا دین شناسنانه جمع کثیری از افراد است که در سایه ی اموزه های دینی به حیات خویش سامان بخشیده اند و به تنظیم روابط خویش با خالق و‌مخلوق پرداخته اند.

بر همین اساس حتی کسانی که قایل به تکرار تجربه نبوی در میان انسان ها هستند بر این باورند که چون این افراد در میان جمع کثیری از دینداران مصلحت اندیش زندگی می کنند بایستی به جهت مراعات برخی از مصلحت ها با احاد جامعه مماشات نمایند و از بازگو کردن تجربه خویش به این دلیل و همچین متصل ماندن به دریای انبیا بپرهیزند.
حال بر اساس ان چه بیان شد افرادی که در عرصه ی وحی اقدام به تئوری پردازی می نمایند و از لفظ و معنای قران سلب الهی بودن می کنند بایستی چند نکته مهم و بارز را در نظر داشته باشند؛
اول؛ بایستی عواقب حذف نظریه ی قبلی را در نظر داشته باشند و به پیامدهای حذف ان نظریه و دیدگاه واقف گردند و فرجام ان را در نظر داشته باشند که به گوشه ای از ان اشاره می کنم.
البته در کنار عواقب و پیامدهای حذف بایستی به معایب نظریه ی قبلی نیز اشاره نموده و مزایای دیدگاه جدید را نیز بر شمارند تا مقبول محافل علمی و عمومی افتد.مهم این که در بحث دینداری مقبولیت عام بسیار مهم است زیرا مخاطب دین احاد جامعه است نه یک محفل علمی صرف

دوم) نظریه پرداز بایستی در اغاز کار و پس بیان معایب نظریه ی قبلی مستندات و استدلال های نظریه ی قبلی را به چالش کشیده و ان را زیر سوال ببرد و به توجیه ان بپردازد.
سوم) نظریه پرداز می بایستی در تائید دیدگاه خویش اقامه دلیل کند. بی شک این دلایل می تواند برون دینی یا درون دینی باشد ولی وقتی یک نظریه پرداز هنوز ارتباط خویش را با دین قطع نکرده است و خود را منتسب به متون دینی می داند بایستی در درجه ی اول از گزاره های دینی به جهت استحکام نظریه خویش بهره گیرد.
استناد صرف به یک ایه( لیس کمثله شی)بدون توضیح در مورد ان و به چالش کشیدن استنادات مخالفین و علم کردن چندین باره ان در مباحثات ناشی از سردرگمی کسی است که هنوز تکلیفش با خودش، جهان بینی اش و متنش مشخص نیست.

✅پیامدهای بشری بودن الفاظ قران؛
✅۱)قداست زدایی از الفاظ و کلمات قران کریم. مسلمانان در طول قرن ها برای الفاظ و واژه های قرانی ارزش قائل بوده اند که به کارگیری ارایه های هنری در مورد قران، روش های گوناگون خطاطی، پیدایش علم قرائت و تجوید، رعایت ادب و طهارت در برخورد با کلمات قران نمونه ای از قداست مسلمین برای الفاظ قران است که با بشری بودن الفاظ به کلی این قداست فرو می ریزد و کلمات قران در حد کلمات سایر کتاب ها ( غزلیات شمس) پائین می اید.

۲) نفی اعجاز در بعد لفظی و واژگان قران؛
یکی از جنبه های اعجاز قران کریم که از همان هنگام نزول قران تا به حال دستاویزی برای الهی بودن قران بوده است و حتی به نوعی استدلالی در مقابل کسانی است که الفاظ قران را بشری می دانند اعجاز بیانی و اعجاز در فصاحت و بلاغت قران است که حتی یکی از محورهای تحدی قران در زمان نزول بوده است. سطوح مختلف اعجاز بیانی از جمله زیبایی، آهنگین بودن، دقیق و بی بدیل بودن، سهولت و رسایی و چینش و گزینش منظم همه بر محور الفاظ و کلمات قران می چرخد که هم با بشری بودن الفاظ در تباین است و هم بشری بودن را نفی می کند.
زیرا از نظر قران و علمای اسلامی آوردن الفاظ و کلماتی با این ویژگی ها فراتر از توان بشر ان هم بشر عصر نزول و ان هم یک فرد امی است که نظریه ی غیروحیانی بودن قران این بعد از اعجاز را به کلی نفی می کند.
۳) متن گریزی یا نادیده گرفتن مرجعیت قران در فهم دین و همچنین حیات انسان ها؛
کسانی که از الفاظ قران سلب الهی بودن می کنند بایستی بی شک تکلیف خویش را با معانی هم مشخص کنند که ایا به دنبال ساقط شدن لفظ از الهی بودن، معنا هم به چنین فرجامی دچار می شود و نقش نبی در معنا چگونه خواهد بود.

آیا لفظ نبی در بستر تاریخ و در برخورد فرهنگ و اداب و رسوم عصر نزول نقش پذیرنده و‌منفعل دارد یا اثرگذار و فاعل؟
ولی در هر صورت بسته به نوع نگاه به لفظ و معنای قران، این کتاب از قدسیت و‌حجیت خواهد افتاد و شان و‌منزلت قبلی را نخواهد داشت. بی شک در غرب تامل و‌تدبر در کتب مقدس به خصوص تباین گزاره های ان با علوم جدید متفکران غربی را به این فرجام رساند که لفظ و معنی کتب مقدس نه تنها از ان خدا بلکه متعلق به عیسی و‌موسی هم نیست و این در حالی است که مسلمانان یکی از جنبه های الهی بودن قران را اعجاز علمی ان مطرح می کنند و با افتخار و استناد به ایاتی از قران که انسان ها را به تامل در افاق و انفس دعوت نموده از کشف علوم جدید به جهت حقانیت قران و الهی بودنش استقبال می کنند که معتقدین به غیر الهی بودن باید در نفی این ادعای مسلمین هم اقامه دلیل کنند.
این که لفظ را بشری و‌معنا را الهی بدانیم مطلب تازه ای نیست که تنها معاصرین کشف کرده باشند بلکه این مباحث از قرن ها پیش در اندیشه ی دینی و به خصوص پس از فاصله گرفتن از صدر اسلام و ورود افکار فلسفی و عرفانی به درون اندیشه ی اسلامی مطرح بوده است. ان چه واضح و روشن است این که چنین دغدغه ای را صحابه ی کرام نداشته اند و چنان چه در سیره رسول الله ص امده است یاران ان حضرت باور به دو قول و یا حتی چند قول از ایشان داشته اند و به محض شنیدن سخنی از ایشان این سوال برایشان مطرح می شد که ایا قول شماست یا الله تا در مقاطعی قول ایشان را به چالش بکشند و در مقابلش ارائه نظر کنند.( حباب ابن منذر در جنگ بدر و در مورد شیوه ی استقرار سپاهیان )
ولی بعدها که مناقشاتی در این مورد صورت پذیرفته در هر حال ارتباط قران با الله قطع نشده یا لفظ و یا معنای آن را منتسب به خداوند دانسته اند که در عصر حاضر و پس از تشکیک در کتب مقدس از سوی فیلسوفان غربی این افکار از سوی نواندیشان به جهت سازگاری نمودن متن با علم و اندیشه ی مدرن و مبانی حقوق بشر در مورد قران هم مطرح شد. بنابراین مهم ترین دستاویز این جریان های نواندیش نه سخن گفتن خداوند بلکه محتوای وحی و عدم سازگاریش با عقل و علم مدرن بود که دکتر سروش هم در همین راستا به دلیل پریشان بودن متن قران و همچنین ناسازگاری این متن با علم و عقل و مبانی حقوق بشر روئای رسولانه را مطرح می کند. بنابراین جوان مسلمان مدافع جریان نواندیشی بایستی با چشم باز در این مسیر گام بردارد که سرانجام این نظریه پردازی ها رفع قدسیت و‌حجیت از متن است چون آن را کارامد برای اندیشه ی مدرن نمی داند و یا لااقل از حذف آن برای جمع کثیری از انسان های این کره ی خاکی واهمه ای ندارد.
نکته مهم دیگر در این زمینه بسط تجربه ی نبوی در عالم انسانی است که تعبیر شخص از تجربه ی شخصی در قالب الفاظ و کلمات در می اید که ادیان را هم صورت بندی امور بی صورت حاصل این تجربه ها می داند و به تبع قران را هم به عنوان ره اورد نبوت پیامبر ص چیزی جز مجموعه ای از قالب های بشری که تجربه و احساس در ان تعبیر و بیان شده نمی داند. از این نظرگاه حتی ان چه پیامبران و شخص رسول الله ص گفته اند بیان تصورات و برداشت های ایشان از حقیقت است نه خود حقیقت و با تسری این نوع بینش به سایر انبیا سپس عالم انسانی همان پلورالیسم که همه ماجور و معذورند زاده می شود و همه ی ادعاهای قران و اسلام مبنی بر خاتمیت، جامعیت و‌کاملیت و جهان شمولی با علامت سوال های بزرگی مواجه می شود.

۲) نفی اعجاز در بعد لفظی و واژگان قران؛
یکی از جنبه های اعجاز قران کریم که از همان هنگام نزول قران تا به حال دستاویزی برای الهی بودن قران بوده است و حتی به نوعی استدلالی در مقابل کسانی است که الفاظ قران را بشری می دانند اعجاز بیانی و اعجاز در فصاحت و بلاغت قران است که حتی یکی از محورهای تحدی قران در زمان نزول بوده است. سطوح مختلف اعجاز بیانی از جمله زیبایی، آهنگین بودن، دقیق و بی بدیل بودن، سهولت و رسایی و چینش و گزینش منظم همه بر محور الفاظ و کلمات قران می چرخد که هم با بشری بودن الفاظ در تباین است و هم بشری بودن را نفی می کند.
زیرا از نظر قران و علمای اسلامی آوردن الفاظ و کلماتی با این ویژگی ها فراتر از توان بشر ان هم بشر عصر نزول و ان هم یک فرد امی است که نظریه ی غیروحیانی بودن قران این بعد از اعجاز را به کلی نفی می کند.
۳) متن گریزی یا نادیده گرفتن مرجعیت قران در فهم دین و همچنین حیات انسان ها؛
کسانی که از الفاظ قران سلب الهی بودن می کنند بایستی بی شک تکلیف خویش را با معانی هم مشخص کنند که ایا به دنبال ساقط شدن لفظ از الهی بودن، معنا هم به چنین فرجامی دچار می شود و نقش نبی در معنا چگونه خواهد بود.
ایا لفظ نبی در بستر تاریخ و در برخورد فرهنگ و اداب و رسوم عصر نزول نقش پذیرنده و‌منفعل دارد یا اثرگذار و فاعل.
ولی در هر صورت بسته به نوع نگاه به لفظ و معنای قران، این کتاب از قدسیت و‌حجیت خواهد افتاد و شان و‌منزلت قبلی را نخواهد داشت. بی شک در غرب تامل و‌تدبر در کتب مقدس به خصوص تباین گزاره های ان با علوم جدید متفکران غربی را به این فرجام رساند که لفظ و معنی کتب مقدس نه تنها از ان خدا بلکه متعلق به عیسی و‌موسی هم نیست و این در حالی است که مسلمانان یکی از جنبه های الهی بودن قران را اعجاز علمی ان مطرح می کنند و با افتخار و استناد به ایاتی از قران که انسان ها را به تامل در افاق و انفس دعوت نموده از کشف علوم جدید به جهت حقانیت قران و الهی بودنش استقبال می کنند که معتقدین به غیر الهی بودن باید در نفی این ادعای مسلمین هم اقامه دلیل کنند.
این که لفظ را بشری و‌معنا را الهی بدانیم مطلب تازه ای نیست که تنها معاصرین کشف کرده باشند بلکه این مباحث از قرن ها پیش در اندیشه ی دینی و به خصوص پس از فاصله گرفتن از صدر اسلام و ورود افکار فلسفی و عرفانی به درون اندیشه ی اسلامی مطرح بوده است. ان چه واضح و روشن است این که چنین دغدغه ای را صحابه ی کرام نداشته اند و چنان چه در سیره رسول الله ص امده است یاران ان حضرت باور به دو قول و یا حتی چند قول از ایشان داشته اند و به محض شنیدن سخنی از ایشان این سوال برایشان مطرح می شد که ایا قول شماست یا الله تا در مقاطعی قول ایشان را به چالش بکشند و در مقابلش ارائه نظر کنند.( حباب ابن منذر در جنگ بدر و در مورد شیوه ی استقرار سپاهیان )
ولی بعدها که مناقشاتی در این مورد صورت پذیرفته در هر حال ارتباط قران با الله قطع نشده یا لفظ و یا معنای آن را منتسب به خداوند دانسته اند که در عصر حاضر و پس از تشکیک در کتب مقدس از سوی فیلسوفان غربی این افکار از سوی نواندیشان به جهت سازگاری نمودن متن با علم و اندیشه ی مدرن و مبانی حقوق بشر در مورد قران هم مطرح شد. بنابراین مهم ترین دستاویز این جریان های نواندیش نه سخن گفتن خداوند بلکه محتوای وحی و عدم سازگاریش با عقل و علم مدرن بود که دکتر سروش هم در همین راستا به دلیل پریشان بودن متن قران و همچنین ناسازگاری این متن با علم و عقل و مبانی حقوق بشر روئای رسولانه را مطرح می کند. بنابراین جوان مسلمان مدافع جریان نواندیشی بایستی با چشم باز در این مسیر گام بردارد که سرانجام این نظریه پردازی ها رفع قدسیت و‌حجیت از متن است چون آن را کارامد برای اندیشه ی مدرن نمی داند و یا لااقل از حذف آن برای جمع کثیری از انسان های این کره ی خاکی واهمه ای ندارد.
نکته مهم دیگر در این زمینه بسط تجربه ی نبوی در عالم انسانی است که تعبیر شخص از تجربه ی شخصی در قالب الفاظ و کلمات در می اید که ادیان را هم صورت بندی امور بی صورت حاصل این تجربه ها می داند و به تبع قران را هم به عنوان ره اورد نبوت پیامبر ص چیزی جز مجموعه ای از قالب های بشری که تجربه و احساس در ان تعبیر و بیان شده نمی داند. از این نظرگاه حتی ان چه پیامبران و شخص رسول الله ص گفته اند بیان تصورات و برداشت های ایشان از حقیقت است نه خود حقیقت و با تسری این نوع بینش به سایر انبیا سپس عالم انسانی همان پلورالیسم که همه ماجور و معذورند زاده می شود و همه ی ادعاهای قران و اسلام مبنی بر خاتمیت، جامعیت و‌کاملیت و جهان شمولی با علامت سوال های بزرگی مواجه می شود.

تهیه و نگارش : یوسف سلیمان زاده – سقز

از طريق
یوسف سلیمان زاده
منبع
sozimihrab
نمایش بیشتر

یوسف سلیمان زاده

@ استان کردستان - سقز @ نویسنده و فعال مدنی @ دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا