گفتوگو از: آبتین امیری
در این گفتوگو شیخ عبدالکریم محمّدی، عضو شورای برنامهریزی مدارس علوم دینی اهل سنّت، به معرّفی امام شافعی –رحمهالله علیه– و بیان شکلگیری فقه شافعی، مکاتب آن، اصول و نحوهی کارکرد آن، گسترهی آن در سطح دنیای اسلام و ارتباط آن با علوم کلام و اجتهاد میپردازد. وی همچنین موضع فقه شافی در مقابل تندروی و خشونت را بهروشنی بیان میکند.
در ادامه توجّه شما را به این گفتوگو جلب میکنیم:
– فقه شافعی، دارای قدمت زیادی در ایران است و تعداد زیادی از ایرانیان اهل سنت پیرو مذهب شافعی هستند. ویژگی فقه شافعی نسبت به فقه دیگر مذاهب اسلامی چیست؟
فقه شافعی از ابتدای ظهور خود دارای ویژگیهای منحصر به فردی در تاریخ فقه اسلامی بوده است. مؤسّس فقه شافعی «محمد بن ادریس شافعی» معروف به امام شافعی متولد سال ۱۵۰هجری در غزّه است. امام شافعی در دوران علمآموزی، از اساتید بزرگی چون «مسلم بن خالد» «سفیان بن عیینه» «سعید بن سالم» «داوود بن عبدالرحمن» و «عبدالحمید بن عبدالعزیز» که هریک فقیهی بزرگ در عصر خود بودند بهره جست و با استفاده از دانش این اساتید و نبوغ ذهنی به درجهای والا نائل آمد.
امام شافعی در مدت حیات خود مهمترین مباحث اصول فقه را در تاریخ فقاهت در اسلام عرضه نمود، امری که با گذر زمان، در تاریخ اسلام تحوّلآفرین شد و الهامبخش رشد فقهی دیگر مذاهب اسلامی گردید. لذا شیوه فقهی امام شافعی همواره بصورت مستقیم یا غیر مستقیم مورد توجه و استفاده دیگر مذاهب اسلامی بوده است و این ویژگی بارز فقه امام شافعی به نسبت دیگر مذاهب فقهی است.
– امام شافعی به عنوان یک فقیه از چه جایگاه علمی در میان فقهای هم عصر خود برخوردار بوده است؟
امام شافعی در زمان خود شخصیتی بزرگ و شاید تکرار ناشدنی در فقه بوده است. امام شافعی با تقریر اصول و قواعد علوم دینی و تجزیه و تحلیل آن روش جدیدی را در استنباط احکام شرعی بکار گرفت. سه نکته مهم در فقه امام شافعی وجود دارد که لازم است به آن توجه شود:
اول اینکه امام شافعی آن تعادل مطلوبی که در بین مکاتب سهگانه (مکتب قرآن در مکه، مکتب حدیث در مدینه و مکتب اهل رأی در عراق) در زمینه استنباط احکام فرعی وجود داشت را رعایت نمود و از افراط و تفریط در هر یک از این سه مکتب دوری کرد. به عبارتی نگاه امام شافعی به فقه تکبعدی نبوده است.
دوم اینکه او برخی منابع که در فقه بصورت عامیانه و بدون حجّت قوی استفاده میشد را منع کرد. امام شافعی استنباط احکام فرعی را تنها از دلایل دینی (قرآن و حدیث و اجماع و آثار اصحاب و قیاس بر آنها) مجاز دانست و استحسان و عرف و مصالح مرسله را بعنوان منابع احکام دینی مردود نمود.
سوم قانونمندی و قاعدهسازی اجتهاد بر اثر وضع و بنانهادن قواعد اصول فقه بود که این امر از ابتکارهای امام شافعی در فقه است. دانشمندان فقیه قبل از امام شافعی، حتی در بالاترین رتبه اجتهاد (یعنی اجتهاد مطلق و مستقل) تنها با اقتضای ذوق و فراست و درک فطری (نه از راه توجه به قواعد اصولی مدون) احکام فرعی را از منابع فقهی استنباط و استخراج مینمودند. لذا کار امام شافعی را در این زمینه میتوان با کار پیشگامان در سایر علوم مقایسه کرد. همانگونه که قبل از این که ارسطو قوانین علم منطق را بنا نهد و قبل از اینکه خلیل بن احمد علم عروض را وضع نماید، دانشمندان تنها به مجرّد ذوق و فراست و درک فطری خود صحّت براهین و نظم و وزن اشعار را تشخیص میدادند. جایگاه پیشگامان درک علم همواره در علم خودشان بالا است و جایگاه امام شافعی نیز به همین دلیل در فقه بالا است؛ زیرا او بود که استنباط فقه را از فطرت فقیه خارج کرد و آن را به مرحله اصول و قاعدهسازی رساند.
وجود این ویژگیها در شیوه اجتهادی امام شافعی به همراه ابتکار او در قواعد علم اصول فقه، دو تحوّل عظیم را در فقه بوجود آورد، یکی در محیط تعلیم و تدریس وی و دیگری در حوزه وسیع اجتهاد اسلامی. اول اینکه حلقه تدریس وی به گونهای گرم و پرشور دارای جاذبه گردید که ستارگان آسمان معارف آن زمان را مانند احمدبن خلیل و اسحاق بن راهویه و بشر مریسی و عبدالله بن محمد را بسوی خود جذب نمود که این افراد بعدها هر یک دانشمند بزرگی شدند و دوم اینکه اجتهاد اسلامی را دارای چارچوب و اصول مشخص کرد.
بر مبنای این ابتکار، امام شافعی اولین کسی است که اصول فقه را مینویسد. تا قبل از آن ما چیزی بنام اصول فقه در جهان اسلام نداشتیم. اما شافعی به پایهگذاری اصول فقه میپردازد و فقه را بصورت یک علم مشخص در میآورد و آن را به چارچوبی که دارای ارزیابی باشد، تبدیل میکند.
در همین دوران اصول تصحیح حدیث و اصول تحقیق در روایت حدیث توسط امام شافعی وارد فقه اسلامی میشود. لذا محدّثین بزرگ در جهان اسلام تحتتأثیر روش امام شافعی قرار میگیرند و با اصولی که امام شافعی وارد فقه میکند به جمعآوری حدیث میپردازند.
یکی از روشهای مهم امام شافعی، توجه به تاریخ علم حدیث است که این روش نیز کمک کرد تا جمعآوری حدیث دارای جنبههای علمی و اعتباری شود. وقتی که همه این موارد را در کنار یکدیگر جمع میکنیم، میبینیم که نه قبل از امام شافعی و نه بعد از ایشان، کمتر فقیهی توانسته به فقه و حدیث یک روش و چارچوب علمی ببخشد تا آنجا که این روش به شیوهای رایج درمیان فقهها و محدثین بعدی تبدیل شود.
– اگر امکان دارد در مورد کتاب «ام» امام شافعی توضیح دهید.
کتاب «ام» اولین کتاب فقهی در جهان اسلام است. این کتاب یک دایرهالمعارف فقهی است که درک همه مطالب آن چندان آسان نیست. امام شافعی به عنوان یک نابغه فقهی چنین کتابی را تألیف میکند تا دیگر فقها بتوانند با استفاده از روش و اصول فقهی آن و الگو برداری از آن، اصول فقه را وارد دیگر مذاهب کنند. لذا تالیف کتاب «ام» با آن پیچیدگیهای فقهیاش نیز باید جزو آثار تاریخی در فقه اسلامی به حساب آورد.
– فقه شافعی چگونه توانسته به چنین دستاورد علمی در جهان اسلام دست یابد؟
چند نکته وجود دارد که فقه شافعی را از فقه دیگر مذاهب متمایز میکند. اول اتّکا فقه شافعی به اصول فقه است. یعنی اینکه فقه شافعی دارای اصول و قواعد فقهی است و این روش با گذر زمان بر فقه دیگر مذاهب تأثیر گذاشته است. در فقه شافعی اول اصول مشخص میشود بعد خود فقه ارائه میگردد، لذا فقیه تا در اصول فقه قوی نباشد، نمیتواند به سادگی و تنها براساس اجتهاد شخصی خود فتوا دهد.
نکته دوم، تأکید فقه شافعی بر اهداف شریعت است. فقه شافعی یک فقه ظاهری و بر مبنای استنباط ظاهری متون (کتاب و سنت) نیست، بلکه این فقه با اتکا به تاریخ، بر دریافت حداکثری از اهداف شریعت تأکید دارد و این امر به کار آمدی فقه شافعی در جامعه کمک میکند. هدفمندی در دریافت حداکثری اهداف سبب میشود تا پویایی فقه شافعی در طول زمان و با تغییر شرایط حفظ شود.
سومین نکته این است که فقه شافعی در اصول فقه، بازترین روش مذهبی را از نظر تسامح اجتماعی دارد. لذا این فقه در نقاط مختلف دنیا خصوصاً مناطقی که تلاقی تمدّنها و فرهنگهای مختلف بوده، سازگاری بیشتری داشته است و سریعتر رشد کرده است.
چهارمین نکته این است که فقه شافعی به تاریخ علم توجه دارد. مطالعه در تایخ علم کمک میکند ما درک بهتری از متون دینی و شرایط نزول یا بیان آن داشته باشیم و بهتر بتوانیم مقصود شارع را استنباط کنیم. چنین آگاهی، فقیه را یاری میکند تا فتوایی صادر کند که به هدف اصلی شارع نزدیکتر باشد.
– شما گفتید که فقه شافعی بر فقه دیگر مذاهب هم تأثیر داشته است، در این مورد میتوانید توضیح بیشتری دهید؟
اصول فقهی امام شافعی بر دیگر فقها تأثیر داشته است. اصول فقه شافعی سبب شده که بزرگترین فقها در مذهب شافعی ظهور کنند. فقهایی که از فقه شافعی ظهور کردند هر یک دارای سبک و در تاریخ فقه تأثیرگذار بودند و این به دلیل آگاهی آنها از اصول فقه بوده است. از طرفی، فقهای بزرگ دیگر مذاهب هم مثل فقه حنفی، حنبلی و مالکی نیز از اصول فقه امام شافعی پیروی نمودهاند. این فقها اگرچه در استنباط احکام شرعی با امام شافعی اختلاف نظر دارند، اما اصول و روش او را در مذهب خود بکار گرفتهاند. لذا تأثیر اصول فقه شافعی بر مذهب حنفی و مالکی و حنبلی شدید است.
برای نمونه میتوان از فقیه «ابن حاجیب مالکی» نام برد که هرچند که مالکیمذهب است اما روش فقهی او اصول فقه امام شافعی است. در بررسی آثار دیگر فقها نیز میتوان رگههایی از پیروی از اصول فقه شافعی را دید، در حالی که آنها شافعی مذهب نبودند.
– آیا فقه شافعی بر شکلگیری تمدّن اسلامی تأثیر داشته است؟
هیچ فقهی به اندازه فقه امام شافعی بر تمدن اسلامی تأثیر نداشته است. در هر نقطه از سرزمینهای اسلامی که تمدن اسلامی به معنای واقعی آن شکل گرفته است، اثر فقه شافعی مؤثّر بوده است. اگر شما به مذهب فلاسفه، ریاضیدانان، محدثان، شعرا و… بزرگ تاریخ اسلام نگاه کنید، مذهب اکثر آنها شافعی بوده است. زیرا مذهب امام شافعی بطور کلی مذهبی تعاملی و خِردگراست و با اندیشه بشری سازگار است. در این مذهب واقعگرایی حاکم است و همین امر سبب میشود که فقه شافعی با شرایط زمان سازگاری بیشتری داشته باشد.
– آیا میان فقه امام شافعی با علم کلام ارتباط دارد؟
امام شافعی اطلاعات عمیقی از علم کلام داشته است. «مزنی» یکی از برجسته ترین شاگردانش از امام شافعی نقل میکند که امام شافعی گفته است: «ولقد دخلت فیه حتی بلغت منه مبلغا» امام شافعی در دوره جوانی و قبل از تبحّر در فقاهت از قوانین علم کلام آگاهی پیدا کرده بودو با آن آشنا بود. «ابن حجر عسقلانی» نیز به نقل از «ابو اسحاق» میگوید: » شافعی به شیوه اهل علم کلام با برخی از فقها مناظره میکرد و خیلی با دقت و تحقیق با طرف مقابل بحث میکرد.»
بطور کلی اصول فقه امام شافعی با اصول فقه کلامی ارتباط دارد. در این اصول خرد و اندیشه برای دستیابی به نظر شارع مهم است. لذا در فقه امام شافعی مسأله فلسفه احکام جایگاه مهمی دارد. با این تفاصیل روش فقهی امام شافعی، اصل فقه را با خرد و اندیشه پیوند میزند و در نتیجه، چنین فقهی تقابلی با علم کلام ندارد. اما علم کلام ماهیتاً خود دارای وسعت زیادی است. از کلام متأثّر از فلاسفه یونانی گرفته تا کلام گروههای مختلف اسلامی. در مذهب فقهی امام شافعی به روش کلامی اهمیت داده شده است، در حالیکه در دیگر مذاهب کمتر به آن توجه شده است. این هنر امام شافعی را نشان میدهد که یک دانش را بجای تقابل با فقه، در خدمت فقه بکار میگیرد. امام شافعی روش علم کلام را قبول داشته اما در محتوا با اندیشههای کلامی عصر خود که متأثر از فلاسفه یونان بودند تقابل داشته است. بین روش و محتوا تفاوت وجود داشته است. امام شافعی با اندیشه اسلامی به شبهات اهل کلام که متأثّر از فلاسفه یونان بودند پاسخ میداد.
– فقه امام شافعی در زمان خود امام شافعی به مرحله تکامل رسیده یا در طول تاریخ؟ و اگر این تکامل دارای سیر زمانی بوده کدام شاگردان امام شافعی در این تکامل نقش داشتهاند؟
در ابتدا باید به نقش خود امام شافعی در تحول فقهی این مذهب اشاره کرد. ایشان یک نابغه فقهی بودند که اصول فقه را وارد فقه کرد. اما چنین وسعت دید علمی نمیتواند بدون تضارب آرا درون مذهبی ظهور کند. لذا فقه شافعی بعد از دوران خود امام شافعی، شاهد ظهور مکاتب فقهی درون مذهبی بوده است که این امر بدلیل ظهور فقهای بزرگ صاحبسبک در مذهب شافعی در نقاط مختلف دنیا بوده است. این سبکهای فقهی در روش و اصول مشترک اما در محتوا با یکدیگر برخی اختلافات داشتهاند. لذا سبکهای درون مذهبی فقه شافعی بسیار قوی هستند و خود در رشد و توسعه این فقه مؤثّر بودهاند.
بطور کلّی فقه شافعی در طول تاریخ همواره شاهد ظهور فقهای بزرگ بوده است؛ زیرا فقه شافعی دارای زاویهها و روایتهای مختلف است و در طول تاریخ گفتمان درون مذهبی همواره در فقه شافعی وجود داشته است.
از شاگردان بزرگ امام شافعی، «اسماعیل مزنی مصری»، «ابو یعقوب بویطی» و «ربیع بن سلیمان مرادی مصری» میتوان نام برد.
در یک تحول تاریخی، ماوردی قاضی بصره کتاب الاقناع را مینویسد و بعد از او نیز نگارش فقه شافعی در روایات متفاوت آغاز میشود و دو مدرسه شافعی مذهب بزرگ شکل میگیرد. مدرسه بصریین و مدرسه بغدادیین که هر یک فقهای زیادی را در دامن خود پرورش میدهند.
فقهای شافعی چون دارای توان علمی بالا و دارای مدرسه و مکتب و کتب مشخص و پایدار بودهاند، زمینه توسعه این مذهب را در سرزمینهای مختلف اسلامی فراهم میکنند.
در ایران نیز روش فقهی امام جوینی به عنوان یک فقیه شافعیمذهب تا به امروز مورد توجه مدارس دینی اهل سنت است.
در نتیجه میتوان گفت تأثیر امام شافعی به عنوان مبتکر اصول فقه از یکسو و نگرش حاکم در مذهب شافعی و تضارب آرا درون مذهبی از سوی دیگر، سبب رشد و توسعه و تکامل فقه شافعی شده است و شاگردان امام شافعی و فقهای بزرگ شافعی مذهب نیز در شکلگیری این فرایند نقش مهمی داشتهاند.
ادامه دارد
منبع: اصلاح ویب