ادبیاتداستان

داستان استاد طنطاوی و دوچرخه اش !

استاد علی طنطاوی رحمه الله – در خاطراتش – می نویسد :

از اینکه هر روز در صف می ایستادم تا با تاکسی به مدرسه بروم خسته شده بودم.. پس دوچرخه ای خریدم و تا حدودی هم دوچرخه سواری را یاد گرفتم ؛ چون قدم کوتاه بود سعی می کردم از بالای سنگ یا صندلی خودم را به پشت دوچرخه پرت کنم .. خیلی با احتیاط دوچرخه ام را می راندم…

روزی که از مدرسه به خانه بر می گشتم پیر مردی را دیدم که در صف ایستاده و منتظر تاکسی بود … او را صدا زدم .. جلو آمد .. گفتم : عمو بیا پشت من سوار شو ! نیازی نیست این همه منتظر تاکسی باشی ! کرایه را هم پس انداز کن !

گفت : نخیر ؛ عمو ؛ می ترسم من را بیندازی ! گفتم : عمو ؛ زشته ؛ از چی می ترسی وقتی پشت من هستی ؟!

از روی ناچاری و رودروایسی قبول کرد ..

گفتم : نگران نباش آسیبی به تو نمی رسد ؛ پس سوار شد !

در حالی که جاده خلوت بود به سوی مقصد حرکت کردیم .. به رود خانه ای رسیدیم .. باید از روی پلی چوبی که بر آن قرار داشت می گذشتیم … پل از دو قطعه چوب ساخته شده بود..

آن پیر مرد که پل و رودخانه را دید گفت : نگهدار من با پای پیاده از اینجا می گذرم !

گفتم : امکان ندارد ! ما با هم و سوار بر دوچرخه از پل عبور خواهیم کرد !!

وقتی به وسط پل رسیدیم احساس کردم  خسته ام و بدون اختیار دست هایم می لرزند !

ناگهان من و عمو و دوچرخه به داخل رودخانه سقوط کردیم !!

رود خانه عمیق نبود ؛ ولی خیلی کثیف و آلوده بود و حالتی لجنزار و باتلاق داشت !

در حالی که ستون اصلی دوچرخه ام خم شده بود و عمو نیز در باتلاق گیر کرده بود به سختی خارج شدم !!

عمو که در گوشه ای از باتلاق گیر کرده بود و تمام لباس هایش نیز آلوده و کثیف شده بود مرتب به من ناسزا می گفت !!

اگر در آن شرایط دشوار قرار نداشتم و قلم و کاغذ در اختیار داشتم تمام فحش هایی که برای اولین بار از زبان عمو می شنیدم را می نوشتم!!

نمی دانم این ناسزاها را از کجا آورده بود ؟ ناسزاهایی نثارم می کرد که تاکنون از هیچ شاعری نشنیده بودم و فحش هایش خیلی کثیف تر بود از آن باتلاقی که در آن سقوط کرده بودیم!!

ولی از جاده انصاف نگذریم که حق با عمو بود و من نیز مستحق این فحاشی های او بودم !!

خداوند استاد طنطاوی را مورد رحمت خود قرار دهد..

او دانشمند و ادیبی توانا و البته معلمی دلسوز بود

منبع : کانال تلگرامی وصفی ابو زید

ترجمه : یوسف ساجدی  

از طريق
یوسف ساجدی
منبع
https://sozimihrab.org/
نمایش بیشتر

یوسف ساجدی

نویسنده و مترجم و مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا