گفتگو

افکار و اعتقادات مذهب ماتریدی(۲-۲)

ترجمه : حمید محمود پور
از نظر منبع تحصیل علم، ماتریدی اصول دین را بر اساس یادگیری به بخش های زیر تقسیم کرده است:
۱-  إلهیات [ عقلیات] : به موضوعات و اموری گفته می شود که عقل برای اثبات آن مستقل است و نقل تابع آن است و شامل توحید و صفات می شود.

۲-  شرعیات [ سمعیات ]: اموری هستند که عقل نمی تواند در مورد امکان آن در اثبات و نفی نظر دهد و عقل به آن راه ندارد مانند: مسائل مربوط به نبوت ها و عذاب قبر و امور اخروی. لازم به ذکر است که برخی از آنان نبوت ها را جزو مسائل عقلیات به شمار می آورند و این خود مخالف منهج و راه و روش اهل سنت و جماعت است؛  زیرا به نظر آنها قرآن و سنت و اجماع صحابه، منابع آموزش و یادگیری هستند. در حالی که همین منابع مخالف بدعت تقسیم اصول دین به عقلیات و سمعیات است. این اندیشه بر پایه ی ایده ی باطل فیلسوفان بنا شده که می گویند: نصوص دین با عقل در تعارض است؛ بدین علت ماتریدیان موضعی میان عقل و نقل در پیش گرفتند که آنها را مجبور به وارد کردن عقل به میدان هایی نمود که کار عقل نیست و این کار منجر به استنتاج احکام باطلی گردید که مخالف شرع است؛ از این رو ناچار راه تاویل و تفویض را در پیش گرفتند. در حالی که از دیدگاه اهل سنت و جماعت منافاتی بین عقل سلیم و نقل صحیح وجود ندارد.

براساس تقسیم مذکور، دیدگاه ماتریدیان در مورد ادله ی نقلی نسبت به مسائل الهیات [ عقلیات] به شرح زیر است:
–  اگر موضوعی در نصوص قرآن کریم و سنت متواتر،از دیدگاه آنان قطعی الثبوت و قطعی الدلاله ( یقینی و دارای دلایل روشن)  باشد؛ یعنی عقلاً مورد قبول و خالی از تعارض با عقل هایشان باشد، آنها در بیان عقیده به آن استدلال می کنند و اما چنانچه قطعی الثبوت و دارای دلایل ظنی – یعنی مخالف عقیده ی آنان و غیریقینی – باشد، ادله ی نقلی را چنان تاویل می کنند که با ادله ی عقلی تناسب و سازگاری داشته باشد و یا معانی آن را به خدای عزّ و جلّ واگذار می کنند. اما آنها در این مورد مضطرب و نگرانند و اصل و قاعده ای درست و یقینی برای تاویل یا تفویض  ( واگذاری امور به خدا یا عقل ) ندارند. از این رو برخی از آنان تاویل را بر تفویض ترجیح می دهند و برخی دیگر تفویض را بر تاویل و بعضی هر دو را مجاز می دانند و گروهی دیگر بر این باورند که تاویل برای اهل نظر و استدلال است و تفوض برای عوام شایسته تر است.

 باید دانست که اعتقاد به تاویل نه در دوران پیامبر (ص) و نه در دوران اصحاب و تابعین وجود نداشته است؛ بلکه آن بدعت از سوی یهودیان و مسیحیان وارد عقاید فرقه ی جهمیه  و معتزله  شد. می توان گفت: تاویل منشا تمام بدعت هایی بود که در اسلام بوجود آمد و باعث پیدایش تفرقه در میان امت گردید و البته تاویل از تعطیل  بدتر است؛ زیرا تاویل تشبیه  و تعطیل را به دنبال دارد واز جنبه ای دیگر نسبت دادن جهل به پیامبر(ص) یا کتمان وحی از طرف او است.

اما اعتقاد به تفویض به دلیل منافات و مخالفتش با نصوص فکری قرآن از بدترین باورهای بدعت گزاران است و لازمه ی نسبت دادن جهل به پروردگار جهانیان از سوی پیامبران می باشد.

–  از دیدگاه آنان اگر آن نص از احادیث آحاد  باشد،یک دلیل ظنی به شمار می آید و آگاهی و علم و یقینی نیست و مطلقاً برای احکام شرعی به آن عمل نمی شود؛ بلکه آنها مطابق قواعد و اصول خودشان رفتار می کنند و اما در عقاید به احادیث آحاد استدلال نمی شود و عقیده ای ثابت نمی گردد؛ هرچند همه ی شروط بیان شده در اصول فقه را داشته باشد و اگر آن حدیث مخالف عقل باشد و نتوان تاویلش کرد، آن را ناشی از دروغ و افترای گوینده اش یا اشتباه راوی می دانند و مراد ظاهر حدیث نیست و این دیدگاه ماتریدیان قدیم و جدید است. عالمانی چون کوثری و موافقان دیوبندیش به کتاب های صحیحین سنت و موضوعاتی که در باره ی عقیده ی ائمه ی اهل سنت مانند حماد بن سلمه راوی احادیث صفات آمده است و به امام دارمی عثمان بن سعید صاحب سنن ایراد می گیرند و این دیدگاه، بدعتی است که قدریه و معتزله آن را بوجود آورده اند؛ زیرا احادیث سندی علیه آنان است… همچنین تقسیم احادیث به متواتر و آحاد در عصر صحابه و تابعین معروف نبوده است.

–  آنان شناخت خدای متعال را با عقل، پیش از شنیدن از راه وحی واجب می دانند وآن را اولین وظیفه مکلف به شمار می آورند. به شیوه ای که مکلف عذری برای ترک آن ندارد و حتی به خاطر آن مجازات می شود؛ هرچند پیش از بعثت پیامبران به دنیا آمده باشد. آنها در این مورد با دیدگاه معتزله توافق دارند. این نظریه روشن است که باطل و مخالف ادله ی موجود در کتاب و سنت است. دلایل وارده در کتاب و سنت بیان می کنند که عقل شناخت خدای متعال را واجب می داند و کسی آن را ترک نماید، مورد سرزنش قرار می گیرد؛ اما عقاب و مجازات کسی که آن را ترک کند، تنها پس از آمدن و ابلاغ شرع جایز است. خدای متعال می فرماید: (وما کنا معذبین حتى نبعث رسولاً) [سوره الإسراء الآیه ۱۵]« و ما مجازات نخواهیم کرد مگر این که پیامبری روان سازیم.» اولین تکلیف بر هر مکلفی آن است که مسلمان باشد و گواهی دهد که هیچ معبودی جز الله نیست و محمد (ص) پیامبر خدا است و به طور کلی از هر دینی که مخالف اسلام باشد بیزاری جوید؛ به همین علت، زمانی که پیامبر گرامی (ص) معاذ بن جبل را به یمن فرستاد، فقط به او چنین فرمان داد و پیامبران نیز قوم های خود را با این پیام دعوت نمودند: (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره) [سوره الأعراف الآیه ۵۹].« خدا را عبادت کنید. شما غیر از او خدایی دیگر ندارید.»

–  ماتریدیان به حسن و قبح عقلی باور دارند و می گویند عقل انسان، خوبی و زشتی اشیاء را درک می کند؛ اما آنان در مورد حکم خداوند متعال پیراموان ادراک حسن و قبح از سوی عقل با هم اختلاف دارند.هم چنانکه قبلاً گفته شد، برخی از آنان می گویند: بی شک بندگان به خاطر کار زشتشان مجازات می شوند؛ هرچند پیامبری به سوی آنان فرستاده نشده باشد و برخی دیگر دیدگاهی برعکس آنان دارند.

  ماتریدیان مانند سایر فرق کلامی دیگر معتقدند که مجاز در زبان و قرآن و حدیث وجود دارد و مقصودشان از مجاز این است که کلمه ای در غیر معنی حقیقی خود به کار رود و به نظر آن ها با حقیقت برابر است؛ به همین دلیل به گمان خودشان در تاویل نصوص برای دفع چیری که شبیه تجسیم و تشبیه است، از آن استفاده می کنند. مجاز با این معنی، گفته ای بدعت آمیز و نو است که نه در لغت و نه در شرع هیچ اساس و پایه ای ندارد وحتی لغت شناسانی مانند خلیل بن احمد و سیبویه در این باره حرف نزده اند چه رسد به علمای فقه و اصول گذشته.

–  مفهوم توحید از دیدگاه ماتریدیان: آنها ثابت می کنند که خدای متعال در ذاتش یکی است و هیچ شریکی و جزئی ندارد و در صفاتش یکی است و هیچ شبیه و مانندی ندارد و در افعالش یکی است و هیچ کس با او در ایجاد آفریده ها شریک نیست. آنها به همین خاطر نهایت تلاششان را برای اثبات این نوع از توحید صرف می کنند، با توجه به این که « إله‌» از دیدگاه آنان کسی است که بر اختراع توانا است و برای اثبات این موضوع، دلایل و  قیاس های عقلی و فلسفی معتزله و جهمیه مانند دلیل ایجاد جوهرها و عرض ها را به کار می گیرند. همان دلایلی که علمای سلف و أئمه و پیروانشان و دانشمندان علم کلام و فلسفه بر آن ایراد گرفته اند و بیان کرده اند که راه هایی که قرآن آن را ذکر کرده صحیح تر است. ابو الحسن اشعری در رساله اش به تفرقه افکنان و ابن رشد حفید در « مناهج الأدله » و شیخ الإسلام ابن تیمیه در « درء تعارض العقل و النقل» به شرح این موضوع پرداخته اند. ماتریدیان با برابر دانستن توحید ربوبیت و توحید الوهیت با اهل سنت و جماعت مخالفت کرده اند، زیرا « إله» نزد اهل سنت یعنی معبودی که تنها او شایسته ی عبادت و پرستش است و هیچ شریکی ندارد و پیامبران تنها برای بیان این امر و دعوت انسان به توحید و یگانگی خدای متعال در ربوبیت و الوهیت و اسماء و صفات خویش فرستاده شده اند.

–  ماتریدی ها نام های نیکو را برای خدای متعال ثابت می کنند و می گویند: خدای متعال تنها با همان نام هایی خوانده می شود که خود  آن رابیان فرموده و یا شرع آن را آورده است. آنان در این باره با اهل سنت در توقیفی بودن اسماء الحسنی  برای خدای متعال توافق دارند، و تنها در اسم هایی مانند صانع یا قدیم یا ذات که در اسماء الحسنی وارد نموده اند، مخالف اهل سنت می باشند. به طوری که آنان بین خبر دادن از خدای متعال و باب نامگذاریش تفاوتی قائل نیستند.

–  ماتریدیان فقط هشت صفت را برای خدای متعال اثبات می کنند و آن عبارت است از: حیات، قدرت، علم، اراده، شنیدن، دیدن، سخن گفتن و آفریدن. در میان افعال، تمام فعل هایی که به تکوین و آفریدن برمی گردد و سایر صفاتی که در کتاب و سنت آمده[ صفات خبری ]یعنی صفات ذاتی یا افعالی در چارچوب و حوزه ی عقل نمی گنجد و به همین دلیل همگی آن را نفی می کنند؛ اما اهل سنت و جماعت همان گونه که به اسماء اعتقاد دارند به صفات نیز معتقدند و همگی آن را توقیفی می دانند و بدون تشبیه به آن ایمان دارند و بدون تشبیه به ثبوت آن باور دارند و بدون تعطیل آن را با تنزیه   و بی آلایش از عیب و نقص بیان می کنند و کیفیت و اثبات معنی در خور مقام خدای بلند مرتبه را به او واگذار می کنند؛ زیرا خدای متعال می فرماید: ( لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر ).( چیزی مانند خدا نیست و او شنوا و بینا است.)

–   نظر آنان در باره قرآن کریم این است که قرآن در حقیقت کلام خدای متعال نیست؛ بلکه آن کلام ذات خدای متعال است و این کلام شنیده نمی شود بلکه عبارتی که بیانگر سخن خداوند است ، شنیده می شود و به همین خاطر کتاب هایی که قرآن در آن نوشته شده، مخلوق هستند. به هر حال این نظریه، گفته ای نو و بدعت است که دلیلی برای اثبات آن از کتاب و سنت و علمای سلف وجود ندارد و « ابن کلاب » اولین کسی است که آن را ابداع نمود؛ زیرا خدای متعال در مورد هر چه بخواهد هر وقتی که میل داشته باشد، حرف می زند و همیشه آن طوری که با موسی صحبت کرد،می تواند صحبت کند و در روز قیامت با بندگانش به گفتگو می پردازد. با این وصف حقیقتاً قرآن، کلام خدای متعال است و مخلوق نیست. تورات وانجیل وزبور نیزمخلوق نیستند. این دیدگاه علمای سلف امت صالح اهل سنت و جماعت و کسانی است که به خوبی از آنان پیروی می کنند.

  ماتربدیان در تعریف ایمان می گویند که ایمان تنها تصدیق و باور قلبی است و برخی اقرار به زبان را نیز اضافه می کنند و معتقدند که زیاد و کم نمی شود… و اسلام و ایمان را باهم مترادف می دانند و هیچ تفاوتی بین آنها قائل نیستند. در این مورد آنان با فرقه مرجئه  توافق دارند و با اهل سنت و جماعت مخالف هستند؛ زیرا از دیدگاه آنان، ایمان ، اعتقاد به قلب و اظهار با زبان و عمل به ارکان است و با اطاعت زیاد می شود و با گناه کاهش می یابد … و ایمان و اسلام همراه هم هستند، هر گاه با هم جمع شوند با هم متفاوتند و هرگاه از هم جدا شوند با هم جمع می گردند.

ماتریدیان در ایمان به سمعیات و شنیدنی ها مانند احوال برزخ و امور اخروی مانند حشر و نشر و میزان و صراط و شفاعت و بهشت و جهنم با اهل سنت و جماعت توافق دارند؛ زیرا آنها منبع دریافت علم در این موارد را سمع و شنوایی می دانند؛ چون آن از امور ممکنی است که پیامبر صادق (ص) از آن خبر داده و نصوص کتاب و سنت آن را تایید می کند.
–  آنها رؤیت خدای متعال با نفی جهت و یا رویارویی، در روز قیامت را اثبات می کنند. اما این گفته دارای تناقض است؛ زیرا چیزی را اثبات می کنند که امکان دیدنش نیست و این مخالف با دیدگاه اهل سنت و جماعت است.

ماتریدیان با اهل سنت و جماعت در این مورد موافق هستند که خلفای راشدین به ترتیب به عنوان خلیفه، حکومت کرده اند و اختلافاتی که در بینشان جریان داشت، به خاطر اشتباهات اجتهادی از سوی آنان بوده است؛ لذا باید از طعنه زدن به آنان خودداری نمود… همچنین ماتریدی ها معتقدند که خلافت در میان قریش صحیح است و نماز خواندن پشت سر نیکوکار و گناه کار جایز است و مبارزه با امام و حاکم ستمگر جایز نیست.
ماتریدیان در موضوع قضا و قدر و قدرت و توانایی خداوند با اهل سنت موافقند و می گویند: هر چه در جهان هستی رخ می دهد به مشیت و اراده ی خدای متعال اتفاق  می افتد و اعمال بندگان؛ خیر یا شر، مخلوق خدای متعال است و بندگان افعالی اختیاری دارند که به خاطر آن پاداش می گیرند و یا مجازات می شوند و بنده در اعمال تکلیفی مختار است و مجبور به انجام تکالیف نیست.
ماتریدی ها می گویند که تکلیف خارج از توان جایز نیست و در این مورد با معتزله موافقت دارند؛ اما اهل سنت و جماعت، حکم جواز یا منع را در این باره درست        نمی دانند.

ریشه های فکری و اعتقادیماتریدیان

برای هر محقق و پژوهشگری روشن است که درعقیده ی ماتریدی حق و باطل وجود دارد؛ آنان حق را از اهل سنت حنفی سلفی و امثالشان گرفته اند؛ زیرا خواننده ی تاریخ می بیند که حنفیان فوراً پس از امام ابو حنیفه ( رح) به چندین فرقه تبدیل شدند و راه و روش امام ابوحنیفه و یارانش را در پیش نگرفتند، مگر کسانی که خدای عزّ و جلّ آنان را توفیق داده باشد. اما بیشتر حنفیان منسوب به فرقه های بدعت گزاری چون جهمیه و معتزله، چنین هستند. از آنجایی که منابع تاریخی اشاره ای به چگونگی تحصیلات علمی ابو منصور ماتریدی یا دانشمندانی که از او متاثر بوده اند، نکرده اند می توانیم اطلاعات زیر را در مورد او ترجیح دهیم:

–  ابومنصور ماتریدی مستقیما یا بواسطه ی استادانش از عقاید فرقه ی جهمیه در موضوع إرجاء  و تعطیل و همچنین از معتزله و فیلسوفان در نفی برخی از صفات و تحریف نصوص مرتبط با آن و نفی علو و صفات خبری متاثر بوده است؛ به گمان این که چنین موضوعاتی با عقیده ی اهل سنت ارتباط دارد.

–  ماتریدی تحت تاثیر ابن کلاب ( ۲۴۰ ه‍ ) قرار گرفت؛ هر چند دیداری بین آنها ثابت نشده است. ابن کلاب پیش از تولد ابو منصور وفات یافت و نخستین کسی است که نظریه ی کلام ذاتی را برای خدای عزّ و جلّ ابداع نمود. شیخ الإسلام ابن تیمیه با صراحت می گوید که  ابو منصور ماتریدی در چندین مساله پیرو ابن کلاب است:

۱-   صفات و مسائل مرتبط با آن مانند مساله ی قرآن  و این که آیا خدای سبحان با مشیت و قدرت خویش صحبت می کند یا نه؟

۲-  در مساله ی استثنای در ایمان  ( مجموع الفتاوى ۷/۴۳۳، منهاج السنه ۲/۳۶۲).

انتشار و مکان های نفوذ عقاید ماتریدی:

ماتریدی گسترش یافت و پیروانش در سرزمین های هند و همسایگان شرقی اش مانند چین و بنگلادش و پاکستان و افغانستان زیاد شدند. همچنین این مذهب کلامی در کشور ترکیه، روم، ایران و سرزمین های ماوراء النهر و مراکش به اندازه ی گسترش مذهب حنفی و قدرتشان رایج شد و به دلایل زیر تا کنون نیز در این کشورها از حیات قدرتمندی برخوردارند:

۱-  یاری و پشتیبانی از این فرقه از سوی پادشاهان و سلاطین؛ به خصوص از طرف سلاطین دولت عثمانی.

۲-  مدارس ماتریدی نقش مهمی در نشر عقیده ی ماتریدی داشتند و روشن ترین نمونه برای این امر، مدارس دیوبندی در هند و پاکستان و غیره است که تا کنون کتاب های ماتریدی در عقیده به عنوان عقیده ی اهل سنت و جماعت تدریس می شود.

۳-  فعالیت زیاد در عرصه ی تالیف علم کلام و رد عقاید فرق بدعت گرای دیگر مانند نخستین فرقه ی جهمیه ی و معتزله و…

۴-  منسوب بودن این فرقه به امام ابو حنیفه و مذهبش در احکام و فروع.

از آنچه گذشت روشن می شود که:

۱-  ماتریدی فرقه ای کلامی است که در سمرقند در قرن چهارم هجری بوجود آمد و به ابومنصور ماتریدی نسبت داده می شود و در رویارویی و مبارزه با رقیبان خود مانند معتزله و جهمیه و سایر فرق کلامی از ادله و براهین عقلی و فلسفی کمک می گیرند و آنان با وجود تلاش فراوان نتوانسته اند در عقاید، میانه ای از مذهب اهل سنت و جماعت و مذاهب معتزله و جهمیه و اهل کلام باشند.

۲-  آنان مقام عقل را در برابر نقل بالا برده اند و گرفتار بدعت تقسیم اصول دین به عقلیات و سمعیات شده اند و به همین دلیل ناچار در دام تاویل و تفویض  افتاده اند.

۳-  ماتریدیان معتقد به مساله ی مجاز در قرآن کریم و سنت نبوی  و عدم پذیرش احادیث آحاد هستند.

۴-  آنها می گویند کتاب های آسمانی از جمله قرآن کریم مخلوق هستند و قرآن کریم کلام نفسی و ذاتی خدای متعال است. انان دراین عقیده به معتزله و جهمیه  نزدیک هستند و در ابواب ایمان به مرجئه در مسائل مربوط به قدر و امور اخروی و احوال برزخ و در مساله ی امامت و صحابه (رض) به اهل سنت و جماعت شباهت دارند.

۵-  تعبیرشان در توحید به توحید خالقیت و ربوبیت محدود می گردد؛ به شیوه ای که تصوف فلسفی توانسته است در میان آنان نفوذ کند و بر بزرگانشان غلبه یابد.

۶-  میزان قدرت و سلطه ی آنها به اندازه ی نفوذ و گسترش مذهب حنفی است و دولت های زیادی مانند دولت عثمانی از این فرقه حمایت و پشتیبانی کرده اند و دانشگاه ها و مدارس مشهوری به نشر و گسترش آن می پردازند. انتساب ماتریدیان به مذهب امام ابوحنیفه در فروع و احکام، تا کنون تاثیر فراوانی در گسترش مذهب ماتریدی داشته است؛ اما به هرحال ماتریدی ها در مبارزه با معتزله و باطنی ها و فلاسفه ملحد و … خدماتی دارند و در خدمت به کتاب های حدیث بسیار تلاش کرده اند که شایان توجه است.

منابع و مصادر برای مطالعه و بررسی گسترده تر فرقه ی ماتریدی:

 أ ـ کتاب های مذهب ماتریدی:

ـ کتاب التوحید، أبو منصور الماتریدی.

ـ تأویلات أهل السنه، أبو منصور الماتریدی.

ـ تبصره الأدله، أبو المعین النسفی.

ـ بحر الکلام فی علم التوحید، أبو المعین النسفی.

ـ شرح العقائد النسفیه، ازنجم الدین عمر النسفی / التفنازانی.

ـ المسایره فی العقائد المنجیه فی الآخره، ابن الهمام مع شرحه المسامره ازابن أبی شریف، شرح قاسم بن قطلویغا.

ـ رساله التوحید، الشیخ محمد عبده.

ـ رساله فی الخلافات بین الأشعریه والماتریدیه والمعتزله، مستحی زاده عبد الله بن عثمان.

ـ مقالات الکوثری ومعها مقدمه البنوری الدیوبندی، ازأحمد خیری.

ـ تاریخ الدعوه الإسلامیه وتطورها فی شبه القاره الهندیه، د. محیى الدین الألوائی.

ـ العلماء العُزاب، الشیخ عبد الفتاح أبو غده.

ـ الأجوبه الفاضله، للکنوی، تعلیقات الشیخ عبد الفتاح أبی غده.

ـ عقیده الإسلام والإمام الماتریدی، د. أبو الخیر محمد أیوب البنغلادیشی.

ـ الفتاوى الرشیدیه، ازشیخ رشید أحمد الکنکوهی الدیوبندی.

ب ـ کتاب ها ومراجع از مذاهب دیگر:

ـ شرح أصول اعتقاد أهل السنه والجماعه، أبو القاسم هبه الله بن الحسن ابن منصور الطبری اللالکائی.

ـ الأسماء والصفات، البیهقی.

ـ الإیمان، [مجموع الفتاوى: ۷/۴ ـ ۴۲۱] شیخ الإسلام ابن تیمیه.

ـ الإکلیل فی المتشابه والتأویل [مجموع الفتاوى: ۱۳/۲۷۰ ـ ۳۱۴] شیخ الإسلام ابن تیمیه.

ـ درء تعارض العقل والنقل، شیخ الإسلام ابن تیمیه ـ تحقیق د. رشاد محمد سالم.

ـ اجتماع الجیوش الإسلامیه على غزو المعطله والجهمیه، ابن قیم الجوزیه، تحقیق د. عبد الله المعتق.

ـ ذم التأویل، ابن قدامه المقدسی.

ـ التنکیل بما فی تأنیب الکوثری من الأباطیل، عبد الرحمن بن یحیى الیمانی المعلمی.

ـ البریلویه عقائد وتاریخ، إحسان إلهی ظهیر.

ـ الماتریدیه، پایان نامه ی فوق لیسانس، أحمد بن عوض الله اللهیبی الحربی.

ـ الماتریدیه وموقفهم من توحید الأسماء والصفات، پایان نامه ی فوق لیسانس ، از شمس الأفغانی السلفی.

ـ منهج الماتریدیه فی العقیده، د. محمد بن عبد الرحمن الخمیس.

ـ مناهج الأدله فی عقائد المله، ابن رشد الحفید [أبو الولید الأصفر محمد ابن أحمد الفلسفی].

ـ براءه أهل السنه من الوقیعه فی علماء الأمه، د. أبو زید بکر بن عبد الله أبو زید.

ـ مقدمه شرح العقیده الطحاویه  ازابن أبی العز الحنفی ـ محمد ناصر الدین الألبانی.

ـ الاستقامه، شیخ الإسلام ابن تیمیه.

ـ الصفات الإلهیه فی الکتاب والسنه النبویه فی ضوء الإثبات والتنزیه ـ محمد آمان بن علی الجامی.

منبع : صید الفوائد

بخش اول این مقاله

نمایش بیشتر

حمید محمود پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا