اصول

واکاوی حدیث « امت من به هفتاد و سه گروه متفرق می شوند ؛ همه جهنمی اند ؛ جز یکی از آن ها»

حدیث تقسیم شدن امت اسلام به هفتاد و سه گروه….!

یکی از احادیثی که ذهن دانشمندان اسلام را بخود مشغول کرده، حدیث تقسیم امت اسلام به هفتاد و سه گروه است که بجز یک گروه، همه در آتش هستند؛

به همین خاطر عده ای تلاش می کنند این حدیث را قوی نشان دهند هرچند که ضعیف هم باشد. این حدیث هر چند از طُرُق مختلف روایت شده اما به درجه ی صحیح نمی رسد؛ لذا از این جهت است که امام بخاری و مسلم  آن را روایت نکرده اند.

این حدیث بر تاریخ نویسانی که درباره ی این گروه ها مطالبی نوشته اند، تأثیر بسیار زیادی داشته تا جایی که اگر درباره ی این گروه ها مطالبی نوشته باشند به آنها مانند گروه هایی جهنمی و اهل آتش می نگرند.

من – یوسف القرضاوی – در کتاب  “الصحوه الاسلامیه بین اختلاف المشروع والتفرق المذموم” در خصوص بررسی سند این حدیث مطالبی نوشته ام.

بخشی از توضیحاتی که در آنجا آورده ام این است که در خصوص این حدیث که امت اسلام به هفتاد و سه گروه تقسیم می شود و به جز یک گروه، همه اهل جهنم اند، نظریات زیادی در خصوص معنا و راههای اثبات آن وجود دارد:

١- اولین نکته ای که لازم است درباره این حدیث بدانیم این است که این حدیث در هیچکدام از صحیحین (بخاری،مسلم) وارد نشده و این در حالی است که موضوعی خیلی مهم است. عدم ذکر این حدیث در بخاری ومسلم، دلیل ضعیف بودن آن است.

اما اینکه گفته شود صحیحین؛ یعنی بخاری و مسلم همه ی احادیث صحیح را شامل نمی شوند، بی گمان همینطور است اما این دو امام تلاششان بر این بوده که هیچ موضوعی را فراموش ننمایند حتی اگر یک حدیث هم در آن موضوع باشد روایت کنند.

۲)  بعضی از روایت ها درباره ی اینکه بجز یک گروه همه اهل آتش هستند چیزی در روایت خود نیاورده اند بلکه فقط به تقسیم شدن امت اشاره کرده و نام برده اند مانند حدیث ابوهریره رضی الله عنه که امام ترمذی، ابن ماجه ، ابن حبان و حاکم روایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند:

«افترقت الیهود علی  احدی  او  اثنتین و سبعین  فرقه ، و تفترق  أمتی  على  ثلاث  و  سبعین  فرقه»  رواه  أحمد و إبن ماجه و وابوداود  والترمذی

هرچند امام ترمذی درباره ی آن می گوید”حسن صحیح”و حاکم و ابن حبان نیز آن را صحیح می دانند اما حدیث به زمان محمد بن عمر علقمه بن وقاص لیسی باز می گردد و هرکسی زندگینامه ی او را در کتاب “تهذیب الکمال “یا “تهذیب التهذیب” خوانده باشد، می فهمد که مردم در باره او تعریف آنچنانی نکرده  وآن را  قبول نداشته اند.

به همین خاطر حافظ ابن حجر در التقریب گفته است: «صدوقٌ لَهُ اَوهامٌ» یعنی شخص راستگویی است اما خیال پردازی زیادی هم داشته است. پر واضح است که راستگویی شخص راوی بدون کنترل کردن و ضبط، کافی نیست؛ یعنی شخص راوی علاوه بر راستگویی باید دارای ذهن وحافظه ای قوی باشد نه این که با وجود ضعف قوه ی حافظه، شخصی خیال پرداز هم باشد.

این را هم می دانیم که ترمذی و حاکم و ابن حبان جزو کسانی هستند که تلاش زیادی در راستای بیان احادیث صحیح  نموده اند و شکی در این نیست که حاکم گامهای بزرگی در راستای صحیح دانستن احادیث برداشته است.

در اینجا حاکم این حدیث را با شرایط امام مسلم صحیح دانسته است که امام مسلم آن را از محمد بن عمرو  روایت کرده و و آن شخص نزد او مقبول بوده است. اما امام ذهبی این دیدگاه حاکم را نپذیرفته است به این دلیل که امام مسلم این حدیث را تنها از محمد بن عمرو روایت نکرده، بلکه  کسان دیگری هم  روایت کرده اند، در حالی که در حدیث ابوهریره رضی الله عنه این قسمت از حدیث در آن ذکر نشده که گفته  باشد: “کلها فی النار الا واحده ” و همه بحثها بر سر همین قسمت است.

درست است کسانی دیگری همچون عبدالله بن عمرو، معاویه، عوف پسر مالک و أنس این حدیث را روایت کرده اند اما همه ی آنها از روی سند ضعیف هستند.

علما نیز این احادیث را در کنار هم قرار داده اند به همین خاطر آن را قوی می دانند نه بخاطر یک حدیث به تنهایی.

در اینجا نه فقط یک ایراد بلکه اشکال بزرگی که بر آن وارد شده، این است که آیا امت اسلام از یهود و کفار بیشتر تقسیم و متفرق می شود؟ این یک طرف است و از طرف دیگر چه معنی دارد که همه به آتش جهنم وارد شوند بجز یک گروه؟؟؟ و این بخودی خود باعث می شود هر گروه ،گروه دیگری را اهل آتش بداند و هرکسی را که با او نباشد جزء خاسرین (کسانی که در حق خود ظلم کرده اند) بداند واین خود باعث دسته دسته شدن امت اسلام شده و بین آنها نزاع و دشمنی بوجود می آورد و این اختلاف سبب ضعیف شدن همه گروه ها و تقویت دشمنان می شود و باعث می شود که دشمنان به تسلط بر آن ها چشم بدوزند.

وهمچنین به دلیل اینکه امت اسلام بهترین امتی است که خداوند فضل و رحمت خود را شامل آنها کرده و مورد رحمت خود قرار داده چنان که خداوند میفرماید: « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ…… آل عمران:۱۱۰ » شما  ای پیروان محمّد صلی الله علیه وسلم بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید مادام که  امر به معروف و نهی از منکر بنماید.

به همین خاطراست که عالم بزرگ “ابن الوزیر” همه ی این احادیث را دارای عیب و ضعف دانسته بخصوص قسمت إضافی آن را که در برخی روایت ها آمده است چون بنا بر نظر او این حدیث باعث شده عده ای از امت عده ای دیگر را گمراه و  کافر بدانند.

 صاحب کتاب “العواصم” در بخش فضل امت اسلام هشدار میدهد که کسی از امت اسلام دیگری را کافر نداند و میگوید: مبادا فریب این بخش از حدیث را بخورید که میگوید:  “کلها هالکه الا واحده”؛ همه دسته ها به جز یک گروه هلاک شده هستند؛ چون این بخش به آن اضافه شده است و دور از تصور نیست که ملحدین این بخش را به حدیث اضافه کرده باشند.

او همچنین آورده است که از ابن حزم روایت شده که گفته: آن بخش نه از پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم و نه از صحابه روایت نشده و به این ترتیب همه ی این احادیث که در مورد سرزنش قدریان و مرجئیان واشعریان آمده ، همه احادیث ضعیف هستند و سند محکمی ندارند. [بنگرید به کتاب العواصم و القواصم فی الذب عن سنه ابی قاسم]از گذشته تا به حال، دانشمندان زیادی آن را هم از روی متن و هم از روی معنا رد کرده اند و ابومحمد پسر حزم همه کسانی را که دیگری را بخاطر اختلاف رأی کافر خطاب کرده اند رد می کند.

برخی از مسائلی که باعث شده عده ای از روی آن دیگری را کافر خطاب کند  دو حدیث از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم است که عبارتند از:

١ -القدریه والمرجیه مجوس هذه الامه؛یعنی قدریان و مرجئیان آتش پرستان امت من هستند.

٢ -تفترق  هذه  الامه  على  بضع  و سبعین فرقه ، کلها فى النار  حاش  واحده ، فهی  فی  الجنه”

ابو محمد می گوید هیچکدام از این احادیث  از روی سند صحت ندارند و هر حدیثی که در مورد آن اینگونه قضاوت شود، از دیدگاه کسانی که حتی احادیث آحاد را پذیرفته و به آن عمل می کنند، مقبول نیست وبدان عمل نمی شود چه برسد به کسانی که به هیچ وجه به احادیث آحاد عمل نمی نمایند.

محمد پسر ابراهیمِ وزیر که امام و مجتهدی یمنی و یکی از دانشمندان به سنت پیامبر صلی الله علیه واله و سلم  وجامع علوم عقلی ونقلی می باشد: در کتابش “العواصم و القواصم” در بخش احادیث روایت شده ازمعاویه رضی الله عنه در توضیح حدیث هشتم؛ یعنی: “حدیث تقسیم امت اسلامی به هفتاد و اندی گروه و بجز یک گروه، همه اهل دوزخ بودن”  میگوید: در سند این روایت، فردی ناصبی است به این دلیل حدیث نمی تواند صحیح باشد.

  ترمذی هم به همان صورت این حدیث را از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت کرده  و گفته است: “حدیث غریب”  و در باب الإیمان آن را از طریق (الأفریقی) که نام او (عبدالرحمن بن زیاد ) است از عبدالله بن یزید به نقل از عبدالله بن عمرو روایت کرده است.

ابن ماجه هم نمونه ای از این حدیث را از عوف پسر مالک و انس روایت می کند و می گوید: هیچکدام از این احادیث شرط صحیح بودن را ندارند بخاطر همین است امام بخاری و امام مسلم هیچکدام آن را روایت نکرده اند.

امام ترمذی حدیث ابوهریره رضی الله عنه را صحیح می داند که از طریق محمد بن عمرو علقمه روایت کرده است اما آن بخشش را ” کلها فی النار الا فرقه واحده” در آن نیست به گفته ی امام ابن حزم نیز این کلام  اضافی (= جعلی و دروغ) است. موضوعی که از آن بحث شد صاحب کتاب “البدرالمنیر”  از آن سخن گفته است.

امام شوکانی به نقل از ابن کثیر در خصوص این حدیث می گوید: من هم می گویم درست است این بخش”کلها فی النار الا واحده”اضافه است و عده ای از دانشمندان به علم الحدیث، آن را ضعیف می دانند بلکه ابن حزم می گوید این بخشِ اضافی، جعلی است. امام شوکانی در تفسیر آیات۶۵-۶٧ سوره مائده در موردشان گفته است.

نویسنده: عبدالله علی پور

ترجمه: مهسا محمدی

منبع : تاریخنا المفتری علیه

نمایش بیشتر

عبدالله علی پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - نقده @ شغل : دعوتگر دینی و فعال اجتماعی - مدیر کانال تلگرامی @sozimihrab

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا