گفتگو

شاعر نامی کورد ماموستا محوی را بشناسیم

مختصری در باره زندگی بزرگ مرد نامدار کورد ماموستا محوی

ملا محمد پسر عثمان بلخی مشهور به محوی یکی از علمای کوردستان، شاعری شهیر، توانا و برجسته ای بود که از معروفترین شاعران کورد به شمار می رود ، اشعارش حول محور چندین موضوع خاص به گردش در آمده و نمایان می شوند که مجموع اشعار ایشان در کتاب دیوان محوی گرد آوری شده اند.

وی پسر ملاعثمان از نوادگان عالم بزرگ(شیخ رش) بوده اند پدر بزرگش نیز هم نام پدرش عثمان بوده است.

همزمان با احداث شهر سلیمانیه، به آنجا کوچ می کنند، قبلا در بالخ که از توابع سلیمانیه بود زندگی می کرد.

مورخ کورد محمد امین زکی بگ درباره زندگی ماموستا محوی می نویسد: محوی در سال (١٨٣٧،١٨٣۶ میلادی) چشم به جهان گشوده است.

ماموستا علائدین سجادی نیز می گوید: وی در سال(١٢۴۶هجری شمسی به دنیا آمده است.

پدرش خلیفه شیخ عثمان سراج الدین ته ویله بوده اند.

در سن هفت سالگی وی را به مکتب فرستاده و مدتی نیز نزد پدرشان مشغول به فرا گیری علوم پایه می شوند. وی بعدها عازم شهر سنندج امروزی و سابلاغ می شوند و نزد ملا عبدالله پیره باب زانوی تلمذ زده اند و پس از آن به سلیمانیه برگشته و در خدمت اساتید و علمای بزرگ منطقه ادامه تحصیل می دهند.

وی بعد از مدتی به بغداد می رود و افتخار شاگردی عالم بزرگ مفتی زهاوی را پیدا کرده و در محضر ایشان اجازه می گیرند.

ماموستا علاءالدین سجادی در این زمینه می گوید:محوی بعد از گرفتن اجازه در سال ١٨۵٩ به امامت مسجد امام اعظم بغداد در آمده و مشغول به خدمت مسلمانان می شود؛ اما در سال ١٨۶٢ از بغداد کوچ می کند و به سلیمانیه برمی گردد و به عضویت انجمن دادگاه در می آید، در سال ١٨۶٨ بعد از فوت پدرشان از کار دست می کشند و به امام جماعت یکی از مساجد شهر منصوب می شوند و در حجره همان مسجد تدریس طلبه ها می پردازد که از جمله طلبه های مشهور ایشان عبارت بودند از: ملا حسن پسر ملا علی قزلجی و ملا محمود مزناوه یی و ملا سعید افندی نایب اوغلی کرکوک و ملا عزیزمفتی سلیمانی، بودند. وی مسلک و طریق پدرش را بر می گزیند و به مریدی شیخ بهاءالدین  پسر شیخ عثمان ته ویله در می آید.

 ماموستا محمد خال در کتاب (مفتی زهاوی) خود می نویسد:محوی در سال ١٢٩٢ به همراه تعدادی از عالمان وقت به بغداد منتقل می شوند ولی نامبرده هیچ دلیلی بر این سخن خودارائه ننموده است.

محوی، طبق گفته ماموستا سجادی در سال ١٨٨٣ به سفر حج مشرف می شود و در راه بازگشت به استانبول می رود، در استانبول به دیدار سلطان عبدالحمید عثمانی، پادشاه وقت عثمانیان می رود که بسیار مورد توجه پادشاه قرار می گیرد وسلطان عبدالحمید چون از راه و مسلکش آگاه می شود، علاقه فراوانی نسبت به وی  نشان داده و وی را مورد تکریم قرار می دهدو دستور می دهد که در سلیمانیه برایش خانقاه بنا کنند که هنوز هم پابرجاست و به خانقاه محوی شهرت دارد و همچنین برای وی حقوقی مستمری و ماهیانه در نظر می گیرد. محوی تا پایان عمر در آن خانقا به سر می برد.

تاریخ احداث این خانقا به سال ١٨٨٣ بر می گردد آن زمانی که محوی از سفر حج برمی گردد.

محوی اوقات خویش را به سه بخش تقسیم می کند:

بخشی را با شاگردان و طلبه هایی که داشت،می گذراند که در آن مشغول تدریس علوم دینی و تصوف بود و بخش دیگری را با مردمی که به خانقاه مراجعه می کردند، صرف می نمود ؛ به موعظه وهمنشینی و همصحبتی با آنان می پرداخت و باقیمامده وفتش را مشغول خلوت و طاعات و عبادت و ذکر پروردگار بود.

محوی مردی بلند قامت، چهره ای سفید و چشمانی درشت داشت. محاسنش بلند و لحن و کلامش آرامشی خاص به مریدانش می بخشید همیشه با عبا و عمامه ی سفید در انظار حاضر می شد، وی از آغاز زندگی اش به گوشه نشینی و خلوت علاقه مند بود و احساساتش در خلوت هایش به اوج می رسید و در خلوت گهش تخلیه هیجان و احساس می نمود و دل لبریز از عشقش را اندکی رام و آرام می کرد.

موقعیت مکانی که محوی در آن می زیست وی را شاعری اهل تصوف بار آورده بود ،  وی شاعری بسیار ریز بین و بادقت و حساس بود برای هر کدام از قصیده هایش، یک ماه تا یک سال وقت می گذاشت.

معنا و محتوای اشعار محوی بسیار عمیق و قابل توجه هستند که با تفکر و بینشی عمیق سروده است و درکل از موضوعات مختلفی سخن به میان می آورد که از آن میان می توان به اهتمام ورزیدن به ملت کورد و مفتخر بودنش به زبان کوردی، اشاره کرد و همچنین انتقاد صریح از ستمکاران و حاکمان، که در اشعارش کاملا پیداست و خود را نمایان می کند؛ خصوصأ کسانی را که با نام دین و آیین مردم را فریب داده و با این شعار تجارنت و کسب درآمد می کنند.

بخش اعظم سروده هایش از عشق و محبت و جوانی سخن می گوید؛ چندین سروده نیز در زمینه فلسفه و منطق و ستایش مسلک تصوف دارد.

محوی نیز همچون شاعران هم دوره و معاصر خود، سبکی عروضی دارد و واژهای عربی و فارسی را بکار برده است وی نظم قافیه ها را بخوبی رعایت نموده و قصیده هایش را بر یک وزن و قافیه سروده است.

گفته می شود که محوی یکی از برجسته ترین و مشهورترین شاعران توانمند کورد بوده است که بسیاری از صاحب نظران و منتقدان و شاعران در مورد وی نوشته اند از جمله :سالم شاعر کورد زبان، ملامحمود خاکی، حاج قادر کویی ملا کاکه حمه  ، سید امین نقیبی، فوزی، علی کمال باپیر آغا و حمدی و بسیاری دیگر از شاعران و نویسندگان دیگر، از محوی تمجید و ستایش کردند.

 شیخ احمد فوزی در وصف ایشان چنین می سراید

گەرچی نالی و کوردی و سالم لە دەوری “ماضی”یا

خاوەنی دیوانی عالی بوون لە شیعری کوردییا

گۆیی سەبقەت هەر لە ئاوا مابوو “مەحوی” پێی گەیشت

خستیەوە مەیدان بە جێی هێشتن لە عەسری “ثانی”یا

پارچە هۆنراوەی دووەم، عەلی کەمال باپیر ئاغا نووسیویەتی؛

چونکە بەندەی حەزرەتی “مەحوی”م و شاگردی ئەوم

وائەزانم واریسی تەختی شاهی کەیخوسرەوم

داخەکەم ئەولادەکانی دەرحەقی من بێ وەفان

وا ئەزانن بەندە مردووم یاخۆ سەرمەستی خەوم

مجموع اشعارش در دیوانی به نام دیوان محوی گردآوری شده اند و همچنین بسیاری دیگر از سخنان و نکته های و نظرات و که در باره ی وی نوشته شده است، را در بر می گیرد.

اشعارش به چند بخش از قبیل : غزلیات، رباعیات، اشعار دینی و بخش عربی و فارسی، تقسیم می شوند که تمامی آنها بر طبق حروف الفبا تنظیم و مرتب گردیده اند.

اشعار محوی قبلأ دست نوشته بوده و بیشتر آن توسط پسر محوی شیخ ملا عمر محوی کتابت شده بودند، بعدها توسط شیخ محمد محوی جمع آوری و به چاپ می رسند و دیوان چاپی وی در سال ١٩۶٠ الی ١٩۶١ تنظیم و به زبان جدید کوردی به چاپ می رسد. دیوانی که فعلا در دسترس است، زیر نظر علامه عبدالکریم مدرس و پسر ایشان بررسی و تنظیم گشته و با همکاری کاکه ی فلاح و شیح محمد محوی به سبکی زیبا و روان به چاپ رسیده است.

ماموستا محوی  بعد از وفاتش در یکی از اتاق های خانقا به خاک سپرده شد.

 

منبع:نوسراوه کانی گه لبه ستی حضرت محوی

ترجمه :شیدا محمودی  شنو

نمایش بیشتر

شیدا محمودی

@ استان آذربایجان غربی - اشنویه @@ نویسنده ، شاعر و مترجم @ فعال مدنی و اجتماعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا