اندیشهدعوت اسلامی

عوامل سقوط جوانان از صفوف دعوت اسلامی (۲-۲)

۶- الإنفتاح علی الأعمال التجاریه و الدنیویه دون الإلتزام بوسائلها الشّرعیه. «روی‌آوردن به کارهای تجاری و دنیوی بدون پایبندی به اسباب و وسایل مشروع» ما از دنیا نصیبی داریم و نباید آن را فراموش کنیم. در قرآن، خداوند می‌فرماید: «وَلا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنْ الدُّنْیا» [۱۰] یعنی: «نصیبت از دنیا را فراموش مکن» ما دنیا را می‌خواهیم چون خداوند فرموده است و اگر دنیا را کنار بگذاریم و سهم خویشتن را نستانیم در دین‌داری خود موفّق نخواهیم بود؛ امّا به اندازهٔ مشروع و با وسایل مشروع. اگر دنیا را طلاق بدهیم و کنار بگذاریم، یکی دیگر آن را به نکاح خود درمی‌آورد و در چنگ می‌گیرد، پس آن را کنار نگذاریم و نصیبمان را از دنیا برگیریم. زیرا اگر نگیریم عصیان کرده‌ایم و مرتکب گناه شده‌ایم. اما باید مواظب بود و شش دانگ هوش و حواس و وجودمان را در اختیار دنیا نگذاریم که خیلی خطرناک خواهد بود. دو دانگ برای دنیا کافی است. چهار دانگ دیگر را برای آخرت باید ذخیره کرد.

۷- الأمراض النّفسیه کالعجب و الغرور و الحسد و غیر‌ها: «بیماری‌ها روحی و روانی مانند خودبینی، غرور و حسادت و…» کتابی از دکتر حسن شرقاوی به چاپ رسیده است به نام «گامی فراسوی روان‌شناسی اسلامی» که در مورد بیماری روحی مفصل صحبت کرده است. توصیه می‌کنم حتماً آن را مطالعه فرمائید.

۸- الحیل النفسیه و هی کثیره منها احتقار الدّاعیه لنفسه و الخوف الموهوم أوِ الخجل المذموم. «موانع و توهّمات روحی که زیاد هستند؛ از جمله خودکم‌بینی داعی یا ترس خیالی یا خجالت و شرم غیرطبیعی.» مواظب باشیم که خود را با این موارد فریب دهیم.

۹- فقدان التربیه الذاتیه الجاده فمجرد الإبتعاد عن وسط من الأوساط قدیکون کفیلاً بأن یرجع الداعیه الضعیف عما کان علیه من العمل الدعوه: «دارا نبودن تربیت و پرورش عالی، که سبب می‌شود به محض اینکه داعی از محافل دعوت دور شد، دعوتگر ضعیف را به اول راه بر می‌گرداند» لذا تشکیل و انعقاد مجالس ایمانی از ضروریات دعوت است ولو افراد، اندک باشند. بنشینید و فقط ده دقیقه یک خاطرهٔ ایمانی را تعریف کنید و یا بخشی از حیات و زندگانی تابعان یا صالحان را ورق بزنید. مطمئناً شارژ و محکم می‌شوید. نبود چنین جلساتی سبب سست شدن ایمان و گوشه‌گیر شدن افراد می‌شود. فتور یکی از آفاتی است که دامنگیر انسان می‌شود. استادمحمد سید نوح (رح) در کتاب «آفات علی الطریق» از آن بحث می‌کند و امام ابن‌القیم در این باره می‌فرماید: فتور امری است طبیعی اما ماندن در فتور طبیعی نیست. اگر چُرت زدی، زود بیدار می‌شوی اما اگر راحت پا‌هایت را دراز کردی و بی‌خیال سرت را روی بالش نرم گذاشتی که بخوابی آن وقت است که دیر بیدار می‌شوی. سعی کن اگر هم می‌خوابی، خوابت سبک باشد و رو به قبله بخواب و دستت را زیر سرت بگذار تا خواب عمیقی نداشته باشی چون اگر خوابت عمیق شد به آن عادت می‌کنی و اگر به آن عادت کردی درد دین را فراموش می‌کنی. همچنین اگر مدام خوراک مفصّل و رنگارنگی میل کردی، دیگر جایی برای دین در درونت باقی نخواهد گذاشت و به قساوت قلب مبتلا می‌گردی. این یک واقعیت است.

۱۰- تسرب فکره طلب العلم اولا و الفتره معینه مثل الانتقال الی الدعوه إلی الله و لم‌یبین لنا اصحاب هذه الفکره: الی متی یطلبون العلم؟ اصحاب هذه الفکره لم یستوعبوا طبیعه هذا الدین؛ «بلّغوا عنّی ولو آیه» رواه البخاری «خطور کردن این فکر به ذهن داعی که برای مدتی معین به کسب دانش بپردازد و سپس به دعوت الی الله روی آورد. صاحبان این نوع تفکر برای ما روشن نکرده‌اند که چه زمانی به دنبال علم و دانش می‌روند؟ اینان، طبیعت این دین را به خوبی نشاخته‌اند. پیامبر (ص) می‌فرماید: «اگر توان تبلیغ فقط یک آیه را هم داشته باشید، باید آن را تبلیغ کنید.»

نفوذ تفکر کسب تحصیلات عالیه و رفتن به دانشگاه مانع از عملکرد مطلوب داعی می‌شود. می‌گوید بعداً با معلومات کامل به صف داعیان إلی الله خواهم پیوست. اما آن بعد که فرا رسید، در گوشه‌ای می‌نشیند و می‌گوید: خدا هر چه روزی داد، بخورد و دیگر هیچ، و نیز می‌گوید: «لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا» [۱۱] این شعار انسان‌های ناتوان و عاجز است. می‌گویند وسع و توان ما فقط گرفتن لیسانس، فوق لیسانس و دکترا بود. اما این‌ها جزء بسیار کوچکی از وسع شماست.

ما اصلاً مخالف تحصیلات عالیه نیستیم. اما اگر این تحصیلات بتی شوند که جای خدا را برایت بگیرند و به آن فخر بورزی، بسیار خطرناک است.

پیامبر (ص) می‌فرماید: «لئن یهدی الله بکَ رجلاً واحداً خیر لک من الدنیا و ما فیها»

ما مخالف تحصیلات عالی نیستیم اما اگر قرار باشد یکی را فدای دیگری کنیم خوب معلوم است.

                           با دو قبله در ده توحید نتوان رفت راست                  یا رضای دوست باید یا آوای خویشتن

ابراهیم خلیل (ع) هم باشید نمی‌توانید؛ «آنجا که عقابی پر می‌ریزد/ از پشهٔ لاغری چه خیزد؟» وقتی خداوند بعد از مدت‌ها اسماعیل (ع) را به او بخشید محبت ابراهیم به سوی اسماعیل نیز جلب شد. هر روز به محبتش نسبت به اسماعیل افزایش می‌یافت. تا اینکه خدای رحمان این لطف را در حق ابراهیم کرد که اگر نمی‌کرد ابراهیم حال و روز دیگری داشت. سه بار در خواب قربانی کردن اسماعیل را از او خواست. ابراهیم به خیال اینکه اسماعیل نخواهید پذیرفت موضوع را با او در میان گذاشت. «یا بُنَی إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ» [۱۲] چکار کنم اما خدای متعال از دل هر دوی آن‌ها آگاه است. در جواب اسماعیل می‌گوید: «یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ»

                مترس از جان‌فشانی چون طریق عشق می‌پویی               چو اسماعیل باید سر نهادن روز قربانی

 «فَلَمَّا أَسْلَمَا» [۱۳] وقتی با تمام وجود خود را تسلیم خداوند کردند «وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ» [۱۴] اینجا امتحان تمام می‌شود و به ابراهیم می‌فرماید: فقط می‌خواستیم محبّت اسماعیل را از دلت بیرون کنیم چون دل تو فقط جای محبّت من است و بس. اجازه نمی‌دهم هیچ کس شریک محبّت من بشود ولو اگر اسماعیل هم باشد.

اسماعیل فقط به خاطر اینکه بندهٔ خداست باید دوست داشته باشی نه به خاطر ذات اسماعیل.

                         مال را کز بهر دین باشی حمول                        نِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول

اگر قرار باشد تحصیل علوم شرعی و غیرشرعی سدّی بر سر راه دعوت باشند؛ آن را کنار بگذارید چون عزّت و کرامتت در دنیا و آخرت ضایع خواهد شد.

۱۱- تأثیر التّفرق و الاختلاف بین الدعاه و الجماعات الإسلامیه علی الداعیه فیؤدی به ذلک إلی إجتناب طریق الدعوه. «تأثیر تفرقه و اختلاف میان دعوتگران و جماعت‌های اسلامی بر شخصیت داعی؛ که باعث دوری وی از مسیر دعوت می‌شود.» اختلاف میان داعیان و میان جماعت‌های اسلامی که هر یک حقّ را بسوی خود می‌کشند و باطل را بسوی دیگری هُل می‌دهند، آثار سوء روحی و ایمانی بر جای می‌گذارد. ما باید هوشیارانه در این میان با برادران مسلمانمان برخورد کنیم و حدّ مقدور از اختلافات مزمن حذر کنیم. زیرا مدعو شاهد مشاجرهٔ ماست. اما گاهی اوقات اختلافات اجتناب‌ناپذیرند و باید با مناظره‌ای شرعی سعی در حل آن کنیم.

به هنگام اختلاف یا حل اختلاف نباید منّتی بر جماعت نمود؛ زیرا این جماعت بود که اسلام را به تو شناساند و منّتی هم بر تو نمی‌گذارد. امّا اگر قرار باشد یکی بر دیگری منّت نهد؛ مطمئناً جماعت بایستی بر تو منت بگذارد. به تعبیر دیگر اگر میان آب و ماهی تعیین کنیم که کدام یک به دیگری نیاز دارد، این ماهی است که به آب محتاج است و آب هیچ نیازی به ماهی ندارد. آب بدون ماهی هم‌‌ همان آب است و با ماهی هم‌‌ همان آب است. اما ماهی بدون آب هرگز نمی‌تواند زندگی کند.

منتها آبی که مطابق فقه به قلّتین رسیده باشد «لم یحمل الخبث» [۱۵] اما آبی که از قلّتین کمتر باشد هر گونه نجاستی به آن روی می‌آورد. پس سعی کنیم به آبی متصل شویم که به تعبیر مولوی:

                                      آب کوزه چون در آب جو شود                   محو شود در وی و جو او شود

این پاسخ قاطع مولوی در ۷۰۰ سال پیش است به آنان که این شبهه را می‌پراکنند که اگر آدم با جماعتی باشد محدود می‌شود و آزادی‌اش را از دست می‌دهد. نمی‌تواند خود تصمیم بگیرد. مجبور است تسلیم شود و مجبور است هر چه را می‌گویند به آن عمل کند. اما اصلاً اینطور نیست مگر در ابتدا نگفتیم هر کس مشکلی داشت بفرماید جلو بیاید و مطرح کند. هر کس که می‌خواهد شخصیتش تقویت شود باید از حالت کوزه بودن خود را‌‌ رها کند و کوزه‌اش را به دریا خالی کند. و نتیجه‌اش چیست؟ استعارهٔ شخصیت است؟ تضعیف شخصیت است؟ از بین رفتن شخصیت است؟ یا تعزیز و تفهیم شخصیت است؟ با جو شو تا همه از تو استفاده کنند نه اینکه در کوزه بگندی و غیر قابل مصرف شوی. پس چرا جدل و اختلاف دو نفر باید روی ما اثر بگذارد و مانع از پیوستن ما به آب جاری شود.

۱۲- عدم فقه المصالح و المفاسد و ادراک ظروف المرحله التی تعیش‌ها الدعوه: «نداشتن درک درستی از مصالح، مفاسد، اوضاع و شرایط زمانی که دعوت در آن به سر می‌برد».

۱۳- عدم الصبر وقوع الإبتلاء و الأذی فی سبیل الله. «نداشتن صبر و پایداری، هنگام فرا رسیدن امتحان و اذیت در راه خدا». همین که مشکل و ناراحتی‌ای برای جماعت پیش آید خود را کنار می‌زند و می‌گوید من حال و حوصلهٔ این مشکلات را ندارم.

۱۴- عدم التدرُّج فی الدعوه فیبدأ بأعمال غیر مؤهل ل‌ها. «نداشتن حرکت گام ‌به‌گام و تدریجی در مسیر دعوت، امری که باعث می‌شود تا دعوتگر دست به انجام کارهایی بزند که آمادگی لازم برای آن‌ها ندارد». مسؤولیت بزرگی را می‌پذیرد و همین که فهمید از عهدهٔ آن بر نمی‌آید کم کم کنار می‌رود و سرد می‌شود.

۱۵- عدم الإنضباط مع الصحبه الصالحه التی هی الزاد للداعیه فی طریقه. «نداشتن نظم در همنشینی با افراد شایسته و نیکوکار، که توشهٔ راه دعوتگر در مسیرش هستند». همنشینی و معاشرت با صالحان یکی از زادهای طریق برای دعوتگران است.

۱۶- استعجال الثمره إعتقاد قرب‌ها. «شتاب‌زدگی در به نتیجه رسیدن و نزدیکی پنداشتن نتایج». اینکه چرا ما این همه کار می‌کنیم و هیچ نتیجه‌ای ندیده‌ایم؛ کم‌کم حوصله‌اش به سر می‌آید و کنار می‌رود و سقوط می‌کند. در حالی که تو موظفی کار کنی و البته که باید نتیجهٔ اعمالت را بگیری اما بعضی ثمرات دیر به بار می‌آیند. این دعوت مانند درخت گردو است. در ابتدا یک دانه گردو را در زیر خاک پنهان می‌کنیم. باید۱۵-۱۶ سال بگذرد تا جان بگیرد و ۱۵-۱۶سال دیگر نیز منتظر بنشنیم تا ثمر بگیرد. شاید در ابتدا ثمرش چند دانه گردو باشد اما بعد هزار‌ها سال، هزار‌ها هزار گردو و تقدیمت می‌کند.

۱۷- ضعف الیقین بنصر الله لعباده المؤمنین. «یقین و باوری ضعیف به این امر که خدا بندگان مؤمنش را یاری می‌رساند». خداوند در قرآن با تأکید می‌فرماید: «وَکَانَ حَقّاً عَلَینَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ.» [۱۶]

۱۸- عدم الإعتراف بالخطاء و عدم تقبل النّصیحه. «اعتراف نکردن به اشتباهات و نپذیرفتن نصیحت». آدمی سعی ‌کند، نصیحت‌پذیر باشد بخصوص نصیحت ناصحین امین را قبول کند.

۱۹- ارتکاب المعاصی و الاستهانه بالصغائر من الذنوب. «ارتکاب گناهان بزرگ (معاصی) و کوچک شمردن گناهان صغیره.

۲۰- قله الإهتمام بالجانب العبادی لدی الداعیه کقیام اللّیل و الأذکار الیومیه. «کم‌توجهی به جنبهٔ (شعایر) عبادی مانند نماز شب و خواندن اوراد و اذکار شبانه‌روزی». نیز سبب سقوط می‌شود.

۲۱- ترک الدعاء الّذی هو سلاح المؤمن. «ترک دعا که سلاح مؤمن به شمار می‌آید». داعی در واقع یعنی اهل دعا. همیشه دعا بخوانید برای همه دعا کنید. بخصوص برای خودتان که خدایا مرا در این راه توفیق ده.

۲۲- ضعف الشخصیه الداعیه و عدم التنظیم. «ضعف شخصیتی دعوتگر و نظم‌پذیر نبودن وی».

 «و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین»

 پاورقی‌ها:

—————–

  [۱۰] – القصص/۷۷

 [۱۱] – البقره/۲۸۶

 [۱۲] – الصافات/۱۰۲

 [۱۳] – الصافات/۱۰۲

 [۱۴] – الصافات/۱۰۳

 [۱۵] – الصافات/۱۰۳

 [۱۶] – الروم/۴۷

دکتر محمود ویسی

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا