تاریخ

هیبت و عزت پیامبر

هیبت و عزت اخلاقی پیامبر معجزه ای الهی بود
سوال اینجاست که چرا قریش با آن همه عناد و دشمنی که با رسول خدا ( ص) می کردند چرا نتوانستند ایشان را از نمازگزاردن در حرم مکه و ابلاغ علمی قرآن باز دارند؟در حالی که این دو موضوع سخت بر آنان دشوار بود و جز پیامبر کسی جرأت چنین کاری را نداشت و اگر کس دیگری چنین می کرد سخت مورد ضرب و شتم کفار قرار می گرفت؟!

 البته باید گفت که بنی هاشم و بنی مطلب یاور پیامبر بودند ولی در واقع رعب و هیبت بزرگ پیامبر (ص) نیز بر قریش سایه افکنده بود، آنان از دعوت پیامبر خشمناک بودند، دشنام می دادند، سنگ پرتاب می کردند وبا هر نحوی پیامبر را آزار می دادند ولی این هیبت همانند خوره از درون آنان را خورده و تو خالی کرده بود. جرأت نمی کردند حضرت را از رسالتش باز دارند.
نمونه ای از هیبت و عزت پیامبر در دل سرسخت ترین دشمنش:
ابوجهل وصیّ یتیم بچه ای بود،آن بچه روزی در حالی که حتی لباس بر تن نداشت نزد او آمد و از او خواهش کرد که از ترکه ی پدرش به او چیزی بدهد ؛ ولی ابوجهل ظالم توجهی به درخواست او نکرد و او مأیوسانه برگشت، بعضی از سران قریش با تمسخر به بچه گفتند: برو به محمد (ص) شکایت کن! او به ابوجهل سفارش خواهد کرد اموالت را از او می ستاند!

 بچه مستقیماٌ نزد پیامبر رفت و ماجرا را برایش تعریف کرد. پیامبر بی درنگ برخواست و همراه او نزد جدی ترین دشمن خود ابوجهل رفت. ابوجهل با دیدن پیامبر با آشفتگی از وی استقبال کرد و هنگامی آن حضرت فرمود مال این یتیم را به او باز گردان، او فوراً قبول کرد و اموالش را آورد و به بچه پس داد!

 سران قریش که این مسئله را دنبال کردند تعجب کردند و به اوجهل طعن زدند که تو هم دینت را ترک گفته ای ! ابوجهل در جواب گفت: سوگند به خدا من تسلیم محمد و دینش نشده ام ؛ ولی احساس کردم که سمت راست و چپ محمد حربه ها و اسلحه هایی قرار گرفته که اگر اندکی بر خلاف میل او حرکت کنم در من فرو خواهند رفت.
معلوم است که سران قریش با توجه به دشمنی زیاد با پیامبر، مرعوب آن حضرت بودند.
ترجمه : محمود خالدی زاده

نمایش بیشتر

محمود خالدی زاده

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : امام جماعت مسجد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا