خانواده

«طلاق» حق مسلم مردان است ؛ آری یا خیر (2-1)

چرا اسلام طلاق را به مرد داده و زن را از آن محروم نموده است ؟

 شبهاتی پیرامون ازدواج و طلاق

طلاق همان گونه که به تفصیل در فقه اسلامی آمده است بر حسب احوالی که در آن واقع می شود ، به شاخه های مختلف تقسیم می گردد .

 ما در این دریای پر طلاطم و سهمگین طلاق تنها به مسائل زیر می پردازیم ؛

1- چرا اسلام حق طلاق را به مرد داده و چرا آن را از زن سلب کرده است ؟

2- طلاق به اجازه دادگاه و محکمه قضایی و. .

3- تحول ودگرگونی احکام طلاق در قوانین جدید .

هر انسان با انصافی درباره احکام طلاق در اسلام پژوهش به عمل آورده باشد می داند که این احکام از مبانی و اصولی سرچشمه گرفته اند که عقل سالم و درست را راضی و قانع می نماید ؛ چون اسلام زمانی طلاق را جایز می داند که برای صلح و سازش زوجین از همه وسايل ممکن استفاده شده ولی مفید واقع نگردیده باشد .

در قرآن کریم سوره ای به نام طلاق وجود دارد که 12 آیه می باشد ودر مدینه منوره نازل شده ؛ هفت آیه نخست این سوره، پیرامون موضوع طلاق واحکام ومسائل مربوط به آن است به همین جهت نیز طلاق نام گذاری شده است.

*طلاق در قرآن

 با وجود اینکه اسلام از طلاق متنفر است و آن را مذموم دانسته است ، ولی در مواردی آن را جایز ومشروع می داند ، ابوداود وإبن ماجه از رسول الله صلى الله عليه وسلم روایت کرده اند که فرموده است ؛( أبغض الحلال عندالله الطلاق) بدترین ومنفورترین حلال ها درپيشگاه خداوند طلاق است.

طلاق از نظر اسلام این نیست ، که بعضی ها خیال می کنند که شوهر می تواند به آرزوی خود هرگاه هوس کند زنش را طلاق دهد و حق دارد اقدام به چنین کاری بنماید ، این تصور غلط ، باعث زشت جلوه دادن قانون طلاق در اسلام شده است .

انگیزه طلاق آنگونه که درقرآن آمده این است ، زن و شوهر به حقیقت مایل به جدائی از هم وعدم ادامه زندگی مشترک با هم باشند ، البته منظور قرآن این نیست که هر اختلافی در بین آنان باعث طلاق می باشد ، بلکه منظورآن اختلاف و ناسازگاری است که با آن زندگی زناشویی امکان پذیر نخواهد شد ، خداوند متعال این نوع ناسازگاری را به شقاق نام می برد ، و شقاق یعنی به دو قسمت تقسيم شدن { یعنی زوجین به دو قطب مخالف تبدیل شوند}

خداوندمتعال در باره طلاق و مراحل عملی شدن آن می فرماید :

  وإن خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من أهله و حكما من أهلها إن يريدا إصلاحا يوفق الله بينهما إن الله كان عليما خبيرا …. ■ و اگر از جدایى میان آن دو- زن و شوهر- بیم دارید پس داورى از خانواده ی آن [شوهر] و داورى از خانواده ی آن [زن ] تعیین کنید اگر سر سازگارى دارند، خدا میان آن دو سازگارى خواهد داد. آرى! خدا داناى آگاه است .سوره نساء آیه – ۳۵ ]

در این آیه قرآن کریم در بین زن و مرد مسئله ی شقاق و جدائی، مساوات قرار داده و با لفظ ( شقاق بينهما) موضوع را اعلام داشته است ، یعنی هر یک از طرفین به هنگام عدم امکان سازش حق دارند که درخواست فسخ و باطل نمودن پیوند زناشوئی از دیگری را بنماید ، و با اعلام لفظ (شقاق) به حالت اجبار واضطراری بودن طلاق اشاره می نماید ؛ یعنی طلاق وقتی باید انجام گیرد که هیچ چاره ای نباشد وطرفین به دو قطب متضاد تبدیل شده باشند.

 

پیام ونکات آیه

برای رفع اختلاف میان زن و شوهر، وپیشگیری از وقوع طلاق یک دادگاه خانوادگی را با امتيازات و صلاحیت های زیر مطرح می کند:

1-داوران از هردوطرف باشند تا سوز ، تعهد و خیر خواهی بیشتری داشته باشند.

 2-این دادگاه نیاز به بودجه ندارد.

3-اسرار دادگاه به افراد بیگانه نمی رسد.

4-قبل از نگرانی از پیداشدن حالت شقاق ، در زندگی زن و شوهرها دخالت نکنیم (وإن خفتم شقاق بینهما)

5- در جامعه باید به افرادی اعتماد کنیم و داوری آنان را بپذیریم.

 6- به مجرد پیش آمدن حالت تضاد نباید فوری رابطه زناشوئی در بین زوجین قطع شود ، بلکه لازم است ابتدا به ایجاد صلح ورفع سوء تفاهم اقدام شود و. …

بنابراین طلاق وقتی انجام می گیرد که راه حل سازش وجود نداشته باشد وتنفر طرفین نسبت به هم بسیار شدید باشد .

 در این حالت، آیا طلاق حق کیست ؟ آیا حق قاضی است او باید آن را اجرا نماید؟ یا حق یکی از طرفین است وتنها یکی از آنها حق اجرای آن را دارد؟ یا هردو آن را به مرحله اجرا در آورند ؟؟

* چرا اسلام طلاق را به دست مرد داده است ؟

گشودن گره عقد زناشویی به دست مرد ناشی از این اصل است که اسلام قوامت و سرپرستی را در خانواده و زندگی زناشویی به مرد داده است که می فرماید ؛

 الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من أموالهم….. ←مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و نیز به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى کنند ….. ( سوره نساء/۳۴)

طبیعت وفطرت انسانی این مسئله را تأیید می کند ؛ چون طلاق و ازدواج درجوامع اولی برمبنای عادت فطری صورت گرفته است که همواره مذکر به دنبال مؤنث می رود و او را می طلبد ، مؤنث مذکر را نمی طلبد و خواستگاری نمی نماید ، در ترک پیوند زناشویی نیز رأی مرد معتبر است پس برمبنای این عادت فطری نظام طلاق در برابر ازدواج تنها دراختیار مرد است.

 اگر شرایطی برای شوهر بوجود آید که زندگی کردن همسر با او مشکل گردد مانند فقر مالی و بی بضاعتی شوهر بگونه ای که بر حسب عرف و عادت محل بر تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و هزینه های دیگر همسرش قادر نباشد ، و یا مانند ابتلای شوهر به بیماری های عفونی و نفرت انگیز چون برص و جذامی، و ابتلای شوهر به جنون و دیوانگی ، و نداشتن توانایی های جنسی و… در یکایک آن شرایط همسر بعد از مراجعه به قاضی و اثبات یکی از آن شرایط ، می تواند شخصاً و بدون رضایت شوهر از راه فسخ نکاح پیوند زناشویی را قطع نماید ، وبعد از انقضای عده ، شوهر دیگری راانتخاب کند .

اما اگر همسر در زندگی با شوهر ، با مشکلات فوق روبه رو نشده بود، ولی دلش می خواست به جای این شوهر و این زندگی مشترک شوهر و زندگی زناشویی دیگری داشته باشد؛ چرا که هرچند در آغاز کار به میل خود این شوهر را انتخاب کرده، و شوهرش مشکل خاص و جدی هم ندارد وکماکان هزینه سنگین ازدواج و زندگی هم بردوش شوهرش بوده است و…..؛ولی صرفا به منظور تنوع طلبی  این خواسته را مطرح می کند ، در این شرایط اگر حق طلاق دراختیار زن باشد و زن بتواند بدون کسب موافقت شوهرش و یک طرفه این عقد را فسخ کند از لحاظ حقوقی ستم بسیار بزرگی نسبت به شوهر بعمل آمده است و به فرض این که هزینه ازدواج سنگین نباشد وهمسر هم ازدريافت مهریه اش صرف نظر کند، باز مصلحت حفظ خانواده از تفرق وجدایی ومتلاشی شدن بهتر و پسندیده تر می باشد 

قرار گرفتن در این شرایط نامطلوب ایجاب می کند که طلاق جز در شرایطی  که موانع سازش وجود داشته باشد -که ذکر نمودیم- در اختیار مردان بماند ، زیرا مردان بر اثر داشتن صلابت ومقاومت دربرابر حوادث ، جز در شرایط عدم امکان سازش و عدم توافق اخلاقی و احتمال بروز بلاهای بدتر از طلاق ، به گسیختن پیوند ازدواج اقدام نمی کنند ، اما زنان که دارای چنین صلابت و مقاومتی نیستند ، و گاهی امواج عواطف واحساسات محرک آنها در کارها است.  اگر طلاق درتمام شرایط  و بدون کوچک ترین محدودیتی دراختیار زنان می بود در شهرها و روستاها آمار طلاق به شیوه ای سرسام آور افزایش می یافت وبيشتر از آمار فعلی هزاران کانون گرم خانواده به یخبندان وزندان زندگی تبدیل می گردید وهزاران طفل بی گناه آواره وسرگردان می شدند .

تهیه وتدوين ؛ عبدالله علیپور

منابع ؛← تفسیر نور ، تفسیر گلشاهی ، روح الدین الاسلامی ، زن دین اخلاق، زن در اندیشه اسلامی ، کلام جدید

ادامه دارد

نمایش بیشتر

عبدالله علی پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - نقده @ شغل : دعوتگر دینی و فعال اجتماعی - مدیر کانال تلگرامی @sozimihrab

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا