تاریخ

گویا پیامبر صلی الله علیه وسلم قصد خودکشی کرده است!

 

روایت قصد خودکشی پیامبر(ص) یکی از روایت هایی است که به چندین طریقه از امام بخاری و امام طبری و ابن سعد روایت شده است و تاریخ نویسان قدیم و جدید هم این را روایت کرده اند .

برای نمونه صفی الدین مبارک فوری در کتاب الرحیق المختوم در صفحه(۷۷) که به زبان کوردی نیز ترجمه شده آورده است که : پس از دریافت وحی توسط پیامبر(ص) درغار حرا برای مدتی وحی قطع شد، که در این مدت پیامبر(ص) خیلی ناراحت بود، برای همین به بالای قله کوهی رفت تا خود را به پایین پرت کند، که در این هنگام جبرئیل او را صدا می زند و به او می گوید که تو به راستی پیامبر خدا هستی؛ با این گفته ، پیامبر(ص) آرام می گیرد ولی بعد از دقایقی دوباره ناراحت می شود و همان کار را تکرار می کند، که در نهایت جبرئیل او را صدا می زند و می گوید تو براستی پیامبر خدا هستی…

 هر زمان این قطع شدن وحی  به درازا می کشید پیامبر(ص) همان کار را تکرار می کرد!

اصل روایت امام بخاری می گوید: (وفتر الوحی فتره حتی حزن النبی فیما بلغنا حزنا غدا فیه مرارا کی یتردی من رءوس شوهق الجبال فکلما أوفی بذروه جبل لکی یلقی منه نفسه تبدی له جبریل ، فقال : یا محمد إنک رسول الله حقا ، فیسکن لذلک جأشه وتقر نفسه ، فیرجع فإذا طالت علیه فتره الوحی غدا المثل ذلک ، فإذا أوفی بذروه جبل تبدی له جبریل فقال له مثل ذلک ) (۶۵٨١

و همینطور امام طبری برای نمونه سیره تاریخ طبری را آورده – مجلد ۲ ، ص ۱۳

 در مورد سند روایت ها من چیزی نمی گویم این سند برای عالمانی است که باید در مورد آن بحث کنند، در اینجا من چند مورد را بازگو می کنم که بعد خواننده می تواند خودش در مورد موضوع نظر دهد

 این روایت ها به دلایل زیر باطل می باشد

اول: خداوند بزرگ از همان دوران کودکی پیامبرمان را به شیوه ای بزرگ کرده که قوی و محکم باشد و او را با چندین مصیبت مبتلا نموده است تا بتواند وظیفه بزرگ تبلیغ اسلام را به عهده بگیرد، پیامبر(ص) که به دنیا آمد مادرش فوت کرد و پدرش را هم ندیده بود ، در سن شش سالگی مادرش را از دست داد، در سن هشت سالگی پدربزرگش (عبدالمطلب) وفات کرد ، همان طور که می بینیم خدای بزرگ از همان دوران کودکی او را با ناراحتی و مشکلات پرورده است!

دوم: زمانی که پیامبر(ص) در غار حرا برایش وحی آمد جبرئیل به او فرمود: بخوان او هم می فرماید: من خواندن بلد نیستم ؛ جبرئیل محکم پیامبر(ص) را به سینه خود فشار می دهد تا زمانی که خسته می شود، بعد از آن می گوید بخوان، سرورمان می فرماید: من خواندن بلد نیستم، جبرئیل دوباره او را محکم به خود می فشارد تا او را خسته می کند ، بعد به پیامبر(ص) می گوید: بخوان ،  سرورمان می گوید: که من خواندن بلد نیستم  جبرئیل برای بار سوم پیامبر را به تندی به خود می فشارد و بعد به او می گوید : بخوان اول سوره علق را برایش می خواند…

سپس پیامبر(ص) به خانه بر می گردد و خدیجه او را پیش ورقه پسر نوفل می برد .

ورقه به او می گوید: قوم و خویشانت پس از اعلام پیامبری ات تو را از  بیرون می کنند!

در اینجا سرورمان می دانسته که پیامبر خدا شده، جبرئیل هم که سه بار محکم او را به سینه خود فشار داده برای این بوده که پیامبر فکر نکند همه این  دیدارها و دریافت وحی  خواب و خیال بوده است.

با عقل جور در نمی آید پیامبری که جبرئیل پیشش آمده و او را پیامبر خدا اعلام نموده به خاطر قطع شدن موقت وحی از جانب خداوند ،  قصد خودکشی کرده باشد..

سوم: در روایت آمده است که می گوید: (هر زمان که قطع وحی به درازا می کشیده پیامبر به قله کوه می رفته تا خود را پرت کند) اگر این درست باشد پیامبر(ص) چند بار قصد خودکشی داشته است و هر دفعه هم جبرئیل به فریادش رسیده است! به او گفته: (إنک رسول الله حقاً) ! چگونه امکان دارد که پیامبر بخواهد چنین کاری را بکند؟!

 گویا پیامبر یک بار قصد پرت کردن خود از کوه را داشته و جبرئیل هم آمده و او را فرستاده خدا خوانده است و در نتیجه آن حضرت از خودکشی منصرف شده است ؛ پس دو بار و سه بار قصد خودکشی نمودن یعنی چه؟

اگر این ادعا درست باشد پس پیامبر(ص) نگران این بوده که مبادا از جانب خداوند فراموش شده باشد ؛ به همین دلیل هر دفعه جبرئیل او را فرستاده خدا خوانده از کارش منصرف می شود ! قطعا این دو دلی و شک و گمان از شخصیت پیامبر به دور است یعنی با شخصیت پیامبر همخوانی ندارد که اینگونه متردد باشد، پیامبری که فرشته وحی روزانه پیش او می آید و از طرف خداوند برایش وحی می آورد چگونه ممکن است در این باره شک و گمان کند؟

چهارم: اندازه قطع شدن وحی آن قدر زیاد نبوده است که پیامبر قصد خودکشی نماید، هر چند روایت هایی گوناگونی در این باره مخابره شده است. از جمله محمد سعید رمضان بوطی می گوید: شش ماه بوده و بعضی هم می گویند: که دو سال و نیم یا سه سال بوده است.

خاتم قدوری می گوید: مدت زمان قطع شدن وحی از چند روز یا چند هفته بیشتر نبوده است .

او می گوید: با عقل جور در نمی آید برای مدت دو سال و نیم یا سه سال وحی قطع شده باشد چون آن وقت احتمالاً پیامبر اصلاً یادش نمانده که چقدر فاصله زیاد بوده، از طرف دیگر امکان ندارد که سه سال اول نبوتش بدون وحی بوده باشد یعنی این مدت وحی قطع شده باشد . اگر چنین باشد پس  پیامبر چگونه مردم را دعوت می کرده است؟  و آنان را برای چه چیزی دعوت کرده است؟

همچنین علی محمد صلابی در سیره النبویه-الطبعه الاولی، دارالمعرفه، ص۸۴ بر این باور است که  چند روزی بیشتر وحی قطع نشده است .

صلابی از صفی مبارک فوری نقل می کند، این روایتی که درباره خودکشی ییامبرآمده حدیثی (مرسل) و ضعیف است و با پاکی پیامبر(ص) همخوانی ندارد.

ماموستا علی باپیر در زندگی نامه پیامبر (ص) می گوید: وحی برای مدت نه الی ده روز قطع شده است به همین دلیل قطع شدن وحی فاصله اش آنقدر نبوده که پیامبر(ص) به این شدت ناراحت شده باشد و بخواهد خود را از بالای قله پرت کند که این چیز اصلاً قابل فهم و درک و قبول نیست.

 امام بخاری هم روایت می کند: که پیامبر(ص) فرموده: (به غار حرا می رفتم که صدایی را شنیدم سرم را بالا بردم ملائکه ای را دیدم که به طرفم می آید وسط آسمان و زمین روی یک صندلی نشسته ، من هم خیلی ترسیدم و به طرف خانه بر گشتم گفتم: چیزی رویم بیندازید اینجا بود که اول سوره مدثر نازل شد، بعد از این حادثه بود که مرتب وحی بر من نازل می شد)

 همینطور که می بینیم اگر پیامبر قصد خودکشی داشت در این روایت می فرمود:  این ملائکه ای را که دیدم  آمد و نگذاشت خودم را پرت کنم ، پیامبر خدا نباید این قدر از این ملائکه می ترسید چون در این روایت آمده که چندین دفعه خود را به پیامبر نشان داده و او را صدا زده و گفته که تو پیام آور خدایی..

 پنجم: در پاسخ آنهایی که روایت را به این شیوه توجیه می کنند که پیامبر (ص) خیلی نارحت قطع وحی بوده است برای همین آنوقت که وحی قطع شد خواست خود را پرت کند، می گوییم: کسی که نگران چیزی باشد خودکشی نمی کند بلکه کاری می کند که آن چیز را به دست آورد.

 این واکنش از یک انسان عادی است چه رسد به پیامبر خدا(ص) که هر چند خیلی ناراحت قطع وحی بوده و هر گاه که آیاتی برایش آمده زود آن را تکرار کرده تا آن را حفظ نماید  ؛ پس چطور می خواهد خودکشی کند؟!

بنابراین درست این است که بگوییم: سرورمان محمد از قطع وحی خیلی ناراحت بوده و خودش را کنترل کرده تا خداوند مجددا برایش وحی فرستاده است .

ششم: پیامبر(ص) خودش فرموده: سخت تراز روزی که در جنگ احد شکست خورده آن زمانی بود  که از طائف بیرونش کردند!

هفتم: زمانی که عده ای از یاران به ستوه آمده پیش پیامبر(ص) آمده ند و و ضمن اظهار ناتوانی از تحمل شرایط موجود گفته اند: خسته شده ایم پس کی پیروزی از طرف خداوند برایمان می آید؟ آن حضرت در پاسخ آنان فرموده: که از امت های قبل از شما کسانی بوده اند که به وسیله اره از وسط به دو نیم شده اند ولی کسی از دین و آئین خود دست بر نداشته است … چگونه ممکن است  کسی که اینگونه پیروان خود را به صبر و شکیبایی توصیه می کند  خود صبر و شکیبایی پیشه نمی کند تازه می خواهد به دلیل یک پیشامد کوچک و قطع موقتی وحی  خودکشی کند؟!

 

هشتم: خود کشی یکی از گناهان بزرگ و کبیره و نابخشودنی است .

خداوند می فرماید: (لاتقتلوا أنفسکم إن الله کان بکم رحیما) خودکشی نکنید به راستی که خداوند به شما مهربان است.

 بعضی از مفسّران قرآن در تفسیر این آیه گفته اند : با دست خودتان خودتان را نکشید یعنی بعضی از شما بعضی دیگر را نکشید! ولی آشکار است که خودکشی را هم در بر می گیرد.

ملا محمود گلایی در تفسیر روان ،چاپی یکم،ورقه۳، جزئی۵، ل ۱۹ گفته است : این آیه هر دو معنی فوق را در بر می گیرد.

عبدالرحمن پسر ناصر السعدی در تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر الکلام المنان، جلد۳، ص۱۷۱ می گوید: (أی : لایقتل بعضکم بعضا ، ولا یقتل الانسان نفسه)یعنی: عده ای از شما عده ای دیگر را نکشید و خودتان را با دست خودتان نکشید.

و همینطور محمد علی طه الدره در تفسیر قرآن الکریم و اعرابه و بیانه، جلد ۲، ص۴۳۲)  همین نظر را دارد و چند ین حدیث و روایت را در این مورد آورده است.

 شیخ(احمد مصطفی مراغی) در(تفسیر المراغی، ص۱۳۷) می گوید: درست نیست که انسان خودش را بکشد تا بدین گونه از غم و ناراحتی دنیا نجات یابد هر چند زیاد هم زجر بکشد، باید صبر داشته باشد و بر خدا توکل نماید.

در این مورد چندین حدیث در نهی از خودکشی وجود دارد، پیامبر(ص) می فرماید: (هر کسی با چیزی خودش را بکشد در دوزخ با همان چیز عذاب داده می شود.)

همینطور در فرموده ای دیگر می فرماید: (هر کس خودش را از یک قله پایین بیندازد یا با چیزی تیز خودش را بکشد، یا زهر بخورد در دوزخ به همان شیوه که خودش را کشته عذاب داده می شود.)

در فرموده ای که هر دو امام (بخاری و مسلم) آن را بازگو کرده اند پیامبر(ص) می فرماید: ((من تردی من جبل ، فقتل نفسه فهو فی نار جهنم خالدا مخلدا فیها أبدا ….) این قسمت فرموده خیلی مهم است می فرماید: هر کس از بالای کوه خود را پایین بیندازد برای همیشه در دوزخ می ماند.

 در فرموده قبلی که به آن اشاره کردیم می فرماید: (پیامبر(ص) بر بالای کوه رفته که خود را به پایین پرت کند)  نگاه کنید به این خشم خداوند در مورد کسی که خودکشی می کند ، که به این شیوه در مورد خود پرت کردن صحبت شده، پس چگونه پیامبر خود خواسته این کار را بکند و با این شیوه محکم خشم خدا را به آنهایی که این کار را می کنند نشان می دهد؟  

و همینطور در دین اسلام آرزو کردن  مردن هم درست نیست چه برسد  به اینکه کسی بخواهد خودش را بکشد، آنهم چه کسی ؟ پیامبر خدا !!

نهم: چندین بار دیگر هم وحی به تأخیر افتاده ولی سرورمان چنین کاری نخواسته بکند برای نمونه هنگام نازل شده سوره کهف نزدیک به ۱۸ روز وحی به تاخیر افتاد که مشرکان چقدر طعنه به پیامبر زدند ؛ ولی صبر نمود چون می دانست که این کار خداوند بی حکمت نیست و وحی از جانب او می آید و خودش بهتر می داند که چه زمانی وحی بر پیامبرش نازل کند.

می دانیم که خداوند  پیامبرش (ص) را بخاطر روی گردانیدن از عبدالله پسر مکتوم در قرآن سرزنش کرده است ، پس چگونه او را سرزنش نکرده است اگر این روایت درست باشد که آن حضرت چندین دفعه قصد خود کشی نموده و خداوند هم او را بوسیله جبرئیل مطلع ساخته است که این کار را نکن چرا که تو پیامبر خدا هستی !؟ تازه بنا به این روایت ها گویا چندین بار دیگر هم خواسته که خود را از کوه پرت کند آن هم تنها به خاطر قطع شدن موقت وحی..!.

[پروردگارا، پس از آنکه ما را هدایت کردى، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار که تو خود بخشایشگرى..

نویسنده: آوار قره داغی

منبع: بزاف

ترجمه: ناهید ایرانی

 

نمایش بیشتر

ناهید ایرانی

استان آذربایجان غربی - مهاباد مترجم فعال دینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا