اصول

کاوشی بر واژه شناسی تفسیر و تأویل

کاوشی بر واژه شناسی تفسیر و تأویل

     ( بخش 1)
چکیده
واژه شناسی، که در شرح مفردات الفاظ بحث و گفتگو می کند یکی از معارف پیش نیاز مفسّر می باشد؛ چون به وسیله لغت، شرح مفردات الفاظ و معانی آنها روش گشته و الفاظ مشترک از لغات مختص، و عام از خاص تشخیص داده می شود .
واژه شناسی « تفسیر و تأویل» نیز از چند جهت حائز اهمیت است. از یك سو پرداختن به روش‏هاى تفسیر بدون شناخت صحیح مقوله تفسیر، میسور نیست و از سوی دیگر شناخت تفسیر نیز بدون شناخت تأویل و تفاوت این دو مقدور نخواهد بود.
در اين بين، نوشتار حاضر مى كوشد تا پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی این دو واژه از منظر واژه شناسان و دانشمندان علوم قرآنی قدیم و جدید به اختصار مطالبی بنگارد تا در ضمن تبیین تفاوت میان آن دو بر همگان،باز کاوی مختصری را در مورد مباحث «تفسير» و «تأويل» با حذف دشوارى هاى آن، انجام دهد و راهى ميانه و معتدل را بين اقوال افراطى و تفريطى در این مقوله برگزيند.
کلمات کلیدی: تفسیر، تأویل،مفسّر،فسر، واژه شناسی،
مقدمه
ضرورت دارد در میدان فهم و درک صحیح ، پیروی و التزام ودعوت به تعالیم هدایت بخش قرآن راه درستی را در پیش بگیریم، چرا که قران برنامه زندگی فردی و اجتماعی و قانون مملکت داری و راهکار دعوت به سوی عبودیت معبود بی همتاست و بازگشت آگاهانه و خالصانه به تعالیم آن تنها راه نجات امت اسلامی از تباهی و انحطاط و فروپاشی است .
رسالت قرآن به عنوان کتاب و برنامه هدایت آسمانی این است که با سخنان دل انگیز خداوند، انسان و عقل و قلب و حس و وجدان او را مورد خطاب قرار دهد و اندیشه او را نورانی، و قلب او را به خروش، و فطرت او را بارور، و اراده او را به حرکت درآورد و او را به عمل و اقدام وادار نماید . وبدون تردید هدایت و امامت قران، انسان را در همه ابعاد زندگی کفایت می کند .
مسلّم است تنها چیزی که انسان را در برخورد صحیح و بهره گیری مطلوب از این برنامه هدایت بخش یاری می کند تفسیر صحیح و مطلوب است به گونه ای که مقاصد آن را معلوم و روشن گرداند، و نقاب را از روی خزائن معارف و اسرار و رموز آن بردارد و پیچیدگیهای آن را برای قلوب و عقول بگشاید .
زیراگام نخست در روش شناسی تفسیر قرآن، آگاهی دقیق از معنا و مفهوم واژه تفسیر و واژه گان نزدیک به آن است، تا مرزتفسیر از دیگر امور مربوط به دریافت معارف قرآنی، به درستی باز شناخته شود.تاویل نیزدر اصطلاح یکی از محوری ترین اصطلاحات تفسیری و قرآن است که از دیرباز مورد توجه قرآن شناسان و مفسران بوده و در مورد آن سخنان متعددی مطرح شده است . بنابراین « تفسير» و «تأويل» دو عنصر بسيار مهم در ساختمان تفسير و فهم معارف قرآن مجید است.
حال ممکن است این پرسش به میان آید که آیا میان تفسیر و تأویل تفاوتی وجود دارد یا اینکه بنا به نظر علمای پیشین هر دو به یک معنا هستند؟
در قرون اوليه بين تفسير و تاويل فرقى نبوده است . وتأویل در لغت و کتاب و سنت به معنی تفسیر نیز آمده، از جمله می توان به دعای پیامبر (ص) برای عمو زاده‌اش عبدالله پسر عباس اشاره کرد که فرمود: «اللَّهُمَّ فَقِّههُ فِي الدِّيْنِ وَعَلِّمْهُ التَّأوِيْلَ » «خداوندا وی را در دین آگاه ساز و به وی تفسیر قرآن بیاموز.»(البخاري،1422ق،كتاب الوضوء،باب: وضع الماء عند الخلاء،ص143)
و نیز می توان به آن چیزی که ابن‌جریر طبری در تفسیرش آورده، اشاره کرد. اوبیشتر اوقات که می‌خواهد به تفسیر آیه‌ای بپردازد می‌گوید: «القول فی تأویل قوله تعالی» سخن در مورد تفسیر این فرموده‌ی خداوند …
می بینیم که طبرى همواره در تفسير خود از كلمه تاويل استفاده مى كند در حالیکه قصدش همان تفسير است .
بحث در معناى اصطلاحى تأویل، بحثى شبهه‏خیز و سؤال برانگیز و ورطه جولان نظریات بى‏شمار است. زیرا تعاریفی که برای تأویل آمده خیلی متفاوت و مختلف است . خصوصاً آنکه معناى اصطلاحى این واژه در قرآن و حدیث و افواه مفسران و كاربردهاى امروزین آن کاملا منطبق برهم نیستند . هر چند واژه گان تأویل و تفسیر از یکدیگر به کلّی بیگانه نبوده,بلکه دارای وجوه اشتراکی هستند؛ هر دو در مورد قرآن وغیر قرآن به کار می روندو طبق برخی معانی تأویل،واژه تقسیر شامل تأویل نیز می گردد؛ با این حال،هم کلمه تأویل و تفسیر به طور کلّی، و هم تأویل و تفسیر قرآن ،وجوه تمایزی از یکدیگر دارند که به اختصار در مورد آن توضیحاتی آورده می شود .
ازپژوهش در آیات می فهمیم که واژه تأویل در آنها به معنای تفسیر به بیان مدلول کلمه نیست، جز در یک آیه(آل عمران/7) که تأویل به متشابهات با توجه به آنچه از مفهوم آیات دیگر به دست می آید که معنای تأویل غیر از تفسیر است.
در کتب علوم قرآنی دیده می شود که هریک از مفسران با توجه به معنا و مفهوم مشخصی که از دو واژه ی تفسیر و تأویل در ذهن خود دارند، به بیان تعریف و تفاوت تفسیر و تأویل پرداخته اند، هرچند به قول پیشینیان بر سر اصطلاحات کشمکش و مناقشه معنی و مفهومی ندارد .
واژه تفسیر در قرآن
این واژه تنها یک بار در قرآن به کار رفته که آن هم بر همان معنای لغوی اش«بیان وکشف وتوضیح وتبيين» دلالت دارد. ولی در سنت نبوی بارها درلابلای متن احادیث به کار رفته است. همچنانکه خداوند متعال در سوره مبارکه (فرقان /۳۳) می فرماید:
«وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً ‏»
«‏(این کافران) هیچ مثالی را (به عنوان اعتراض از قرآن و رخنه از رسالت و دعوت تو) به میان نمی‌کشند، مگر این که ما پاسخ راست ودرست را، و بهترین وجه وزیباترین تبیین و تفسیر را به تو می‌نمایانیم ( و بدین وسیله اعتراضات واهی ایشان را پاسخ داده و باطل می‌گردانیم وگویا اشكال گرفتن آنان سبب ايضاح بيشتر از جانب خدا ميگردد.)»
می بینیم واژه تفسیر در این آیه به معنای اصطلاحی تفسیر« بیان معانی و مقاصد آیات» نیآمده است بلکه چنانکه بیشتر مفسّران نیز مطرح کرده اند،معنای لغوی این واژه در آیه شریفه مناسب تر به نظر می رسد. که به معنای «بیان و تبیین» به کار رفته است .
از این آیه و مجموعه احادیثی که واژه تفسیر در آن به کار رفته می توان چنین نتیجه گرفت که این واژه به معنای اصطلاحی اش در صدر اسلام رایج بوده و مسلمانان درآن زمان، تفسیر را به معنای توضیح معانی و مقاصد آیات قرآن به کار برده اند .

معنای لغوی و مفهوم اصطلاحی تفسیر
معنای لغوی
الف) تفسیر
تفسیر كه اغلب آن را معادلInterpretation) و commentary , exegesis ) و برخی آن را معادل واژه های ( exposition و explication ) قرار مى‏دهند. (اکبری، بی تا ،ج1،ص133،ذیل واژه تفسیر)
لغت شناسان در یك برآورد اجمالى برای ریشه این واژه، معانی ذیل را ذكر كرده‏اند:
«فسر» در لغت به بیان، ابانه، جدا كردن ، بیان و توضیح دادن امور، آشكار ساختن امر پوشیده، كشف و اظهار معناى معقول، و بیان معناى سخن و نظایر آن معنا شده است. از آنجا كه معناى مبالغه از جمله معناى باب تفعیل است، تفسیر نوعى مبالغه در معنا و مفهوم «فسر» را نیزمى‏فهماند.
معنای تفسیر ازدیدگاه واژه شناسان
واژه تفسیر در کتب لغت به صورتهای مختلف معنا و موارد کاربردی آن روشن شده است از جمله:
راغب اصفهانی چنین آورده است : «فسر» به معنای اظهار معنای معقول است و «تفسیر» از نظر مبالغه همچون فسر است و تفسیر گاهی به واژه های مفرد ویا غریب اختصاص دارد و گاهی در مورد تأویل به کار می رود. از این رو، واژه تفسیر و تأویل در مورد رؤیا نیر کاربرد دارد » (راغب اصفهانی،1416ق،ماده فسر)
در جای دیگر هم گفته است : « تفسير» در لغت به معناي شرح‌، بيان‌، توضيح و تبيين‌، اظهار معنا و به تعبيري ديگر به معناي برگرفتن نقاب از چهره و كنار زدن پرده‌ها و روشن كردن عبارات و جمله‌ها مي‌باشد.» (راغب اصفهاني‌،1416ق،ص 394)
صاحب مقاییس معتقد است:واژه «فسر» کلمه واحدی است که بر بیان چیزی و شرح آن دلالت می کند.»(ابن فارس،1998م،ماده فسر)
فیومی همان قول مقاییس را ذکر کرده ولی اضافه کرده که ماده فسر در باب «تفعیل» مبالغه در معنا را می رساند .(فیومی، 1987م، ماده فسر)
الأزهری در این مورد چنین گفته است: « برخی گفته اند: واژه فسر به معنای پرده برداری از چیزی است که پوشیده شده و برخی دیگر گفته اند: فسر همان تفسیر است و تفسیر بیان و جداسازی مطالب کتاب است و برخی نیز ادعا کرده اند: که تفسیر، پرده برداری از لفظ مشکل است . » (الأزهری،1387ق،ج12،ص406،ماده فسر)
در قاموس فیروز آبادی چنین آمده است:«الفسر الابانة و کشف المغطی کالتفسیر= آشکار کردن و برداشتن پوشش» و فعل ثلاثی آن از باب «ضرب و نصر» است و گفته تفسیر نیز به همین معناست.(ذهبی، 1976م،ج1،ص13)
علامه ابن منظوردر «لسان العرب» می گوید: « فسر» یعنی «بیان» چنانکه گفته می شود: «فسر الشیء و فسّره» آن را بیان کرد.و تفسیر را به معنی « بیان» و به عبارتی بیان مقصود الفاظ مشکل معنا کرده است .
و چون تمام مشتقات ماده «فسّر» بر معنی «بیان، کشف، توضیح و اظهار» دلالت دارد، پس می توان گفت: تفسیر کلام یعنی بیان معنی، شرح، توضیح، کشف مراد و برطرف نمودن اشکال آن. (ابن منظور،1406ق،ماده فسر)
طریحی می گوید: « تفسیر از «فسر» به معنی کشف و اظهار معنی لفظ است.» ( طریحی،1375ش،ج‏3،ص438)
همچنین گفته شده که ریشه تفسیر علاوه بر«فسر»، در اشتقاق کبیر مأخوذ از «سفر» و مقلوب آن است که هر دو به معنای «کشف و برداشتن پرده و پوشش» است، با این تفاوت که «فسر» در کشف باطنی و معنوی و «سفر» در کشف ظاهری و مادی به کار می رود. و مسافرت را از آن جهت سفر گویند که اخلاق مردم در آن آشکار می شود و مسافر هنگام سفر از صحنه های جدید پرده بر می گیرد و مطلع می شود . (سیوطی، 1426ق،ج2،ص192؛ زرکشی،1415ق،ج2،ص284؛ طریحی، 1375ش، ماده فسر؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص173(مقدمه کتاب المبانی و مقدمة ابن عطیه )
صاحب «البحر المحیط» نیز عقیده دارد: که کلمه تفسیردر معنای برهنه کردن و برداشتن پوشش بطور مطلق نیز به کار می رود.
همچنین گفته شده که ریشه تفسیر علاوه بر«فسر»، در اشتقاق کبیر مأخوذ از «سفر» و مقلوب آن است که هر دو به معنای «کشف و برداشتن پرده و پوشش» است، با این تفاوت که «فسر» در کشف باطنی و معنوی و «سفر» در کشف ظاهری و مادی به کار می رود. و مسافرت را از آن جهت سفر گویند که اخلاق مردم در آن آشکار می شود و مسافر هنگام سفر از صحنه های جدید پرده بر می گیرد و مطلع می شود . (سیوطی، 1426ق،ج2،ص192؛ زرکشی،1415ق،ج2،ص284؛ طریحی، 1375ش، ماده فسر؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص173(مقدمه کتاب المبانی و مقدمة ابن عطیه )
استاد قرضاوی به نقل ازثعلب چنین گفته است: «وقتی که گفته می شود :« فَسَّرتُ الفَرَس» به معنای «عَرَّیتُهُ» است، یعنی ساز و برگ اسب را از پشت او برداشتم تا از محدودیت آزاد شود، و این به همان معنای کشف بر می گردد؛گویی پشت اسب را از زیر بار زین و ساز و برگ بیرون آورده است تا چنانکه مطلوب اوست، اسب به راحتی بتواند بتازد .( قرضاوی،1382ش،ص327)
در قاموس قرآن استاد قریشی به استناد کتب لغت قدیم درمورد این واژه چنین آمده است : فسر یعنی: ايضاح و تبيين. «فَسَرَ الشَّيْ ءَ بَيَّنَهُ وَ اوْضَحَهُ» تفسير نيز بدان معنى است با مبالغه «فسّر الطّبيب» آنگاه گويند كه دكتر به ادرار مريض براى تشخیص مرض نگاه كند. تفسير قرآن نيز از اين معنى است كه مراد خدا را بيان و روشن ميكند و آن اگر مبتنى برنص قرآن و سنّت قطعيّه باشد يعنى قرآن را با قرآن و حديث مقطوع تفسير كند درست و صحيح است و اگر فقط با نظر خود تفسير كند و گويد: مراد خدا حتما چنين است و يا خود نظرى داشته و قرآن را بر آن حمل كند ،از آن برحذر شده مگر آنكه بگويد: چنين بنظر ميايد و مراد واقعى پيش خدا و برگزيدگان خدا است. (قریشی،1364ش،ج 5،ص 176)
از مطالب مذکور در مورد معنای لغوی «تفسیر» می توان نتیجه گرفت که در معنای تفسیر چند عنصر اساسی نهفته است:
الف) توضیح و شرح امور مجمل و کشف و پرده برداری از امور مخفی .
ب) اظهار معنا وبیان به وسیله جداسازی مطالب .
ج) تفسیر در باب تفعیل،نوعی مبالغه را در بر دارد؛یعنی به خوبی آشکار کردن معنای افاظ و حقایق پنهان .
د) گفته شده که تفسیر به معنای کشف حسی و کشف معانی معقول به کار می رود ولی کاربرد آن در معنای دوم بیشتر است .( ذهبی، 1976م،ج1،ص13)
ذ) همانطور که آمده کلمه تفسیر از نظرلغوی هم برای برهنه سازی و کشف حسی – گفته ثعلب- به کار می رود هم برای برهنه سازی و کشف معنوی از طریق روشن گردانیدن معنای معقول که در پس پرده الفاظ و جود دارند، به کار گرفته می شود؛ البته کاربرد آن در موارد کشف معنوی بیشتر و رایج تر است .
ی) از اینکه معنای «اظهار و بیان» در تفسیر لحاظ شده، معلوم می گردد که مر حله فهم و تدبر و تفکر و تعقل«تفسیر» به شمار نمی آید، بلکه از مقدمات آن بوده،زیرا به مرحله اظهار نرسیده است .
مفهوم اصطلاحی تفسیر
مفسران قرآن در تعریف اصطلاحی تفسیر آراء و اقوال متعددی دارند که امام جلال الدین سیوطی(رح) در کتاب «الاتقان» در این مورد تفصیل وار بحث نموده، ما از میان آن ها چند قول را برگزیده و به بیان آنها در ذیل می پردازیم:
بسیاری از علما گفته اند: «تفسیر» در اصطلاح، علم به نزول آیات قرآن، حالات، قصص، اسباب نزول، مکی، مدنی، محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ، خاص، عام، مطلق، مقید، مجمل، مفسر، حلال، حرام، وعده، وعید، اوامر، نواهی، تعبیرات و مثال¬هاست.( ذهبی، 1976م،ج1،ص13)
علامه ابوحیان اندلسی (رح) می گوید: «تفسیر» علمی است که در آن از کیفیت تلفظ الفاظ قرآن مجید، معنی و مراد الفاظ، و احکام و مفرد و مرکب و معانی که بر آن در حال ترکیب حمل می گردد، بحث می شود.(اندلسی،1420ق،ج1،ص10؛خالدی، 1416ق،ص24)
علامه زرکشی (رح) می گوید: «تفسیر» آن علمی است که با استفاده از علوم مختلفی چون صرف، نحو، بیان، اصول فقه، قرائات، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، مفهوم احکام و حکمت های قرآن مجید دانسته می شود.( زرکشی،1415ق،ج1،ص33)
در تعریف دیگری آورده است: «علم به نزول آیات و سور قرآن و قصص و اسباب نزول و ترتیب مکی و مدنی بودن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقید و مجمل و مفسر. و یا در تعریف دیگری گفته : « تفسیر علمی است که به وسیله آن مضامین کتاب خداوند که آن را بر قلب پیامبر نازل کرده فهمیده و فهمانیده می شود و روش بیان معانی و حکمت ها و احکام قرآن استخراج و استنباط می شود»( زرکشی،1415ق،ج 2،ص148؛ سیوطی،1426ق،ج4،ص169)
راغب اصفهانى در تعریف تفسیر می گوید: « تفسیر در عرف دانشمندان، كشفِ معانى قرآن و بیان مراد است، اعم از این‌كه به حسب مشكل بودن لفظ و غیر آن و یا به حسب معناى ظاهر و غیر آن باشند.»(تفسیر راغب اصفهانی به نقل از البرهان فی علوم القرآن،ج2،ص285؛ سیوطی،1426ق،ج2،ص1190)
زرقانی نیزتفسیر را چنین تعریف می کند: « تفسیر علمی است که درباره قرآن سخن می گوید، به گونه ای که هر کس به فراخور توان و استعداد خویش منظور پروردگار را در می یابد.» (الزرقانی،1424ق،ج 1،ص4)
بدون شک قید « در حد توان و استعداد» به ویژه در رابطه با کلام خداوند، حتی اگر بر آن تصریح نشده باشد، خود به خود ملحوظ خواهد بود .
دکتر ذهبی نیز می گوید: «در حقیقت همه تعاریف یک مطلب را می رساند. اینکه: علم تفسیر آن علمی است که با آن در تعیین مراد الهی به اندازه ی وسع و توان بشری بحث می شود و به عبارتی دیگر آن را فهم قرآن می گویند و من از بین تمام آن تعاریف، تعریف امام زرکشی را ترجیح می دهم. (زرکشی،1415ق،ج1،ص13)
علامه محمد تقی عثمانی در علوم قرآن نیز تعریف امام زرکشی را برگزیده است. (عیدی دهنه،1383ش،ص322 )
بعضی از اهل علم گفته اند: «تفسیر» آن علمی است که ابهام و مشکلات کلام را حل می کند.( خالدی،1416ق،ص24)
ولی دکتر خالدی می گوید: زیباترین و جامع ترین تعریف را امام طاهر بن عاشور در مقدمه تفسیر «التحریروالتنویر» بیان کرده و آن اینکه: تفسیر علمی است که در بیان معنی الفاظ قرآن و استنباط و استخراج احکام از آن به طور مختصر و یا مفصل بحث می گردد.
ابن عاشور (رح) می گوید: موضوع علم تفسیر، الفاظ قرآن مجید هستند که از نظر معنی و استنباط احکام بحث می شوند. (خالدی، 1416ق،صص۲۸- 26)
صاحب انوار معتقد است: « تفسير يعنى كشف مراد و مقصود و پرده برداشتن از چيز پوشيده و لفظ مشكل و در اصطلاح بيان مراد و مقصود از آيه است لذا در تفسير نبايد به مدارك ظنى و غير قابل اطمينان تكيه و استناد كرد بلكه بايد در تفسير قرآن به دلائل علمى و به مداركى كه از نظر عقل و يا شرع اعتبار و مدركيّت آن ثابت گرديده استناد شود.»(داورپناه، بی تا،ج‏1،ص19)
مرحوم شیخ طوسی می فرماید: «تفسیر، علم به معانی قرآن و فنون اغراض آن از قبیل قرائت، معانی، اعراب و شناخت متشابه و جواب به اشکالات ملحدان و مخالفان است.»(طوسی،بی تا،ج1،صص 2- 3)
علامه طباطبایی نیز چنین گفته است: « تفسیر، بیان کردن معانی آیات قرآن و کشف اهداف و دلالت های آن است.» (طباطبایی،1417ق،ج1،ص7)
استاد معرفت نیز در تعريف تفسير آورده : «تفسير، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشكل است.» با توجه به اين تعريف و دقت در صيغه تفسير (مزيد فيه بودن آن) تعريفى دقيق تر قابل ارائه است: تفسير زمانی مطرح است كه هاله اى از ابهام، لفظ را فراگرفته، پوششى بر معنا افكنده شده باشد، و مفسِّر با ابزار و وسايلى كه در اختيار دارد در زدودن آن ابهام بكوشد. (معرفت، 1396ق،صص 273-274)
با بررسی تعاریف مذکور، می توان نتیجه گرفت عناصر اصلی تفسیر به وضوح در آنها مشهود است که عبارتند از:
الف) کشف وتوضیح و بیان معانی کلمات و جملات قرآن .
ب) کشف و توضیح وبیان مقصود خداوند از بیان ایات .
ج) گاهی شرح الفاظ و ترکیب آیات کفایت نمی کند بلکه ضروری است با توجه به قرینه های نقلی، عقلی و علمی مقصود اصلی گوینده و قصد جدی و هدف او کشف و بیان شود . مثلا بدون توجه به آیات مخصص و مقیّد، نمی توان آیات عام و مطلق را تفسیر کرد؛ زیرا مقصود نهایی متکلم روشن نمی شود .
د) گاهی طرح قید «مشکل» در تعریف تفسیرضروری نیست همانطور که در معنای لغوی و تعریف راغب اصفهانی آمده است، چون گاهی الفاظ آیات واضح و روشن است اما قصد جدی با توجه به قرائن دیگرو خصوصیاتی به مانند شرایط نزول و سیاق آیه روشن نیست .
ح ) ابو حیان اندلسی نیز در تعریف تفسیر به سراغ متعلقات و لوازم علم تفسیر رفته، از این رو متوسل به علم قرائت، لغت، تعریف بلاغت و حقیقت و مجاز و ناسخ و منسوخ و اسباب نزول شده است.
ط) تعریف زرکشی در ارتباط با «علم تفسیر» است نه فعل تفسیر. واین دو مقوله جدا از هم و قابل تفکیک است . زیرا در تعریف علم تفسیر آمده که مجموعه اطلاعاتی در زمینه توضیح آیات قرآن ، با نظام هندسی خاص است در حالیکه« فعل تفسیر» همان کار مفسّر در هنگام توضیح آیات قرآن است وچنانچه مشاهده می شود زرکشی و سیوطی در تعریف تفسیر، به آداب و شروط مفسر و مصادر آن توجه کرده اند وآن را تعریف تفسیر گفته اند، در حالیکه سخن از لوازم فعل تفسیر گفته اند .
ظ) در بیان بهترین تفسیر و توجیه برای تعریف راغب می توان گفت كه مقصود از «كشف معانى»، مفاد استعمالى الفاظ قرآن و مقصود از «بیان مراد»، تعیین مراد جدى خداوند از عبارات قرآن است. عبارت «به حسب مشكل بودن لفظ و غیر آن» قید «كشف معانى» است، و مقصود آن است كه مكشوف و روشن نبودن معانى و مفاد استعمالى، گاه به علت مشكل بودن لفظ و گاهى به علل دیگر است. و عبارت «به حسب معناى ظاهر و غیر آن» ناظر به «بیان مراد» است و منظور آن است كه مراد جدى خداوند، خواه طبق معناى ظاهر باشد یا بر خلاف معناى ظاهر، در قلمرو تفسیر قرار دارد.طبق این توجیه، راغب به دو مرحله‏اى بودن تفسیر « كشف معناى استعمالى و بیان مراد جدى خداوند» توجه داشته و این جزو امتیازات تعریف راغب به شمار مى‏آید.
زیرا تفسیر به دو چیز تعریف شده: یكى« بیان مفاهیم آیات»، یعنى معانی كه از آیات به خودى خود با قطع نظر از سایر آیات و ادلّه و شواهد دیگر فهمیده مى‏شود، و دیگری «كشف مقاصد آیات»، یعنى معانی كه خداى متعال از آیات كریمه قصد نموده است. بر اساس آنچه گفته شده، در این تعریف براى تفسیر دو مرحله لحاظ شده: ابتدا مرحله بیان مفاهیم و دیگری مرحله كشف مراد، و این وجه امتیاز تعریف مذکور است. مثلا : به عنوان نمونه می توان به تفسیر این آیه شریفه اشاره کرد:« قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» ( ملک/40)
« بگو: به من خبر دهيد اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟»
تفسیر این آیه عبارت است از: مى‏دانيم زمين از دو قشر مختلف تشكيل شده:« قشر نفوذ پذير» كه آب را در خود فرو مى‏برد و در زير آن« قشر نفوذ ناپذير»است كه آب را در آنجا نگاه مى‏دارد، تمام چشمه‏ها، چاهها، قناتها از بركت اين تركيب خاص به وجود آمده، زيرا اگر تمام روى زمين تا اعماق زياد قشر نفوذپذير بود آبها چنان در زمين فرو مى‏رفتند كه هرگز دست كسى به دامانشان نمى‏رسيد، و اگر همه نفوذناپذير بودند آبها روى زمين مى‏ايستادند و تبديل به يك باتلاق مى‏شدند، يا به زودى به درياها مى‏ريختند، و به اين ترتيب تمام ذخائر زير زمينى آب از دست مى‏رفت.( مکارم شیرازی،1374ش،ج24،ص358)
ی) تفسیر را می توان کشف مقصود خداوند از بیان آیات و پرده برداری از معانی پوشیده آن دانست . بنابراین نمی توان معنای ظاهری قرآن را تفسیر اطلاق کرد چون در آن پوشیدگی و پیچیدگی نیست تا کشف آن انجام گیرد .
لذا به نظرآیت الله خویی، اخذ به ظواهر قرآن بعد از جست و جوی قرینه های متصل و منفصل از قرآن وسنت با دلیل عقلی، از مقوله تفسیر به رأی به شمار نمی آید و اصولا نمی توان آن را تفسیر نامید .
ک) اختلاف در معناى اصطلاحى تفسیر به مراتب بیشتر از اختلاف در معناى لغوى آن است.
ل) می توان تعریف جامع دیگری را چنین بیان کرد: « مقصود از تفسیر،روشن کردن معنای کاربردی آیات قرآن کشف مقصود اصلی آن بر اساس قواعد ادبیات عرب و اصول عقلائی محاوره، با استمداد از منابع و قرائن معتبر است.»
واژه تأویل در قرآن
این كلمه مجموعاً هفده بار در قرآن كریم استعمال شده كه از این تعداد، دوازده بار در خصوص امورى غیر از قرآن و پنج بار (دو بار به اتفاق آراء مفسران و سه بار بنا بر نظر مشهور) در مورد قرآن به كار رفته است.
غزالى در «مستصفى» مى نويسد : تاويل گاه در تاويل كلام و معنى به كار مى رود. چنانكه در مورد آيات متشابه , و گاه در تاويل رؤيا و احلام , چنانكه در قصه يوسف هست , و گاه در تـاويل اعمال ,چنانكه در قصه موسى با رجل صالح ( خضر) هست .(غزالی،1996م،ص125)
بعضى از بزرگان اهل سنت از آيه هفتم سوره آل عمران چنين مستفاد مى کنندكه راسخان در علم دانایان به تاويل قرآنند.

تحقیق و نگارش : حمزه خان بیگی – اشنویه

                مطلب ادامه دارد…

نمایش بیشتر

حمزه خان بیگی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - اشنویه @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا