نویسنده: جهانگیر بابایی
رشد تمدنها، بستگی به بانیان و مٶسسانی دارد که به عنوان معماران آن شناخته می شوند هر چقدر بانیان دانا و دادگر و دلسوزی داشته باشند تمدنها تکامل یافتهتر و رسیده و همه پسند میباشند و همه نیازمندیهای جسمی و روحی او را تامین مینمایند.
به جرأت می توان گفت همه تمدنها نقاط ضعف و قوتی دارند که در زمان حیات خود کمتر کسی آن را به دیده نقد مینگرد، چون نقاط قوت بر ضعفهایش می چربد طرفداران و اقوام پایین دست را مجذوب و مست زر و زیور خود مینمایند.
از انصاف به دور است که سود و منافع تمدن سرمایهداری غرب که بر جهان داشته نادیده گرفته شود و به دیده اغماض به آن نگریست.
اهداف و اصول آن بیشتر جنبه مادی و جهانی دارد، الحق در این حوزه داد سخن داده و گوی سبقت را ربوده است، پلههای ترقی و پیشرفت مادی را یکییکی طی نموده و سبب شده که ابزار آسایش و آسان کاری را در همهی حوزههای زندگی فراهم نماید که یک شبه راه صد ساله را طی کند؛ باید مزایای مادی آن را در جداول بزرگی ثبت نمود و به نمایش گذاشت.
ولی متأسفانه ضعفهایی داشته که هر کدام به اندازه قرون و اعصار گذشته، آثار و نشانههای فرهنگ غنی انساندوستانه و همت و تلاش عارفان و محیط دوستان و اندیشمندان خداباور را تخریب نموده، مطمئنا چون تمدنی کامل وزایا است که علاوه بر امور مادی، معنویات و روحی جامعه را هم پوشش دهد.
نشانههای ضعف و تمدن امروزی از نظر معنوی و روحی آنقدر ویرانگر و تخریب کننده است که عوامل مثبت آن به چشم نمیآیند و قرنها طول میکشد که این کساد و سستی را که ضربهای به شخصیت و حرمت انسان قرن وارد کرده جبران شود، شاید به نسلهای آینده هم سرایت نماید.
اولین آثار سوء این تمدن پر زرق و برق فروپاشی نظام خانواده است که جایگاه پدر و مادر و فرزندان را سست نمود، ارزش پدر را به عنوان رکن اصلی خانواده عملاً در صحن زندگی حذف نموده، پدر که رکن اساسی خانواده و مدیر کاردان میدان زندگی است بسیار ساده و روان از گود خارج شد و با کودتای ناجوانمردانە از گردونه خارج شد.
سپس پایهی مدیر عاطفی خانواده را هدف قرار داد که شخصی مهربان و زحمتکش به نام مادر بر آن حکومت میراند. مادری که وجود و هستی خانواده از او سرچشمه میگیرد، حرمت و ادب اورا در حد کالای مادی تنزل داد و معنویت و سروری واقعی او را به تاراج برد.
سومین اقدامی که تمدن آزادی بخش غرب انجام داد گزینه جدیدی را به نام فرزند سالاری وارد حوزه خانواده نمود، فرزندانی پرتوقع و نادان و سربار منزل بار آورد که دائماً باید نان خور خانوادهی پیر و فرسودهی خود باشند و معتقدند که باید فرصت ترمیم را از بانیان خانواده گرفت.
تقابل بین پدر و مادر و فرزندان را با مهارت کامل ترسیم نمود تا نهادی به نام خانواده از صحنه روزگار محو شود و صمیمیت پدر و مادری که از صحنه کار و فعالیت خارج میشوند و ناتوان و زمینگیر می شوند توسط همین فرزندان، از فضای گرم خانوادهای که خود بانی آن بودند به سوی چالش جدید به نام خانه سالمندان هدایت میشوند تا سدی بر سر راه زندگی آسوده و راحت فرزندانشان نباشند.
تولد اصطلاحات نوینی چون آزادی شخصی و فرزند سالاری و تفاوتهای فردی و حق زندگی، سبب شد که حرمت و ادب کارگروه خانواده را زیر سوال ببرد و یا افراد نسبت به آن بیتفاوت عمل نمایند و بگویند کسی درگور دیگری نمیخوابد.
واژه آزادی، مقدسترین واژههای زندگی است که اگر در همه ابعاد زندگی سیاسی و اقتصادی و تقسیم سرمایه کلان و غیره رعایت گردد، سعادت به بار میآورد. ولی این واژه زیبا را تنها برای اغوای افکار عمومی، فقط در حوزه جنسی و لاابالیگری به کار میبرند تا به وسیله همین کار بتوانند تواناییهای بالقوه جامعه را کنترل نمایند و به سویی هدایت کنند که در تعارض با منافع و سود آنها نباشد.
فروپاشی خانواده مضراتی دیگری را به دنبال دارد که جامعه انسانی را زیر سوال میبرد، ظهور مٶسسات به ظاهر خیریه، سرپناههای موقتی، فرار جوانان از خانهها و تعارض فرزندان و والدین؛ کلوپهای سرگرمی و گسترش خانههای روسپیگری و دام و تلههای افراد سودجو که از این طریق امرار معاش میکنند و بە تبع آن رواج بیماریهای روحی و روانی و جسمی و مقاربتی نیز از همین عوامل سر باز میکند.
فرزندان چنین جامعهای به سوی بیهویتی ملی و دینی گام مینهند، چون کسی که سرپرست و حامی زندگی ندارد تا بتواند ارزشهای جامعه و خانواده و اخلاق را به آنها انتقال دهد، خود را فاقد ریشه و اصالت میداند و لاابالیگری برای او مسکنی قوی خواهد شد.
یکی از اهداف نامبارک تمدن جدید، محو شدن خرده فرهنگها و ملتها و اقلیتهایی است که سالها سرپا ایستادهاند چون غول بی شاخ و دم از چهار گوشه جهان با تمام امکانات شروع به بلعیدن نموده و لحظهای از تلاش باز نمیایستد.
رواج ادبیاتی به نام طنز سبک و تقلید در فضاهای مجازی، به بهانههای سرگرمی وخوش باشی، یکی از آرمانهای بزرگ این تمدن است تا هتک حرمت و بی ادبی را در قالبهایی بە ظاهر هنری، بسیار ساده جلوه دهد و خرده فرهنگها و اقلیتهای زبانی و دینی را زیر سوال ببرند و با قدرت، فرهنگ اصیل غرب را توصیف و تمجید نمایند و هرکس که با آنها تفاوت داشته باشد بی فرهنگ و دور از تمدن قلمداد کنند تا افراد مجبور شوند خود را همرنگ و همشکل آنها در بیاورند و چون مالباختهای در قمارخانه سرفرود آورند.
این بیماری زنجیروار حوزههای جامعه را فرا میگیرد، از نهاد کوچک خانواده تا محلهها و مدارس و دانشگاهها و فروشگاهها و مراکز فرهنگی و هنری و…….
تقلید و خودباختگی فرهنگی در میان جوانان به صورت فرهنگ اصیل در می آید تا جوان با پوششهای مورد دلخواه طراحان غربی و اعتبار آنها هویتی تازه کسب کند، از فرهنگ اصیل خود محروم بماند همانند یک آدم آهنی و یک حسگر رمزگذاری شده، حق انتخابی از خود نداشته باشد.
گسترش قمار و شراب و مواد مخدر و شرطبندی و بازیهای جنسی و مراکز فساد و کارتونها و فیلمهای مستهجن، جوانانی را که با سرمایه معنوی و مادی به تکامل رسیدهاند نابود کند که فرهنگ غرب را برتر و اصیلتر نشان دهد، او منشٲ علم و دانایی و فرهنگ متعالی است.
هر هزینهای که از مواد آرایشی و مدلباس و ابزار ی چون گوشی و مواد ٱرایشی و… به جیب شرکتهای سرمایهداری ریخته میشود حتما مورد حمایت دولتهای خود قرار دارند.
رقابت شرکتهای سرمایهداری و گسترش افکاری چون پول و سرمایه و هزینه و محاسبات مالی و ترویج فرهنگ مصرف بی رویه و به پاکردن فتنه و آشوب و جنگ، روح عرفانی انسان را زیرسوٲل برده و از طرفی بی توجهی به قشر آسیب پذیر و تهیدست را به همراه داشته است و همانند کویری دامنەی فقر و فلاکت بشر سرگردان را گسترش میدهد.
جهانگیر بابایی – سردشت، تیر ١٤٠٠