از خانه تا بیت الله(خاطرات بسیار ارزنده علامه ابو الحسن ندوی)
در طول تاریخ اسلامی کتابهای بیشماری در زمینهی مناسک حج و احکام آن نوشته شده است.
برخی از نویسندگان و اندیشمندان اسلامی وقتی به این سرزمین مقدس سفر کردهاند، احساسات معنوی خویش را نیز در قالب سفرنامه بیان کردهاند.
علامه سید ابوالحسن ندوی ـ رحمه الله ـ از جملهی کسانی است که خاطرات خود از این سفر مبارک را در صفحاتی مختصر نگاشته است و علامه محمّد منظور نعمانی ـ رحمه الله ـ این خاطرهی ماندگار را در کتاب ارزشمند خود «چگونه حج کنیم؟» به طور ضمیمه آورده است.
در این سفرنامه ضمن مطالب ارزشمند دیگر، یکی از مقاصد مهم بعثت حضرت رسول ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ مورد توجه قرار گرفته است، یعنی اندیشیدن و برنامه ریزی کردن برای اصلاح امت و دعوت آنان به سوی خیر و صلاح دین و دنیا.
علامه ندوی در فرازهای مختلف این سفر مبارک ضمن آنکه بر بال شوق و محبت سوار است و با قلب و جان به سوی سرزمین حرمین شریفین رهسپار است، همواره همسفران و همراهان این سفر معنوی را فراموش نمیکند و تا جایی که میتواند برای اصلاح ضعفهای عملی و کاستیهای دینی آنان تلاش میکند و بدین منظور با برنامه ریزیهای منسجم و منظم برای برگزاری نمازها به صورت جماعت و ایراد موعظههای هدفمند تحولی در جماعت همراه خود به وجود میآورد و در طول سفر از اصلاح کل امت اسلامی لحظهای فراموش نمیشود.
این سفرنامهی خواندنی و جذاب در واقع درس عشق و محبت، و موعظهای گرانقدر است برای آنانی که میخواهند راهی دیار نور گردند و شایسته است که مسافران این سفر معنوی و روحانی این سفرنامه را بخوانند و با چنین رویکردی خداپسندانه و انسان دوستانه قدم در راه دیار محبوب بگذارند. خلاصهای از این را با هم بخوانیم.
آغاز سفر
اهل تجربه میگویند: در این سفر وسایل و اسباب بسیار کم و در حد ضرورت برداشته شود؛ زیرا با داشتن وسایل زیاد آدمی از آزادی کامل برخوردار نمیشود و در نتیجه از نعمتهای بسیاری محروم میگردد و چه بسا دچار اشتباه نیز میشود که حسرت آن برای همیشه باقی میماند.
اگر وقت مکروه نباشد، سنت است که هر سفری با دو رکعت نفل و دعا آغاز شود. به ویژه چنین سفر دور و دراز، مبارک و مهم که هر لحظه امکان آسیب دیدن قلب و نیت و عمل انسان از رهزنان باطن وجود دارد.
این سفر بُرد و باخت دارد؛ انسان یا میبرد یا میبازد. هیچ انسانی بازندهتر از آن کسی نیست که به خانهی خدا برود و از نحوست اعمال و کردار زشت خود از آنجا دست خالی برگردد؛ بلکه بدتر از این، از آنجا با محمولهای از گناهان برگردد.
هیچ انسان پیروزمندی با آن کس برابر نیست که از گناهان طوری پاک شود که گویا تازه از مادر متولد شده است«منْ حَجَّ لِلّٰهِ فَلَمْ یَرْفُثْ وَلَم ْیَفْسُقْ رَجَعَ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أمُّهُ»؛ هرکس به منظور رضایت و خوشنودی الله تعالی حج کند و از آمیزش جنسی و گناه پرهیز کند، او (از گناهان پاک شده) چنان برمیگردد که گویا تازه از مادر متولد شده است (بخاری)
دعا، آمادگی و خدمت
برای این سفر هر قدر از خدا خواسته شود و با هرگونه فراخ دلی خواسته شود، اندک است. لحظهای که سوار شدم از همه با محبت خداحافظی کردم و برای کامیابی و مقبولیت این سفر خود از آنان درخواست دعا کردم.
خدا بهتر میداند که در میان این انسانهای ساده دل، بسیاری مقبول بارگاه اویند و خیلیها جسمشان اینجا و قلبشان در دیار محبوب است و هستند افرادی که از حاجیان و زائران افضلاند.
همه همراهانم بر این اتفاق کردند که این یک هفته را در آمادگی و خدمت به حجاج بگذرانند ، همه شنیده بودند که هر نوع خدمتی به مسلمانان، پاداشی از همان نوع را از جانب خداوند فراهم میآورد ، هر کس مسلمانان را نان دهد، خداوند در رزق و روزی او برکت میدهد. هر کس در فکر نماز مسلمانان باشد، خداوند او را در نماز ترقی و پیشرفت میدهد؛ بنابرین اگر ما در فکر درست کردن حج حاجیان و معنویت بخشیدن به مراسم حج آنان باشیم، امید است خداوند حج ما را نیز مقبول و از معنویت بهرهمند گرداند
«وَاللهُ فِى عَوْنِ الْعَبْدِ مَا کَانَ الْعَبْدُ فِى عَوْنِ أَخِیهِ»؛ تا زمانی که انسان برای یاری برادر مسلمانش میکوشد، خداوند نیز او را مدد میکند ترمذی
برنامه ریزی برای دعوت الىٰ الخیر
با توجه به جمعیت انبوه حجاج ، امکان اینکه یک نفر همه را دعوت الىٰ الخیر کند، نبود؛ بنابرین تصمیم گرفتیم جماعتهای مختلفی تشکیل بدهیم و به صورت گروهی و با نظم و ترتیب، کار دعوت را آغاز کنیم.
انسان وقتی وضعیت حاجیان را در مسافرخانهها و اقامتگاههای حجاج میبیند، بسیار آزرده خاطر میشود ، در سفر عظیم الشأن و مقدس حج که سراسر عشق و محبت، و تصویری کامل از ایمان و تقواست، مردم را میبینی که به نماز چندان توجه نمیکنن!!
در داخل مسافرخانهها، مسجد وجود دارد که در اوقات پنجگانه در آنها با صدای بلند اذان گفته میشود و برای وضو و غسل نیز امکانات فراهم است، اما به خاطر نیازهای بسیار معمولی نماز با جماعت را ترک میکنند!
منظرهی آزاردهندهتر اینکه دیده میشود بسیاری از مردم بدون هیچ گونه کار و مشغولیتی نمازها را قضا میکنند!!
حجاج به آماده کردن اسباب و اثاثیهی خود خیلی اهمیت میدهند؛ اما از آمادگی برای کار و هدف اصلیشان به طور کامل غافلاند!. میکوشند تا از نیازهای مادیشان چیزی باقی نماند (در حالی که ممکن است در طول سفر نیز به آنها نیازی پیدا نشود)؛ اما به مبادی و اصول دین اصلاً توجه نمیکنند و در حالی که این امور مهمترین نیاز زندگی یک مسلمان و از اعمال بنیادین حج هستند.
دو بخش حج
حج دو بخش دارد؛ یک بخش همان ضوابط و قوانینی است که اطاعت و فرمانبرداری مؤمن از طریق آنها امتحان میشود، اما در بخش دیگر محبت و عشق و کیفیات درونی و شوق و اشتیاق والهانهی مؤمن مورد ارزیابی قرار میگیرد.
واقعیت آن است که روح حج و میراث حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ همین عشق و سوز درونی است.
شعلهورکردن همین اخگرهای عشق و محبت، مقصود حج است. عشق و محبت در سرشت و طبیعت برخی جای دارد. آنها به صورت فطری با حج مناسبت دارند. همهی مشکلات حج برای آنان آسان و مناسک و احکام حج غذای روح و دوای دردشان است.
البته میتوان به طور کسبی نیز در خود محبت به وجود آورد و آن به دو صورت است:
۱. مطالعه و مراقبهی جمال و جلال محبوب و احسانات و کمالات او؛
۲. همنشینی با اهل دل، و اگر چنین امری میسر نشود، مطالعهی واقعه های سوزوگداز آنان.
از این دو طریق میتوان با حج مناسبت پیدا کرد. راه رسیدن به اولی، تلاوت و ذکر و تفکر است و راه رسیدن به دومی، خواندن واقعیات تأثیرگذار عشاق و شهیدان محبت است که با وجود گذشت سالیان متمادی هنوز حرارت و گرمیشان باقی است و هنوز نیز سردی دلهای ما را گرمی میبخشند و دلهای خاموش را نهیب بیداری میزنند.
اگر گرمی و سوز این محبت به طور طبیعی یا به هر طریقی دیگر وجود دارد، پس روز به روز کشش بیشتری به سوی منزل مقصود به وجود میآید و هنگامی که کوههای سوخته و ریگهای سوزان این سرزمین که زیبایی ظاهری و کشش مادی چندانی هم ندارند، از دور نمایان میشوند، دل به حرکت و جنبش در میآید و انسان میخواهد صد جان را فدای آن کند و در آن لحظه هر نقطهی آن سرزمین، دلاویزی و محبوبیت دارد.
جلوههای محبت
هنگامی که کاروان سید ندوی به شهر جده میرسد، مینویسد: سبحانالله! در و دیوار اینجا دلاویز و عشق برانگیز است! مکهی مکرمه هنوز دور است و مدینهی طیبه از آن هم دورتر است! جده از اماکن مقدسه نیست، نه اینجا بیت الله است، نه مسجد نبوی، و نه حرم ابراهیم، نه حرم رسول؛ لیکن آیین محبت چیز دیگری است، چه کار کنیم که با کوچههای جده نیز احساس محبت میشود! مسافر دور از وطن وقتی به اینجا میرسد، احساس انس میکن،. تشنگی سالها محبت در اینجا از بین میرود، محبت، مقیّد به هیچ فلسفه و قانونی نیست ، در اینجا کارگر و رفتگر، سودانی سیاهپوست و بدویهای ژندهپوش نیز برای انسان زیبا جلوه میکنند.
شوق و بی قراری
به اطراف که نگاه کنیم، در دو طرف دو رشته کوه وجود دارد، شاید شتر پیامبر ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ از همین راه گذشته است و به همینعلت است که فضای اینجا بسیار دلانگیز و هوا بسیار دلاویز است. اکنون به «مسجد» (یکی از منازل راه مدینه طیبه) رسیدیم و حال، نوبت «آبار علی» (ذوالحلیفه) است.
منزل دوست چون شود نزدیک /٭/ آتــــش شوق تیـز تر گردد
درود و صلوات بر زبان جاری است، از شوق زیاد، دل میتپد!
رانندهی عرب زبان حیران است که این عجمی چه میخواند و چرا میگرید و گاهی به عربی و گاهی به زبانی دیگر اشعاری زمزمه میکند!!
هوا مرطوب و نسیم دلکش است و هر چه مدینهی طیبه نزدیکتر میشود، هوا سردتر میشود. آب نیز شیرین و سرد است، اما گرمای دل در حال افزایش است.
آداب ورود به مسجد النبی
اکنون گنبد خضراء دیده میشود، بر احساسات خود مسلط شوید و کنترل خودتان را حفظ کنید و گام بردارید. حال در مدینه داخل شدیم، به شکرانهی حضور در اینجا مقداری صدقه دادیم و وارد مسجد شدیم.
نخست در محراب نبوی رفته دو رکعت خواندیم و چشمان گنهکار را با آب جگر شستشو دادیم، سپس وضو کردیم و باز به بارگاه نبوی حاضر شدیم و سلام عرض کردیم:
الصلاة والسلام علیک یا رسول الله!
الصلوة والسلام علیک یا نبی الله!
الصلاة والسلام علیک یا حبیب الله!
الصلاة والسلام علیک یا صاحب الخلق العظیم!
الصلوة و السلام علیک یا رافع لواء الحمد یوم القیامة!
…
آنگاه به دو رفیق و وزیر آنحضرت ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ با سلام و دعا اظهار محبت و ارادت کردیم و به محل اسکان برگشتیم.
این موقعیت بهترین وقت و بهترین جا برای خواندن درود شریف است، اکنون اگر حضور قلب نباشد، پس کی خواهد بود!
در باغچهای از باغچههای بهشت (رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ) نماز بخوانید، اما مواظب باشید کسی را آزار نرسانید، ایجاد مزاحمت برای دیگران و برای خود جا گرفتن و دویدن در مسجد همیشه و همه جا ناپسند است، اما در جایی که این احکام از آنجا صادر شدهاند، بسیار ناروا و ناپسند است.
اینجا صدا را بلند نکنید؛ مبادا اعمالتان از بین برود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾ [حجرات: ۲]؛ اى مؤمنان، صداى خود را بلندتر از صداى پیامبر مکنید و ـ مانند بلند سخن گفتن با همدیگر ـ با او بلند سخن مگویید. که مبادا ـ در حالى که شما نمىدانید ـ اعمالتان از بین برود.
سخنان دنیوی بر زبان نیاورید، مسجد را محل عبور و مرور قرار ندهید، تا حد امکان از داخل شدن مسجد بدون وضو بپرهیزید و از خرید و فروش نیز خودداری کنید.
گاهی دل آدمی میخواهد که آهسته و پاورچین راه برود، بدون اینکه کسی او را ببیند ، به هر صورت خواستههای دل را در این وادی برآورده کنید تا هیچ حسرتی باقی نماند ، گاهی به جای زبان از اشکها کار بگیرید ، گاهی با زبان ذوق و شوق سخن بگویید، از میان درود طولانی و مختصر هر کدام را که ذوقتان پسند کرد، بخوانید.
البته باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که: از محدودهی توحید قدم فراتر نگذاریم.
اقامت در مدینه منوره
اکنون در مدینهی منوره اقامت داریم ، جایی که اولیاء و سلاطین، خاکروبیاش را برای خود سعادت میدانند، مدت زمانی را که آنجا حضور دارید، هر روز و هر لحظهی آن را غنیمت بدانید.
هر پنج وقت نماز را در مسجد نبوی با جماعت بخوانید ، اگر گاهی میخواهید بیرون روید، در وقتی بروید که جماعت از شما فوت نشود ، در تهجد حضور داشته باشید که وقت سکون و آرامش است.
الگوهای صدق و استقامت
به گنبد خضراء نظری بیفکنید، سپس به این وادی خفتگان مدینه (قبرستان مدینه) نگاهی بیندازید ، آیا مثال روشنتری از صدق و اخلاص و استقامت و وفا در جایی غیر از اینجا یافت میشود؟
بیایید در جنت البقیع عهد کنیم که به اسلام خدمت کنیم، و با دعا و زاری از خدا بخواهیم که ما را بر راه اسلام زنده نگه دارد و با وفاداری بر اسلام از این جهان ببرد. پیام جنت البقیع به ما همین است و درسی که از اینجا باید گرفت، نیز همین است.
کوه احد و جلوههای فداکاری
امروز نوبت حاضر شدن در کنار کوه احد است که در عرف عام آن را ”سیدنا حمزه“ میگویند و در فاصلهی نه چندان دوری قرار دارد و در حال گفتگو بودیم که به آنجا رسیدیم ، همین زمین است که با بهترین و با ارزشترین خونهای اسلام سیراب شده است. حوادثی در این سرزمین پدید آمد که در تاریخ کل جهان پدید نیامده است؛ واقعیاتی از صدق عشق و محبت و وفا در عالیترین درجه!.
در همین محل بود که حضرت حمزه به خاطر محبت با رسول الله و وفاداریاش به اسلام قطعه قطعه شد و اعضای بدنش را بریدند و جگرش را جویدند!
عماره بن زیاد در نزدیک قدمهای ایشان عاشقانه به دیار محبوب شتافت ، از وادی همین کوه بوی بهشت به مشام حضرت انس بن نضر رسید و با بیش از هشتاد زخم این جهان را وداع گفت، دندان مبارک حضرت رسول اکرم ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ همینجا شهید شد و در همینجا سر مبارک زخمی گشت. در همینجا بود که عاشقان خدا و رسول، سینهها و دستهای خود را برای حضرت رسول اکرم ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ سپر قرار دادند ، جوان نازپرودهی مکه حضرت مصعب بن عمیر در همینجا شهید شد و در یک چادر دفن گردید.
در اینجا شیرمردهای اسلام خفتهاند ، همهی این سرزمین، خاک پروانگان شمع نبوّت است، اینجا روستای عاشقان رسول الله ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ و جاننثاران اسلام است.
هنوز از فضای اینجا وکوههای اینجا طنین «موتوا علی ما مات علیه رسول الله صلىٰ الله علیه وسلم»[۱]، به گوش میرسد. بیایید دوباره عهد کنیم که بر اسلام زنده بمانیم و با اسلام از این دنیا برویم. هر ذرّهی سرزمین مدینهی طیبه را با دید محبت بنگرید، برای نگاه ناقدانه و زبان معترضانه جاهای دیگر بسیاراند.
دعوت، پیام مدینة منوره
مدینهی طیّبه معدن دعوت اسلامی است، این دعوت را از معدنش اخذ کنید و به عنوان سوغات مدینه به کشورهای خود ببرید ، خرما، گلاب و پونه و نعناع و همه چیز این سرزمین محبوب است، اما تحفهی اصلی این سرزمین و بزرگترین سوغات آن، دعوت اسلامی، تلاش و کوشش برای دین و ارادهی فداکاری برای دین است.
مدینهی طیبه و هر قسمتی از مسجد نبوی، ذرّه ذرّهی بقیع، و هرسنگریزهی اُحُد همین پیام را دارد.
چه کسی با آمدن به مدینه فراموش میکند که سنگ بنیاد این شهر بر دعوت و جهاد گذاشته شده است؟
افرادی از مکه آمدند و در این شهر زندگی کردند که در مکه برای آنها همه چیز فراهم بود، اما موقعیت دعوت و جهاد فراهم نبود
ساکنان اینجا به دو گروه تقسیم شده بودند؛ یک گروه آنهایی که عهدشان را با خدا به پایهی تکمیل رساندند و در راه اسلام جانشان را به جان آفرین تسلیم کردند و هیچ خوف و یا تطمیعی آنها را از راه مقصد باز نداشت.
و گروه دوم آنهایی که تمامی توانشان را در راه تکمیل عهد و شهادت در راه الله صرف کردند، اما خداوند میخواست از آنها کار دیگری بگیرد، وقت آنها با انتظار میگذشت و همواره در شوق شهادت به سر میبردند.
البته گروه سومی نیز در این میان بود که بر زندگی حریص، بر دنیا راضی، از مرگ ترسان، از خدمت گریزان و همه تن دربند زندگی دنیا بودند و در مشغولیتهای عارضی دنیا همه تن مستغرق، اینها در مدینه جایی نداشتند و در جهان اسلام هم نباید جایی داشته باشند.
مطالعهی حدیث و سیرت رسول الله
در دوران اقامت در مدینهی طیبه اوقاتی را که از درود، اذکار و تلاوت باقی میماند، اگر به مطالعهی حدیث، سیرت و شمایل اختصاص داده شود، بسیار با برکت و تأثیرگذار خواهد بود؛ زیرا همهی این واقعات در همین سرزمین پاک رخ داده است.
مطالعهی این واقعیات در اینجا و مشغول شدن با کتابهای شمایل بسیار لذتبخش و باعث ترقی خواهد بود.
در مکه مکرمه
اکنون ما در شهر خدا “بلد الله الحرام” و “البلدالأمین” داخل شدیم، شهری که از کودکی نام آن بر زبان هر مسلمان جاری است و شوق آن مانند بهشت در دل هر مؤمنی وجود دارد.
شهری که میهن دینی و ایمانی هر مؤمن است و کشش این شهر همواره مشتاقان زیارت را از مسافت هزاران میل، از لابلای کوهها و عمق درهها به سوی خود میکشاند.
آداب ورود به بیت الله
اکنون به مسجدالحرام رسیدیم ، از باب السّلام داخل شدیم .
آن بقعهای که با پارچه پوشانده شده و در میان مسجدالحرام قرار دارد، بیت الله است ، این دعای نبوی را می خوانیم : اللّٰهُمَّ! زِدْ هَذَا البَیْتَ تَشْرِیْفاً وَتَعْظِیْماً وَتَکْرِیماً وَمَهَابَةً، وَزدْ مِنْ شَرَفِهِ وَکَرَمِهِ مِمَّنْ حَجَّهُ أَوْ اعْتَمَرَهُ تَشْرِیْفاً وَتَکْرِیماً وَتَعْظِیماً وَبَرّاً، اللّٰهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَمِنْکَ السَّلامُ، فَحَیِّنَا رَبَّنَا بِالسَّلامِ؛ الهی! بر عزّت، عظمت، شرافت و هیبت این بیت بیفزا و از حجاج و معتمرین کسانی را که آن را تعظیم و تکریم کنند، نیز شرافت و عظمت و نیکی عطا فرما. خداوندا! نام تو سلام است و سلامتی از سوی تو است، پس بر ما سلامتی بفرست.
این همان بیت الله است که از فاصلهی هزاران کیلومتر همهی عمر به سوی آن نماز خواندهایم و ایستادن به آن سو در نماز فرض است، اکنون جلوی چشمان ماست، چند متر بیشتر با ما فاصله ندارد. ما میتوانیم با دستهای گنهکار خود غلافش را دست بزنیم و بر دیدهگان بنهیم !
بنده – ندوی – خیلی عمارتها و ساختمانهای زیبایی را که از نظر معماری بسیار پیشرفته بودهاند، دیدهام، ولی خدا میداند که در این بیت ساده چه حسن و جمال و چه محبوبیتی وجود دارد که در دیده و دل جای میگیرد و انسان هیچگاه از دیدنش سیر نمیشود!!
منظره گریه و تضرع و دعا
سپس به “ملتزم” آمدیم، این محل در میان حجر اسود و دروازهی کعبه است.
در اینجا بندگان خدا به دیوار بیت الله و غلافش چسپیده بودند و میگریستند و از طریق خانهی خدا به بارگاه او روی آورده و از او حاجتهایشان را میخواستند؛ مانند کودکی که با خستگی و ناتوانی به مادر خود چسپیده و با گریه از مادرش خواسته اش را طلب میکند!
در آنجا چنان منظرهای از گریه و زاری و رجوع الیٰ الله دیده میشد که هیچ ملتی نمیتواند مانند آن را نمایش کند و کاملاً واضح بود که در این دور و زمانه انحطاط و افسوسناک نیز امت اسلام با پروردگارش چنان پیوندی دارد که یک صدم آن هم در امتهای دیگر یافت نمیشود. چنان به نظر میرسید که دلها از سینهها بیرون میجهند و قلب و جگر ذوب شده میچکند و مردم بیهوش میافتند.
در این دوران که مردم غرق در افکار و پریشانیهای بیشماری هستند، باز هم بسیاری از بندگان نیک خدا بودند که برای ایجاد محبت خدا، توفیق طاعت، عبودیت کامل، اخلاص، محبت رسولالله ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ، عشق کامل، اتباع سنّت، خدمت دین و زنده ماندن و مردن برای دین دعا میکردند، بسیاری از بندگان خدا نیز برای نیازمندیهای دنیوی خود بدون تکلّف دعا میکردند؛ زیرا خداوند کریم است و اگر بر دروازه و آستانهی او نیاییم و نخواهیم، پس کجا و نزد چه کسی برویم و از چه کسی بخواهیم؟
برنامهی روزانهی ما در مکه
روزانه برنامهی ما این است که قبل از “صبح صادق” به حرم میآییم.
گاهی نزدیک رکن یمانی، گاهی در کنار حطیم و گاهی هم در مقام ابراهیم به جانب راست یا چپ آن نوافل میخوانیم.
گاهی پس از هر دو رکعت، یک طواف میکنیم، و گاهی پس از نوافل چند طواف با هم انجام میدهیم. خلاصه آنکه به هر صورتی که میسر شود، وقت خودمان را در نوافل و طواف صرف میکنیم.
در مکهی مکرمه مشغولیتی بهتر از طواف نیست ، انسان میتواند همهی روز را طواف کند ؛ بعضی از انسانهای حاجی با همت روزانه بیست الیٰ سی طواف انجام میدهند!
در فضایل حج آمده است که کُرز بن وَبرَه ، هفتاد طواف در روز و هفتاد طواف در شب انجام میداد و روزانه دوبار قرآن را ختم میکرد (إحیاء علوم الدین امام غزالی)
در آخر شب و در فصل گرما هنگام ظهر جمعیت کم میشود ، برخی از صاحبان ذوق منتظر چنین موقعیتهایی هستند! برخی پس از هر نماز طواف میکنند ، البته بعضیها جمیعت زیاد را میپسندند ، به این امید که معلوم نیست به برکت چه کسی طواف و دعاهایشان پذیرفته شود و رحمت الٰهی به سوی کسی متوجه شده آنها و ما را نیز در بر گیرد. اما اگر در این انتظار هستید که چند نفر بیشتر نباشد و شما با آرامش و اطمینان طواف کنید، این آرزوی شما هرگز برآورده نخواهد شد!
اعمال روز عرفه
«الحج عرفة»؛ حج، نام عرفه است و عرفه چکیدهی حج است. همین روز، روز تعیین کننده ای است برای مقبولیت حج و همین روز، روز مقبولیت دعاهاست و همینجا و همینوقت است که باید با تمام وجود از خدا بخواهیم و دعایش کنیم.
بندگان خدا در ذکر و دعا مشغول شدند؛ بعضی قرآن میخواندند، بعضی «الحزب الاعظم» را میخواندند، بعضی به سجده افتادند، بعضی دعاهای منتخبی را که خود یادداشت کرده بودند، میخواندند. و بالأخره آرزوهایی را که مخفی نگه داشته بودند، امروز همه را ظاهر کردند.
کسانی که از قبل برای دعا کردن ذوق و علاقهای داشتند، امروز این ذوق به کارشان آمد ، خورشید به سوی مغرب مایل شد و الآن تپش و حرارت آفتاب کمتر شده و انسانهای کم همت نیز به سوی جبل رحمت رفتند.
اهمیت استفاده از وقت
لذا هر اندازه انسان در یاد الٰهی غرق شده و به عبادت مشغول باشد، کم است؛ اما افسوس که حقش به طور کامل ادا نشد و کوتاهی زیادی صورت گرفت.
جمع شدن دوستان با هم بدون قید و بند، پرداختن زیاد به خورد و نوش و عادت همیشگی به غفلت و سرگرمی، باعث میشد وقت زیادی در خورد و نوش و گفتگو بگذرد و دلم میخواهد به خوانندگان محترم بگویم: «من از اوقاتم استفاده بهینه نکردم، شما مواظب باشید»!
نکتهای که باعث افسوس و حسرتم شد، این بود که بسیاری از حجاج این وقت ارزشمند و مختصر را در جستجوی کشتی و برنامه ریزی برای سفر گذراندند و وقت خود را که باید از آن استفاده میکردند، در فکر و اندیشهی سفر گذراندند.
اندیشهی دعوت
روز سیزدهم قرار است از منیٰ برویم، در این روزها به شدت این احساس در دل به وجود میآید که این سه روزِ من بهترین روزهای دعوت دین و تعلیم و تربیت هستند؛ زیرا هرگز چنین جمعیتی از مردم سراسر جهان اسلام در جایی دیگر گرد هم نمیآیند. این جمعیت در واقع بهترین نمایندگان جهان اسلام هستند که در راه خدا بیرون آمدهاند و مجاهده، دوری از روابط و مشغولیتها و دوری از محیطهای فاسد در چنین روزهایی تأثیرپذیری از انوار و برکات حج و استعداد قبول و جذب حق را در آنها پدید آورده است و این برنامهی حج نیز برای دین و عبادت است.
اگر از این موقعیت، خوب استفاده و بهره برداری شود، کار سالها در چند روز انجام میپذیرد و با پیمودن مسافتی کوچک فاصلهی هزاران کیلومتر طی میشود. اگر در یک کشتی، کاروان یک کشور یا چند استان با هم یکجا هستند و اوقاتشان برای فراگیری دین و علم فارغ است، در میدان منىٰ کاروان همهی جهان اسلام منزل گرفته است و برای فراگیری دین فارغ هستند؛ اما جای بسی تأسف است که از چنین فرصتی برای آموزش دین و دعوت و تربیت اسلامی بهرهبرداری نمیشود!
پایههای زندگی دینی ما چنان انحراف پیدا کرده است که از هیچ چیزی نمیتوانیم استفاده کنیم ، تنها روزهای اقامت در منیٰ و با این جمعیت بزرگِ حجاج، موقعیتی را فراهم آورده بود که به راحتی میشد روح دین را در همهی جهان اسلام دمید و جذبهی دعوت را در همه بیدار کرد.
این جمعیت یک باد بهاری بود که میتوانست تخم اصلاح و دعوت دینی را در تمام جهان اسلام آبیاری کند و هزاران چمن دینی را رونق و شادابی بخشد ، کاری که در منیٰ یک گروه منظم دعوت و یک جماعت تربیت یافته میتوانست بکند، دهها حکومت، هزاران انجمن، صدها روزنامه و مجله و هزاران مبلغ و داعی نیز نمیتوانست انجام دهند!
حج، نیروی بزرگی برای اصلاح و انقلاب و دگرگونی است ؛ اما بنا بر نادانی و سستی ما بسیاری از این موقعیتها ضایع شدهاند و هر سال، بلکه سالهاست که ضایع میشوند!
انعامات خداوندی اندک نیستند، اما ناسپاسی و ناشکری ما نیز کم نیست. اگر این موقعیت به دست یک گروه زنده و کارآمد میافتاد، میتوانست بدون هیچ جَدّ و جهد و ترغیب مادی بر اساس انگیزهی دین و منفعت اخروی، در جهان ، انقلاب برپا کند و میتوانست پیام خود را به تمام دنیا برساند!
آموزش و تربیت، موعظهی دین و دعوت فایدهی ضمنی و ثانوی حج هستند که هرگز نباید نادیده گرفته شوند؛ به ویژه در این دوران که نیاز به آن بسیار افزونتر شده است.
اگر در مسلمانان یک کشور هم تا حدودی اراده و نظم پدید آید و آنها برای این کار مقداری آمادگی کنند و تعدادی اهلعلم و داعی مخلص و دردمند با آنان همراه شود و چند زبان دنیا را هم بدانند، به ویژه بر عربی چندان تسلط داشته باشند که بتوانند با آن کار دعوت را انجام دهند و اسباب ضروری دعوت نیز با آنان همراه باشد، میتوانند در دنیا تأثیر فراوانی داشته باشند، کارشان این باشد که برای جهان اسلام ، پیامی داشته باشند، بیماری اصلی و مصایب امت را تشخیص داده، راه مداوای آن را بیان کنند، برای بازگشت به سوی دین به ارائه راه کار بپردازند ، راه بیداریِ دوبارهی امت را هموار کنند، جایگاه اصلی امت را تبیین نمایند، هدف بعثت حضرت رسول ـ صلىٰ الله علیه وسلم ـ و ظهور این امت را بیان کنند، رابطهی انسانها با همدیگر را تحکیم بخشند، برتری آخرت بر دنیا را واضح کنند و اوصاف و اخلاق صحابهی کرام و انسانهای قرون اولیه و مسلمانان حقیقی را نیز بیان نمایند.
جا دارد آنها خود برای این موارد آماده باشند و در نزد آنها کتابهای مختصر و مطالب چاپ شدهای هم باشد تا این حقائق را بتوانند ذهن نشین کنند و به دیگران برسانند ، همچنین محل (موقتی) و جایی هم داشته باشند تا بتوانند با انسانهای زبده و وارسته بنشینند و گفتگو کنند و آنان را به سوی مطالعهی این حقایق دعوت دهند؛ زیرا در این اجتماع بزرگ حج نمیتوان به همه جا رسید و با همه ملاقات کرد.
لازم است برای به وجود آوردن زندگی دینی یک برنامهی عملی هم داشته باشند و تا بتوانند در هر جا آن را تجربه کنند، آنگاه است که در این سه روز منی فواید شگفتانگیزی حاصل خواهد شد.
همه را به سوی این هدف بزرگ فراخواندن و متوجه کردن کار بسیار بزرگی است و برای این کار موقعیت بهتری از مکهی معظمه و منیٰ فراهم نخواهد شد.
کاش مسلمانان این کار را در فهرست نیازهای زندگیشان شامل میکردند!
کاش انسانهای اهل توفیق و اهل همتی برای این کار آماده میشدند!
در حریم حرم
در مکهی معظمه داخل شدیم.
در حرم نماز بخوانید و طواف کنید. بیتالله را همواره ببینید، هر بار جمال و شأن تازهای دارد.
کعبه را هر دم تجلی میفزود /٭/ این ز اخلاصات ابراهیم بود
چندین روز است که آن را میبینیم، اما از دیدنش سیر نمیشویم و نگاهم خسته نمیشود. پس معلوم میشود که جمال خود آن ذات لایزال چقدر است و (دیدنش در آخرت) چه کیف و لذت و مسرتی دارد.
اکنون اگر صدای رحیل بلند شد و رفتن قطعی شد، طواف وداع بکنید و با بیت الله و حرم خداحافظی کنید، در جدّه اگر کشتی دیر آمد و نتوانستید دوباره به مکهی معظمه برگردید، همانجا در میان حجاجی که در انتظار به سر میبرند و کار خاصی ندارند، بگردید و با آنها دیدار کنید و آنها را به سوی ضروریات و احکام متوجه کنید، اما حقوق خود آنها و احترامشان را نیز رعایت کنید.
شما گرچه در حج با آنها شریک بودهاید، اما با این حال احترام حج آنها از ذمهی شما ساقط نشده است، هیچ کلمهای نگویید که در آن تحقیر و عیبگویی برای آنان باشد.
_________________
(۱) این گفتار زیبای حضرت انس بن نضر است؛ ایشان در میدان اُحد مشاهده کرد که صحابه نشستهاند، پرسید: چرا نشستهاید؟ گفتند: رسول خدا شهید شده است، حال چرا بجنگیم؟ او پاسخ داد: شما هم برای همان چیزی که پیامبر جان خود را فدا کرده است، جان خود را فدا کنید.
٭ ترجمه و اقتباس: عبداللطیف نارویی
منبع: فصلنامه بین المللی ندای اسلام (سنت آنلاین)