امام بخاری در صحیح خویش حدیثی از پیامبر روایت میکند که به عمویش فرمود: «ای عباس! آیا از عشق و علاقۀ مُغیث نسبت به بَرِیرَه و از تنفر و انزجار بَریرَه نسبت به مُغیث در شگفت نیستی؟!
بخاری:5283؛ ابن ماجه:2075
بَریرَه کنیز چند نفر از انصار بود، او همسری به نام مُغیث داشت. او آرزو داشت از بردگی رهایی یابد، به همین خاطر با مالکانش مکاتبه کرد و نزد عایشهٔ صدیقه رفت تا در پرداخت مبلغ آزاد شدنش وی را مساعدت نماید.
هنگامیکه بَریرَه اولین نسیم آزادی را چشید، به موضوع ازدواجش (با مغیث) اندیشید؛ چرا که شریعت اسلام بعد از آزاد شدن از قید بندگی این اختیار را به کنیز خواهد داد که با شوهرش بماند یا از او جدا گردد؛ بریره تصمیم گرفت که از (همسرش) مُغیث جدا شود!
(بعد از جدایی) مُغیث در راههای مدینه به بَریرَه میرسید و گریه کنان از وی میخواست که نزد وی بازگردد؛ اما بَریرَه نه به حال او رحم کرد ونه به غم و اندوه وی.
هنگامی که مُغیث از بازگشت بَریرَه نااُمید شد، نزد پیامبر رحمت رفت و از وی خواست تا در مورد وی، نزد بریره پادرمیانی کند؛ رسول خدا به بَریرَه فرمود: ای بریره! کاش برمیگشتی چرا که او شوهر تو و پدر فرزندان توست! بریره گفت: ای رسول خدا آیا این یک دستور است از سوی شما؟ حضرت فرمود:خیر!، من فقط واسطه گر هستم و بس.بریره گفت:(پس) من هیچ نیازی به مغیث ندارم(و نمیخواهم نزد وی برگردم).
درس اول :
عشق یک طرفه خواری و فرومایگی است!
درست است که خداونددر درون ما دلهایی به ودیعه نهاده است که گاهی در برابرمعشوق با یک ضربۀ کاری فرو میریزد و به زانو درمیآید؛ ولی در مقابل نیز در وجود ما ارادهای خلق نموده است تا از کرامت خویش تنازل نکرده و کوتاه نیاییم.
قلبت را به کسی بده که دوستش داری؛ ولی عشق و عاشقی را گدایی مکن!
یک بار بیازما؛ و یک بار هم عاشق شو!، اما باید بدانی کجا به نهایت خواهی رسید.
از قدیم گفتهاند: گاهی ورق زدنِ صفحات کفایت نمیکند؛ بلکه باید خود کتاب را عوض نمایی.
درس دوم:
زنان کالای داد وستد نیستند که به هرکه مهریۀ بیشتری بپردازد فروخته شوند.جفا است در حق یک زن که مجبور به زندگی با مردی شود، حال آنکه دلش پیش دیگری است. تباهی دلها گناه تر و دردناکتر از کشتن و از میان بردن اجساد است.پس عادت اولیۀ اعراب را رها کن که از ازدواج دخترانشان با فرد مورد علاقه اشان امتناع میورزیدند؛ و کسی را الگو قرار بده که از همۀ خویشانش بهتر است، آنگاه که میگوید: تنها چارۀ دو عاشق و دوستدار، ازدواج است وبس.
درس سوم:
مرد باش!
به خاطر تقلید از عادات و رسوم، قلب لطیفی را نشکن که محبت تو را در دل دارد!
مردم همه صاحب دلاند. اگر تو با یار خویش ازدواج نکنی، به احتمال زیاد با دلدار مرد دیگری پیوند ازدواج خواهی بست.
بسیاری از آداب و رسوم ما بتهایی هستند که باید در هم شکسته شوند، نه اینکه دل را فدای آنها کرد.
درس چهارم:
میانجیگری کن!
التیام بخشیدن دلها مقدم بر پیوند دادن استخوانها است؛ چرا که شکستن دل از شکستن استخوان ها دردناکتر است.
اگر میتوانی دو دل را به هم پیوند دهی، تردید به خود راه مده!
اگر میتوانی به درگیری خانوادگی (یک خانواده) پایان دهی درنگ مکن!
ارزش واقعی انسانها به دارا بودنشان نیست؛ بلکه به اقداماتشان است.
ارزش یک درخت، در چوب آن نیست بلکه در میوه آن است!
ارزش یک کتاب در کاغذ و برگ آن نیست؛ بلکه در واژه گان و کلمات نگاشته شده در آن است.
و بدینساناند مردم؛ برخی از آنها با رفتارها و عملکردهایشان بر برخی دیگر برتری مییابند.
بنگر کسانی را که تاریخ نامشان را جاودانه ساخته است؛ خواهی دید که همۀ آنها خدمتی را تقدیم بشریت نمودهاند.
یکی از آنها دارویی کشف کرده؛ دیگری کتابی نوشته؛ این یکی آتش جنگی را خاموش نموده؛ و آن یکی راهی را گشوده است.
انسانها فراموش میشوند و تنها زیباییهایی که به ثبت رسانیدهاند، ماندگار خواهند شد.
پس بدون اینکه اثر مفیدی را از خود برجای بگذاری، رهسپار دنیای دیگر مشو!
درس پنجم:
اینکه شاید سخنت مورد پذیرش و اجابت قرار نگیرد، تو را از وساطت و میانجیگری بازندارد!
افتخارِ تلاش و مجاهدت برایت کافی است.
کافی است بدانی که ما به خاطر اقداماتمان پاداش داده خواهیم شد، نه به خاطر محقق ساختن و تحصیل نمودنمان.
درحدیث آمده که: در روز قیامت بعضی از پیامبران میآیند درحالی که کسی به همراه ندارند!
اگر وساطت و میانجی گریات مورد پذیرش واقع نشد، آن را اهانت و بی حرمتی قلمداد مکن!
از هرجایگاهی برخوردار باشی، به مکانت و جایگاه پیامبر نخواهی رسید.
ایشان را بنگر که نزد زنی کنیز و بَرده میانجیگری میکند، اما آن زن وساطتش را نمیپذیرد!
آیا پیامبر آن را اهانت و بیحرمتی به حساب آورد؟ و آیا بعد از آنکه واسطه شد دشمن گردید؟
پاداش وساطت را با نخوت و تکبر تباه مساز!
درس ششم:
هیچ کار نیکی را ناچیز مپندار!
همانا رسول اکرم عابدترین مردم بود؛ روزهای طولانی را روزه میگرفت، گویی نمیخواست از روزه دست بردارد، و شبهای تاریک را با خواندن نماز به پا میداشت، گویی نمیخواست بخوابد و استراحت کند؛ با این وجود در وساطت و میانجیگری کوتاهی نمیکرد، و مشغولیت و کمی وقت را بهانه قرار نمیداد.
کسی در پی نیاز مردم باشد، خداوند نیز در پی برآوردن حاجت او است.
آیا تو مشغولیتت بیشتر از رسول خدا است؟
ایشان از لحاظ دینی پیامبرِ اُمت، و از جهت سیاسی رئیس دولت بود؛ با این حال فرصت رفع نیازهای افراد ساده را نیز مییافت. برای شوهری نزد همسرش وساطت و برای جاریۀ کوچکی پیش مالکانش میانجیگری مینماید.
بدون شک ما هنگام نشست و برخواست با افراد ساده، به درجات بالا نائل خواهیم آمد!
منبع:مع النبی ادهم شرقاوی.
ترجمه: سوزی محراب الف