آیه سو م« مشرقها و مغربها »
در قرآن کلمه «مشرق» به صورت مفرد و «مشرقین» به صورت مثنی و «مشارق»به صورت جمع آمده است.
خداوند میفرماید: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » [بقره : 115]
“خاور و باختر (و همه جهات ديگر) از آن خدا است، پس به هر سو رو كنيد ، خدا آنجا است. بيگمان خدا گشايشگر است (و بر مردم تنگ نميگيرد) و بسي دانا است.”
و نیزمیفرماید: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً» [مزمل: 9]
يزدان، خداوندگار مشرِق و مغرب (و همه جهان هستي) است، و جز او معبودي نيست، پس تنها او را به عنوان كارساز و ياور برگير و برگزين .
در این آیهها مقصود از مشرق نصف زمین که در مقابل خورشید قرار میگیرد، میباشد و مغرب نقطهی مقابل آن است. و اینکه خداوند مالک مشرق و مغرب است یعنی مالک و صاحب تمام هستی میباشد. خداوند این سخن را در رد گفتهی کسانی نازل فرموده است که میپرسیدند چرا خداوند قبله را از بیت المقدس به سوی کعبه تغییر داده است؟.
لذا خداوند با نازل کردن این آیه اعلام میدارد که تمام جهان و آنچه در آن قرار دارد از آنِ اوست و آنچه که مهم و اساسی میباشد، اطاعت و فرمانبرداری از دستورات اوست نه رو گردانیدن به سوی مشرق یا مغرب. خداوند میفرماید: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»[بقره:115]
اما به صورت تثنیه در این آیه وارد است که خداوند میفرماید: «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ» [رحمن : 17]
“او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.”
خورشید در زمستان یک مشرق دارد و در تابستان مشرقی دیگر. به این خاطر است که قرآن در مقام یادآوری نعمتهایش بر انسان از دو مشرق نیز سخن به میان میآورد. و بعد از آن میفرماید: «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَان» پس كداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تكذيب و انكار ميكنيد؟!
و نعمت پیدایش زمستان و تابستان از تغییر یافتن مشرق به دو مشرق معلوم وآشکار میگردد. و نیز هیچ مانعی وجود ندارد که مقصود از دو مشرق، یکی محل طلوع خورشید و دیگری محل طلوع ماه باشد که آنها دو نعمت از جانب خداوند میباشد. همانطور که قرآن کلمه مشرقین را به کار برده در حالی که مراد از آن مشرق و مغرب بوده است که اطلاق کلمهی «مشرقین» بر «مشرق و مغرب» از باب تغلیب میباشد.
تغلیب: آن است که یکی از دو اسم را بر دیگری غالب نموده و دومی را به اسم اولی در یک کلمه نامگذاری نماییم مثلاً برای دو کلمهی والد(پدر) و والدة (مادر)، کلمهی «والدین» را به کار میبریم که کلمهی والد را بر والده تغلیب دادهایم.
و برای دو کلمه (خورشید) و قمر (ماه)، کلمه شمس را بر قمر غالب نموده و برای هر دو کلمه ی ((شمسان)) به کار میبریم.
و برای دو کلمهی بحر (دریا) و نهر (رودخانه) کلمهی «بحر» را بر «نهر» تغلیب داده و برای هر دو کلمه، کلمهای مشترک یعنی «بحران» استعمال مینماییم .
خداوند میفرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَان»[ الرحمن : 19 -20 ]
دو درياي (مختلف شيرين و شور، و گرم و سرد) را در كنار هم روان كرده است و مجاور يكديگر قرار داده است. اما در ميان آن دو حاجز و مانعي است كه نميگذارد يكي با ديگري بياميزد و سركشي كند.
در این آیه مقصود از«بحران» دریا و رودخانه است؛ بحر را بر نهر تغلیب داده و رودخانه را هم به آن نامگذاری نموده است. پس مقصود از مشرقین در گفتهی خداوند: «حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ»” تا آن گاه كه چنين كسي به پيش ما ميآيد، ميگويد: كاشكي! ميان من و ميان تو، به اندازه مشرِق و مغرب فاصله بود! (اي واي من!) چه همدم و همنشين بدي است! (زخرف:38)”
مشرق و مغرب میباشد. و مقصود از فاصلهی بین دو مشرق، فاصلهی بین مشرق و مغرب است که خداوند برای هر دو کلمه مشرق را به کار برده است. این مورد از باب تغلیب است.
مشارق و مغارب
اما مشارق و مغارب به صورت جمع در سورهی صافات آیه 5 خداوند میفراید: «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ» “آن كسي كه خداوند آسمانها و زمين و همه چيزهایي است كه در ميان آن دو قرار دارد، و خداوند مشرقهاست”.
و نیز میفرماید:«فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُون» [معارج:40]
“سوگند به پروردگار خاورها و باخترها كه توانایيم![1]
گاهی هم مقصود از مشارق و مغارب، مشرقهای متعدد بر روی زمین است که در مقابل هر مشرقی مغربی قرار دارد.
گردش زمین به دور خودش سبب میشود که هر بخشی از زمین در لحظهای معین در روشنایی خورشید داخل شود و در آن نقطه مشرقی ایجاد میشود. و خورشید از بخشی دیگر در مقابل آن غروب میکند و در آن نقطه هم مغربی پیدا میشود .
و ما این را واضح و روشن در اختلاف اوقات شهری با شهری دیگر مشاهده مینماییم. مثلاً زمان طلوع آفتاب در شهر بصره قبل از شهر بغداد و درشهر بغداد قبل از شهر موصل است و همنطور شهرهای دیگر هم نسبت به یکدیگر این حالت را دارند .
پس در مقابل مشرقهای متعدد بر روی زمین مغربهای متعدد نیز قرار دارد.پس پاک و منزه است خدایی که این نظم را به جهان بخشیده و انسان را هدایت و راهنمایی کرده است.
این نظریهای است که دلم به آن خشنود شده و آرام میگیرد. علاوه بر این هیچ مانعی وجود ندارد که نظریهی دیگر یعنی مشرقین را برای مشرق و مغرب استعمال نماییم.
و مشارق را برای ستارههای متعدد در آسمان بکار ببریم.
این را می گویم تا در فهم قرآن دچار اشتباه نشویم .
منبع: کتاب: تا در فهم قرآن دچار اشتباه نشویم،
بخش دوم، تألیف: محمود غریب
ترجمه: خالد ایوبی نیا
[1] . معارج : 40