اندیشه

خشونت و تندروی از منظر اسلام(۲-۱)

نویسنده: احمد عباسی

پیش درآمد:

از دیدگاه قرآن مسئولیت انسان روی زمین جانشینی خداوند متعال است، جانشینی (خلافت) نیز از دو رکن رکین و اساسی تزکیه نفس و آبادانی زمین بر پایه دین خدا تشکیل یافته است.

خداوند رحمان برای تحقق این هدف ارزشمند وحیاتی علاوه بر بخشیدن دو نیروی گرانبهای علم و اراده در طول تاریخ عمر بشر برنامههای آسمانی خویش را در راستای هدایت انسان به مسیر خوشبختی فرود آورده است.

و لذا آخرین پیام هدایت خود را به وسیله خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) روانه کرد تا انسانها در سایه آن به سعادت و سرافرازی دنیا و آخرت نائل آیند.

آئین رهاییبخش و تمدنساز اسلام هر چند بر پایه رحمت و مهربانی و با شیوهای مسالمتآمیز فرود آمد:( وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ) انبیاء/۱۰۷و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.و(فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ) آل عمران/۱۵۹پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن.

پیامبر خدا نیز کرارا پیرامون پرهیز از تندروی وافراط گرایی هشدار داد و فرمود:(از غلو وزیاده روی در دین بپرهیزید زیرا غلو در دین موجبات نابودی پیشینیانتان را فراهم کرد)[۱] و یا سه بار پشت سرهم فرمود:(افراطگرایان نابود شدند) مسلم روایت کرده است.[۲] ولی با کمال تاسف پس از فوت ایشان دیری نپایید که عده ای از مسیر اصلی قرآن وسنت بیرون رفته وزمینه مخدوش کردن چهره تابناک ونورانی اسلام را فراهم کردند.

صاحب این قلم برآن است که در این نوشتار کوتاه پرده از روی واقعیت مساله – البته از منظر خود – از دیدگاه قرآن و سیره عملی پیامبر نور و رحمت (ص) بردارد، امید اینکه مورد استفاده عزیزان قرار گیرد ودر عین حال با دید انتقاد بدان نگریسته ودر پی رفع نواقص وکاستیهایش قدم بردارند. والله المستعان وعلیه التکلان.

پیش از ورود به اصل مطلب لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم:

۱- اصولا باید برای ارزیابی بینش ومنش پیروان هر مکتبی به جهان بینی ایشان مراجعه نمود که آگاهی از آن نیز جز از طریق منابع دست اول ودیدگاههای بنیانگذار یا بنیانگذاران آن مکتب امکان پذیر نمیباشد.مکتب اسلام هم از این قاعده مستثنی نبوده وباید قبل ازهر گونه داوری وارزیابی به قرآن وسنت صحیح وسیره عملی پیامبر بزرگوار اسلام مراجعه کرد وانگهی به داوری نشست ودر غیر این صورت داوری معقول ومنطقی اعمال نمیشود.

۲- متاسفانه قاعده فوق درباره ارزیابی عملکرد مسلمانان لحاظ نشده است، یعنی مخالفان اسلام هرگاه مسلمانی یا گروهی مسلمان افراطی را دیده باشند بدون آگاهی از واقعیت امر یکسره قرآن وسنت وشخص پیامبر اکرم را زیر سؤال برده وآماج حملات بیرحمانه خویش قرار داده اند.حال آنکه در مورد سایر ادیان ومکاتب چنین عمل نمیکنند، یعنی هیچ گاه رخ نداده که با سر برآوردن گروههای افراطی یهودی مانند صهیونیسم اسرائیل و یا صربهای مسیحی، تورات و انجیل یا حضرت موسی و عیسی – علیهما السلام – را متهم کرده و جام غضب خود را بر سر آنان فرو ریزند.

۳- در طول تاریخ همواره مسلمانان راستین وپیروان حق مورد اذیت وآزار قرار گرفته اند ولی کمتر کسی بدانها اشاره کرده وایشان را نیز قربانی خشونت و تروریسم قلمداد نماید، از پسران حضرت آدم – علیه السلام – (هابیل و قابیل) گرفته – که برادر مظلوم و متعهد (هابیل) مورد بیرحمی قرار گرفت – تا داستان و مبارزه همه پیامبران در برابر طاغوتان وستمگران ودیگر مسلمانان در اعصار و قرون مختلف ومسلمانان عصر حاضر نیز آماج انواع وحشیگریها، خشونت وسنگدلی قرار میگیرند ولی نه تنها زبان وقلم مدافعان دروغین حقوق بشر به نفع ایشان نمیچرخد که دشمنانشان مورد تفقد و شفقت واقع میگردند. بارزترین وتازه ترین نمونه آن ماجرای دلخراش وتکان دهنده غزه فلسطین است که به هولوکاست غزه شهرت یافت ولی باکمال تاسف از سوی سازمانهای حقوق بشر و مجامع بینالمللی هیچ اقدامی صورت نگرفت و تازه اسرائیل جنایتکار و خون آشام مورد حمایت و تشویق نیز قرار میگرفت.

۴- باید دیدگاهمان را نسبت به خشونت تصحیح نموده وهمواره بار منفی آن را مدنظر قرار ندهیم، زیرا خشونت در یک دسته بندی کلی به دو بخش تقسیم میشود:

الف) خشونت پسندیده و مفید که به مصادیقی از آن اشاره خواهیم کرد:

۱- دفاع از دین وپس راندن یورش کافران ومخالفان تجاوزگر، قرآن در این زمینه میفرماید:( أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیر.الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَینصُرَنَّ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ)حج/۳۹-۴۰به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا که مورد ظلم قرار گرفته‏اند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست.همان کسانى که بناحق از خانه‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‏کرد صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‏شود سخت ویران مى‏شد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏کند یارى مى‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ناپذیر است.

۲- خشونت قانونی وکیفری که تشخیص موارد اعمال ومیزان آن با دستگاههای قضایی است وجواز اخلاق – حقوقی دارد.

ب) خشونت ناپسند ونکوهیده که مهمترین مصداق آن استفاده از زور واجبار فیزیکی برای تحمیل عقیده و سبک زندگی مخصوصی است که این امر از منظر قرآن وسنت کاملا مردود بوده ومجوزی برایش یافت نمیشود.اصلا چنین چیزی امکان ندارد چون باور وعقیده به درون انسان ارتباط دارد وباید با کمال میل وعلاقه باشد وگرنه به نفاق وخیانت زیر زمینی میانجامد.

لذا نباید هیچ گاه در فکر چنان چیزی بود که هر صدای اعتراض ومخالفتی را در نطفه خفه کنیم، استاد مصطفی صادق رافعی – رحمه الله – سخن بسیار زیبایی در این زمینه دارد که میگوید: اگر آن کسی هستی که دگراندیشان را به پای چوبه اعدام بکشی، عقلی در سر داری که طناب نام دارد. اگر ایشان را به گوشه زندان بفرستی، دارای عقلی هستی بسان دیوار. اگر آنان را از پای در آورید، از عقلی برخوردارید بسان چاقو. و اما اگر با مخالفانت به گفتگو نشستی و بر اساس اصل بده بستان با ایشان تعامل کردید، دارای همان عقلی هستی که عقل نام دارد.

تحمیل عقیده از دیدگاه قرآن

خداوند حکیم در هفده جای قرآن به آزادی انسان در زمینه مسائل اعتقادی وجایز نبودن اکراه و اجبار دیگران بر پذیرش اسلام اشاره میفرماید، از جمله به آیات زیر اشاره میکنیم:

۱- إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَهٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا) مزمل/۱۹قطعا این [آیات] اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد.

۲- إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ.لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یسْتَقِیمَ) تکویر/۲۷-۲۸این [سخن] بجز پندى براى عالمیان نیست.براى هر یک از شما که خواهد به راه راست رود.

۳- مَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى.إِلَّا تَذْکِرَهً لِّمَن یخْشَى) طه/۱-۲-۳طه.قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى.جز اینکه براى هر که مى‏ترسد پندى باشد.

۴- وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یکُونُواْ مُؤْمِنِینَ) یونس/۹۹و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان مى‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر مى‏کنى که بگروند.

۵- قَالَ یا قَوْمِ أَرَأَیتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَینَهٍ مِّن رَّبِّی وَآتَانِی رَحْمَهً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّیتْ عَلَیکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ) هود/۲۸گفت اى قوم من به من بگویید اگر از طرف پروردگارم حجتى روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى بخشیده باشد که بر شما پوشیده است آیا ما [باید] شما را در حالى که بدان اکراه دارید به آن وادار کنیم.

۶- فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ.لَّسْتَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ) غاشیه/۲۱-۲۲پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‏اى.بر آنان تسلطى ندارى.

۷- وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیکْفُرْ) کهف/۲۹و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند.

۸- در شانزدهمین مورد میفرماید:(لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) بقره/۲۵۶در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.

بر این اساس تعدد وتکثر دینی وفکری در اسلام به رسمیت شناخته میشود وکسی نمیتواند از آن سرپیچی نماید، ولذا پیامبر خدا (ص) به محض پانهادن به شهر مقدس مدینه با ساکنان غیر مسلمان آنجا قرار دادی منعقد ساخت که خوشبختانه کل قرارداد در تاریخ ثبت وظبط شده وبه عنوان یکی از پایههای سیاست داخلی حکومت اسلامیبا افکار وطیفهای مختلف جامعه به شمار میرود، که در آن آمده است:للیهود دینهم وللمسلمین دینهم یعنی:یهودیان دارای دین مخصوص خود ومسلمانان نیز دین خود دارند.

پیروان راستین وشاگردان دست پرورده پیامبر نیز چنین رفتار کرده وخط مشی ایشان را ادامه دادند، برای مثال:عمربن خطاب (رض) با ساکنان قدس پیمان نامه ای نوشت ودر آن آمده است:…جان ومال، کلیساها، صلیبها ودیگر مراسم مذهبی تحت حمایت ومحافظت ما قرار دارند، کلیساهای آنان به خانههای مسکونی تبدیل نمیشوند وچیزی از مساحت ومکان آنها هم کاسته نمیشود، چیزی از اموال ایشان نیز کم نمیگردد ودر تمسک دینی تحت اکراه وفشار قرار نمیگیرند.

خالدبن ولید (رض) نیز با مردم عانات قرار دادی نوشت که میگوید:آنان میتوانند ناقوس کلیساهایشان را در هر ساعتی از شبانه روز جز در اوقات نماز مسلمانان، به صدا در آورند…

این در حالی است که مسلمانان در اروپای مهد تمدن ودمکراسی اجازه ندارند از طریق بلند گوهای مساجد اذان پخش کنند چون موجب سلب آسایش مردم وایجاد مزاحمت برایشان میگردد !!!

تعامل و ارزیابی

اصل همزیستی با غیر مسلمانان بر پایه دلسوزی وخیرخواهی خواهد بود، به عبارتی دیگر ما میان دو دایره ارزیابی و تعامل تفاوت مینهیم، یعنی در باب ارزیابی دیدگاه مخالفان نسبت به ما معتقدیم که:(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى) مائده/۸۲مسلما یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‏اند دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت و قطعا کسانى را که گفتند ما نصرانى هستیم نزدیکترین مردم در دوستى با مؤمنان خواهى یافت.

ویا قرآن راجع به والدین مشرک میفرماید:(وَإِن جَاهَدَاکَ عَلى أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا) لقمان/۱۵ و اگر تو را وادارند تا در باره چیزى که تو را بدان دانشى نیست به من شرک ورزى از آنان فرمان مبر

ولی در باب تعامل با همان یهودیان سرسخت ودشمن میفرماید:(لَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُم مِّن دِیارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) ممتحنه/۸[اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.یعنی باید براساس برّ وقسط با ایشان رفتار کنیم.

ودر زمینه تعامل وبرخورد دنیایی با والدین مشرک چنین میفرماید:(وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیا مَعْرُوفًا) لقمان/۱۵و[لى] در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کن ویا میفرماید:(وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیاهُ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا إِمَّا یبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا) اسراء/۲۳و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.یعنی در عین اینکه نباید در راستای سرپیچی از برنامههای الهی از ایشان دنباله روی نمود، بایستی در باب تعامل ومعاشرت پسندیده دنیایی به بهترین شیوه با آنان برخورد کرد واز گفتن کمترین سخنی که موجبات آزردگی خاطرشان را فراهم میسازد، به شدت خودداری نمود.

قرآن کریم در همین راستا خوردن غذای اهل کتاب وازدواج با زنان پاکدامنشان را برای مسلمانان حلال شمرده است، میفرماید:(الْیوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ) مائده/۵ امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب [آسمانى] به آنان داده شده.همان ازدواجی که پیرامون آن میفرماید:(وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ) روم/۲۱ و از نشانه‏هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى‏اندیشند قطعا نشانه‏هایى است.

ازدواجی که قرآن با تعبیر میثاق غلیظ – پیمان محکم واستوار از آن یاد کرده و موجب ارتباط تنگاتنگ میان دو خانواده میگردد، والدین همسرت پدر بزرگ ومادر بزرگ بچههایت وبرادران وخواهرانش دایی وخالههایشان میشوند.

هرگاه غیر مسلمانان در همسایگی مسلمانان قرار گرفتند لازم است به نحو احسن با ایشان تعامل نمود واز حقوق کامل انسانی برخوردار گردند، خدمتگذار عبدالله بن عمر (رض) میگوید: همسایه ای یهودی داشتیم، هرگاه حیوانی در خانه ما ذبح میشد عبدالله آن قدر سفارش میکرد و میپرسید که:آیا از این گوشت برای همسایه یهودیمان فرستادید؟ که ناراحت میشدیم ودر دل میگفتیم ای کاش دیگر چیزی نمیگفت وبسنده میکرد.!!

البته برای تایید وتحکیم روش بالا میتوانیم به اصول فکری زیر که برگرفته از قرآن کریم میباشند استناد کنیم:

اختلاف دینی وفکری مردم براساس حکمت واراده خداوند است، (وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا) یونس/۹۹۹٫
حساب وکتاب مردم بر کفر وگمراهیشان در قیامت است نه دنیا، (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَهادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ) حج/۱۷ کسانى که ایمان آوردندد و کسانى که یهودى شدند و صابئى‏ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند البته خدا روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد زیرا خدا بر هر چیزى گواه است.ویا میفرماید:(اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَینَنَا وَبَینَکُمُ اللَّهُ یجْمَعُ بَینَنَا وَإِلَیهِ الْمَصِیرُ) شوری/۱۵ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست میان ما و شما خصومتى نیست‏خدا میان ما را جمع مى‏کند و فرجام به سوى اوست.[۳]
مسلمان موظف است با همه مردم براساس عدالت ودادگری رفتار نماید، (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) مائده/۸ اىى کسانى که ایمان آورده‏اید براى خدا به داد برخیزید [و] به عدالت‏شهادت دهید و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.
اسلام انسان را تنها بخاطر انسانیتشان – بدون درنظر گرفتن عقاید وافکار- ارج مینهد، (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ) اسراء/۷۰ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم.ولذا پیامبر جهانیان در راستای اجرای این اصل به هنگام عبورر جنازه یک نفر یهودی از کنار ایشان بخاطر وی برخواست ودر پاسخ تعجب حضار که چطور میشود برای جنازه یک نفر یهودی برخواست، فرمود:(مگر یک نفس نبود؟).
تعاون با غیر مسلمانان در راستای تامین منافع عمومی

خداوند سبحان در قرآن کریم به صورت مطلق مسلمانان را مورد خطاب قرار داده ومیفرماید:(وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) مائده/۲و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید و در گناه و تعدى دستیار هم نشوید.ولذا پیامبر خدا (ص) پیش از بعثت در پیمان موسوم به حلف الفضول حضور یافت وپس از بعثت نیز راجع به آن میفرماید:(همراه عموهایم در خانه عبدالله بن جدعان حاضر عقد قرار دادی بودم که اگر اکنون نیز برای شرکت در چنین پیمان نامههایی از من دعوت به عمل آید، شرکت خواهم کرد).ویا در قانون دولت نوپای مدینه آمده است:(ان بینهم النصح والنصیحه والبر) یعنی:ارتباط مسلمانان ویهویان براساس دلسوزی، خیرخواهی ونیکوکاری خواهد بود.ودر جایی دیگر میگوید:( ان علی الیهود نفقتهم وعلی المسلمین نفقتهم وان بینهم النصر علی من حارب اهل هذه الصحیفه) یعنی:هزینه ومخارج زندگی هرکدام از یهودیان ومسلمانان بر عهده خودشان است ولازم است هر دو گروه علیه مخالفان این پیمان نامه ودشمنان ساکنان مدینه یکپارچه شده ودست در دست هم به مبارزه با ایشان برخیزند.

نکته حائز اهمیت در این زمینه اینکه:مهم نیست طرف قرار دادت کیست وبا چه کسی پیمان همکاری میبندی، مهم این است که بر سر چه چیزی پیمان میبندی ومواد قرار داد چیست.یعنی میشود با غیر مسلمانان اعم اهل کتاب ویا احزاب سکولار وکمونیست نیز همکاری نمود ولی مشروط به اینکه موارد همکاری مشروع وخداپسندانه باشد.

نکته ای دیگر که باید بدان اشاره کرد اینکه قرآن کریم به ما دستور میدهد در حین مجادله با اهل کتاب به بهترین شیوه به بحث ومناظره نشست:(وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ) عنکبوت/۲۹و با اهل کتاب جز به [شیوه‏اى] که بهتر است مجادله مکنید.

تسامح و مدارای پیامبر نسبت به مخالفان

پیامبر اسلام (ص) که آیینه تمام نمای قرآن ونمونه کامل کمالات انسانی است در برخورد با مخالفان سرسخت وسنگدلش در اوج مهربانی ولطافت بود، برای نمونه

به مواردی از آن اشاره خواهیم کرد:

الف) پس از رفتن به شهر طائف برای جلب همکاری وایجاد پناهگاهی در آنجا وبیرون راندن وبرخورد ناجوانمردانه مردم طائف باایشان، جبرئیل امین وحی پیش وی میآید وپیشنهاد ویران کردن شهر مزبور را به او میکند، ولی این اسوه فضایل انسانی واین دریای بیکران رحمت ومهربانی میفرماید:( نه…بلکه امیدوارم خداوند کسانی را از پشت ایشان بیرون آورد که یکتاپرست وبدور از انگ شرک وبت پرستی باشند)

ب) در غزوه احد که هفتاد نفر از شاگردان دلسوز وجان برکفش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند وخودش نیز به شدت زخمیگشته بود، به جای اینکه علیه ایشان دعا کند ونابودیشان را از خدا بخواهد، دستان مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد وفرمود:(خدایا ! این قوم مرا هدایت فرما چون نمیدانند که حامل چه پیام ورحمتی هستم)، در روایتی دیگر آمده است:(پروردگارا ! قوم مرا ببخشای چون نمیدانند).

ج) پس از آنکه با دلی آکنده از غم واندوه مجبور به ترک خانه وکاشانه اش شد وهشت سال بعد پیروزمندانه ودر اوج قدرت به آغوش وطن بازگشت، قلب سرشار از مهر ومحبتش به جوش آمد وخطاب به دشمنان قسم خورده اش فرمود:(بروید وآزاد باشید از آن همه ظلم وناجوانمردی که در حق من ویارانم اعمال کردید).حال باید هر انسان منصف واهل بصیرتی از خود بپرسد که کدام یک از روساء وفرماندهان پیروز میدان با دشمنانش اینگونه برخورد میکند ؟! آیا فکر انتقام را از سرش بیرون کرده و از ایشان درمیگذرد یا قلع وقمعشان میکند ؟!! آیا در دنیا رهبر مشفق ومهربانی مانند محمد (ص) یافت میشود ؟ آیا کاریکاتورهای آن کاریکاتوریست دانمارکی انعکاس معرفت وشناخت قبلیش از اسلام ومحمد بود یا خیالات واوهام پوچ وبی ارزش که تنها حقد وغرض ورزی وی را بدان وادار کرده بود ؟[۴]

همه این رحمت و محبت پیامبر از توصیه خداوند به مهرورزی نسبت به مردم نشات میگیرد که خداوند راجع به خودش میفرماید:(کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ) مائده/۵۴پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر کرده.وخطاب به پیامبرش نیز میفرماید:(وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ) انبیاء/۱۰۷و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.پیامبر هم درباره رسالت خویش چنین میفرماید:(من تنها برای مهربانی وهدایت برگزیده شده ام).

ولذا به طور صریح پیروانش را به رحمت ومهربانی با مردم فرا میخواند:(هرکه به مردم رحم نکند خدا نیز وی را مورد رحم ومهربانی خویش قرار نمیدهد.) ویا در جایی دیگر به صورت عموم میفرماید:(ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء) یعنی:با ساکنان زمین اعم از انسان وحیوان مهربان باشید تا خدا به شما رحم کند.

پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نسبت به سعادت وهدایت مردم بسیار حریص بود:(لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ) توبه/۱۲۸قطعا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است‏شما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است.دلسوزی ایشان به حدی رسیده بود که:(فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا) کهف/۶شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پیگیرى [کار]شان تباه کنى.

ادامه دارد

نمایش بیشتر

احمد عباسی

استان کردستان - بانه نویستده - مترجم - فعال دینی و اجتماعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا