اصولعقاید

درآمدی بر اسماء و صفات الهی(2-1)

درآمدی بر اسماء و صفات الهی

نویسنده: رسول رسولی کیا

*چکیده:

این پژوهش به موضوع اسماء و صفات الهی می پردازد، موضوعی که اگر چه در باره آن قلم فرسایی های مبارک و فراوانی صورت پذیرفته است ولی همچنان جای بحث و تحقیق و کنکاش در آن باقی است. به نظر نگارنده این چند سطر، از آنجا که اسماء حسنای الهی به عنوان راهی جهت خواندن الله متعال معرفی شده اند و مسلمانان باید از طریق آن اسماء توقیفی با معبودشان راز و نیاز کنند شایسته است موضوع را بسیار ساده تر از آن کنیم که فیلسوفان و متکلمان اسلامی در آن به مجادله و بگو و مگو پرداخته اند.

 لذا بر این شدم بجای پرداختن و دل خوش کردن به نظرات فلان فیلسوف و متکلم در این حوزه، به ذکری قواعدی بپردازم برای فهم ساده تر اسماء و صفات خداوند سبحان تا ان شاء الله دریچه ای باشد برای ارتباط قرآنی بندگان خدا با معبودشان از این روش قرآنی.

*کلید واژگان:

اسماء، صفات، اسماء حسنی، صفات خدا

* مقدمه:

اسماء و صفات الهی یکی از آن حوزه هایی است که خیلی مورد توجه علما، مفسران، متکلمین و فیلسوفان مسلمان قرار گرفته است طوری که این موضوع به خاستگاه بیشتر مکاتب فلسفی و کلامی تبدیل شده است.

به نظر می رسد نحوه پرداختن به اسماء و صفات الهی، در گذشته به طور عام، اگر چه از جهات فراوان قابل ستایش است ولی دارای ایراداتی بوده است، یکی از ایرادات اصلی این بوده که به گونه ای موضوع را پیچیده و فلسفی کرده اند که به جز خواص و نخبگان توانایی درک آن را ندارند و بدین گونه قضیه اسماء وصفات الهی که یک موضوع عقیدتی و ساده مسلمانان به شمار می رود را به یک موضوع پیچیده و جدلی فلسفی تبدیل کرده اند و همین کشمکش های متکلمان و تهافت فلاسفه باعث شده که امت اسلامی زمان های طلایی و زرینی را از پیشرفت و توسعه و آبادانی و پرداختن به علم و دانش اسلامی فاصله بگیرد.

 البته ظاهراً امروزه هستند دانشجویان و اساتیدی که از زاویه ای دیگر و ساده تر به این موضع می نگرند و به جای غور در اسماء و صفات به تاثیر یکا یک اسماء و صفات الهی در زندگی روزمره مسلمانان می پردازند که این بسی جای تقدیر و امید دارد.

و از آنجا که بخش دوم آیه {وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ } به الحاد و انحراف در اسماء الهی پرداخته و هرگونه کج فهمی و رفتار متناقض با اسماء الهی را با سرنوشت سخت اخروی گره زده است، شایسته است جهت فهم ساده و مطمئن آن، تلاش نماییم تا به راحتی بتوانیم خدای منان را در آیینه اسماء و صفاتش مشاهده نموده، بشناسیم و عبادت کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث از اسما و صفات الهی، یکی از کهن‏ترین مباحث در تاریخ کلام اسلامی و نیز سایر ادیان الهی است، هرچند برخی از آیات قرآن، منشاء پیدایش مسایلی جدّی در این باب گشت، ولی به درستی روشن نیست که این موضوع از چه زمانی در میان متکلّمان مسلمان مطرح شده است؛ در عین حال این حقیقت مسلّم است در قرن دوّم هجری جایگاه این بحث بدان پایه رسید که بعضی از متکلّمان موضوع علم کلام را اسما و صفات الهی دانسته‏اند(پرتال جامع علوم انسانی، به نقل از رازی، فخرالدین، «المطالب العالیة من العلم الاهی»)

«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۸۰ اعراف» و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانيد و كسانى كه در مورد نام هاى او به كژى مى‏ گرايند را رها كنيد، زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مى‏ دادند كيفر خواهند يافت.

روایت شده که روزی عده ای از مسلمانان در نمازشان خداوند را با نام «الله» و «رحیم» خواندند و روزی هم با نام «رحمن» خداوند را ستایش کردند، مشرکان گفتند: چرا محمد و یارانش ادعا می کنند که یکتاپرست هستند و تنها یک خدا می پرستند؟ اگر این گونه است پس چرا آن نمازگزاران در نمازشان بیش از دو خدا را خواندند و ستایش نمودند؟! پس آیه«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۸۰ اعراف» نازل شد و بدین وسییله خداوند اعلام کرد که خداوند دارای اسمائ حسنایی است که باید بدان خوانده شود(وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، ج۹، ص۱۷۲).

در صحیح امام بخاری و امام مسلم به نقل از ابوهریره آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً إِلاَّ وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ»همانا خداوند نود و نه اسم دارد؛ يعنی يكی كمتر از صد؛ هركس آنها را برشمارد، وارد بهشت می شود.( حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، محقق: عبد القادر عطا، مصطفى، ج ۱، ص ۶۲)

امام ترمذی و حاکم این اسماء را به نقل از ولید بن مسلم و او هم به نقل از شعیب به ترتیب زیر آورده است:

{هو الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم الملک القدّوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار. المتکبّر الخالق الباریء المصوّر الغفّار القهّار الوهّاب الرزّاق الفتّاح العلیم. القابض الباسط الخافض الرافع المعزّ المذلّ السمیع البصیر الحکم العدل. اللطیف الخبیر الحلیم العظیم الغفور الشکور العلیّ الکبیر الحفیظ المقیت. الحسیب الجلیل الکریم الرقیب المجیب الواسع الحکیم الودود المجید الباعث الشهید. الحق الوکیل القویّ المتین الولیّ الحمید المحصی المبدىء المعید المحیی الممیت الحیّ القیوم. الواجد الماجد الواحد الصمد القادر المقتدر المقدّم المؤخّر الاول الآخر. الظاهر الباطن الوالی المتعالی البر التوّاب المنتقم العفو الرئوف مالک الملک ذو الجلال و الاکرام. المقسط الجامع الغنیّ المغنی المانع الضار النافع النور الهادی البدیع الباقی. الوارث الرشید الصبور}.( وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، ج ۹، ص ۱۷۳)

اَسْماء وَ صِفات

این دو اصطلاح در علم کلام برای نام‌ها و صفت‌های خداوند. اسم، بر ذاتی دلالت می‌کند که به صفتی موصوف شده، مانند «عالِم»، و صفت، بر معنایی مانند «علم» دلالت می‌کند که ذات به آن متّصف می‌شود بدون لحاظ ذات. این دو اصطلاح در علوم ادبیات عرب، فلسفه و عرفان کاربرد دیگری دارند(تفسیر المیزان، ج ۸، ص ۳۵۲).

مطابق قرآن، همه اسماءالحُسنی از آن خداست، و مطمئن ترین راه برای ارتباط با خدا – عبادت و دعا – این است که از طریق اسماء و صفات با او تماس بگیریم.

علمای اسلامی تقسیم بندی‌های گوناگونی برای اسماء الهی ارائه کرده اند که به منظور پرهیز از اطاله کلام از تفصیل آن خودداری کرده و فقط به ذکر کلیاتی از آن ها بسنده می کنم:

**صفات جمال(ثبوتی) و جلال(سلبی)

* *صفات ذات و صفات فعل

معنای لغوی

«اسماء» جمع اسم از ریشه «س م و» به معنی بلندی و ارتفاع است(لسان العرب، ج ۶، ص۳۸۱، «سما») اطلاق واژه «اسم» یا به این جهت است که مفهوم آن پس از نام گذاری، از مرحله خفا و پنهانی به مرحله بروز و ظهور می‌رسد، یا به این جهت که لفظ با نام گذاری معنا پیدا می‌کند و از بی‌معنا بودن در آمده، علو و ارتفاع می‌یابد و به واسطه اسم، مسمّا یاد شده و شناخته می‌شود(تفسیر نمونه، ج ۱، ص۲۰)

صفت به معنای حالتی است که در چیزی یافت می‌شود، کلمه «صفت» همان کلمه «وصف» است که «واو» آن حذف و تاء در عوض به آخر آن افزوده شده است. برخی گفته‌اند: «صفت» برگرفته از وصف، به معنای زیور و زیبایی موجود در موصوف است(المفردات،راغب اصفهانی، ماده«وصف»)

تفاوت دو اصطلاح «اسم» و «صفت»

برخی محققان عنوان کرده‌اند که ميان اسم و صفت هيچ فرقى وجود ندارد چرا که هر دو لفظ هستند و کشف حقیقتی از خداوند می‌کنندو حقیقت در اسم و صفت همان ذات خداوند است، تنها تفاوت آنها در نحوه اتصاف آنها به خداوند می‌باشد؛ بر این اساس صفت دلالت می‌کند بر اینکه خداوند به طور کلی متصف به حسن و صفتی است؛ مانند حیات و علم، اما اسم دلالت می‌کند بر خداوند، در زمانی که ذات او ماخوذ به وصف یا صفتی خاص باشد؛ مانند حی(زنده) و عالم که خداوند همیشه متصف به صفات حیات و علم است.( سید محسن طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج‏۸، ص ۴۶۱- ۴۶۲)

در علم کلام

در علم کلام ، اسم آن لفظی است که بر صِرف ذات دلالت می‌کند؛ مانند: «اللّه»، «رجل» و «انسان» یا بر ذاتی که به وصفی متصف است دلالت می‌کند مانند: «عالِم» و «قادر» و یا بر مبدأ فعل دلالت می‌کند؛ مانند: «رازق» و «خالق» امّا صفت تنها یک کاربرد دارد و تنها بر مبدأ دلالت می‌کند بدون اینکه علامتی بر ذات بوده باشد؛ مانند: علم، قدرت، رزق و خلقت، به همین جهت می‌توان اسم را محمول قرار داده و آن را بر ذات حمل کرد و گفت: خداوند «عالم» یا «خالق» یا «رحمان» یا «رحیم» است؛ ولی صفت را نمی‌توان محمول قرار داد و گفت: خداوند خلق است(مفاهيم القرآن، جعفر سبحانی ، ج ۶، ص۳۳)

در فلسفه و عرفان

اسماء و صفات در فلسفه و عرفان معنایی مشابه دارند و تنها فرقشان به رقیق بودن معنای آن در فلسفه و حقیقت بودن آن در عرفان است؛ اسم در این اصطلاح عبارت از ذات با بعضی شؤون، اعتبارات و حیثیات است، زیرا برای خداوند متعال به مقتضای «کُلَّ یوم هُوَ فی شَأن» (الرحمن/ ۵۵، ۲۹) شؤون ذاتیه و مراتب عینیه‌ای است که به حسب هر یک از آن‌ها برای او اسم یا صفتی حاصل می‌شود(تفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۴۲)

صفت، مفهومی مجرد از ذات و عارض بر آن است، از این جهت اسم و صفت نظیر مرکب و بسیط استتفسیر القرآن الکریم، صدر المتالهین، ج ۴، ص۴۲).

دعا طبق اسماء و صفات خدا یعنی چه؟

در آیه«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۸۰ اعراف» به مسلمانان دستور داده شده که که خداوند را با نام های نیکویش بخوانند.

همه مفسران در باره اینکه «ادعوهُ بها» امر برای وجوب است و ضمیر «بِها» به اسماء بر می گردد، و بر اساس این مسلمانان باید خدایشان را با نام های نیکویش دعا کنند.

صاحب تفسیر مراغی در تفسیر «فادعوه بها» می نویسد: به هنگام ستایش خدا از نام های زیبای خدا بهره بگیرید و همچنین هرگاه خواستید خواسته ای با او در میان بگذارید وی را با نام های نیکویش صدا کنید.(تفسر مراغی، ص ۱۱۷)

طباطبایی صاحب تفسیر نفیس المیزان در باره منظور از دعا در این آیه می گوید: خدا را با اعتقاد به اتصاف او به صفات حسنه و معناى جميله عبادت كنيد. همچنین ضمن ذکر معنای لغوی دعا می گوید: منظور از دعا در این آیه، عبادت است؛ بنابر این «فادعو بها» یعنی او را با اسماء حسنایش عبادت کنید.

علامه طباطبایی در استدلال بر این ادعای خود می نویسد: فراز پایانی آیه و مجازاتی که برای ملحدان در اسماء خدا در نظر گرفته شده« سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » نیز بیانگر این است که آنان در برابر انجام عملی چون عبادت نه ذکر و دعا –  مجازات می شوند؛ علاوه بر آیه « و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين» که بیانگر این است که منظور از دعا، عبادت می باشد.(تفسیر المیزان، ذیل آیه، با اندکی تصرف)

دکتر زحیلی در تفسیر آیه ۱۸۰ سوره اعراف می نویسد: «فادعوه بها» دلالت می کند بر اینکه انسان مسلمان حق ندارد خداوند را با غیر از اسماء حسنایش بخواند در ضمن شایسته است با آگاهی تمام از معنا و مقصود اسماء الله و با توجه به اسم جلاله، خواسته اش را با او در میان بگذارد؛ مثلا بگوید: یا رحیمُ ارحمنی، یا حکیمُ احکُم لی، یا رازقُ ارزُقنی.(وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، ج۹، ص۱۷۲)

الحاد در اسماء خدا به چه معنی است؟

الحاد در اسماء خدا از دیدگاه چند تن از مفسران قرآن

۱-اطلاق اسم هایی بر خداوند که در قرآن و حدیث نیامده است.(  تفسیر المراغی)

۲-عدم استفاده در دعا و نیایش از نام هایی که خداوند برای خود برگزیده است؛ گویی این منحرفان و ملحدان، از خدا و پیامبرش بهتر می دانند که چه اسم هایی زیبنده خداوند است. (  تفسیر المراغی)

۳-ایجاد تغییر در اسماء خدا؛ همان کاری که مشرکان در صدر اسلام و قبل از آن می کردند؛ برای مثال یکی از بت هایشان را لات در مقابل الله و دیگری را عُزّا در برابر عزیز و سومی را مَناة در برابر منان، نامیده بودند. (  تفسیر روح المعانی)

۴- گمان بر اینکه هستند انسانهایی که صفات و کمالاتی در رتبه صفات خدا دارند، مانند اینکه بگویند: رحمت و رافت و عزت فلانی مانند رحمت و رافت و عزت خداوند است. ( همان)

۵- عده ای از مشرکان گمان می کنند هنگام دعا و نیایش باید حتماً به غیر خدا توسل جست زیرا آنان بهتر از خداوند متعال می شنوند و زودتر پاسخ می گویند.(  تفسیر المراغی)

۶-کاری که فرقه «مُعَطِّله» می کنند مصداق بارز الحاد در اسماء و صفات خدا به‌شمار می رود، آنان هر صفتی که خداوند به خود نسبت داده است را از وی سلب می کنند. عده ای اشخاص جاهل نیز در نیایش هایشان دعاهایی را از خود در می آورند که نه اسم خدا در آن به کار رفته است و نه صفت او که این هم یک الحاد تمام عیار می باشد.(  تفسیر روح المعانی و تفسیر نمونه)

۷- کاری که فرقه« مُشَبِّهه» می کنند نیز نماد آشکار الحاد در اسماء خدا محسوب می شود، جایی که در دعاهایشان خداوند را به صفاتی می ستایند که بدان اجازه نداده است. (  تفسیر روح المعانی و تفسیر نمونه)

۸- منظور از الحاد در اسماء خدا اين است كه الفاظ و مفاهيم آن را تحريف كنيم ، يا به اينگونه كه او را به اوصافى توصيف نمائيم كه شايسته آن نيست ، همانند مسيحيان كه قائل به تثليث و خدايان سه گانه شده اند( ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، ذیل آیه ۱۸۰ سوره اعراف).

ادامه دارد

نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا