تنبیه کودک به خاطر نماز نخواندن ، آری یا خیر؟!

تنبیه بدنی کودک به خاطر بینمازی؛ به کدامین دلیل؟
بارها شنیدهایم که از زبان پیامبرـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ روایتی نقل میشود مبنی بر اینکه فرموده است: «کودکانتان را در هفت سالگی به نماز فرمان دهید، و در ده سالگی به خاطر بینمازی ایشان را کتک بزنید»!
به راستی این روایت تا چه اندازه درست است؟
الف. سند و متن حدیث با الفاظ، طرق و اعتبارش نزد حدیثشناسان:
@حَدَّثَنَا مُؤَمَّلُ بْنُ هِشَامٍ یَعْنِی الْیَشْکُرِیَّ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ، عَنْ سَوَّارٍ أَبِی حَمْزَهَ – قَالَ أَبُو دَاوُدَ: وَهُوَ سَوَّارُ بْنُ دَاوُدَ أَبُو حَمْزَهَ الْمُزَنِیُّ الصَّیْرَفِیُّ – عَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مُرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالصَّلَاهِ وَهُمْ أَبْنَاءُ سَبْعِ سِنِینَ، وَاضْرِبُوهُمْ عَلَیْهَا، وَهُمْ أَبْنَاءُ عَشْرٍ وَفَرِّقُوا بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ». (سنن ابوداوود، حدیث۴۹۵). آلبانی آن را حسن و صحیح دانسته است.
ترجمهی روایت: (کودکانتان را در هفت سالگی به نماز فرمان دهید، و در ده سالگی به خاطر بینمازی ایشان را کتک بزنید و میانشان در بستر خواب جدایی افکنید)!
@حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى یَعْنِی ابْنَ الطَّبَّاعِ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ عَبْدِالْمَلِکِ بْنِ الرَّبِیعِ بْنِ سَبْرَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مُرُوا الصَّبِیَّ بِالصَّلَاهِ إِذَا بَلَغَ سَبْعَ سِنِینَ، وَإِذَا بَلَغَ عَشْرَ سِنِینَ فَاضْرِبُوهُ عَلَیْهَا». (ابوداوود، ح: ۴۹۴). آلبانی: صحیح ارنؤوط: صحیح
ترجمهی روایت: (هرگاه کودک به هفت سالگی رسید، او را به نماز فرمان دهید و چون به ده سالگی رسید، به خاطرش او را بزنید).
@حَدَّثَنَا ابْنُ صَاعِدٍ، ناالْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ رُمَیْسٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِکِ الدَّقِیقِیُّ، قَالَا: نایَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سَعْدٍ، ناعَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ الرَّبِیعِ بْنِ سَبْرَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، رَفَعَهُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا بَلَغَ أَوْلَادُکُمْ سَبْعَ سِنِینَ فَفَرِّقُوا بَیْنَ فُرُشِهِمْ، فَإِذَا بَلَغُوا عَشْرَ سِنِینَ فَاضْرِبُوهُمْ عَلَى الصَّلَاهِ» (دارقطنی، ح: ۸۸۶).
(وقتی فرزندانتان هفت ساله شدند، بین بستر خوابشان جدایی اندازید، و هرگاه ده ساله شدند، ایشان را برای نماز بزنید).
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَخْلَدٍ، ناأَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ زَاجٌ، ناالنَّضْرُ بْنُ شُمَیْلٍ، أنا أَبُو حَمْزَهَ الصَّیْرَفِیُّ وَهُوَ سَوَّارُ بْنُ دَاوُدَ، ناعَمْرُو بْنُ شُعَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاهِ لِسَبْعٍ، وَاضْرِبُوهُمْ عَلَیْهَا لِعَشْرٍ، وَفَرِّقُوا بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ» (دارقطنی، ح: ۸۸۷).
(در هفت سالگی کودکانتان را به نماز فرمان دهید، و در ده سالگی به خاطرش، ایشان را بزنید. میانشان در بستر خواب جدایی افکنید).
آنگونه که مشاهده کردید، این روایات در کتابهای سنن ابوداوود و دارقطنی از طریق دو نفر به نامهای عمرو بن شعیب بن محمد و عبدالملک بن ربیع بن سبره از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت شده است. و هر چند برخی محدثان همانند شیخ آلبانی و شیخ شعیب ارنؤوط آنها را صحیح دانستهاند، ولی ببینیم این راویان در کتب رجالی چگونه جرح و تعدیل شدهاند؟
اعتبار راویان:
۱. عبدالملک بن ربیع بن سبره:
ذهبی در میزان الاعتدال گفته: ان شاءالله صدوق است. (۲/۶۵۴) وی همچنین او را در کتاب «دیوان الضعفاء والمتروکین» ذکر کرده است.
یحیی بن معین گفته: ضعیف است. وقتی از ابن معین دربارهی روایات عبدالملک از طریق پدرش پرسیده شد، گفت: همگی ضعیفاند. (میزان الاعتدال، ذهبی، ۲/۶۵۵).
ابن قطان در «الوهم والإیهام» (۴/ ۱۳۸) گفته: شاید حدیثش حسن باشد. نیز گفته است: حتی اگر مسلم احادیثش را آورده باشد، قابل احتجاج نیست. (میزان الاعتدال، ذهبی، ۲/۶۵۵).
ابن حبان او را بسیار منکرالحدیث نامیده است. ابن الجوزی در «الضعفاء» ذکرش کرده است. (تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، مزی، ۱/۳۰۵ و ۳۰۶).
۲. عمرو بن شعیب بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص السهمی از تابعین کوچک است که دربارهی شخصیتاش اختلاف است. بیشتر او را از نظر شخصی «صدوق» مینامند. هر چند احادیثش را از طریق غیر پدر و جدش قوی دانستهاند. ابن معین گفته: هرگاه عمرو از پدرش و از جدش سخنی گوید، حدیث نیست، بلکه کتاب و نوشتهای است. (طبقات المدلسین، ابن حجر، ۱/۳۵).
ابوداوود: حجت نیست. ابن حجر: صدوق است. (رواه التهذیبین، ۵۰۵۰).
شعیب بن محمد: ابن حجر: صدوق است. ذهبی: صدوق است. (همان، ۲۸۰۶).
در نتیجه: هر دو راوی با این توصیفات قابل اعتماد نیستند، و در چنین موضوعی نمیتوان روایاتشان را معتبر دانست.
اما ببینیم فرمان خانواده به نماز در قرآن چگونه مطرح شده است:
ب. آیات مربوط به این روایات:
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى». طه/۱۳۲
(خانوادهات را به نماز فرمان بده و بر آن شکیبایی کن، از تو رزقی را نمیپرسیم؛ ما تو را روزی میدهیم. و پایان از آن پارسایی است).
«یَابُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ». لقمان/۱۷
(پسر جان، نماز را برپای دار و به پسندیده فرمان بده و از ناپسند باز دار و بر آنچه به تو رسیده است، شکیبایی کن. به یقین این نشانهی استواری کارهاست).
«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا. وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاهِ وَالزَّکَاهِ وَکَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا». مریم/۵۴ و ۵۵
(در کتاب، اسماعیل را به یاد آور، به یقین او راستوعده و رسول و نبی بود. خاندانش را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد خدایش بسی خشنود بود).
«وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ». بقره/۴۵
(با صبر و نماز یاری بجویید و آن جز بر فروتنان بسی بزرگ است).
ج. بررسی و تطبیق با آیات:
آنچه در این آیات بر آن صحه گذاشته شده، فرمان دادن به خانواده جهت برگزاری نماز است و هیچ اشارهای به کتککاری آنان در صورت عدم اقامهی نماز نشده است. در عین حال که فرمان دادن به خانواده بسی فراتر از فرمان دادن به کودکان است و معنای آن گسترش بیشتری دارد و غیر کودکان را نیز دربرمیگیرد. به راستی چرا کودکی که هنوز به سن بلوغ نرسیده است، باید در برابر امری که بر او واجب نشده، کتک بخورد؟
البته با توجه به اشکالاتی که برخی از محدثان به راویان این احادیث گرفتهاند، روشن است که این روایات قابل احتجاج نیست و ناسازگاری آن با آیات بر همگان مشخص میباشد.
جالب است در اکثر این آیات در کنار امر به نماز، به رعایت صبر نیز فرمان داده شده است. یعنی باید در این راستا آستانهی بردباری، تحمل و مدارا را بالا برد و دست به خشونت نزد.
منابع:
۱.قرآن کریم.
۲.ذهبی، أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز (متوفای۷۴۸هـ)، دیوان الضعفاء والمتروکین، نقل از مکتبهی شامله.
۳.ذهبی، همان، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، چ۱، تحقیق: علی محمد البجاوی، دارالمعرفه للطباعه والنشر، بیروت، ۱۹۶۳م، ۴جلد.
۴.سجستانی، ابوداوود سلیمان بن اشعث ازدی (متوفای۲۷۵هـ)، السنن، تحقیق: محمد بن محیی الدین عبدالحمید، المکتبه العصریه، بیروت، ۴جلد.
۵.مزی، ابوالحجاج یوسف بن عبد الرحمن قضاعی کلبی (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، چ۱، تحقیق: بشار عواد معروف، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۹۸۰م، ۳۵جلد.
نویسنده: عبدالظاهر سلطانی