
با حمد و ثنای خداوند متعال و درود و صلوات بر روان مقدس حضرت محمد و آل و اصحاب مطهرش..
بندهی حقیر عبدالله سرخابی فرزند ملا علی هستم و او نیز فرزند ملا عبدالله، فرزند ملا علی قورغی که مرقدش در گورستان روستای “سرخاب” تابع شهرستان “مهاباد” می باشد و او نسبش به “ملا رسول زکی” می رسد که مرقد او در روستایی از حومهی شهرستان “سردشت” است و سلسلهی نسب او چنانکه در کتاب ( علمائنا فی خدمه الدین ) نوشتهی “ملا عبدالکریم مدرس” ، بیان شده در شرح حال( ابن الرسول ) به صحابی جلیل القدر “زید بن ثابت انصاری”(رض) می رسد..
بنده در سال “۱۳۰۹” در روستای(قلعه تراش) – تقریبا هفت کیلومتری جنوب شرقی شهرستان پیرانشهر – متولد شده ام ، درحدود هفت سالگی نزد مرحوم پدرم شروع به خواندن “قرآن مجید” کردم . پس از ختم قرآن و خواندن کتاب های “پند نامه ی” شیخ عطار ، و” گلستان” و “بوستان” سعدی و بعضی از رساله های “جامع المقدمات” نزد مرحوم پدرم؛ برای ادامه تحصیل به مدارس علوم دینی رفتم که آن زمان معروف بود به ( حوجرهی فهقی یان) که در آن ایام در روستا و شهر های “لاجان” و “اشنویه” و “مکریان” و بقیهی مناطق کرد نشین دایر بود و طالبان علوم دینی در آن مکان ساده که در واقع بسان دانشگاهی عظیم بود، در خدمت علما و اساتید فاضل درس می خواندند و پرورش می یافتند .
بنده در آن حجره ها تحصیلاتم را ادامه دادم و کتابهایی که در آن روزگار برای طلاب بطور سنتی معمول بود را خواندم و تا آنجا که برای یک فارغ التحصیل حجره – ملا – ضروری و لازم بود در خدمت اساتید فاضل خوانده و بحمدالله کسب فیض کردم و تمام دروس مربوطه را با بهترین کیفیت خوانده و پاس کردم .
تا اینکه بالاخره در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در خدمت استاد فاضل و دانشمند و نامی ،جناب ماموستا ملا عبدالله احمدی (شامخی) – رحمه الله – که در شهرستان پیرانشهر به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی اشتغال داشت ؛ به دریافت اجازه نامهی فتوی و تدریس و بر سر نهادن عمامه مفتخر شدم.
مهم ترین اساتیدی که افتخار تلمُّذ در خدمتشان نصیبم شده است عبارتند از :
در پیرانشهر: ماموستا ملا سعید ههورامی و ماموستا ملا ابراهیم ههورامی(هدایتی).
درمهاباد مرحوم ماموستا ملا حسینمجدی،ماموستا ملا صادق، و ماموستا ملا محمدی رش(امام و مدرس مسجد سید نظام) .
در کردستان عراق ماموستا ملا عمر افندی در رواندوز و ماموستا ملا عبدالکریم مدرس در بیارهی شریفه.
آنگاه در روستاهای حومهی پیرانشهر ، “زیوه” ، “کهنهلاجان” و “قلعه تراش” به امامت جمعه و جماعت و تدریس و تربیت طلاب پرداختم .
و درسال ” ۱۳۶۲ ” به دلیل اختلافات وناامنی بوجودآمده بعد از انقلاب ، مجبور به ترک زادگاه خود( قلعه تراش) شده وبه شهر “نالوس” اشنویه نقل مکان کردم ، پس از گذشت پنج سال و در بهار ” ۱۳۶۷ ” از آنجا به قریهی “اگریقاش”، از توابع مهاباد منتقل شدم و به وظیفهی امامت جمعه و جماعت و تدریس طلاب ادامه دادم و درسال ” ۱۳۸۲ ” به روستای “کویک” از شهرستان نقده کوچ کردم و درآنجا امام جمعه و جماعت روستا بودم و در سال “۱۳۸۵ ” از آنجا به شهرستان پیرانشهر نقل مکان کردم .
از آن وقت تا پایان سال ۱۳۹۱ شمسی در مسجد “قبله” از این شهرستان مشغول امامت جماعت بودم.
در سال های اخیر به دلیل فراغت بوجود آمده ، در کنار امامت مسجد، شروع به ترجمه ونوشتن بعضی از کتابها نمودم و تاکنون یک کتاب به نام ( مبادی الاسلام و فلسفه الاحکام ) تالیف “ابوالاعلی مودودی” را از فارسی به زبان کوردی ترجمه کردهام .
و تعداد”دویست” خطبهی نمازجمعه، بعضی به زبان “کوردی” و بعضی را به زبان “عربی” نوشتهام و همچنین گزیدهای از تفسیر قرآن، سورهی “بقره” از کتاب های تفسیر ” روح البیان” و تفسیر “خازن”و غیره را از عربی به فارسی ترجمه نمودهام.. و الحمدلله تا این لحظه همچنان مشغول نوشتن و ترجمه هستم.
در سال ۱۳۹۱ خداوند کریم از جهت فضل و احسان بی پایانش، زیارت حضرت رسول اکرم (ص) و فریضهی حج را نصیب بنده کرد و بعد از بازگشت از سفر حجاز و پس از گذشت ۵۶ سال از خدمت به شریعت اسلام و منهج حضرت رسول اکرم و تعلیم و تربیت طالبان علوم دینی از امامت مسجد قبله استعفا داده و هم اکنون در منزل شخصی خود در جوار مسجد مشغول مطالعه و تحقیق و نوشتن هستم..
(هذا من فضل ربی)
و ختاماً اَسئلُ اللهَ تمام العافیه و حُسن العاقبه…
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته..
ملا عبدالله سُرخابی – پیرانشهر ۱۳۹۲/۲/۲







تشکر از ماموستا امیر خالدی بابت ارسال این زندگی نامه ارزشمند