روش تفسیری استاد ناصر سبحانی از قرآن(۲-۱)

نویسنده: علی صادق امربلی*
ترجمه : خالد ایوبینیا-ارومیه
«استاد ناصر سبحانی و روش او در تفسیر قرآن»، عنوان پژوهشی است که دانشجوی کارشناسی دانشگاه مطالعات اسلامی؛ علی صادق امربلی آن را پژوهیده است؛ این مطلب در واقع بخشی است از پایاننامهی کارشناسی وی در مطالعات اسلامی با راهنمایی استادیار دکتر محمدصابر مصطفی هموندی ۲۰۰۴م
مقدمه
اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمِین، وَالصَّلاهُ والسَّلامُ عَلى خَیرِ المُرسَلِین مُحَمَّدٍ(ص) وَعَلى آلِهِ وَصَحبِهِ وَمَنِ اهتَدى بِهَدیِهِ إِلى یَومِ الدِّینِ. وبعد …
بیگمان قرآن برنامهی همهی بشریت و سرچشمهای است که هرچند از آن بنوشند و در کنار آن مدتها بمانند، آبش پایان نمیپذیرد، بدیهی است که تفسیر استاد ناصر سبحانی از قرآن، ازجمله تفاسیر با ارزش در عصر کنونی میباشد، او قرآن را با زبانهای کردی، عربی و فارسی تفسیر نموده است و با این عملش خدمتی تازه و بزرگ به قرآن نمود و به جامعهی کردهای مسلمان تقدیم کرد و به رسالتش جامهی عمل پوشید.
از روزی که وارد حجره (مدارس سنتی اسلامی) شدم، با شخصیت و دیدگاههای استاد سبحانی آشنا شدم و شیفتهی شخصیت و نظریاتش بودم، بنا بر این همیشه مشتاق تحقیق در تفسیر او بودم، مهم ترین اسباب در این باره عبارتند از:
نخست: این موضوع به کتاب خداوند ارتباط دارد؛ کتابی که هیچگونه باطلی از هیچ جهتی متوجّه آن نمیگردد.
دوم: جامعهی کردی از قدیم و حال همیشه در معرض توطئههای بسیاری بوده است که هدف آن، از بین بردن تمدن و تاریخ باشکوه این جامعه و فاصله انداختن میان حاضر و گذشتهاش بوده است. خواستیم که این عمل تلاشی خاشعانه به خاطر محافظت بر نظریات یکی از دانشمندان این جامعه و عرضه کردن تفسیر متروک او باشد.
سوم: مقام و جایگاه استاد ناصر سبحانی کمتر از جایگاه دیگران نیست، بلکه شایستهی تقدیر میباشد، خواستیم این مطلب سنگ بنای وفا در مقابل این عالم و ابراز جایگاه علمی و توضیح موضگیری اکتشافی او در خدمت به دین و ملتش باشد. و به خاطر این اسباب و سببهایی دیگر این موضوع را برگزیدم و عنوان «استاد ناصر سبحانی و روش او در تفسیر قرآن» را برایش انتخاب نمودم و آن را بعد از مقدمه به دو مبحث و یک خاتمه تقسیم نمودم.
مبحث اوّل متشکل از دو مطلب میباشد. مطلب اوّل: زندگانی استاد، و مطلب دوّم: به دو بخش تقسیم میشود: بخش اوّل: دیدگاههای ویژهی استاد سبحانی در تفسیر برخی آیات و بخش دوّم: روش استاد سبحانی در تفسیر قرآن.
و در خاتمه مهمترین نتایج و توصیههای شایسته به ذکر را یادآور شدهام. و در آخر میگویم: این است کوشش من، از خداوند میطلبم آن را خالصانه برای خویش بپذیرد، بیگمان خداوند مرا در فایق آمدن بر سختیها و مشکلات یاری نمود، پس اگر صواب باشد، آن آرزوی ما بوده است، و اگر نقصی داشته باشد در هستی کمالی جز خداوند وجود ندارد. و بیاناتم را با سخن علامه بیتوشی -رحمه الله- به پایان میرسانم که گفته است: اگر چیزی خلاف ادب را یافتی، به این سبب است که طبعیت (ی که این جملات با آن نوشته شده است) کردی است و مطلب ارائه شده (به زبان) عربی میباشد. وصلى الله على سیدنا محمد وعلى آله وصحبه وسلم أجمعین.
مطلب اوّل: نظریات استاد در تفسیر:
استاد سبحانی نظریات خاصی در تفسیر قرآن داشته است که برخی از آنها را ذکر مینمایم، استاد سبحانی در مسأله میراث در شرح آیه «یُوصِیکُمْ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ» میگوید: یعنی ثلثان، نه مجموع مال، چرا که خداوند میفرماید: « مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ» و سهم دو مؤنث با آیه زیر بیان میشود: « فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ» پس سهم دو مؤنث دو سوم از ما ترک میشود، و خداوند در بیان سهم مذکر میفرماید: «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ» و نگفته است «مثلا حظ الأنثى» و اگر اینچنین میگفت: کل ارثیه به مذکر میرسید، چرا که سهم یک مؤنث نصف مال است و دو برابر سهم یک زن کل مال میشود.
مراسمهای شب قدر از جمله نزول قرآن، روح و فرشتگان اموری هستند که هیچ وقت تکرار نمیشوند، در شب قدر نزول قرآن اتفاق افتاد ولیکن احیای این شب که قرآن در آن نازل شد یادآوری است برای بار اول که فرشتگان و روح در آن نازل شدند و آن شب شب سلامتی بود، یادآوری این شب مانند زنده کردن شب اسراء، معراج یا تولد پیامبر میباشد و زنده کردن اینگونه شبها به این معنی نیست که پیامبر =صلی الله علیه وسلم= دوباره به آسمان عروج میکند یا دوباره متولد میشود و آن شبی که از هزار شب بهتر است دیگر تکرار نمیشود، و خداوند نفرموده است عبادت در این شب از هزار ماه بهتر است و احادیثی که در این رابطه روایت شدهاند نیز چنین مطلبی را بیان نمیکنند. و در این سوره التفات از ماضی به مضارع است که از کلمهی « تَتَنَزَّلُ» مشهود است و این مانند آیه زیر است که خداوند از قوم عاد خبر میدهد و میفرماید: «سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَهَ أَیَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَهٍ» در این آیه مشاده میشود که از گذشته به مضارع التفات شده است با علم به اینکه مسأله وعذاب خاتمه یافته است ولیکن این التفات برای جلب توجه مخاطبان است واز توضیحات استاد بر آیه «اِنَّا اَنزَلناهُ فِی لَیلهِ القَدر» روشن میشود که شروع نزول در شب قدر بوده است اما باقی دیگر در خلال ۲۳ سال نازل شد، پس چرا گفت: «اَنزَلناهُ»، این چنین مستعمل است میان مردم، پس اگر از شخصی بپرسی کی نهار خوردی؟ مثلاً میگوید: ساعت هشت، در حالی که در ساعت هشت همه چیز خاتمه نیافته است بلکه شروع خوردن ساعت هشت بوده است، و جایز است که عمل خوردن در ساعت نُه خاتمه یافته باشد لیکن در گفتگوی محاورهای شروع عمل ذکر و نهایت آن حذف میشود و در قرآن شروع نزول ذکر شده است در حالی که مدت نزول آن ۲۳ سال طول کشید.
استاد سبحانی در بیان پاداش در روز قیامت میگوید: در روز قیامت مردم به دو دسته تقسیم میشوند: ایمانداران که در بهشت جاویدان میباشند و کافران که در دوزخ جاویدان میباشند و کسی نیست که داخل دوزخ شود سپس از آن بیرون شود، در این نظریه با بیساری از احادیث مخالفت میشود ولیکن ما در اظهار این نظریه ناچاریم، چرا که صدها آیه وجود دارد که این نظریه را تأیید مینماید، اما آیات عبارتند از: خداوند میفرماید:«رَبَّنَا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلْ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ» و در آیهای دیگر میفرماید: «یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» پس مؤمنان داخل دوزخ نمیشوند. و در این اینجا سؤال دیگری مطرح میشود و آن اینکه کسی که داخل دوزخ شده سپس از آن بیرون میشود آیا جزو پرهیزگاران بوده است؟ اگر در جواب بگوییم بله، خداوند نیز میگوید: « وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّاً» پس خداوند داخل شدن متقین در آتش را نفی کرده است، و در این رابطه آیات بسیاری وجود دارد که بر داخل شدن مستقیم ایمانداران به بهشت دلالت میکنند، و اینکه کسانی که در آتش داخل میشوند دیگر از آن بیرون نمیآیند، و باید به احادیثی که در این رابطه روایت شدهاند نظر افکند، زیرا آیات بیشتر از ۱۰۰ میباشند. لذا میگوییم روایت کنندگان احادیث در این رابطه را تغیر لفظ کردهاند، در احادیث لفظ ورود آمده که آنان آن را به دخول (داخل شدن) تغییر داده و به دخول معنی کردهاند.
استاد سبحانی میگوید: مؤمن و کافر از یکدیگر ارث میبرند، مسلمان از کافر ارث میبرد و کافر از مسلمان به شرطی که کافر حربی نباشد و میافزاید: قاعدهای که در این مورد گذاشته شده است که «لا یتوارث أهل الملتین» دارای اشکال میباشد باید اصلاح شود، چرا که آیه ۸-۹ سوره ممتحنه عکس آن را ثابت مینماید و آن بیان قطعی میباشد اینکه خویشاوندان غیرمؤمن از خویشاوند مؤمن خویش ارث میبرد به شرط اینکه محارب نباشد، پس باید این قاعده به کافران محارب تخصیص داده شود خداوند در آیه سوره نساء در رابطه با میراث میفرماید: «لِّلرِّجَالِ نَصیِبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ* برای مردان و برای زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جای میگذارند سهمی است.» [نساء:۷] این آیه عام است هم زنان را شامل میشود هم مردان و کسی را مختص نمیگرداند، با این آیه حق کافر حربی هم در ارثیه شخص نزدیک به خویش که مرده باشد ثابت میشود، اما چیزی به او نمیدهیم و اجازه نمیدهیم چیزی به وی برسد تا اینکه کیفری باشد برای او، زیرا از این مال برای جنگ با مسلمانان بهره میگیرد. اما جایز نیست کافر غیرمحارب را از سهمش محروم نمود و این تخصیص یعنی جدا کردن کافر حربی از دو آیه دیگر در سوره ممتحنه مستفاد میشود.
استاد سبحانی اذکار صبح و شام را بر خویش واجب میدانست اما شاگردانش را به آن دستور نمیداد و آیه زیر را دلیل وجوب آن بر خویش میدانست که خداوند میفرماید: «واذکُر رَبَّکَ بُکرَهً وَ اٌصیلاً» و همیشه مواظب طلوع و غروب آفتاب بود و در این وقت به ذکر خداوند مشغول میشد، و در هر شرایطی خویشتن را برای انجام این اذکار آماده مینمود و همه چیز حتی اجرای سخنرانی را رها مینمود و خود را برای منظرهی طلوع و غروب آفتاب آماده میکرد.
* کردستان عراق، دانشگاه صلاحالدین اربیل، دانشکدهی شریعت و مطالعات اسلامی
منبع : اصلاح ویب
ادامه دارد