دعوت اسلامیشخصیت ها

مختصری از زندگی نامه‌ی استاد مرحوم حاج ماموستا ملا صالح شمس دربند

ماموستا صالح شمس

فهیم بهنام

مختصری از زندگی نامه‌ی استاد بزرگوار ،مرحوم حاج ماموستا ملا صالح شمس دربند

از قدیم الایام ، در بین ملت فهیم کُرد علما و دانشمندان بزرگی برخواسته اند، علمایی که از لحاظ سطح علمی در جهان اسلام، زبان زد خاص و عام بوده‌اند، علمایی چون:  ابن خلكان: « قاضی، مورخ و نويسنده كُرد زبان »
شیخ سعید نوروسی مشهور به بدیع الزمان
ابن أثير: عز الدين بن الأثير  (زاده شهر جزيره ترکیه) یکی از بزرگترین تاریخ دانان عصر اسلامی،
دینوری أبو حنيفة أحمد بن داوود اهل دينور كردستان ايران
شیخ سعید پیران، ملای جزیری ، احمد خانی و دها تن دیگر از علمایی که زبان از بیان تخصص و فضایل آنان ناتوان است، ملت کُرد دانشمندان و علمای تلاشگر، محقق و فعال بسیاری داشته که دارای تخصص علمی بوده‌اند، اما بعلت عدم کتابت و نپرداختن به زندگی و  سرنوشت‌شان، در لابلای این دنیای بی وفا گمنام یا مظلوم واقع شده اند.

پرداختن به زندگی نامه بزرگان و علمای دینی مناطق کردستان با توجه به زندگی دشوار و سخت این قشر، از اهمیت ویژه ای بر خوردار است، چرا که علمای ما همواره تمام وقت‌شان صرف خدمت به مردم، دانش، تعلیم و تربیت و پرداختن به امور دینی و مذهبی بوده‌اند، معرفی و شناساندن این علما، نیازمند تلاش شبانه روزی است و قطعا این قشر مخلص تنها قشری است که از بَدو تولد تا آخر عمر گرانسگ‌شان در امر خدمت به مردمانش هستند و می توان گفت: علما زندگی‌شان با مردم‌شان گره خورده، با مردم زنده هستند و با مردم می‌میرند.

بدین خاطر، با پرداختن به زندگی نامه این بزرگان می توان ذره‌ای از این تلاش‌ها را به تصویر کشید، ما درصدد این بر آمدیم که درسلسله ای‌ از نوشته‌های خود، این بار به زندگی نامه یکی دیگر از اساتید علم و دانش و بزرگان دین، بنام مرحوم حاج ماموستا صالح شمس دربند بپردازیم، ماموستایی که همچون دیگر همسنگرانش تا آخرین لحظه عمر مبارک‌شان در جهت تبلیغ دین و تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی و دیگر اقشار جامعه و خدمت به مردم و مسجد، هرگز لحظه‌ای درنگ نکرده و توقف ننمودند.

مرحوم حاج ماموستا ملا صالح شمس دربند فرزند میرزا در سال ۱۳۱۳هجری شمسی در روستای قرایی از محال ترگور در خانواده‌ای متدین دیده به جهان گشود، این خانواده که متشکل از سه برادر به نام‌های: مرحومان صوفی محمد، حاجی احمد و حاجی محمود و سه خواهر بوند، مرحوم ماموستا صالح بعد از دو برادر و دو خواهر فرزند پنجم خانواده محسوب می‌شد، سلسله نسبی آنها از طایفه دِری و در اصل ریشه در کردهای ترکیه دارد.
ایشان دارای نه فرزند، هفت پسر به نامهای محمد فهیم، لقمان، عبدالرقیب، عبیدالله، محمد طاهر، ملا ادریس و قاسم و دو دختر می‌باشد، در بین فرزندانش یکی از آنها به نام  ملا ادریس که چند سالی امام جمعه و جماعت روستای هاشم آباد مرگور بود و در حال حاضر، امام جمعه روستای پر جمعیت گنگچین از توابع صومای و برادوست می باشد.
مرحوم ماموستا صالح در همان اوائل کودکی علاقه ای بسیار زیاد به علوم دینی داشت و با تشویق خانواده از جمله پدر مرحومشان برای فراگیری قرآن کریم و علوم حوزوی به مسجد نزد اساتید آن دوران علوم دینی فرستاده شد و با توجه به علاقمندی ایشان و تیزهوشی که داشتند قرآن را در فاصله ای نه چندان دور ختم کرد.
ایشان یکی از ماموستاهای پر تلاش در بین اساتید بزرگ علوم حوزوی است که در روستاهای مختلف رفت و آمد داشته و نزد اساتید بسیار زیادی کسب فیض نمودند که با توجه به تحقیقات میدانی و پرسش از هم دوره های آن مرحوم ، و همچنین اطلاعاتی که  توسط فرزند عزیزشان ماموستا ادریس شمس دربند در دسترس قرار گرفت، بدین شرح است :
ختم قرآن نزد پدر مرحومشان و ماموستای مرحوم ماموستا محمد طاهری در روستای سیلوانا ( شهر امروزی سیلوانا)
آغاز تحصیلات حوزوی آن دوران ، کتابهای فتح القریب ، گلستان سعدی نزد استاد ملا قسیم مرحوم در روستای راژان،
سپس با معیت ماموستا ملا  عثمان تابان که هم دوره ای ایشان بودند در سال ۱۳۲۸ به روستای کانی دستار نزد مرحوم خلیفه برزنجی رفته و بعد از چند ماه به نالوس عزیمت نمودند و علوم ابتدائی را نزد ماموستای مرحوم ملا محمد امین قورغانی آغاز کردند در آن زمان بعلت کمبود امکانات و نبود مکان محل اسکان به مدت یکماه در منزل یکی از خیرین آن زمان بنام ( مام مراد ) رحمت خدا بر ایشان باد ساکن شدند و تمامی امکانات و خرج و مخارجشان نیز توسط این خیر تأمین می گردد و بعد از آن به حجره راه پیدا می‌کنند.
سپس یک دوره چند ماهه به روستای گسیان از توابع مرگور به حضور ماموستای مرحوم ملا صالح قدیری رفته و یک کتاب در علم نحو ( الاظهار ) را در انجا به اتمام می رسانند.

در آن زمان یکی از عادات مرسوم بین طلاب علوم دینی ، عزیمت از این روستا به روستای دیگر بود و این کار نیز به دو دلیل صورت میگرفت یا به دلیل شرایط سخت و نبود امکانات بود، یا به دلیل استفاده از ظرفیتهای علمی علمای بزرگ آن دوران ، تا بتوانند از هر گلی عطری را استشمام نمایند بهر حال ماموستا صالح مرحوم نیز از این قاعده مستثنی نبود و حتی با جنب و جوشی که داشتند در این امر دست بالایی داشتند و از حضور اساتید بسیاری حظ وافر بردند و استفاده علمی نمودند.

بعد از روستای گسیان به روستا و شهر هایی چون جلدیان ( نزد ماموستا عبدالله صوفی مرحوم) و در شهر اشنویه محله امیر آباد و سپس شاوان رفتند و از آنجا به روستای دزگیر به حضور ماموستای مرحوم ملا محمد قلی زاده از توابع مرگور ارومیه رفتند.

بعد از اینکه کتاب ملا جامی را به اتمام رساندند در روستای براسب مرگور به حضور استاد مرحوم ماموستا سید رحمن اطهری از علمای خوشنام و اهل تقوای ان دوران ، می رسند و کتاب فناوری را در حضور ایشان به پایان می رساند بعد مدتی را در خدمت استاد مرحوم ملا رحیم کلبه خان در روستای حلج می گذراند و از آنجا در معیت استاد مرحوم ملا طاهر علیزاده ( نرگی ) و ماموستای بزرگوار ملا عزیز شیخی (حلج) و استاد ملا سید فاخر گیلانی ( شاگرد آن مرحوم ) به رواندوز عراق می روند و در نهایت بعد از برگشتن از عراق و استفاده از حضور اساتیدی چون : ماموستا ملا محمد خضری ( قاضی خضری شنو) در روستای کانی سپی منطقه دشتبیل ،  به همراه دو همدرس خود، ماموستا علیزاده و ماموستا شیخی ، در تاریخ  ۲۱/۴/۱۳۳۹  از استاد نامی و دانشمند توانای آن دوران، ماموستای مرحوم ملا محمد بارزانی اجازه افتاء گرفتند و دوران تحصیل را به پایان رسانند.

 

دوره خدمت در کسوت امامت جمعه

در همان سالی که ماموستا صالح مرحوم اجازه افتاء گرفتند بعد از ازدواج و تشکیل خانواده بلافاصله در روستای دزگیر در منطقه سیلوانا از طرف مردم ان روستا به امامت مسجد منصوب و در همان سال مشغول تدریس به طلاب علوم دینی شد و تا سال 1359یعنی به مدت بیست سال در خدمت مردم شریف و دیندار این روستا بود بشکلی که بعد از سالها هنوز ایشان را با نام ملا صالح دزگیر می شناختند.

بعد از روستای دزگیر به روستای تولی از توابع ترگور کوچ مي نمايند و تا سال 1363 در این روستا ماندند و بعد از آن به مدت هفت سال در خدمت مردم عزیز بالانج بودند و در آن جا هم تلاشهای مضاعفی نمودند تا خلق و خالق را از خود راضی نمایند و رسالت دعوتگری را به شیوه ای که پیامبر بزرگ اسلام مخلصانه ادامه دادند تا که پس از آن یک سال در سال 1370 به منزل شخصی خود در طرزیلوی ارومیه یک برهه ای را بدون تریبون در خدمت خانواده بصورت استراحت اتراق می کنند تا اینکه در بهار سال ۷۱ به روستای گلشیخان از توابع صومای برادوست نقل مکان کردند و در آنجا نیز به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی و خدمت به مردم دیندار این  روستا مشغول شدند و تقریبا هفت سال در آنجا ماندگار شد و در این منطقه نیز ماموستای مرحوم را با نام ماموستا صالح گلشیخان می شناسند.

اما آخرین روستا و مقصدی که ماموستای مرحوم جهت خدمت به امورات امامت و تدریس طلاب مشغول شدند، روستای هاشم آباد از توابع مرگور بود، آخرین ایستگاهی که در ادامه راه تدریس و خدمت به جامعه و تربیت فرزندان این ملت، همچنان او را در این راه مقدس اما دشوار و سخت، سرشار از انرژی و ایمان نشان می داد  و تا پایان عمر نیز در آنجا ماندگار کرد .

استاد ملا صالح مرحوم در طول سالیان متمادی طلاب و علمای بسیار اندیشمندی را به جامعه روحانیت و مردم شریف کُرد تحویل دادند که هر کدام  به مانند ستاره‌ای درخشان در آسمان علم و دین می‌درخشند و در تخصص خود اساتید و علمایی کم نظیر هستند، که تعدادی از آن علمای نمونه و شاگردان  آن استاد فاضل را بدین شرح ذکر می گردد :
۱- استاد ملا محمد نوزاد امام جمعه سابق دیزج مرگور
۲- استاد ملا عبدالکریم حکیمی صوربان

۳- استاد ملا خلیل تفکری امام جمعه نرگی

۴- استاد ملا صالح سعادتیان امام جمعه کایر
۵- استاد ملا عبدالخالق طاهری امام جمعه سابق بند
۶- استاد ملا عبدالله منصوری سر دفتر ازدواج شماره ۳۲ ارومیه
۷- استاد مرحوم ملا هادی رضایی امام جمعه سابق گسیان
۸- استاد ملا سید کریم حسینی صاحب کتابفروشی حسینی ارومیه
۹- استاد ملا محمد قاسمی صاحب کتابفروشی قاسمی ارومیه
۱۰- استاد ملا محمد حسن پور امام جمعه باوان صومای برادوست
۱۱- استاد ملا عبدالناصر حسن پور ( نوشان)
۱۲- استاد ملا عبدالخالق جمعه پور (ساکن ارومیه )
ودهها علمای دیگر که ذکر نامشان در این مقال نمی گنجد.
آرزوهای استاد مرحوم :
ماموستا ملا صالح شمس دربند روزی از روزها با فرزندان یکی از ماموستاهای منطقه روبرو می شود که قصد فروش کتابهای پدر مرحومش را بعد از فوت پدر خود به کتابفروشی‌های قاسمی و حسینی داشته و از این قضیه بسیار ناراحت و متأثر می‌شود، به محض رسیدن به منزل، پسرش ملا ادریس که در سن نوجوانی بوده را فرامی‌خواند و آرزوی دیرینه‌اش را با او درمیان می‌گذارد که می خواهم لباس مقدس طلبگی را بپوشی و به طالبان علوم دینی بپیوندی و پسرش که جریان را می پرسد ماموستای مرحوم ماجرای فروش کتابهای آن ماموستا بعد از مرگش توسط فرزند او را برای پسرش ملا ادریس بیان می کند و الحمدلله آرزویش بر آورده می شود و ملا ادریس بمانند اسماعیل پیامبر، امر پدر را می‌پذیرد و نزد پدر زانوی تلمذ زمین می‌گذارد و از ایشان علم، ایمان، معرفت و دانش را می‌آموزد و وقتی می بیند پسرش در نهایت متانت و استعداد مصمم به ادامه راه مقدس وارث شدن برای پیامبران است خدا را شاکر می شود و تحقق آرزوی دیرینه آسودگی خاطر را برایش فراهم می نماید و بعدها آن آرزویش را در پشت کتاب الانوار  با دست خط خود نوشته و به آن اشاره می‌کند :  ( بالاخره به آرزوی دیرینه خود به حول وقوه الهی رسیدم) وتاریخ آغاز تحصیل فرزندش را نیز قید می‌کند، و می‌داند کسی هست که بعد از او از کتاب‌هایش که مانند گنجی کم یاب است، استفاده نماید و دیگر کتاب‌هایش فروخته نخواهد شد، و بالاخره چنان نیز شد.

آرزوی دوم سفر مبارک حج بود که خودشان تلاشهای زیادی کردند تا این فریضه الهی را بجا بیاورند و در این زمینه یک بار به ترکیه می روند تا از طریق کشور ترکیه به این سفر عازم بشوند ولی متاسفانه میسر نمی گردد یکبار هم به استان سیستان مسافرت می کنند تا شاید از طریق آن بتوانند به زیارت خانه خداوند مشرف شوند ولی باز میسر نمی گردد تا اینکه از طرف فرزندانش این آرزو برایش برآورده می گردد و در سال ۸۳ مشرف می شوند.

تخصص ماموستا
ماموستا شمس دربند یکی از اساتید بزرگوار و متخصص در علوم دینی بود اگر چه با توجه به کمبود امکانات آن دوران، کتاب و ترجمه ای از ایشان در دسترس نیست ولی به إقرار شاگردان زبده ایشان و علمای دوره و نام آشنای او ، آن استاد فرهیخته، در  زمینه های صرف و نحو، بلاغت، شعر و نثر عربی بسیار بی نظیر و استاد بودند حوزه ای که تقریبا برای علمای کردستان یک علم پایه محسوب می گردد و در آن، اگر از علمای عرب زبان این حوزه ، دستی بالاتر نداشته باشند کمتر هم نبودند همچنانکه ابن الحاجب کردی و نمونه هایی دیگر در این زمینه از نامدارترین علمای ادبی در بین علمای کرد و عرب و غیره می باشند.
سوای از علوم پایه حوزوی در منطق متخصص بودند و دیگر علوم از جمله کلام واصول الفقه و فقه اسلامی را بارها های بار در طول حیاتشان تدریس و دهها طلبه را تربیت نمودند.
پایان یک عمر تدریس ، تعلیم و خدمت به دین ودنیای مردم
ماموستای مرحوم سرانجام شش ماه پس از مشرف شدن به سفر مبارک حج در مورخه 1384/4/21در بیمارستان طالقانی ارومیه جان به جان آفرین تسلیم نمودند و در روستای هاشم آباد در جوار همسر مرحومشان به خاک سپرده شد.
یادشان گرامی و رحمت الهی بر روح پاکشان

✍فهیم بهنام

نمایش بیشتر

فهیم بهنام

استان آذربایجان غربی - ارومیه مترجم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا